خمینی ای امام...
نگاهی به تولید موسیقی انقلابی پیش و پس از بهمن ۵۷
انقلاب ها، فارغ از جهت دهی و رهبری عمومی، در سراسر جهان تا همه نباشند، رخ نمیدهد. انقلاب اسلامی ایران هم اینطور بود. شعارهای صرفا چپ تا شعارهای کاملا اسلامی در میان انبوه تظاهرکنندگان دیده میشد. در چنین فضایی خیلی طبیعی است که در جریان موسیقی انقلابی آن روزها هم همین «همه بودگی» رعایت شده باشد. با این حال برخی از سرودها بیشتر به چشم آمده است. «خمینیای امام» از همین موارد است...
هفتهنامه صدا - علی نامجو: انقلاب ها، فارغ از جهت دهی و رهبری عمومی، در سراسر جهان تا همه نباشند، رخ نمیدهد. انقلاب اسلامی ایران هم اینطور بود. شعارهای صرفا چپ تا شعارهای کاملا اسلامی در میان انبوه تظاهرکنندگان دیده میشد. در چنین فضایی خیلی طبیعی است که در جریان موسیقی انقلابی آن روزها هم همین «همه بودگی» رعایت شده باشد.
با این حال برخی از سرودها بیشتر به چشم آمده است. «خمینیای امام» از همین موارد است. سرودی انقلابی که شاید یکی از نخستین نمونهها باشد که در سطح وسیع شنیده شد، دلیلش هم زمان و مکان اجرای اثر بود. حمید شاهنگیان درباره ساخت این قطعه گفته است که «حتی خانواده ام هم نمیدانستند که من روی این قطعه کار میکنم. شبها که همه خواب بودند، من به پشت بام میرفتم و با یک ضبط صوت کوچک کارم را انجام میدادم.»
نتیجه این کار هم روز ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۷، درست زمانی که امام (ره) وارد لابی فرودگاه مهرآباد شد و تمام رجال سیاسی انقلابی آن زمان در سالن انتظار حضور داشتند؛ اجرا شد.
داستان موسیقی انقلابی که احتمالا بتوان گفت رگههای مشخصی از حماسه هم در آن موج میزند به همین جا ختم نمیشود. چپهای ایرانی هم در این وادی حضور داشتند. یک نمونه از سرودهای انقلابی که آنها ساختند و هنوز هم به عنوان یک سرود انقلابی شناخته شده و مردم هم از آن خاطراتی دارند، قطعه «بهاران خجسته باد» است. پس از انقلاب، اما این سرود را به رسمیت شناختند و تاکنون هر سال در دهه فجر، بارها و بارها از رادیو و تلویزیون پخش شده است. نخستین بار سرود «بهاران خجسته باد» برای گرامیداشت سال مرگ خسرو گلسرخی و کرامت الله دانشیان در ۲۹ بهمن از رادیو و تلویزیون پخش شد. عبدالله بهزادی از کادر حزب توده ایران، شعری را با عنوان «سرود بهار» به افتخار «پاتریس لومومبا» انقلابی اهل کنگو سرود و خطاب به همسر او به پاس پایمردی اش در همراهی با «لومومبا» دو هفته بعد از این که جسد لومومبا را به اسید سپردند، نوشت میگویند که «کرامت دانشیان» بخشی از این شعر را تبدیل به سرود کرد و حتی همراه شاگردانش در روستای محل ماموریتش به عنوان معلم، این سرود را سر صف میخواندند.
بعدها وقتی دانشیان و گلسرخی اعدام شدند، اسفندیار منفردزاده که او هم در همان پرونده توسط ساواک دستگیر شده بود، آن را در فقر امکانات با همراهی رفقای دیگر، اجرا کرد. امکانات او به قدری کم بود که میگویند خودش تمام سازها را یک به یک نواخت و بعد میکس کرد.
از دیگر ساختههای چپهای ایرانی میتوان به قطعه «آفتابکاران جنگل» که به «سر اومد زمستون» هم معروف است اشاره کرد. این قطعه یکی از سرودهای انقلابی ایران است که در سال ۵۷ در آلبومی به نام «شرارههای آفتاب» توسط سازمان چریکهای فدایی خلق ایران منتشر و از شهرت فراوانی برخوردار شد. متن شعر و سرود در اصل به واقعه سیاهکل اشاره دارد. شعر این اثر از «سعید سلطانپور» است و موسیقی آن با الهام از یک ترانه فولکلور ارمنی توسط «مهرداد برآن» تنظیم شد که با صدای «داود شراره ها» و همراهی گروه کر انجمن دانشجویان ایرانی واشنگتن اجراشده است.
«برپا خیز از جا کن بنای کاخ دشمن» یکی از سرودهای پر هیجان انقلابی است که توسط «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» ساخته شده است. این قطعه در اصل اقتباسی از «خلق متحد» سرجیو اورتگای شیلیایی است. شعر این اثر متعلق به ویکتور خاراست.
چاووش و دیگران
انقلاب به این دلیل که به همه گروهها تعلق دارد، هر چند اختلافات اساسی هم وجود داشت، اما با هدف مشترک سرنگونی استبداد پهلوی انجام شد و همه در کنار هم حاضر شدند. در این «هدف بودگی» از قضا، هنرمندانی که آن زمان گرایشات مذهبی داشتند هم به تولیدات آثار هنری دست میزدند. نمونه اش همان «خمینیای امام» است که میشود گفت معروفترین این سرودهاست. شاید جالب باشد بدانید که محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی و علیزاده هم در این جریانات حضور داشتند و حتی نقشی که محمدرضا شجریان در دهه شصت بازی کرد، ریشه در همین فعالیتها دارد.
نیروهای مذهبی هم در آن زمان به این نتیجه رسیده بودند که «نقش سرودهای انقلابی در برانگیختن شور و هیجان انقلابی و دامن زدن به آتش خشم برخاسته از نهاد ملت ستمدیده» نباید نادیده گرفته شود. یکی از این آثار با رنگ و بوی قوی مذهبی، قطعه «ایران ایران ایران رگبار مسلسل ها» با صدای رضا رویگری است. اثری که در متن حکومت نظامی ساخته شد.
در این میان «کانون چاووش» هم نقش بسیار مهمی در تولید آثار انقلابی بازی کرده است. آن طور که روایت شده «هسته اصلی موسیقی انقلابی در مرکز حفظ و اشعه موسیقی» شکل گرفته و جمعی از شاگردان دکتر داریوش صفوت به این امر دست یازیده اند. گروهی که متشکل از محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، داریوش طلایی و ... بود.
موضوع میدان ژاله که رخ داد، برخی از این موسیقی دانان در رادیو با محوریت «هوشنگ ابتهاج» که مسئول موسیقی رادیو بود، در اقدامی انقلابی، دسته جمعی استعفا کردند. محمدرضا لطفی و حسین علیزاده از این حادثه به بعد در جرگه انقلابیون در آمدند. علیزاده در آن زمان «سواران دشت امید» و بعد از آن قطعه «حصار» را ساخت، قطعهای که زندانیان سیاسی و خانوادههای شان را ستوده بود و بسیار مورد توجه قرار گرفت. «حصار» از رادیو پخش شد، زندانیان سیاسی هم آن را شنیدند و کار به جایی رسید که در بعضی زندان ها، جوانان در بند، برای داشتن رادیو دست به اعتصاب غذا زدند.
این فعالیت ها، سنگ بنای «کانون چاووش» را بنا نهاد که درباره اش گفته اند: «چاووش زمزمه انقلاب بود»؛ ۱۰ برنامه مستقل توسط کانون چاووش ساخته شد و در اختیار عموم قرار گرفت. حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، پرویز مشکاتیان، محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، علی اکبر شکارچی، حمید متبسم ارشد تهماسبی، فرخ مظهری، عبدالنقی افشارنیا، برادران کامکار، جمشید عندلیبی، صدیق تعریف، سعید فرح پوری، زیدالله طلوعی و ... هنرمندانی بودند که قطعات بدیع و شورانگیزی را در کانون چاووش اجرا کردند.
در این میانه آثار منفرد هم بسیار تولید شده است. «به لاله در خون خفته» یکی از این آثار است که توسط «مجتبی میرزاده» ساخته شد. شاعر این سرود «جهانبخش پازوکی» بود که بعد از انقلاب مجبور به ترک وطن شد. بسیاری از ساختههای انقلابی هستند که در این لیست یا به دلیل قلت وقت و زمان جای نگرفته اند یا به دلیل کمبود اطلاعات از سازندگان آن و در بخش مهمتر این که به نظر جزو سرودهای انقلابی قرار نمیگرفتند به این دلیل که بعد از پیروزی انقلاب و در دوران ثبات ساخته شده اند.
محمد گلریز آثاری، چون «خجسته باد این پیروزی»، «بانگ آزادی» و «آمریکا ننگ به نیرنگ تو» را خوانده است. قطعاتی که بعد از رفع خطر ساخته شده اند و برخی میگویند دیگر موسیقی انقلابی یکی از ویژگی هایش زیرزمینی بودن آن است، مثل کارهایی که شجریان، لطفی و علیزاده در کانون چاووش انجام داده اند یا کاری که رضا رویگری و فریدون خشنود انجام دادند و خودشان گفته اند ما زمانی این اثر را ساختیم که کسی جرأت نداشت از این اقدامات انجام دهد. این موضوعات احتمالا باید در جای خود به بحث گذاشته شود، اما مهمترین نکته این است که در بحبوحه انقلاب عملا همه گروه ها، در جریان ساخت موسیقی انقلابی حضور داشتند.
حمید شاهنگیان از «خمینیای امام» و موسیقی انقلاب میگوید
نفسها بوی انقلاب و اعتراض میداد
کوروش شیرازیان: امام از پلههای هواپیما پایین میآید. استاد مرتضی مطهری و سید احمد خمینی نیز پشت سر ایشان حرکت میکنند؛ در این لحظه سرود «خمینیای امام» نواخته و پخش میشود، اثری ماندگار از حمید شاهنگیان که جستجو برای مشاهده آثاری که پیش از این سرود ساخته، نتیجهای ندارد. جوانی که هنوز بهار سی سالگی را جشن نگرفته پس از تحصیل در دانشگاه شیکاگوی آمریکا به وطن بازگشته و تحت تاثیر شور اعتراضی مردم در روزهای انقلاب، قطعهای ماندگار خلق میکند.
تصویر دانش آموزان نوجوانی که مقابل امام صف کشیده اند و «اِی مجاهدای مظهر شرف،ای گذشته ز جان در ره هدف» را با تمام وجود فریاد میزنند به خاطرهای حذف نشدنی برای مردم ایران بدل شده، اما شاید کمتر کسی بداند در اجرای اولیه قطعه، هیچ نشانی از گروه کُر دیده نمیشود و شاهنگیان در روزهای مانده به انقلاب به تنهایی و با کمک دو ضبط صوت این اثر را در یک زیرزمین ضبط و به دشواری منتشر کرده است. «حمید شاهنگیان» حالا در آستانه ۷۰ سالگی است؛ ولی زمانی که روزهای انقلاب را مرور میکند، گویی حال و هوای سال ۵۷ وجودش را فرا میگیرد.
نام موسیقیدانانی، چون شما با انقلاب گره خورده است. برخی از موسیقی انقلاب با عنوان «ژانر» نام میبرند و بعضی دیگر معتقدند جریانی است که در یک دوره تاریخی حادث شده و بنابراین باید موسیقی انقلاب را موسیقی جریان انقلاب بدانیم. شما در این باره چه نظری دارید؟
- در ابتدا باید بگویم که خودم را متخصص موسیقی نمیدانم. افتخار میکنم در موسیقی انقلاب نقشی داشتم، ولی اصولا در این زمینه تبحر ویژهای ندارم. خداوند خواست در جریان انقلاب، در مسیری قرار بگیریم که بوی نُت میداد و صدای عشق در آن شنیده میشد، به همین خاطر ما با موسیقی انقلاب گره خوردیم. به دلایل مختلف هیچ گاه این گونه به موسیقی انقلاب نگاه نکرده ام که در آن نقش پررنگی داشته ام. میگویند «اگر سخن گفتن نمیدانی، سخن نگفتن را بیاموز».
شما قطعات خاطره انگیزی مانند «خمینیای امام» را ساخته اید که میتوان ادعا کرد تمام مردم ایران شنیده اند. همچنین آثار دیگری دارید که به ثبت معنوی نیز رسیده اند. چه اتفاقی رخ داد که از کارشناسی ارشد دانشگاه شیکاگو به ساخت موسیقیهای انقلابی رسیدید؟
- من با جریان انقلاب در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ همراه بودم. تنفس جامعه ما در آن روزها بوی انقلاب و اعتراض میداد و من هم به عنوان قطرهای از دریای خروشان مردم به جریان انقلاب پیوستم. خدا مرحوم شاه حسینی را رحمت کند. خانواده ما دوستی عمیقی با ایشان داشت. البته ناگفته نماند که من در خارج از کشور نیز به تفکرات اسلامی و انقلابی پایبند بودم، اما اردیبهشت ۱۳۵۷ به ایران آمدم تا از نزدیک در جریان اتفاقات باشم.
آن روزگار هر کسی، هر کاری از دستش بر میآمد، انجام میداد. یک نفر ترقهای پرتاب میکرد، دیگری در درگیریهای مسلحانه شرکت داشت و بعضی دیگر جلساتی تشکیل میدادند و مردم نیز زیر پوست شهر، پیام انقلاب را به دست همدیگر میرساند. ما هم در این جریان قرار گرفتیم تا زمانی که اتفاق ۱۷ شهریور رخ داد؛ حادثهای بسیار عجیب و غریب که به زعم من باید مبدأ حرکات مستحکمتر بعدی میشد. شخصا دغدغه داشتم که این حادثه فراموش نشود. با خود میگفتم اگر با عکس میشود این واقعه را حفظ کرد، باید عکسش به صورت دائمی در دست مردم باشد و اگر به کمک سخنرانی میشود باید یادش جاودان بماند.
چرا فکر میکردید که احتمال فراموشی واقعه ۱۷ شهریور وجود دارد؟
- راستش در آن زمان فکر نمیکردیم پنج ماه بعد انقلاب پیروز شود. تصور میکردیم واقعه ۱۷ شهریور باید پنج سال در خاطرهها بماند و موتور محرک مردم برای تداوم تظاهرات باشد. از آنجایی که به شعر علاقهمند بودم، اعتقاد داشتم شعر میتواند در ثبت حوادث نقش ایفا کند. با توجه به طبع خاص ایرانیان و جایگاهی که شعر در ذهن و زبان مردم دارد، تصور کردم که شعرهای مربوط به این واقعه، ماندگاری این حادثه را تضمین میکند. البته من شاعر نبودم، اگرچه در همان زمان واژههایی را در کنار هم قرار میدادم، اما هنوز هم خودم را نه شاعر و نه آهنگساز نمیدانم. در هر حال کلامی را سر هم کردم و در همان برهه، به ذهنم خطور کرد که چقدر خوب میشود اگر مردم این اشعار را زمزمه بکنند.
میتوان این برهه زمانی را آغاز اتفاقی به نام موسیقی انقلاب دانست؟
- این موسیقی که نامش را هر چیزی میتوانیم بگذاریم، سابقه بسیار طولانی تری از انقلاب ۵۷ در ایران دارد. عمر این موسیقی از انقلاب اسلامی بسیار فراتر است و شاید مربوط به هزار سال قبل باشد، اما باید توجه داشت در دوران خفقانی که جرأت نداشتند لب از لب باز کنند، فعالیت موسیقایی با چنین ماهیتی بسیار سخت بود. من خودآگاه یا ناخودآگاه از تکرار شعرهای مردمی، حس میگرفتم و خواستم به قول امروزیها این اشعار را کپی کرده و وارد انقلاب کنم.
به قطعه «خمینیای امام» برسیم که هم در زمان خود بسیار مورد توجه قرار گرفت و هم نگاه نسلهای بعد را به خود جلب کرد. این سرود چگونه شکل گرفت؟
- در مسیری که پیشتر اشاره کردم، اثری را ساختم، روی آن ملودی گذاشتم و خودم هم کار را خواندم. به نظرم رسید این کار از آن بر میآید، اما نه به عنوان یک خواننده. همان زمان میدانستم برای این که کار ماندگاری و تاثیرگذاری داشته باشد، باید مردم آن را بخوانند. پس باید جمعیتی پیدا میکردم که آمادگی داشته باشند. این اشعار حرفهایی انقلابی است، مستقیما با شاه صحبت میکند و درباره کشتار میدان شهدا حرف میزند. برای تصویر کارهای ننگین شاه باید جمعیتی پیدا میشد که هم جرأت و هم آمادگی داشته باشند، اما جستجوی چنین جمعیتی، کار آسانی نبود.
ما درباره روزگاری صحبت میکنیم که ترس و بی اعتمادی در جان مردم، خانه داشت. آن روزها را میتوان در آن شعر معروف تاجیکی کاملا به تصویر کشید: «وای از دنیا که یار از یار میترسد/ غنچههای تشنه از گلزار میترسد، عاشق از آوازه دلدار میترسد/ پنجه خنیاگران از تار میترسد، شهسوار از جاده هموار میترسد/ این طبیب از دیدن بیمار میترسد» شاعر در این اثر میخواهد بگوید همه از همدیگر میترسند؛ همان فضایی که پیش از انقلاب در ایران حاکم بود. تنها کسی که زمان شاه و هیمه توخالی ساواک را دیده و شنیده، این شعر برایش معنای زیادی دارد. واقعا در آن روزگار هیچ کس به دیگری اعتماد نمیکرد و البته نباید هم اعتماد میکرد.
در آن فضا چرا به فکر ساخت قطعهای انقلاب محور مانند «خمینیای امام» افتادید؟
- من نمیخواستم چنین فضایی ادامه دار باشد، اما همان طور که قبلتر گفتم پیدا کردن جمعیتی برای اجرای قطعه بسیار دشوار بود. به لطف خدا به ذهنم رسید به جای این که دو، سه نفر را پیدا کنم تا با همدیگر سرود را بخوانیم با دو ضبط صوت این کار را انجام دهم. این فکر استثنایی و خلاقه را خداوند در ذهنم قرار داد. البته معما چو حل گشت آسان شود، چون امروز دیگر مسخره است که کسی بگوید این فکر خلاقانه است، ولی باید در تاریخ و جغرافیای خودش، این اتفاق را بررسی کرد.
در ادامه همه چیز زیر و رو شد و اتفاقات نشدنی جلوه ممکن پیدا کردند. فقط باید دو ضبط صوت پیدا میکردم تا دورِ گردش آنها با همدیگر بخواند. میخواستم چند بار صداها را ضبط کرده پخش و دوباره ضبط کنم تا اتفاق مورد نظرم رخ دهد. یک ضبط صوت از دوستم قرض گرفتم که بسیار بزرگ بود و حمل و نقل سخت و خطرناکی داشت. نوارهای امام در آن زمان دست به دست میشد و ضبط صوت یکی از ابزار متهمین به شمار میرفت. در نهایت کار را با دو ضبط صوت به مانند صدای یک گروه تبدیل کردم. البته هر دفعه کار را میخواندم از کیفیت کار کم میشد، چون همه صداها متعلق به یک نفر بود و یک اکو هم در زیرزمین داشت، اما نتیجه را به صدای یک گروه کُر نسبتا خوب و ژوست خوان تبدیل کرد. به نظرم با توجه به کمبود امکانات و ضبط کار در زیرزمین، نتیجه قابل قبول بود و اثری منتشر شد که مطلوب نظر قرار گرفت.
نظر کاربران
از سرود هاتف هم میگفتین.
پاسخ ها
دقيقا
قطعه اي بسيار زيبا و شنيدني، كه به دليل شباهت بيش از حد تصور مضمون اون با اوضاع امروز مملكت آنچنان سانسور شده كه برترينها هم جرات صحبت در موردش نداره!
همه جا كفر و دروغ... همه جا ظلم و ستم
چهره ي مردم شهر... همه گي آيه ي غم
قصرها قصر بلا.. حاكمش تشنه ي خون
مردم شهر غمين... همه در رنج و زبون
حقشان قسمت گرگ... هرچه شان خاك زمين
همه در رنچ و عذاب... حاكمش كاخ نشين...
چقدر خوب حال و روز امروز مردم و مملكت و جكومت ما رو توصيف كرده بوده...