افشاگری تازه درباره اقدام عجیب پدر رومینا
«پدر داس به دست، به تعبیر خود غیرت را تمام کرده و دیگر ترسی از پلیس نداشت. یک ماه قبل وقتی به دامادش که وکیل دادگستری است تلفن کرد، فهمید که پدر، ولی دم است و قصاص نمیشود.»
روزنامه شهروند: «پدر داس به دست، به تعبیر خود غیرت را تمام کرده و دیگر ترسی از پلیس نداشت. یک ماه قبل وقتی به دامادش که وکیل دادگستری است تلفن کرد، فهمید که پدر، ولی دم است و قصاص نمیشود.» دخترها طوفان را به چشم دیده بودند؛ ابرهای سیاه و سفید را که سر به سر هم داده و آسمان را صدای غرش برداشته بود. باد مثل قاصدی از میان ابرها آمده بود پایین و خاک را بلند کرده بود. درختها بیقرار روز عزا، سرها را به هم نزدیک میکردند و دریای شمال، خوابیده زیر پای قبرستان، موج روی موج میانداخت.
لباس سیاه زنان را همین باد و خاک به هم پیچانده و مویهشان را به آسمان برگردانده بود. دخترها غبار آن چاله سیاه را دیده بودند که بلند میشود. «خاک قبولش نمیکرد.» مرگ، اما راه خودش را میرفت، کار خودش را میکرد. طوفان چند دقیقهای، چون هاتفی بدخبر، با پُر شدن چاله، با تمامشدن دفن تن نحیف دختربچه زیر خاک نمدار روستای سفیدسنگان، راهش را کشید و رفت و صدای مادر و خالهها و دخترخالهها در بهشت فاطمیه پیچید.
تا به حال، صدای مویه زنان تُرک را شنیدهای که چطور لحظههای داغ را با هم قسمت میکنند؟ رعنا و ملیحه و منصوره و زهرا و بقیه به رسم زنان ترک، ناخن به صورت کشیدند و صدای حزن، همه جا را برداشت. «چند دقیقه پیش، کدام دختر روستا را خاک کردند؟» رعنا از خودش پرسید. «دختر من بود؟» رومینا اشرفی، دختر رعنا بود. آن عصر عجیب بهار، او را خاک کردند. رومینا «آن روز» خاک بر سر شد.
زنان روستای پیر، نشسته در دل بخش لمیر، جایی میان تالش و آستارا، با ٥٩٧ نفر جمعیت، شنبه سوم خرداد ١٣٩٩، آرام به خانه برگشتند و در راههای خاکیِ باریکِ لاغر، سکوت در میانه بود. مردم، گروه مغشوش مردم، آنان که «رضا اشرفی»، پدر رومینا گفته بود به دلیل حرف و حدیثهایشان، دختر چهاردهسالهاش را کشته، آن روز ساکت سرشان را از شرم پایین انداخته بودند. آن شرم هنوز میان چشمهای برخی مردان روستا پیداست و ترس، از میان قرص صورت زنانی که روزها جز برای رفتن سرِ زمین، همراه مردی از خانواده، از خانه بیرون نمیآیند.
زنان روستای سفیدسنگان میگویند حالا در روستایشان یک قاتل پیدا شده و از آن روز فکر میکنند کشتن آسان است. محبوبه، زن همسایه از روزی که شنیده رومینا را کشتهاند، جز برای نان خریدن از خانه بیرون نیامده. روزها جلوی آینه میایستد و جرأت نگاه کردن ندارد؛ فکر میکند سر که بالا کند، مردی دشنه در دست خواهد دید که به قصد مرگ آمده است؛ هراس مردن به دست یک انسان. محبوبه بیستوسه ساله، امروز، تازه از مزار دختربچه برگشته و سرِ راه، چند قرص نان گرفته به خانه ببرد. زنان روستا بوی نان میدهند؛ آغشته به رنگ اندوه. برای محبوبه هم امروز پنجشنبه غمگینی است و صورت رومینا یک لحظه از جلوی چشمهایش دور نمیشود.
محبوبه، رومینا را چندبار در خانهشان دیده بود؛ وقت مشاطهگری رعنا، مادرش. مادر رومینا قبل از آنکه شوهرش منع کند، در آرایشگاه روستا کار میکرد و بعد، گوشه خانهاش را کرد جایی برای بند و ابرو. آرایشگاهی کوچک در دل خانهای ناامن. محبوبه هم در همین خانه، قتلگاه پسین دختربچهای که فکر کرده بود باید زودتر شوهر کند و فرار با پسر را به قرار ترجیح داده بود، رومینا را دید؛ با شوقی افزون برای زندگی.
آن زندگی حالا از دست رفته است و محبوبه مثل بقیه زنان روستا فکر میکند این پایان منصفانهای برای تمام شدن روزهای یک دختربچه نیست و حق همه زنان است که هر وقت خواستند ازدواج کنند؛ مثل خودش که در پانزدهسالگی و برای فرار از برادرها، در جای خالی پدر و مادر، با یکی از مردان سفیدسنگان ازدواج کرد و از اردبیل به روستا آمد.
او از بحثها و اختلافها درباره «کودکهمسری» خبر ندارد و نمیداند حکم قانون برای ازدواج دختربچهها چیست و چه باید باشد. آن روز که محبوبه شنید رومینا را پدرش در خواب کشته است، برای سر زدن به همان برادرها به اردبیل رفته بود. بازگشت به خاطرات پرخشونت گذشته. محبوبه میگوید اینطور مردن حق هیچ زنی نیست و فرار، دلیل مناسبی نیست برای کشتن یک نفر. «حتی اگر فرار با پسری مثل بهمن باشد.»
به نظر محبوبه و بیشتر زنان روستای سفیدسنگان، پدر رومینا با کشتن دخترش، به مردم و قانون بیاحترامی کرده است. «خودش به جای قانون تصمیم گرفته. این یعنی خیانت.» اگر مرد آزاد شود و برگردد، محبوبه او را نگاه خواهد کرد؟ «به هیچوجه. سلام و علیک چقدر بین روستاییها مهم است؟ ما سلام هم دیگر به او نمیکنیم.»
محبوبه میداند پدر رومینا بر اساس همین قانون، قصاص نمیشود و فکر میکند امیرمحمد، برادر ششسالهاش را که وقت قتل، کنار او خوابیده و خون شاهرگ خواهر روی صورتش ریخته بود، نباید به پدر برگرداند. «وقتی دخترش را کشته، پسفردا به پسرش رحم میکند؟ هرگز.» هرگز با «گ» غلیظی از دهان زن ترک بیرون میآید. هرگز یعنی هیچ. رومینا دیگر «هیچ» وقت نان بهدست به خانه برنمیگردد.
قبرستان؛ هشتم خرداد
شالیزارهای شمال در انتهای سبزیاند. تالش و روستاهایش را از همان زمان که محل رفت و آمد نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم بود، به همین زمینها و باغهای پربار میشناسند. حتی وقتی سربازان روس، پل تاریخی چندین صدساله لمیر را خراب کردند تا پای رفتن نازیها لنگ شود هم این تکه از زمین شمال غرب ایران، صفای خودش را داشت. هنوز هم دارد؟ امروز نه. امروز، پنجشنبه، هشتم خرداد ١٣٩٩، همه قصه مرگ دختربچهای را شنیدهاند که پدر عاملش بوده؛ قاتلش بوده و حالا معلق میان خشم و اندوه، در زندان لاکان رشت حبس است.
خانه جدید دختر کجاست؟ قبرستان. چه قبرستان زیبایی. خانه آخرت اهالی شهرها و روستاهای شمال ایران، نشسته بر تپههای سبزی است که هر روز صدای پرندههای شناس و ناشناس، آسمانش را پر میکند؛ خاصه در بهار. بهار امسال، اما چه سایه سنگینی بر روستا انداخت. بر قبرستان هم. آنجا که گوشهاش، قبری کنده شده به قامت یک تردبچه که حالا نامش ورد زبان مردم دنیاست. مادر، با چشمهایی بیسو، تنگ مثل روزهای خرداد امسال، چادر سپیدی را که دختر قبل از فرارش پوشیده و گفته بود چقدر زیباست، روی قبر انداخته و گلهای پرپر قرمز رویش را پوشانده است. پرندهای ناشناس از روی شاخه میپرد و نسیم، چادر سیاه زنان را میتکاند.
خالهها همراه رعنا نشستهاند و سوزی دردمندانه از میان گلوی نازکشان بیرون میریزد. عزاداری در سکوت، با حیایی به رسم زنان روستا. دخترانشان، آیسان، هانیه، فاطمه و مبینا هم نشستهاند کنار مزار دخترخاله و آرام اشک میریزند. اندوه از دستدادن همبازی بچگی برای آدمها سخت است. این آدم را حالا در چهاردهسالگی، رگ گردن زدهاند و آن زیر، در دل خاک تپهای سرسبز خواباندهاند.
آیسان اشکهایش را با آستین پاک میکند؛ فراری کودکانه از زیر بار خشم. رومینا یعنی صیقل داده شده؛ پاک و پاکیزه؛ جلا یافته و صاف. آیسان تا امروز به معنی اسم دخترخاله فکر نکرده بود. او همسن رومیناست و حالا با چیدن شمعهای کوچک سفید عزا روی خاک و پاشیدن عطر روی آنها، یکبار دیگر بازی را آغاز کرده است. آیسان میگوید رومینا از بچگی تودار بود و حتی وقتی بعد از آن فرار سهروزه، برگشت و به خانه آنان رفت به میهمانی، لب از لب باز نکرد؛ که چرا آن پسر را دوست دارد، چرا رفته و چرا دلش نمیخواسته برگردد. فقط این را گفته بود که او دوستم دارد و من را آزاد میگذارد. آرزوی آزادی، از چشمهای مشکی دخترخالههای او هم حالا، جایی میان جنگل و قبرستان و دریا پیداست.
آنچه به زبان نمیآید ریشههای محکمی دارد. آیسان چندبار پیامهای رومینا را دیده بود که برای خودش میفرستد؛ پیامهای کوتاه صوتی در تلگرام. دختربچهها رازهایشان را پیش خودشان نگاه میدارند. گفتن از عشقهای بچگانه سخت است. گوشِ شنیدن هم نیست. دختران روستا، مثل بیشتر همسن و سالهای غیرشهریشان سکوت میکنند و بعد برای خیلیشان، یک روز این بند ضخیم لاینقطع، از جایی سوراخ برمیدارد و فرار. مثل آن دختران سفیدسنگان که از قدیم تا به حال، آنقدر بد میبینند و سخت میگذرانند و دشوار روز میگذرانند که با اولین پسر آشنا در کوچه، فرار میکنند. دوستان و دخترخالههای رومینا میگویند مردان آنقدر به زنان و دخترانشان در خانه سخت میگیرند که راهی جز فرار برای آنها نیست.
یکی از همکلاسیهای رومینا در کلاس هشتم تنها مدرسه روستا، یک ماه قبل از مردن رومینا با پسری فرار کرده بود. یکی از دختران همسایه و یکی از دختران آشنایی دور هم همینطور. اما سرنوشت آنان پس از فرار مثل رومینا نبود. یکی با سری پایین به خانه برگشت و روزها کتک خورد، یکی را دیگر خانواده نپذیرفتند و یکی رفت که رفت.
دختران سفیدسنگان را مثل برخی روستاهای ایران زود شوهر میدهند و رویای پوشیدن لباس عروس، از دبستان در سرشان ریشه میکند. وهم خوشبخت شدن با مردانی سختگیر. برای رومینا هم قبل از اینکه با بهمن فرار کند، کم خواستگار نیامده بود. «یکیشان کارمند آموزش و پرورش بود که چندبار آمد و رفت.
مادرش میگفت باید حداقل ١٦ سالش بشود. پدرش، ولی موافق ازدواج بود. مدام از پدرم میپرسید رومینا را بدهد به او ببرد؟ پدرم میگفت نه، هنوز زود است.»، اما بیشتر دوستان رومینا در همان دوازده یا سیزده سالگی شوهر کردند. شیفت دخترانه مدرسه پورحنیفه سالهاست که مشتری پر و پا قرصی ندارد. پدرها دخترها را به زور یا دلخواه شوهر میدهند.
از تعداد دقیق فرار زنان از خانه در تالش و روستاهای اطراف اطلاعات دقیق و درستی نیست، اما به گزارش ایرنا سال گذشته سرهنگ فلاح کریمی، رئیس پلیس پیشگیری گیلان گفت که در هشت ماهه سال ٩٧، ١٥٤ فرار از منزل و در هشت ماهه سال ٩٨ هم ١٢٤ فرار که از این تعداد یکصد نفر زن بودهاند، در سامانه این پلیس ثبت شده است.
ازدواج دختربچهها در گیلان از آمارهای سازمان ثبت احوال هم پیداست. همین پارسال بود که حسین هاشمزاده، معاون امور هویتی ثبت احوال گیلان اعلام کرد، از مجموعه ازدواجهای ٩ ماه سال ١٣٩٨، ٢٩٥ ازدواج برای دختران زیر ١٥ سال و ٢٩٩ ازدواج برای پسران زیر ١٩ سال ثبت شده است.
جاناحمد آقایی، معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری گیلان درباره این آمار گفته است: «همه این ازدواجها درون خانوادهها و با توافقهای خودمانی صورت گرفته است.» او به استاندار پیشنهاد کرده کمیتهای با عنوان بررسی کودکهمسری در استان گیلان تشکیل و موضوع به صورت موردی بررسی شود.
یکی از همسایهها را هم، زن بیستسالهای که در عصر دلگیر روستا، کنار مادر پیرش با دامنی سفید نشسته و مگس از سر میپراند، با شوهر دادن از خانه کم کردند. حالا سه بچه قد و نیم قد دورش را گرفتهاند و پشت میلههای حیاط، با واهمهای عمیق از حرف مردم، از همسایگی با خانواده اشرفی میگوید.
در خانهای چسبیده به قبرستان. رومینا چند متر آن طرف «خانه پدری»، در اتاق یک در دومتر خوابیده و نرگس دلش برای او تنگ است. زن جوان، آزردهخاطر از حرف مردم میگوید دلش میخواهد از این روستا برود و دیگر هرگز برنگردد. نرگس تشنه همنشینی با زنان روستاست و فکر میکند همین محدودیتهاست که دختران روستا را فراری میدهد. «آنها هم که نمیروند، توی خودشان از درد و تنهایی میپوسند.»
از وقتی رومینا کشته شده، نرگس که تا سیکل بیشتر نخوانده، فکر میکند «این بدبختی» تمامی ندارد. دریا که از پنجره خانه نرگس پیداست برای او منظرهای است زشت، شبیه جمع شدن قطرههای آب بیمعنی و سبزی جنگل پشت حیاط خانهاش، صفایی ندارد. «کاش میتوانستم بروم شهر و راحت شوم. الان همینکه شما دارید با من حرف میزنید، مطمئنم همسایهها دارند از پنجره ما را میپایند. اینجا حرف مردم، زنان را میکشد. رومینا را هم همین حرفها کشت.» حرف زنان و بعضی مردان روستا شبیه هم است.
حمید رزمی هم ۲۸سال معلمیاش را مدیر مدرسه روستای سفیدسنگان بوده. مدرسه شهید پورحنیفه ۷۶ دانشآموز دارد؛ ۳۲ دختر و مابقی پسر. او چهره رومینا را خوب به یاد دارد، صورت دوست صمیمیاش، «میم» را هم. میم، دانشآموز کلاس هشتم، نخستین کسی بود که ماجرای بهمن را از زبان رومینا شنید؛ چند روز بعد خبر به گوش پدر رومینا رسید و فهمید رومینا پسری را دوست دارد. آن شب، شب کتک بود و ناسزا. رضا به رعنا گفت رومینا را میزند تا دیگر از این حرفها در مدرسه نزند، تا آبرویشان نرود. تا دختر ساکت بنشیند پشت نیمکتهای مدرسه.
نظر کاربران
بس کنید یک پدر غلطی فجیع انجام داده . هر روز دارید مردم ایران رو با این نوشته ها افسرده و غمگین و مضطرب تر می کنید.
پاسخ ها
بسه دیگه بابا !
اگه قانون اشکال داره برید اصلاح کنید!
اگه اشکال نداره سکوت کنید!
چه خبره اینقدر نمک روی زخم مردم میپاشید!
نمی دونید عفت عمومی با تراوشات ذهنی شما بیشتر جریحه دار میشه!
بس کنید دیگه!
چقدر دیگه می خواهید مدیحه سرایی کنید!
منم مثل بقیه ناراحتم اما دلیل نمیشه مثنوی هفتاد من سر بدم!
برای اون کسی که کشتن توی ذهنش هست خوندن مطالب شما مشوقه!
برای دخترهای بیچاره ترس آور!
و برای سایرین منزجر کننده!
لطفا بجای شاعری و نظریه پردازی برید سراغ مسائل اصلی تر!
چرا به شوهر خواهر مردها می گین داماد؟ مگه برادر نقش پدر رو داره؟ همینطوری مردسالاری رو گسترش میدین و برادرها رو هم فضول خواهرها می کنید
هیچ مردی به زن برادرش نمیگه عروسم ولی به شوهرخواهرش میگه دامادم.چون خودش رو یه جوری قیم خواهرش میدونه
نباید فراموش بشه باید یه راه حلی پیدا شه که این اتفاقها کمتر بیفته
پس چطور نون در بیاره
در ایران بچه سیزده ساله رو به مرد بزرگسال شوهر میدن و زن بزرگسال رو پیرزن می بینند....
میلیون ها پدر تو ایران ندارن خرج عروسی دخترشون رو بدن...کاش یکم هم شاهنامه نویسی میکردین برا اونا..مینوشتین سیاست غلط دولت باعث اینهمه گرونی شده...4دولت اخیر دونسل رو شاید هم 3نسل رو سوزوند..بیا یکم برنامه بریز برا سوق دادن فکر دولت برا ازدواج جوانان..تا اینکه راه کشتن دختر رو یاد پدر بدی
به خدا دارند روی ذهن مردم سوهان می کشند. بسه دیگه. این ناپدر رو اعدام کنید شر بخوابه
تو نخون. مگه مجبوری
این رومینا یکی از هزراران رومینای هر روز این کشوره،یکی خبرش پیچید ققط...
این رومینا یکی از هزراران رومینای هر روز این کشوره،یکی خبرش پیچید ققط...
طرف نشسته برای این حادثه رمان نوشته ولمون کن بابا
کجاش غلط بود شما ک جراءت یه نصیحت ب خواهر مادرتون ندارین همه مثل خودتون ندونین .
مرد باشرف و باعزتی دمش گرم .
ولی این اخبار ووبرترینها ول کن نیست زشته دیگه
دوست عزیز افسرده و غمگین شوند بهتر است تا با خوی و باور دور از انسانیت و با وجدان راحت در پناه یک نوشته ای محصور در نام قانون شاهد چنین حوادث و سوانح دور از جامعه مدنی و پلیس مدرنیته را داشته باشیم ای کاش کوته فکری های سنتی پوچ را بیش از این اعتبار نبخشیم و ای کاش....
این قبیل موارد از آسیب های اجتماعی است
آسیب های اجتماعی مختص ما یا جهان سوم نیست
برخی اصرار دارند در فضای مجازی این بعد قضیه را نادیده بگیرند و در باره این رخدادهامطلوب خود را نتیجه گیری کنند
این همه وقت گذاشتی .تا ظلم هست .مظلوم و ظالم هم هست .هزاران هزار در روز.عین داستان یک هواپیمای سقوط کرده .ک صد نفر میمیرن .درحالی ک روزی صدها نفر در جاده ها میمیرن
پاسخ ها
اشتباه منفی دادم
دقت کردی
همه کامنت گذاشتن برای قتل این دختر
ولی اصلا خبری از آقای رییسی نیست؟
قوه قضاییه خسته نباشید دلاوران
پاسخ ها
مگه قراره آقای رئیسی خودش ورود کنه به پرونده .حرفها میزنی از نوع شاخدارش
عقده ای، به رییسی چه مربوط؟!!!!
مگه برا هر اتفاقی باید شخص رییس قوه بیاد وسط؟!!!!!
وااااااای داستان نوشتی اون چند نفر که سر مزارش بودن کجا صورتسون رو چنگ انداخته بودن بعدش هم اون پیر زن ها که چی بگم همون ها نشستن و تو بوق وکرنا کردن که دختر فعلانی فرار کرده وابروی طرف رو بردن من هنوز هم دارم از دست این پیر زن های روستایی تاوان پس میدم امان از عیبت وپست سر کسی حرف زدن
پاسخ ها
پیرزن؟ به زن بالای سی ساله میگی پیرزن؟ البته وقتی دختر سیزده ساله رو به مرد بیست سی ساله شوهر بدن باید هم اینقدر پررو بشبن
یکی از دلایلی که نباید فاصله سنی زن و شوهر زیاد باشه همینه که مردها فکر می کنند بی تاریخ اند و زنها رو از سی سالگی پیرزن فرض می کنند.با اینکه عمر زنها طولانی تر هم هست
پیرزن به زن بالای هفتاد سال میگن.یاد بگیر ....
وقتی بچه بازی رواج پیدا کنه باید هم زن بزرگسال رو پیرزن ببینید
اون زنهایی که بهشون میگی پیرزن اگه در جای خوبی بدنیا اومده بودند نه تنها داستانهای امثال تو براشون مهم نبود که الان می تونستند وزیر و وکیل باشند.نانسی پلوسی رئیس محلس امریکا هشتاد ساله ست.اگه طرفای تو بود از چهل سالگی باید سرشو می گذاشت می مرد
قبایل متفرقه ایران.هع
مردسالاری همینه دیگه.مردها همه جنایتها رو می کنند زنها مقصر میشن.یک پیرمرد قاتل چند پیرمرد غیوررر و یک مرد بچه باز این فاجعه رو رقم زدند.
آی کیو اون زنها روز هفتم بودن مادره و زنهای فامیلش روز تشییع اونجوری عزاداری میکردن
تو حالت خوش نیس لابد کاری کردی که حرف پشتته
آثا
تقاری بشکند ماستی بریزد,جهان افتد بکام کاسه لیسان ,آین
همه حرفای خاله زنکی ,
خیلی داستان نوشتی حالم بد بود بدتر شد. این متنهای پر حجم و کم محتوا را نزارید لطفا.
پاسخ ها
دقیقا
خدا را شکر ،،تمام مشکلات مملکت حل شده !! آدم ربایی ،،،قاچاق ،،اختلاس ،، حق و ناحق ،، گرانی ،، تورم ،، دروغ ،، راند بازی و راند خواری ،، ،،جنایات در اقصا نقاط کشور !! فقط ماجرای بی احترامی به خانواده به خاطر هوسرانی و فرار با یک فرد نامحرم ،، که زمانی رابطه ی نامشروع تلقی میگردید !!! و حفظ حرمت ناموس ،، این همه جنجال و وا اسفا !!! عجب !!!
پاسخ ها
همیشه تغییرات بزرگ از تغییرات کوچک به وجود میاید
باید تک تک مثال حل بشه تا اوضاع درست بشه
مستمسک از این بهتر برای جو سازی و پوشش مسائل روز هست؟؟؟؟؟!!
وااااای تو رو خدا دیگه این ماجرا رو تموم کنید تا میخواهیم ی اخباز رو دنبال کنیم اول برا قتل رومینا گفته خب فهمیدیم همه فهمیدن دیگه بسه
پاسخ ها
به این میکن فریب رسانه ای
تو نخون
مگه مجبورت کردن بخونی آخه؟چرا برای خودت احترام قایل نیستی وخودت رو بی اراده و بی اختیار میدونی؟
چه خبره، اینقد از این بنده خدا مطلب میذارین، حالا گرفتاری مردم خیلی براتون مهم شده
یکی بیاد زندگیم نجات بده، اجاره سربه فلک کشیده، کدوم یک از مسولین حاضره صدمیلیون وام برام جورکنه یک خرابه ای بخرم
پاسخ ها
مسئولین منظورت
تو کر محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
پروردگارا آخر و عاقبت همه ی مارو ختم بخیر بفرما، الهی آمین.
داماد وکیلش نمیتونست به یکی بگه خاک تو سر چنین وکیلی
اینقدر از این مدل نوشتن بدن میاد خوب شد این اتفاق افتاد یه عده ذوق ادبیشون رو نشون بدن
پاسخ ها
خوب شد؟ مرگ بر شعور جاهلان
والا
فیلم نامه نوشتی برترین ها
ترکها صورت پاره کردن نداریم گریه هست و عزاداری به این صورت من ندیده ام از یک اشتباه کتاب هزار و یک شب ساختید
پاسخ ها
لرها مویه میکنند و صورتشون رو در عزاداری ها چنگ می ندارند خدایا درد و غم این مردم و رو تمام کن تا کی بد بختی فقر
بیماری حوادث خدایا خودت آرامش و شادی نصیب مردم این سرزمین کن.آمین
تو رو خدا تمومش کنید دیگه شورش و در اوردین
داستان نوشتی از مرگ دختر بچه
روحت شاد و یادت گرامی باد رومینا جان جایت تو بهشت خدا باشد تو عروس بهشت خدایی
پاسخ ها
باشه
بیغیرت
تا قبل قتل یه روستا ماجرارو میدونست الان یه کشور
چرا پرت و پلا میگید که مردمو از این جریان بیزار کنید ..
میلیونها جوان در جنگ به ناحق خونشون ریخت هنوز مادرانشون منتظر برگشتن بچه هاشون هستند ایا نویسنده این متن برای یکیشون متن نوشته
پاسخ ها
اونا برای دفاع از وطن رفتن و بیش از هشتاد درصد به میل و خواسته خودشون رفتن،این دختر بچه توسط حرف دیگران سلاخی شد بفهم،چرا در مقابل فهمیدن مقاومت میکنید
احسنت
چه ربطی داره؟هرچیزی در جای خودش.
ازکجا میدونی نویسنده تا حالا برای اونا ننوشته؟
مشخصه این سبک خبرگذاشتن فقط بابت خسته کردن مردم هست تا اصل قضیه فراموش بشه
پاسخ ها
بابا شرلوک هلمز
بابا دکتر واتسون
بابا هرکول پوآرو
بابا بسه دیگه الکی خبرسازی نکنین جمع کنین کاسه کوزتونو
این که سناریو برا ساخت فیلم سینمایی بابا چه خبره چی یافتید بهم
فقط دارن سر مردم رو گرم این چیزا میکنن تا بقیه ی چیز ها مثل دلار و گوشت از یادشون بره
متاسفم واقعا
پاسخ ها
تو سعی کن یادت نره
تا الان که دلار و گوشت از یادت نرفته بود چه .. توانستی بکنی
توروستاهای تالش دخترهاروزیر۱۵سال به زورشوهرمیدن همین باعث شده که ازخونه فرارکنن.
پاسخ ها
ترکهای مهاجر به تالش بله دختراشون و زود شوهر میدن اکثرا دختراشون مثل رومینا فراری میشن تهش به اسم گیلانیهای بدبخت تموم میشه
رومینا اصلا تالش نبود ترک بود و بخاطر شوهر کردن فرار کرد نه بخاطر شوهر نکردن ، دختران تالش مثل دختران بعضیا کمبود محبت ندارن که بخوان فرار کنن
دختران روستاهای تالش بالاترین نرخ سواد دختران روستایی رو دارن ، گزارشش هم دو سال پیش منتشر شد البته شما مقصر نیستید مقصر مسئولان گیلانن که شماها رو راه دادن خوبه هرچی بیشتر تهمت میزنید خدا بیشتر تو همین دنیا آبروتون و میبره ان شاءالله جواب این تهمتتونم بزودی می بینید
کاربران عزیز
امان از تعصب.چرا سعی دارید با تعصب ،حقایق رو انکار کنید؟
تو همین گزارش هم نوشته آمار فرار دختران رو. آمار فرارشون بالاست و نشون میده فشار بر روی این کودکان بنده خدا بالاست. انقدر سعی در انکار نکنید،همه ایران در گیر بی فرهنگی و مرد سالارایه ،نه فقط تالش
این از اثرات قرنطینه است از بس مردم بیکارن دنبال یک چیزی که خودشونوسرگرم کنن
لطفا دیگه چرت و پرت ننویسید یواش یواش داره تبدیل به امامزاده میشه وپدرش هم از نسل یزید
کلا13ساله بوده که اینهمه شرارت داشته بزرگ تر میشد چه پخی از آب در میامد
پاسخ ها
خخخخخ چی میگی
نه فوش می دم ونه فحاشی پس چرا دیدگاهمو نشان نمی دید
اینجا اومدیم اصل خبر رو بخونیم : افشاگری تازه درباره اقدام عجیب پدر رومینا
نه یک صفحه متن ادبی و چرت و پرت .
خوش به حال آنهایی که میمیرند این زندگی به چه درد میخوره خوش به حالت رومینا
اولین بار بود که احساس کردم جنایتی شنیدم که از جنایتهای داعش دراورتر بود! انها دست کم زنها را برای نیتهای پلیدشان زنده نگه می داشتند و همین باعث میشد بیشترشان پس از مدتی از چنگال آن مردها رها شوند و همچنان روی زمین خدا نفس بکشند!! امیدوارم یکی همین روزها بیاید بگوید او پیش از انکه درد سربریدن را احساس کند از جهان رفته بوده....
سروصدای سایبریها بدجور درومده
همین نشون میده که به هدف زدی
یک کلاغ چل کلاغ قشنگی تنظیم کردید این دختر شاید خون پدر را تو شیشه کرده بوده وگرنه هیچ پدر ومادر ی راضی به مرگ بچشون نمیشند این هم که می گی خاک قبولش نمی کرده شاید ببین چه کار کرده که پدرش ازش راضی نبوده وخاک قبولش نمی کرده
پاسخ ها
باید میبردنش همون اردبیل که خاک قبولش کنه
درسته پدر خیلی سنگدلی بوده ولی دختر 13ساله باید بشینه تو خونه درسش بخونه عشق و عاشقی چیه
بهمن هم باید اعدام بشه اونه که دختره رو فریب میداده برای نیات شومش
کی حوصله داره این متن رو بخونه، مررم اگر اهل مطالعه بودند وضعشون این نبود
خدا عاقبت همه ما رو ختم به خیر کنه ان شا الله
واقعا کافیه دیگه اعصاب مردم رو خردکردید دل تمام مادران میسوزد ازاین مطالب
لطفا ول کنید دیگه
خوبه دیگه تمام سازمانها . نهادها. و قیمتهای دولتی و قضایی و اجتماعی وابسته به دولت به نوعی وظایف خودشون رو انداختن گردن خانواده ها . فقط میگن خانواده . آنوقت شما چه حمایتی از خانواده ها وامثال این پدر یا دختر دارید
من میگم اقا بیخیال این رومینا شین دیشب اومد تو خوابم گفت ولم کنید ناموسا
حاجی جان منکه نفهمیدم چی گفتی ولی سپندار مزگان و کورش و هخامنشیا پشت و پناهت باشه
ولی خدایی ماذا فازا !!!
وقتی به کل جریان نگاه می کنید می بینید کارد به استخوان پدر رسیده بوده... وقتی مادر پایه دختره شده و پسره دوبار دختره را می دزده و بعد اعلام میکنه ما در خانه خواهرم عقد کرده ایم... به نظرتون این فرد مستاصل از همه جا باید در برابر فشارهای روانی و اخلاقی چیکار می کرد؟ حتما باید فرار می کرد! قتل گناه بزرگی است و هیچوقت پسندیده نیست... ولی اینگونه که با این حجم و فشار به آن پرداخته می شود حتما کاسه ای زیر نیم کاسه است..
پاسخ ها
نه نباید فرار میکرد. باید با داس میرفت کله بچه رو قطع میکرد. حالا با وجدان راحت برو لالا
تو این موضوووووووووووووع هم پدر رومینا هم اون بهمن با ذات ائه کثیفش مقصرن !!!!!!! پدر ش بیییییییشتر!!!!!!!!!!!!رومیناجان حیییییییف شد،حیف!!!!!!!!روحش همیشه شادباشه.
پاسخ ها
دخترها مثل همیشه بی گناه و معصوم