هوشنگ ابتهاج؛ مرد هنر و ادبیات و اخلاق
هیچ سخنی بالاتر از سخن استاد شفیعی کدکنی نمیتواند اوج هنر و توانایی هوشنگ ابتهاج را نمایان کند. استاد کدکنی میگوید: «ابتهاج تکهای از حافظ است که به دوران ما پرتاب شده.» علاقهمندان استاد ابتهاج میدانند که او در چنین روزی پا به جهان خاکی گذاشته و تقریبا میتوان گفت کل عمر پرثمر خود را صرف اعتلای ادبیات فارسی کرده است.
روزنامه اعتماد - رسول آبادیان: هیچ سخنی بالاتر از سخن استاد شفیعی کدکنی نمیتواند اوج هنر و توانایی هوشنگ ابتهاج را نمایان کند. استاد کدکنی میگوید: «ابتهاج تکهای از حافظ است که به دوران ما پرتاب شده.» علاقهمندان استاد ابتهاج میدانند که او در چنین روزی پا به جهان خاکی گذاشته و تقریبا میتوان گفت کل عمر پرثمر خود را صرف اعتلای ادبیات فارسی کرده است. از مهمترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح غزلهای حافظ است. این اثر با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستینبار در سال ۱۳۷۲ از طرف نشر کارنامه به چاپ رسید.
بار دیگر نیز با تجدیدنظر و اصلاحات جدید منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظشناسی کرد. این کتاب حاصل تمام آن تلاشها و زحمات است که در مقدمه آن را به همسرش آلما پیشکش کرده است. آوازه برنده جایزه «هنر برای صلح» حالا دیگر از مرزهای کشور عبور کرده و در بسیاری از کشورهای دیگر هم خواننده دارد. تقریبا میتوان گفت که اغلب اساتید ادبیات ارتباط خوبی با شخصیت و آثار سایه دارند. غلامحسین یوسفی، یکی از استادان پیشکسوت در این زمینه گفته است: «در غزل فارسی معاصر، شعرهای سایه در شمار آثار خوب و خواندنی هستند. مضامین گیرا و دلکش، تشبیهات و استعارات و صور خیال بدیع، زبان روان و موزون و خوشترکیب و هماهنگ با غزل، از ویژگیهای شعر او هستند. رنگ اجتماعی ظریف آن نیز یادآور شیوه دلپذیر حافظ است. ازجمله غزلهای برجسته او میتوان «دوزخ روح»، «شبیخون»، «خونبها»، «گریه لیلی»، «چشمی کنار پنجره انتظار» و «نقش دیگر» را نام برد.»
گفته میشود که دلیل نفوذ اشعار ابتهاج در میان طبقات مختلف اجتماعی چند نسل گذشته و امروز، توسل خوانندگان موسیقی به اشعار اوست. این جمله ادعای بیراهی نمینماید، اما باید بر این گفته افزود که تسلط، مهارت و شناخت ابتهاج بر موسیقی چنان است که با اشعارش بارها به موسیقیدانهای ایرانی سرشناسی، چون محمدرضا شجریان و لطفی و... جهت واقعی را نمایانده است. این کار او تنها از طریق همان شعر صورت پذیرفته است. نه از طریق زد و بند و نصیحت و نقد و غیره.
یکی از هنرهای قابلتوجه سایه این است که به خوبی میداند که کلام آهنگ و نت و ریتم و ملودی، قویتر و نافذتر از کلمه است. به همین علت اغلب اشعارش غرق در موسیقی است. جالب آن است که در منزل این بزرگمرد ادبیات معاصر، بیش از آنکه سخن از شعر و شاعری باشد، صحبت از موسیقی و بحث درباره آن در میان است. سایه چه کلاسیک غربی و چه موسیقی کلاسیک ایرانی را به غایت عمیق و درست میشناسد. سایه ازجمله شاعرانی است که اوج خلاقیت هنری را در خدمت مضامین مختلف اجتماعی نیز به کار گرفته است. موضوعی که شاید بیشتر از موارد دیگر با ذهنیت او پیوند خورده باشد به باور بسیاری از منتقدان ادبی، همین توجه به بدنه جامعه و ایجاد زبانی در حد هضم توده مردم است.
سایه را میتوان در زمره شاعرانی قرار داد که وطندوستی غیرقابل انکاری دارد. سرودههای قدرتمند او درباره ایران و ایرانی آنچنان زبانزد خاص و عام شده که حالا دیگر به عنوان ضربالمثل از آنها استفاده میشود. سایه با تمام آشنایی با زیر و بمهای ادبیات کهن و معاصر به راحتی توانسته است ذهنیت خود را در اندازه فهم عامه تنظیم کند.
یعنی اینکه زبان او زبانی مردمی است، اما شیوه استفاده از کلمه در بهترین حالت مختص خود اوست: «مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت/ در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت/ خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد/ تنهای بر در این خانه تنها زد و رفت» نکته دیگری که باید درباره هنرنمایی سایه به آن اشاره شود، سرودن شعرهای نو است. نکتهای که معمولا کمتر مورد توجه قرار میگیرد. همانگونه که گفته شد، شاعری، چون سایه همواره خود را جزیی از مردم دانسته و این همگامی گاه با روند ادبی جامعه هم پیوند خورده است.
شعرهای نوی سایه گرچه به لحاظ مضمون در ردیف همان نگرش همیشگیاش یعنی لذتبخشی در کنار فهم نکات ظریف قرار میگیرند، اما از سوی دیگر نشان از تبحر او در شناخت این زمینه هم هستند: «آفتابا چه خبر؟ / این همه راه آمدهای/ که به این خاک غریبی برسی؟ / ارغوانم را دیدی سر راه؟ / مثل من پیر شده ست؟ / چه به او گفتی؟ او با تو چه گفت؟ / نه، چرا میپرسم/ ارغوان خاموش است/ دیرگاهی است که او خاموش است/ آشنایان زبانش همه رفتهند/ ارغوان ویران است/ هر دومان ویرانیم».
نظر کاربران
هوشنگ دوست داشتنی....
سرودهایش همچون شخصیت اش،شکیبا،متین،دلنشین،اما واما...در زیر این خاکستر خاموش غوغائی از آتش وطن پرستی نهفته....چه همنشین های داشته در دوران زندگی....تختی،سیاوش،شفیعی کدکنی،لطفی،،،،آن پیر روانشاد شهریار عاشق.
آه چه میکشد...این پیر پرنیان اندیش این روزها که سیاوش اش در بستر است؟؟
باآه وحسرت واشک برایش میسراید....
زاد روز تولدت خجسته وفرخنده باد...ای قاصدک پیام آور زمانه...
عززززززیزدلللللا
با وجود این عزیزان است که هنوز مشعل هنر در این مرز و بوم روشنایی و گرما ده است.