آمریکا و چین؛ پاندای مهربان یا اژدهای خشمگین؟
روزنامه خراسان در گزارشی به بررسی واقعیت تنش آمریکا و چین پرداخته است.
روزنامه خراسان در گزارشی به بررسی واقعیت تنش آمریکا و چین پرداخته است.
از دوره «دنگ شیائوپینگ» تا اوایل دهه اخیر میلادی «مخفی کردن توانایی و به انتظار نشستن» شاخصه بارز سیاست چینی ها در ارتباط با دیگر کشورهای جهان بود. هنری کیسینجر، وزیر خارجه سابق آمریکا، زمانی گفته بود «دیپلماسی پکن چنان غیرمستقیم و ماهرانه بود که ما در واشنگتن خیلی وقتها اصلا متوجه موضوع نمیشدیم.» پکن اما در سال های اخیر دیگر نه تنها چیزی برای پنهان کاری در حوزه سیاسی و نظامی ندارد، بلکه در ماههای گذشته در پی شیوع کرونا و جنگ کنسولگریها نشان داده در مقابل تنش آفرینی آمریکا، بزرگ ترین رقیب خود صبر پیشه نخواهد کرد. حال سوال این است که سرانجام این رویارویی چه خواهد شد؟
اوباما و راهبرد گردش به شرق
برای آنکه بدانیم سرانجام این رویارویی چه خواهد شد، ابتدا باید بدانیم که چین از چه زمانی از سوی کاخ سفید به عنوان تهدید مطرح شد. هرچند فرایند توسعه اقتصادی و تلاش چین برای پیشرفت در حوزه نظامی از دهه اول قرن ۲۱، در اتاق فکرهای آمریکایی رصد می شد، اما پکن در آن زمان به عنوان تهدید جدی مطرح نبود. تا این که در سال ۲۰۱۱ باراک اوباما راهبرد چرخش به سمت شرق آسیا را در دستور کار دولتش قرار داد. در ادامه این راهبرد، اوباما در نخستین سفر خارجی پس از پیروزی دوباره در انتخابات ریاست جمهوری (۲۰۱۲)، به جنوب شرق آسیا سفر و در نشست اعضای «اتحادیه ملل آسیای جنوب شرقی» (آ سه آن) شرکت کرد. تعامل کاخ سفید و «آسه آن»، به منظور پیاده سازی راهبرد متعادل سازی قدرت آمریکا در آسیا بود.
یکی از راههای مهار (اقتصادی) پکن، ایجاد اتحاد نزدیکتر، از جمله اتحاد اقتصادی با همسایگان چین بود. فرصتی که با خارج شدن ترامپ از پیمان تجاری ترانس پاسیفیک (TPP) عملا منتفی شد. باراک اوباما همچنین در دو سال پایانی دولتش به دلیل تحرکات پکن در دریای جنوبی چین، تلاش این کشور برای توسعه نظامیاش را به دیده تهدید می نگریست به همین دلیل در آخرین سند امنیت ملی آمریکا اعلام کرد که «ما همچنان مراقب مدرنیزه شدن نظامی چین هستیم.» در آن زمان اگرچه به نظر می رسید چین هنوز آماده ورود به حوزه رقابت استراتژیک با آمریکا نیست، اما این واقعیت وجود داشت که هر چه زمان به جلو می رود چین به نقطه گریز نزدیکتر می شود، چراکه حزب کمونیست چین بر آن بود تا سال ۲۰۴۹، یعنی در صدمین سالگرد تاسیس جمهوری خلق چین، تبدیل به یک ابرقدرت برتر نظامی شود.
خطر آمریکای چینی در راه است؟
پس از اوباما، دولت ترامپ نیز در سند راهبرد امنیت ملی توجه ویژهای را معطوف به چین کرد. اما لحن سیاست خارجی ترامپ در قبال پکن جدی تر و تنش آلودتر شد. درست یک ماه پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۶، در حالی که ترامپ هنوز کاخ سفید را از اوباما تحویل نگرفته بود، وی سیاست «چین واحد» را که از زمان جیمی کارتر پیگیری می شد زیر پا گذاشت و در تماسی تلفنی با «تسای اینگ-ون» رئیس جمهور تایوان گفت و گو کرد. کمی بعد، در آذر ۹۶، در روزهایی که داعش یکی پس از دیگری سنگرها و سرزمین های تحت کنترلش را از دست میداد، جمیز متیس، وزیر دفاع وقت آمریکا، در توضیح سند راهبرد دفاعی جدید آمریکا، خطر توسعه سریع قدرت نظامی چین و افزایش سیاستهای تعرضی روسیه را بیشتر از تروریسم دانست.
او تأکید کرده بود که «ما به مبارزه با تروریسم ادامه خواهیم داد ولی اکنون نه تروریسم بلکه رقابت با قدرتهای نظامی بزرگ، اولویت اصلی امنیت ملی آمریکاست». ژنرال رابرت اسپالدینگ نیز که زمانی در وزارت دفاع دولت ترامپ روی راهبردهای مقابله با چین کار می کرد، در کتابی به نام «جنگ پنهانی، چگونه وقتی نخبگان آمریکا خواب بودند، چین کنترل را به دست گرفت» نوشت: خطر چین به مراتب از خطری که اتحاد جماهیر شوروی داشت، جدیتر است چون «چین به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان با داشتن تماس و دسترسی به خصوص به داخل دستگاههای دولتها و تمام نهادهای غربی، تواناییاش از آن چه از عهده شوروی بر میآمد، بیشتر است.»
رخنه چین در اقتصاد آمریکا یکی از دلایلی بود که باعث شد ترامپ نتواند به نتیجه مطلوب خود از جنگ تعرفههای تجاری دست پیدا کند. بنابراین جنگ با چین دوباره از اقتصاد به سمت سیاست کشیده شد. برگزاری مانور بزرگ با کره جنوبی و ارسال دو ناو هواپیمابر برای هشدار به چین درباره مناقشه دریای جنوبی چین، تحریم مقامات چینی به بهانه سرکوب مسلمانان اویغور، اتهام جاسوسی به شرکت هواوی، مداخله در اعتراضات مدنی هنگ کنگ، پروپاگاندا و استفاده از کلیدواژه «ویروس چینی» برای کووید-۱۹ و نبرد کنسولگری ها نمونه هایی از تلاش ترامپ برای به چالش کشیدن چین بوده است. حالا تنش به جاهای باریک کشیده است. مایک پمپئو، وزیر خارجه می گوید که برخورد با چین «ماموریت دوران ما» است وگرنه «چین ما را تغییر خواهد داد».
پا روی دم اژدهای زرد
از دهه ۷۰ میلادی تا اوایل دهه اخیر به نظر می رسید که چینی ها تمایلی به ابراز قدرت نداشتند. اما در سالهای اخیر چین به تناسب تهدیدهای موجود و افزایش توان اقتصادی و سیاسی و نظامی خود، تصویر بیرونی اش را از پاندای بی خطر و دوست داشتنی به اژدها تغییر داده است. مارس ۲۰۱۸ شی جینپینگ، رئیس جمهور چین، در سخنرانی افتتاحیه نوزدهم کنگره سراسری حزب کمونیست این کشور، برای اولین بار از جمهوری خلق چین به عنوان «یک قدرت بزرگ» و «کشوری نیرومند» نام برد که با توجه به موقعیت کنونی باید «نقش جهانی خود را مسئولانه ایفا کند». عبور از «دیپلماسی ماسک» ( ماسکهای اهدایی) در روزهای نخستین شیوع کرونا در جهان و رسیدن به راهبرد «گرگ های مبارز» نشان داد که چین دیگر تحقیر و تهدید سیاسی را بر نمی تابد.
از آن زمان بود که دیپلماتهای چینی دیگر هیچ تهمتی را بی جواب نگذاشتند. ضرب الاجل به آمریکا برای بستن کنسولگریاش در «چنگدو»ی چین، پس از آن که کاخ سفید دستور بستن کنسولگری چین در شهر «هیوستون» ایالت تگزاس را صادر کرد، نشان میدهد پکن دیپلماسی فعالانهای را برای مقابله در پیش گرفته است.
این روند نشان می دهد که ریشههای رقابت کنونی بین چین و آمریکا به رهبران یا رژیم کشورها ربطی ندارد و بیشتر به توزیع قدرت و راهبردهای ویژه دو کشور مربوط است. البته، این بدان معنا نیست که سیاستهای داخلی یا رهبری فردی در افزایش شدت رقابت یا مهارت آنها در پیشبرد این رقابت هیچ اهمیتی ندارد. تنازعی که شاید تصویر نظام جدید بین الملل از آن بیرون بیا ید.
نظر کاربران
چین همچون دیو چند سر است که پانتای مهربان در آن دیار سراسر کفر اسیر شده