اشکنه اسفناج، خوراک روزگار قدیم
به یاد علی حاتمی که تهران و پیشینه اش را دوست داشت، برای شام خوراکی تهرانی بر سر سفره بگذاریم. اشکنه اسفناج از خوراک هایی است که به روزگار قدیم در تهران طبخ می شده است.
او تصویری دوست داشتنی از زندگی یکی، دو قرن پیش ایرانیان و به ویژه اهالی تهران پیش روی ما گذاشت. تصویری خوشایند و مهربانانه از راه و رسمی که پیش از آمدن مدرنیته بر آن طریق می زیسته ایم. گیرم که این تصویر عینا منطبق بر واقعیت نبود، اما چه باک؟ علی حاتمی فیلمساز شاعر و شیفته ایران و فرهنگ بومی قدیمی آن بود و لاجرم نگاهش به زندگی ایرانی پیش از مدرنیزاسیون، بسیار عاشقانه و ستایش آمیز. هر چند در کنار آن دیدِ ستایش آمیز، سوءتدبیر و بدعهدی هایی را که بر ملک و ملت روا داشته و سبب عقب ماندگی و رکود و جهل و نادانی شده بودند، هم به تماشاگران می نمایاند.
از فیلم ها و سلوک چند ساله اش چنین بر می آید که او معتقد بود درمان دردها نزد خود ماست و خارجی و راه و روش او صواب مطلق نیست که کورکورانه از او الگو بگیریم. او خود بر پایه چنین عقیده ای فیلم هایش را ساخته و قوانین کارش را بر عادات و روش ایرانی بنا داشته بود. گفتاری که حاتمی بر زبان بازیگرانش نشانده، همگی نغز و خوب و شنیدنی هستند. از رنگارنگی تصاویر و کلام آهنگین او، اگر صد بار فیلم هایش دیده شوند، ملال آور نیستند.
فیلم های او آکنده از تصاویر عمیقا ایرانی است. سنت سفره ایرانی در فیلم های او جایگاهی ستایش آمیز دارند. در «مادر» و «دلشدگان» و «کمال الملک» و «حاجی واشنگتن» و البته در «هزاردستان»، نقشی دلکش و یگانه از سفره های ایرانی بر پرده کشیده است که پیش و پس از او نمونه و همتایی ندارند.
طرز نشستن و خوردن رضا تفنگچی در دکان کبابی و کله پزی و چندک زدن روی تخت قهوه خانه و دیزی لقمه کردن او (هزاردستان)، پذیرایی از استاد دلنواز در چلوکبابی (دلشدگان)، توصیه های مادر برای اطعام مردم به وجهی آبرومند و درخور و وفق سنت ایرانی در مراسم عزاداری (مادر) و سکانس نیمرو پختن مفتش شش انگشتی روی چراغ والور در هزاردستان که بی مانند و بی بدیل از کار در آمده، تصاویری هستند که آن استاد بی نظیر و بی جانشین از خود به جای گذاشته است.
در هنگامه ای که تهران از گذشته اش به سرعت پاک می شد، علی حاتمی کوشید تا با بنا گذاشتن شهرک سینمایی و ساختن «هزاردستان» - با این که سخت به تیغ سانسور گرفتار آمد - شناسنامه ای تصویری از تهران به دست آیندگان دهد؛ اما کج سلیقگی و ناسپاسی سبب شد تا شهرکی که بحق می بایست نام بزرگ او را بر خود داشته باشد، نام «غزالی» بر خود گرفت و همچنان بر همین نام خوانده می شود.
به یاد علی حاتمی که تهران و پیشینه اش را دوست داشت، برای شام خوراکی تهرانی بر سر سفره بگذاریم. اشکنه اسفناج از خوراک هایی است که به روزگار قدیم در تهران طبخ می شده است. پیاز داغ فراهم کنید و مشتی اسفناج پاییزه خرد شده و قاشقی آرد و سرقاشقی فلفل و زردچوبه و نمک به آن اضافه کنید و چرخی دهید. بر سرش آب بریزید. به جوش که آمد، مشتی سیب زمینی نگینی خرد کرده را هم به آن اضافه و شعله زیر دیگ را کم کنید.
نیم ساعتی صبر کنید تا جا بیفتد، در آخر پخت برای مایه دار کردن اشکنه، سه، چهار تخم مرغ - بسته به تعداد همسفرگان - را لت بزنید و به آن اضافه کنید و در دیگ را بگذارید. رفیق و دوست و خویش و قوم و همسایه را خبر کنید. بادیه اشکنه را با نان خشک و ترشی لیته بر سر سفره بگذارید.
بعد از صرف شام، مجموعه موسیقی هزاردستان را به آهنگسازی استاد مرتضی حنانه، بیابید و به همراه رفقا بنیوشید که اثری است زیبا و شنیدنی و البته ایرانی. هنر والای استادت مرتضی حنانه را به ویژه در تنظیم و اجرای پیش درآمد اصفهان اثر استاد مرتضی نی داوود بشنوید و حظ فراوان ببرید. یاد همه آنها بزرگ و جاویدان باد.
ارسال نظر