قربانیِ تجاوز: هرگز نتوانستم به زندگی قبل برگردم
مینا یک قربانی تجاوز به عنف درباره این موضوع میگوید: من هنوز دنبال مجازات این مرد هستم و بعد از آن شاید بتوانم خودم را از نظر روانی بازسازی کنم. نسبت به جنس مخالف نفرتی در وجودم است و اگر دست مردی حتی ناخواسته به من برخورد کند، اعصاب و روانم بههم میریزد. هنوز با کابوس این ماجرا زندگی میکنم. اگر تلفنم دیروقت زنگ بخورد عصبی میشوم. در این مدت کارم به بیمارستان و روانپزشک کشید، اما هیچوقت نتوانستم به زندگی قبل برگردم.
روزنامه جام جم: چهار سال از ماجرای آزار شیطانی مینا میگذرد و در این سالها کابوس آن شب لعنتی یک لحظه هم رهایش نکرده است. کابوسی که نهتنها آیندهاش را خراب کرد، بلکه کار او را به مشاوره و رواندرمانی کشاند. بعد از این سالها وقتی از ماجرا صحبت میکند، صدایش میلرزد.
مینا میگوید: «تنها دلیل اینکه راضی شدم صحبت کنم، هشدار به دختران جوان است. دخترانی که احتمال دارد قربانی شوند و دخترانی که با سکوت بعد از قربانی شدنشان، باعث میشوند متجاوزان جرات ادامه این کار را پیدا کنند.»
پروندهاش در دادگاه کیفری یک استان تهران در حال رسیدگی است و بعد از شکایت از مرد متجاوز تازه متوجه شد این قصه سر دراز دارد و دختران و زنان دیگری هم مانند او قربانی شدهاند. پای صحبتهای مینا نشستهایم و او ناگفتههای زندگی یک قربانی جنایت را تشریح کرد.
چطور با مهرداد آشنا شدی؟
من مدیر یک شرکت خدماتی هستم. او برای قراردادی به شرکت ما آمد و برای پیگیری آن شمارهام را گرفت. بعد از آن هم تماسهایش شروع شد. به هر بهانهای زنگ میزد. ابتدا سوالهای کاری بود و بعد اصرار برای دیدن همدیگر بیرون از شرکت.
هدفش از تماسها؟
میگفت قصدش ازدواج است و در این مدت از من خوشش آمده است.
و شما باور کردید؟
نیازی به باور نبود. او هیچکدام از معیارهای مرا برای ازدواج نداشت. اما برای اینکه بتوانم از دست تماسهایش خلاص شوم، تصمیم گرفتم یکبار با او در کافیشاپ قرار بگذارم و خیلی قاطع به او جواب رد بدهم و تمام. حوالی میدان هفتتیر تهران باهم قرار گذاشتیم. به یک کافیشاپ رفتیم و خیلی رک به او گفتم قصدی برای ازدواج ندارم.
قبول کرد؟
خیلی منطقی رفتار کرد و تا سه ماه خبری از او و تماسهایش نبود. بعد از سه ماه زنگ زد و گفت در این مدت به یک کشور اروپایی سفر کرده و تازه برگشته است. نتوانسته مرا فراموش کند و میخواهد دوباره با من قرار بگذارد که سرانجام با اصرارهایش قبول کردم.
قصدی برای ازدواج نداشتید، پس چرا برای دومین بار قرار گذاشتید؟
وقت و بیوقت زنگ میزد. شرایط خانه ما طوری بود که نمیخواستم تماسهایش باعث شک خانوادهام شود. بههمین خاطر مجبور شدم قبول کنم تا شاید دست از سرم بردارد. اما همین قرار، زندگیام را نابود کرد.
چه اتفاقی افتاد؟
دوباره در میدان هفتتیر قرار گذاشتیم. گفت قصد معامله زمینی در شرق تهران را دارد. خیلی از زمینها تعریف کرد و پیشنهاد داد من هم سرمایهگذاری کنم. وارد شهرکی شد و بعد هم داخل خانهای ویلایی شد. سگ بزرگی در این خانه رها بود که معلوم بود مهرداد را میشناسد. من از سگ خیلی میترسم. آنجا بود که متوجه نیت شیطانیاش شدم. خواستم با پلیس تماس بگیرم، اما نمیدانم چه زمانی موبایلم را برداشته بود. تهدید کرد اگر از ماشین پیاده نشوم سگ را به داخل ماشین میآورد. بعد هم مرا به داخل ساختمان برد و نقشه شیطانیاش را اجرا کرد.
چرا شکایت نکردید؟
از صحنه آزار و اذیتم فیلم گرفته بود و تهدید کرد اگر شکایت کنم، فیلم را پخش میکند. از طرفی من در خانوادهای متعصب بزرگ شده بودم که فهمیدن این موضوع ضربه سختی به آنها بهخصوص مادر بیمارم وارد میکرد. تا چند روز گوشی تلفن همراهم را خاموش کردم و از نظر روانی وضعیت بحرانی داشتم. اگر جرات داشتم و از گناهش نمیترسیدم، خودم را میکشتم.
واکنش مهرداد بعد از این اتفاق چه بود؟
ابتدا سعی کرد مرا آرام کند تا شکایت نکنم و میگفت بهزودی به خواستگاریام میآید. وقتی به او گفتم هیچوقت با تو ازدواج نمیکنم، تهدیدها و اخاذیهایش شروع شد. نزدیک صد میلیون تومان از من اخاذی کرد و هر وقت بیپول میشد، سراغم میآمد. یک بار از زندان به من زنگ زد. مدعی بود که به خاطر دعوا به زندان رفته است. شک کردم و پیگیر ماجرا شدم. آنجا بود که چهره واقعی او برایم مشخص شد و فهمیدم علاوهبر من، پنج زن و دختر دیگر را هم فریب داده و از آنها فیلم گرفته است. با هر زن به بهانهای قرار میگذاشت و همه را در همان خانه ویلایی مورد آزار و اذیت قرار داده بود.
همین باعث شد شما هم شکایت کنید؟
اولش ترس داشتم که خانوادهام متوجه شوند، اما تصمیم گرفتم همه تلاشم را بکنم تا آنها پی به ماجرا نبرند. تا الان هم موفق بودم و کسی متوجه نشده است.
فکر نمیکنی اگر خانوادهات متوجه شوند، بیشتر حمایتت میکنند؟
شرایط خانوادهها و واکنش آنها به این موضوع فرق دارد. در این پرونده یکی از قربانیان عقد کرده بود که شوهرش وقتی متوجه ماجرا شد، او را طلاق داد. باید واقعنگر بود. هرکسی متوجه میشد این مشکل را دارم به دنبال سوءاستفاده بود.
چرا وکیل نگرفتید؟
سراغ یک وکیل رفتم، اما حس کردم قصد دارد از این ماجرا سوءاستفاده کند. به همین خاطر پشیمان شدم. البته شاید من با توجه به شرایطم این حس برایم ایجاد شد. نگاه به قربانیان تجاوز در جامعه خوب نیست. اگر مانتوی جلو باز بپوشی و کمی موهایت معلوم باشد، فکر میکنند خودت خواستهای و الان الکی دروغ میگویی. فقط در دادگاه و پلیس آگاهی احساس امنیت پیدا میکنی.
خب روند رسیدگی به شکایتت چطور پیش رفت؟
هنوز به حکم قطعی نرسیده و در دادگاه کیفری در حال رسیدگی است. موضوع خیلی حساس است و قضات بهراحتی حکم نمیدهند و باید همه جوانب را بسنجند. تعداد شکات هم کم نیست.
فکر میکنید، برای پیشگیری چه باید کرد؟
اول از همه باید پدر و مادرها به پسرانشان یاد بدهند که برتری زن و مرد نداریم و به حریم خصوصی طرف مقابل احترام بگذارند. اگر انحرافی در رفتار آنها میبینند به روانپزشک مراجعه کنند. ماموران پلیس و قضات به مدارس بروند و نکات مهم را آموزش دهند. باور کنید من با این سنم از پلیس میترسیدم. حتی جرات نداشتم به پلیس آگاهی بروم. وقتی به اداره آگاهی رفتم، تازه حس امنیت کردم، کمک گرفتم و ترسم ریخت.
باید به دختران آموزش دهیم که اگر قربانی این جرایم شدند، سکوت نکنند. خود من اگر سکوت نکرده بودم، شاید افراد کمتری قربانی نیت شیطانی مرد متجاوز میشدند. بهتر است شماره تماسی با مشاور زن باشد که قربانی تجاوز با آنجا تماس گرفته و راهنمایی بگیرد. من به عنوان قربانی تجاوز، شکایت کردم و به دیگر قربانیان تجاوز هم میتوانم اطمینان دهم چنانچه از خانوادهشان میترسند، میتوانند بدون اینکه آنها متوجه شوند، شکایت کنند و پرونده رسیدگی شود. سکوت در برابر متجاوز باعث قربانی شدن دختران بیشتری میشود. این افراد تا زمانی که گرفتار نشوند، به جرم خود ادامه میدهند.
ما قربانی هوس یک مجرم خطرناک شدهایم و انتظار داریم درک شویم نه اینکه به چشم یک محکوم به ما نگاه شود. تا زمانی که این دید در جامعه باشد، قربانیان تجاوز در سکوت خودکشی میکنند یا به انواع بیماریهای روانی مبتلا میشوند.
با گذشت این مدت توانستهاید به زندگی عادی برگردید؟
من هنوز دنبال مجازات این مرد هستم و بعد از آن شاید بتوانم خودم را از نظر روانی بازسازی کنم. نسبت به جنس مخالف نفرتی در وجودم است و اگر دست مردی حتی ناخواسته به من برخورد کند، اعصاب و روانم بههم میریزد. هنوز با کابوس این ماجرا زندگی میکنم. اگر تلفنم دیروقت زنگ بخورد عصبی میشوم. در این مدت کارم به بیمارستان و روانپزشک کشید، اما هیچوقت نتوانستم به زندگی قبل برگردم.
خواستهتان در حال حاضر چیست؟
ما قربانیان تجاوز را درک کنید. نگاه بد به ما باعث میشود به سمت سکوت و انزوا برویم. در دادگاهها از مشاور استفاده شود تا بتوانیم مسیر را درست برویم. از قوه قضاییه هم میخواهم به اینگونه پروندهها سریعتر رسیدگی کند. طولانی شدن روند رسیدگی، قربانیان را خسته میکند. ما از نظر روانی شکننده و خسته هستیم.
نظر کاربران
اره جون خودت خوب بافتی هیچکس روبه زور نمیشه جایی برد تومایل بودی ابتدا خوش میگذشته بهت بعدمدتها اختلافی افتاده بین شما که رفتی وشکایت کردی ومظلوم نمایی
پاسخ ها
کاملا درسته تجاوز وقتی خانوم راست میگه که خانه خودش باشە یکی بیاد ازار اذیتش بده این خانوم شکایت کنه حقش ولی این خانوم خودش باپای خودش رفته اونجا مقصر خودتی باید هم تنبیە بشی
بایدیه شماره خانوم برای قربانیان تجاوزایجادبشه تابه راحتی قربانیان باهاش درتماس باشندوبتونن براحتی راهنمایی بگیرندوحمایت شوندتامجرمان حداقل بجزحداقل همان یه قربانی جرات نکنندبه دیگران تجاوزکنندوهرچه سریعتربه سزای اعمالشان برسن.
آخه برای (( نه گفتن )) چه نیازی به کافی شاپ رفتن بود ؟ نه یکبار نه دوبار ، به گفته ی خودت .....
خدا لعنتش کنه
دختر خوب سرزمینم من به عنوان یک مرد. صمیمانه و شرافتمندانه وبا سرافکندگی فراوان از تو و تمام کسانیکه قربانی بی شرفی مردنماهایی حیوان صفت و ناپاک و بشدت بیمار روانی شده اند معذرت و اعلام روسیاهی میکنم..باشد که حضور دوباره ات در جامعه ای امن و بدون وحشت نظارگر باشیم..
اره ما هم بع بع !!!
پاسخ ها
شما که ما! ما!
کرم از خودتت بوده دفه دوم برا چی رفتی زنگ میزدی پلیس یا خانوادتت در جریان میزاشتی که مزاحمی داری
پاسخ ها
دختر باید حریم خودش رو حفظ کنه و از این روابط دوری کنه وقتی درست زندگی کنید کمتر دچار مشکل و سوء استفاده میشه
بیشتر دختران وزنان قربانی تجاوز در اصل قربانی ارتباط پنهانی خودشون هستن به این معنی که یک زن یا دختر به هیچ شرط و عنوان نباید با هیچ مرد یا پسری در هیچ شرایطی ارتباط پنهانی برقرار کنه چون اخرش پشیمانی و تجاوز است
همتون حرفتون یکی هست ارتباط پنهانی با جنس مخالف
پسراتون رو با افکار جنسیت زده تربیت نکنید
واقعا متاسفم
اون گفته اروپا بودم
این خانم برای خودش نقشه ها کشید و رفت سرقرار
رفتن شما سر قرار یعنی چراغ سبز چشمک زن .برای نه گفتن نیاز به دیدن و سرقرار رفتن لازم نبوده!!!!
من به شخصه کسی را سراغ دارم که بخاطر حوس بازی به دردی دچار شد که تا قیامت روزی هزار بار توبه میکند ولی دیگر پشیمانی هیچ سودی ندارد و کل جد و ابادشان به خاطر همین یه نفر نابود شدن مردان عزیز شوخی بردار نیست بدان چوب خدا چنان ضربه ای خواهد زد که اصلا فکرش رو هم نمیکنی .
کرم از درخته
هیچ کسی خودش نمیخواد دچار چنین سرنوشتی بشه پس تویی که داری قضاوت میکنی که مقصر خودش بوده خیلی حواست باشه که به سر خودت یا عزیزت نیاد
کسی که مورد تجاوز قرار بگیره تو هر سنی ، دیگه کل زندگی تحت شعاع این اتفاق تلخ میشه، مواظب بچه هاتون باشید
هیچ دختری به زور گرفتار چنین بلاهایی نمیشه، مگر درموارد خاص و نادر... خدامارو ببخشه چون درجای قضاوت نیستیم اما سادگی کار دست خیلی از دخترها و پسرهای امروزی داده!
خودت مقصری خانوم آخە تو با یک آغای نا محرم و با چە شناختی هرچی گفته قبول کردی خودت مقصریدچون همراهش رفتی
واقعا چی باعث میشه که اینقد راحت بگید کرم از خود درخته.خیلیا رو من دیدم که خودشون اصلا نخواستن وبه زور بشون تجاوز شده.نمیگم کار این خانم درست بوده یا غلط.اما این هست توجامعه ما وباید از ریشه حل بشه.امابترسیم از کلامی که خارج میشه از زبونمون.مراقب باشیم