داستان پدیدآمدن کلاهقرمزی و رفقا
هشت یا ۹ ساله است، با بلوزی به رنگ آبی و راهراههای سفید افقی. کلاهی قرمز به سر دارد و رنگ شلوارش سبز است و چکمههایی به رنگ قرمز پایش است. رنگ چشمهایش هم با هم متفاوت است؛ یکی سبز و دیگری آبی. این سالها که کلاهقرمزی از تلویزیون پخش میشود، برای خیلی از بچههای دهه ۶۰ و ۷۰ یادآور خاطرات کودکیشان است.
روزنامه فرهیختگان: هشت یا ۹ ساله است، با بلوزی به رنگ آبی و راهراههای سفید افقی. کلاهی قرمز به سر دارد و رنگ شلوارش سبز است و چکمههایی به رنگ قرمز پایش است. رنگ چشمهایش هم با هم متفاوت است؛ یکی سبز و دیگری آبی. این سالها که کلاهقرمزی از تلویزیون پخش میشود، برای خیلی از بچههای دهه ۶۰ و ۷۰ یادآور خاطرات کودکیشان است؛ زمانی که برای اولینبار این عروسک دوستداشتنی را بر پرده سینما دیدند و چشم برنمیداشتند و با او و چکمههای قرمزش خندیدند و گریه کردند.
هنوز هم که هنوز است، با پخش شدن کلاهقرمزی و آمدن هر کدام از این شخصیتها جلوی دوربین، بچههای دهه ۶۰ و ۷۰ و حتی بچههای امروزی که با شخصیتهای خارجی مانوس شدهاند، باز هم منتظر ساعت ۹ شب بودند تا کلاهقرمزی را ببینند و آخرش هم یک قصه جذاب بشنوند. در این صفحه و به بهانه هفته کودک سراغ این شخصیت محبوب و دوستداشتنی دهه ۷۰ تلویزیون رفتیم تا بدانیم چه اتفاقی باعث شد این شخصیت دوستداشتنی به دنیا بیاید.
از طرف دیگر سراغ مرضیه محبوب رفتیم؛ کسی که این شخصیت و شخصیتهای دیگر مجموعه کلاهقرمزی را ساخته است تا برایمان از خلق عروسکهای خاطرهانگیز بگوید.
وقتی میپرسم از خاطرات آن روزها چه چیزی در ذهنتان ماندگار شده است، کمی مکث میکند و بعد با بغض میگوید: «دنیا فنیزاده». بغضش میترکد و عذرخواهی میکند و میگوید اگر ممکن است نیم ساعت دیگر صحبت کنیم. مرضیه محبوب برای همه بچههای دهه ۶۰ و ۷۰ شناخته شده است؛ کسی که عروسکهای محبوب و دوستداشتنی آن نسل را ساخت و باعث شد خاطرههای زیادی در ذهنشان ماندگار شود. با او گفتوگویی داشتیم به بهانه هفته کودک:
خلق یک کاراکتر عروسکی، شامل چه شرایطی است؟
خلق یک عروسک یا شخصیت برای کودکان بستگی به موضوع و قصهای دارد که قرار است برای کودک تعریف شود. این بچه یا عروسک چه سنی دارد، چه خصوصیات اخلاقی دارد، بازیگوش است یا خجالتی، مدرسه میرود، با پدر و مادرش زندگی میکند، فقیر است یا پول دارد؛ اینها و ویژگیهای دیگر که کاراکتر را شکل میدهد، ازجمله نکاتی است که باید در طراحی عروسک در نظر گرفته شود.
دلمان میخواهد برایمان از خلق عروسک کلاهقرمزی و بقیه عروسکهایی که در این مجموعه وجود داشتند، بگویید.
این برنامه با عروسکهای ژولی پولی، گلابی و جغجغه و فرفره شروع شد و در ادامه برنامه، عروسکهای کلاهقرمزی و پسرخاله اضافه شدند. برنامه آموزشی و سرگرمکننده بود برای گروه سنی خردسال. همانطور که زمان میگذشت، دوستان و فامیلهای کلاهقرمزی به این مجموعه راه پیدا کردند و داستان را به جلو بردند.
برای طراحی هر کدام از شخصیتهای جدید، باز من از همان روشی که گفتم استفاده کردم؛ یعنی بهخصوصیات اخلاقی و شخصیت آنها توجه داشتم و نکات ویژه آنها را در طراحی لحاظ کردم.
در ذهن شما بهعنوان یک عروسکساز از خلق این عروسک چه چیزی میگذرد؟ مثل زمانی که کلاهقرمزی را میساختید.
زمانی که یک عروسک میخواهد خلق شود و به بچهها پیامی یا آموزشی بدهد، باید بچه آن عروسک را باور کند، خصوصیات خود را در عروسک بیابد و با او احساس نزدیکی کند.
عروسکهایی که برای سریالها یا برنامههای تلویزیونی ساخته میشوند، چه تفاوتی با عروسکهایی دارند که در مغازهها فروخته میشوند؟
نکته اول این است که اینها عروسکهای نمایشی هستند، بچهها با عروسکی که در مغازه است، همذاتپنداری ندارند. اگر الان برخی از عروسکها خوب فروش میرود، دلیلش این است که اول کارتون آن عروسک درست میشود، انیمیشن آن پخش میشود، کودک بارها این کاراکتر را میبیند، با آن ارتباط برقرار میکند، دوست دارد که عروسک را در خانه و اتاقش داشته باشد و بعد هم تعداد زیادی از آن ساخته میشود و در مغازههای اسباببازیفروشی فروخته میشود.
آن عروسکی که در مغازه است و چنین شناسنامهای ندارد، فقط اگر زیبا باشد یا خصوصیتی که بچه دوست دارد درعروسک وجود داشته باشد، باعث خرید آن میشود. وگرنه هیچ پشتوانه یا شناسنامهای ندارد، اما عروسکهای نمایشی شناسنامه و اسم دارند.
شاید یک دلیل بسیار بزرگ تاثیرگذاری این عروسکها، در صداهایی باشد که این عروسکها دارند. تا الان اتفاق افتاده است که شما برای صدای صداپیشگان، عروسک بسازید؟
نه. کارهایی که من انجام دادهام، اینطور نبوده است. معمولا عروسکی که بچهها با آن ارتباط میگیرند، با همکاری سه نفر است؛ طراح و سازنده، عروسکگردان و بعد هم صداپیشه عروسک.
بیشتر کارهایی که من انجام دادهام، براساس آن فکری که در مورد آن کاراکتر داشتهام، عروسک را ساختم و بعد در تمرینها، به نوبت بچهها روی آن عروسک صدا گفتهاند، تا آن صدایی که به عروسک بیاید، پیدا شود و همه اینها در تمرین اتفاق میافتد، گاهی اوقات هم با دیدن عروسک، صدایش ظاهر شده و این برایم اتفاق افتاده است.
چه خاطرهای از آن روزهای ساخت کلاهقرمزی که خیلی برایتان ماندگار شده باشد و همیشه با آمدن اسم این عروسک به ذهنتان برسد، دارید؟
دنیا فنی زاده ...
در دنیای امروز و با انواع سرگرمی برای بچههای امروز عروسکها باید از چه چیزهایی بگویند و چطور باید طراحی شوند تا در دل بچهها جا بازکنند؟
الان دنیای تکنولوژی، سرعت و پیشرفت است و بهنوعی تکنولوژی باعث شده یک ریتم تند در همه چیز ایجاد شود و بچهها حوصله کمی دارند و دوست دارند همه چیز سریع اتفاق بیفتد. قدیمترها ممکن بود با چهار تکه سنگ، یک بازی درست میکردیم و سرگرم میشدیم، ولی الان بازیها به این شکل هم کم شده. حتی بچهها از دستهایشان چندان استفاده نمیکنند و بازیها مجازی شده است، بنابراین اینکه بگوییم بچهها از چه عروسکی لذت میبرند، خیلی سخت شده است.
چون هر اتفاقی با این بازیهای کامپیوتری ممکن است؛ پرواز میکنند، به اشکال مختلف درمیآیند، زیر آب میروند و.... عروسکهایی که ما میسازیم، هر حرکتی را نمیتوانند انجام دهند و کارهایشان محدود است. این محدودیت را تا حدی با دیالوگ میشود حل کرد و دیالوگها باید جوری باشد که بچهها حوصلهشان سرنرود. الان بچهها حوصله نصیحت ندارند. من فکر میکنم شاید با قصه گفتن بتوانیم بچهها را جذب کنیم. قصهها هنوز میتوانند آنها را سرگرم کنند و پند و آموزشی که قرار است بدهیم در قالب قصه باشد.
همانطور که عروسکهای خارجی به داخل مرزهای ما آمدند، فکر میکنید بتوانیم عروسکهایی بسازیم که از مرزهای خودمان خارج شوند، حتی برای همین بچههایی که در همسایگی کشورمان هستند؟
یک سری محدودیتهایی وجود دارد که اگر برداشته شوند، میتوان کارهایی انجام داد. اگر خیلی همه چیز را به شکل سیاسی ببینیم، باعث میشود خیلی دستوپای ما برای کار بسته شود و نتوانیم بهراحتی کار کنیم. خیلی ساده است؛ وقتی آزادانه و راحت فکر کنی، کارها هم زیبا و هم جذاب خواهند شد.
کمی در مورد این محدودیتها صحبت کنید. چه چیزهایی ممکن است یک عروسکساز را محدود کند؟
مثلا الان اگر بخواهم عروسکی را طراحی کنم تا بهعنوان اینکه این عروسک به کشورهای دیگر صادر شود، اول باید آن عروسک برای بچهها شناخته شود، او را در فیلم یا سریالی دیده باشند و انیمیشن و برنامهای از آن ساخته شده باشد. من بسیار دیدهام که بچهها عروسکهای خارجی را که به این شکل شناختهاند، ارتباط خوبی با آن دارند. شبها عروسک را بغل میکنند و با همان عروسک میخوابند، چرا؟
چون دائم در حال دیدن انیمیشن آن عروسک هستند. بدیهی است برای ساختن انیمیشن این عروسک هم سرمایهگذاری و هم تبلیغ درستی شده است. قبل از اینکه عروسک وارد بازار شود، کارهای تبلیغاتی روی آن انجام گرفته است، بعد هم عروسک میآید و بچهها بهخوبی از آن استقبال میکنند و دوستش دارند. حالا چه کسی این حمایت را از من میکند که این عروسک را بسازم و این کاراکتر را خلق کنم؟
یک اتفاقی که در این چند سال افتاده است، اینکه عروسکها در فضای جدیتری وارد شدند؛ مثل لقمهشو و جنابخان. نظرتان در مورد ورود عروسکها به فضاهایی متفاوت از دنیای کودکان چیست؟
به نظرم اشکالی ندارد. اگر ما عروسک را اینطور نبینیم که فقط برای کودکان است، این کارها خیلی جواب میدهد. یکی از معجزات و شگفتیها و جادوی عروسکها این است که با هر سنی ارتباط برقرار میکنند. به نظرم خیلی خوب است که بسیاری از مسائلی که میخواهیم به بزرگترها بگوییم، از طریق عروسکها باشد و به وسلیه عروسک، آموزش بدهیم و فرهنگسازی کنیم.
کلاهقرمزی چه زمانی به دنیا آمد؟
کلاهقرمزی ابتدا یک مورچه عروسکی بود که در سال ۱۳۶۰ از آن در برنامه «سقائک و شانهبهسر دانا» به کارگردانی ایرج طهماسب استفاده میشد و سازنده آن مسعود صادقیان بروجنی بود. صادقیان سابقه ساخت عروسکهای برنامههای هادی و هدی، مدرسه موشها و السون و ولسون را در کارنامه خودش دارد. چند سال بعد از برنامه سقائک و شانهبهسر دانا، در سال ۱۳۷۲ برای ساخت برنامه جغجغه و فرفره، این عروسک از آرشیو بیرون کشیده شده و با ایجاد تغییراتی توسط مرضیه محبوب به کلاهقرمزی اولیه تبدیل شد.
کلاهقرمزی قرار بود فقط در یکی از قسمتهای این برنامه و بهعنوان میهمان و در نقش پسری بازیگوش و یک شاگرد کفاش حضور داشته باشد که بلد نیست درست حرف بزند، بهطوریکه با صدایی عجیب و با تلفظ اشتباه کلمات، مدام آب دهانش را روی صورت آقای مجری (یا به قول خودش «آقای مُرجی») میریخت.
او بهعنوان میهمان در برنامه حضور پیدا کرده بود و کفشهای آقای مجری را واکس زده و برای او آورده بود، اما بهدلیل استقبال بینظیر مخاطبان از همان یک قسمت، تبدیل به عضو ثابت این برنامه شد، بهطوری که نام برنامه از «جغجغه و فرفره» به «کلاهقرمزی و جغجغه و فرفره» تغییر کرد. رفتهرفته شکل عروسک و صدایش هم تغییر کرد و تبدیل به شخصیت کنونیاش شد.
آن برنامه در سال بعد به برنامه صندوق پست منتهی شد و شخصیتهای دیگری هم در آن معرفی شدند. با این حال و با وجودی که آن برنامه عروسکهای دیگری مثل گلابی، ژولیپولی و… هم داشت، ولی این کلاهقرمزی پر شروشور، اما خوشقلب بود که با بازیگوشیها، بدحرفزدنها و حتی دروغهای معصومانهاش توانست به حیات خود ادامه دهد و حتی پایش را به سینما باز کند.
پسرخاله
شخصیت اصلی مجموعههای اولیه کلاهقرمزی بعد از کلاهقرمزی بود و شخصیتی بسیار جدی و جوانمرد و بسیار قانع و ازخودگذشته داشت که گویی نماینده طبقه کارگر در این مجموعه است و دوستان کارگر زیادی دارد که همگی دارای این خصوصیات هستند. از دیگر خصوصیات این شخصیت کمک به سالمندان و فقرا است. پسرخاله نمونه متضاد کلاهقرمزی است.
برخلاف کلاهقرمزی که پسری بازیگوش، حاضرجواب و تنبل است و طبقه اقتصادی روشنی هم ندارد، پسرخاله شخصیتی لوطیمنش و کمحرف دارد و حاضر است خودش را برای کمک به دیگران به آبوآتش بزند. او کودکی است که انگار کودکی نکرده و زود بزرگ شده و بهنوعی کودک کار است.
فامیل دور
فامیل دور اهل جایی است با نام دور. کار او در است؛ یعنی هرچه در وجود دارد، او در جملههایش به کار میبرد و برای درها اهمیت بسیار زیادی قائل است، برای مثال دوست ندارد کسی درِ جایی را باز بگذارد یا آن را محکم باز کند یا ببندد.
یکی از تکیهکلامهای او شعری است که آن را در موقعیتهای گوناگون و حتی گاهی بیربط میخواند؛ «که با این در اگر در بند در مانند، درمانند.» فامیل دور اولین بار در اولین قسمت از کلاهقرمزی ۹۰ هنگام خانهتکانی شخصیتهای اصلی برنامه و درحالیکه مشغول استراحت بود و کلاه فرم سبزرنگ نگهبانی بر سر داشت، از زیر فرش پیدایش شد.»
پسرعمهزا
«پسرعمهزا»، پسرعمه کلاهقرمزی است که در روستای کلاهقرمزآباد زندگی میکرده و برای دیدن کلاهقرمزی و در روزهای عید نوروز به شهر آمده و به این شکل وارد داستانهای کلاهقرمزی شد. پسرعمهزا شخصیتی شر و شیطان و سر به هواست که میتواند مابهازاهای بیرونی هم داشته باشد.
او با آداب و سنتهای شهری آشنایی ندارد و حرفهای خود را رک و بدون هیچملاحظهای میگوید و به همین خاطر ممکن است بیادب به نظر برسد.
ببعی
«ببعی»، گوسفندی است که بیشتر به زبان انگلیسی و گاهی فارسی حرف میزند. ازجمله مشخصههای او تکرار کردن بعضی از عبارتهایی است که دیگران میگویند. ببعی آقای مجری را به انگلیسی ترجمه میکند.Aigry (آیگری). شخصیت گوسفند یا همان ببعی، ایده خود ایرج طهماسب بود. در سال ۱۳۸۹ هنگامی که تمرینهای پیش از مجموعه کلاهقرمزی ۹۰ بود، ایرج طهماسب به عوامل برنامه گفته بود احتمالا امسال یک عروسک گوسفند به گروه اضافه خواهد شد.
در یکی از جلسات تمرین، مرضیه محبوب طی سفارشی که از طهماسب گرفته بود، ببعی را به جمع عروسکها اضافه میکند.
آقای همساده
«همساده» نام انسان عروسکی است که نماد یک همسایه خوشقلب، ولی بدشانس را در این مجموعه تلویزیونی برعهده دارد که به اتفاقات بد زندگیاش میخندد. در حالی که اتفاقاتی که تعریف میکند بسیار دور از باور هستند و احتمال وقوع آنها غیرممکن است. به نظر او این اتفاقات خیلی ساده است و ممکن است برای هرکسی پیش بیاید.
خاطرات «همساده» در لحظه توسط صداپیشه این شخصیت، «محمد بحرانی» شکل گرفتهاند. او پیش از ضبط به اینکه او چه بگوید فکر نمیکرد، چون میخواست هنگام ضبط این خاطرات تازگی داشته باشند و برای خود وی هم خندهدار باشند تا موقع تعریف خاطره خندههایش واقعی باشند.
دختر همسایه
این شخصیت، دختر همسایه آقای مجری است که معمولا به آقای مجری سپرده میشود. او تحت تاثیر برنامههای تلویزیونی که در ایران برای کودکان ساخته میشود قرار گرفته و تکیه کلامش «دست و جیغ و هورای بلند» است.
جیگر
«جیگر» نام شخصیت عروسکی است که شکل یک کره الاغ ساخته شده. جیگر ساده، خوشقلب و کمی تندخو است. با وجود اینکه او در درک مسائل کند است، اما تلاش میکند تا جایی که میتواند به دیگران کمک کند، اگرچه تلاشش معمولا نتیجه عکس میدهد.
جیگر زود عصبانی میشود و از به کار بردن نام خر یا الاغ برای خودش خوشش نمیآید و حتی به کلماتی مثل خرکیف، خرمهره و خرگوش نیز واکنش نشان میدهد. جیگر بعضی از حرفهایش را سه بار تکرار میکند (مانند پاسخش به اسم خر، جیگرم جیگرم جیگرم). جیگر علاقه زیادی به خوردن سُس دارد و گاهی در این خصوص نصیحت هم میشود.
گابی
«گابی» یک گاو عروسکی است که در روستا به همراه بیبی زندگی میکرده و در روزهای عید نوروز به شهر آمده است. او بسیار خوشاشتهاست و علاقه زیادی به نون خشک و سبزیجات دارد، اما هنگام گرسنگی چندان سختگیر نیست و همین موضوع گاهی دستمایهای میشود برای موقعیتها و گفتگوهای طنز در این مجموعه.
اضافه وزن او گاه دستاویزی میشود تا آقای مجری پندهایی در مورد اهمیت ورزش و انتخاب خوراکیهای سالم بدهد. گابی رفتاری کودکانه دارد و غلط بودن بعضی رفتارها را نمیداند؛ بادگلوهای بیاختیار او (یا به قول خودش شِکِلفِک) مخصوصا وسط نمایش گاهی باعث رنجش بقیه عروسکها میشود.
بچه فامیلدور
این شخصیت، نخستین بار در سری کلاهقرمزی ۹۳ از شبکه دو سیما پخش شد. در روز دوم فروردین ۹۳، فامیل دور به همراه همسرش «دوره» در برنامه حاضر شد و پس از انتقال به بیمارستان و زایمان، بچه فامیل دور به دنیا آمد. این شخصیت شباهت زیادی به پدرش دارد.
دیوی
شخصیتی است که از کلاهقرمزی ۹۳ به جمع شخصیتهای این مجموعه اضافه شد، دیوی نیز مانند ببعی و جیگر عیدی بیبی به کلاهقرمزی است. درواقع دیو بچهای است که همراه با والدینش در زیرزمین زندگی میکرد، ولی چون آبهای زیرزمین تمام شدند همراه والدینش به سطح زمین آمد و بعد هم که بهعنوان عیدی به کلاهقرمزی رسید.
او که همهچیز را وارونه میفهمد، وارونه نیز عمل میکند، بهعنوان مثال اگر بگویی بنشین میایستد و اگر بگویی بایست، مینشیند. همینطور هر کاری که بگویی نکند را میکند و بالعکس. یکی از مشهورترین جملههای او «ازت متنفرم» است که با احساسی عمیق میگوید و منظورش دوستت دارم است.
عزیزم ببخشید
«عزیزم ببخشید» فرزند لطفا نام شخصیت عروسکی است که از نوروز ۱۳۹۳ در مجموعه کلاهقرمزی توسط «فامیل دور» به مخاطبان معرفی شد. این شخصیت از همان روزهای نخست توانست محبوبیت زیادی در میان بینندگان پیدا کند. او خدمتکار «فامیل دور» است که برای کمک به او در پرورش بچه فامیل دور استخدام شده است.
عزیزم ببخشید که به دقت و جزئینگری و انجام کارها درست با همان جزئیات و سلیقه کارفرما شهره است با این جزئینگری مفرطش و سوال پرسیدنهای بیپایانش عموما کارفرمایش را چنان کلافه میکند که شخص از خواستهاش پشیمان میشود.
ایرج طهماسب
این مجموعه بیش از ۲۰ سال است که ساخته شده و یادم نمیآید چگونه ساخته شد، اما پیگیری اصل کار بود. این کار، مثل مغازهای که اول یک بغالی است، اما بعد کمکم به آن جنس اضافه میشود و تبدیل به یک هایپر میشود بود (که در طول زمان رشد یافت)، هنر کمکم اتفاق میافتد و تصمیمگیری ندارد، اما باید پیگیری کرد. اینگونه نیست که یکدفعه تصمیم بگیریم که فیلم بلند بسازیم بلکه اول باید فیلم کوتاه ساخت.
هر کاری میکنیم از دست کلاهقرمزی خلاص نمیشویم. من اعتقاد قلبی دارم که همه افراد دنیا هنرمندند و هرکسی میتواند یک بار یک شعر خوب بگوید، یک بار یک موسیقی خوب بنوازد و هر کس استطاعت دارد یک بار هنرمند باشد و در برخی تعدد این کارهای خوب بیشتر میشود و تبدیل به هنرمند میشود! همه میتوانند برای ایفای یک نقش بازیگر باشند، کافی است شما بهعنوان کارگردان به شخص اعتمادبهنفس دهید تا آن را بروز دهد.
شیوه کاری من اینگونه است که اگر شخصی میآمد این نکته را جستوجو میکردم که کجای وجودش خوشمزه است؛ بنابراین اگر کار هنری میکنید توصیه میکنم که به همه به چشم مثبت نگاه کنیم.
نظر کاربران
کلاه قرمزی و پسرخاله بی نظیرند و جاودانه.
دست همه دست اندر کارانش درد نکند. خدا رحمت کند دنیا فنی زاده را
عاشق کلاه قرمزی خانم برومند دستتون طلا همینطورتمام همکارانی که تواین مجموعه نقش داشتن اقای طهماسب اکثروقتاتیکه کلامای کلاه قرمزی ماهم هست میگیم میخندیم هرزمان نشون بدن نگاه میکنم ومیخندم ولی حیف که بچه های اوروزفدای تکنولوژی جدید شدن وهیچ لذتی هم ازش نمیبرن دلم براشون میسوزه کلاه قرمزی دنیای حرف بودباینکه خیلی ساله گذشته ولی هنوزم دوست داشتنیه
فدای دست همه تون
دل ما رو شاد میکنین خدا دل تونو شاد کنه
من عااااشق ببعی ام
بعدم بچه ی فامیل