یک کدو سبز و یک بغل غوره
بیایید دوباره بر روی هم هر روز لبخند بزنیم و سفره هایی ساده و بی تکلف اما باکیفیت و خوشمزه بیندازیم و نغمه های بی مانند ایران زمین را بنیوشیم و خوراک های ایرانی بخوریم.
در روزگاری نه چندان دور رسمی خوشایند رایج و آن خوراک به تعارف بردن به در خانه دوست و همسایه و غریبه و آشنا بود. این رسم سبب تالیف قلوب و نزدیکی و گشایش باب دوستی و رفاقت و همسایگی و حتی ازدواج پسران و دختران و خویشی می شد. اگر خانواده ای به خانه ای در محله ای نقل مکان می کردند، چند روز اول همسایگان برایشان خوراک و شام و ناهار می بردند و بچه هایشان را تیمار و تا «جا افتادن» آن ها در مکان جدید یاری شان می کردند. غریب نوازی آیین دلچسب مهرانگیزی بود که خوراک دادن و ضیافت کردن لازمه قطعی اش بود.
حتما در سراسر سرزمین عزیز مادری مان این رسم جاری بوده و لابد هنوز هم در بعضی اماکن که پای مدرنیته مغلوط ناقص وارداتی و مسابقه بر سر مادیات به آن نرسیده، مردم بر طریق مهربانی و دوستی با یکدیگر سلوک می کنند.
من دچار مشکل نوستالژی نیستم و فر نمی کنم هر آنچه در قدیم جاری بوده لابد خوب بوده و امروز برعکس آن است. اما فارغ از نکات امنیتی و سیاسی می بینم ملتی که از هزار رنگ قوم و لهجه به وجود آمده و هزاران سال با یکدیگر به خوبی زیسته و مشکلات و رنج ها را با یکدیگر تحمل کرده و آن قدر با یکدیگر خویشی و قرابت و نزدیکی دارند که خوراک هایشان و رسومشان و حتی چهره هایشان و به شهادت علمای نسب شناسی تمامی ژن هایشان شبیه یکدیگر است، امروز اندک اندک به درد نامهربانی و بی حوصلگی گرفتار می آیند. رفته رفته دیگر حوصله یکدیگر را نداریم به روی هم لبخند نمی زنیم و ضیافتی برپا نمی کنیم که بی تکلف و قید کنار هم به قصد مهربانی بنشینیم و حظ ببریم.
آنچه بر سر سوریه و عراق و مردمانش رفت و به روزی رساندشان که بر روی هم تیغ کشیدند از همین نامهربانی های ساده و بی حوصلگی ها شروع شد. از آن جا شروع شد که کرد و عرب و ترکمن و شیعه و سنی سفره هایشان را از هم جدا کردند و بیگانه های بی رحمی هم پیدا شدند که به اختلاف آن ها دامن زدند و آشت را تیزتر کردند و این همه نامرادی و کودک کشی و ویرانی از خود به جا گذاشتند.
در خانه ما، مادرم- خداوند ایشان و همه مادران را حفظ کناد- رسمی داشته و دارند: هر غریبه و آشنایی که برای خوراک به هر دلیلی در سختی است، سهمی از پخت و پز هر روزشان دارد. از حال و روز دور و بری ها و همسایگانش خبر دارد و ظهرها برای کارگردان ساختمان ناتمام همسایه و نانوایان سر کوچه و خانم همسایه پا به ماه سینی های خوش آب و رنگ با سبزی و ماست و نان و مربا حاضر می کند، برایشان می فرستد. آن ها هم حق همسایگی و دوستی را به جا می آورند، همه روزها برای کمک و دستگیری و یاری حضرت مادر و جناب او بی اما حاضرند و بی مزد و منت مهربانی ها می کنند. مهربانی آن چیزی است که کمبودش در شهر تهران و لابد براساس قاعده مشت نمونه خروار است در سراسر کشور احساس می شود.
برای خوش تر کردن زندگی و راحت کردن مشقات باید دست دوستی دراز کرد، با خلایق و دوست و آشنا و غریبه و همسایه رفاقت ها کرد، از همنشینی و همسفرگی بهره ها برد، خدمت خلق کرد و فرصت جبران آن را داد. برای تحکیم دوست ها و رفاقت ها، بیایید دوباره بر روی هم هر روز لبخند بزنیم و سفرها هایی ساده و بی تکلف اما باکیفیت و خوشمزه بیندازیم و نغمه های بی مانند ایران زمین را بنیوشیم و خوراک های ایرانی بخوریم و نگذاریم سفره هایمان از هم سوا شود، ترک و کرد و عرب و بلوچ و گیلانی و آذری و خراسانی و فارس و ترکمن و هزار قوم و قبیله دیگر ایرانی، دور هم از تاریخ بلند همزیستی و همسایگی و خویشی و مهربانی مان بگوییم و این که هزاران سال است هیچ کدام از ما بر روی هم شمشیر نکشیده و پشت به هم نکرده و به همدیگر و به سرزمین مادری عاشقانه نگریسته ایم.
برای این که سفره ای ساده و لذیذ تدارک فرمایید، چند کدوی سبز و یک شیشه غوره یا آبغوره ابتیاع کنید. کدوها را طولی ببرید و در روغن تفتی دهید و رب گوجه فرنگی را با آب رقیق کرده رویش بریزید. غوره یا آبغوره را هم اضافه کنید. نمک و فلفلش را اندازه کنید. کته ساده نرم و گرمی هم بپزید و خوانی بیارایید شاهانه با ماست و نان و سبزی. دوست و رفیق و همکار و غریبه و آشنا را بخوانید و ضیافتی برپا کنید با نغمات گوشنواز خاندان مکرم و نابغه و ایرانی کامکار در مجموعه زیبای «گل نیشان». دل به موسیقی بی مانند کردی بسپارید و از همنشینی و همسفرگی حظ تمام و کمال ببرید.
نظر کاربران
فقط و فقط " گل نيشان " استاد مظهر خالقي .....