فضای مجازی، بُعد جدیدی به داستان قدیمی ترحمجویی افزوده است. در این فضا، روایتهای کاربران از فیلترهای دروازهبانی رسانههای رسمی نمیگذرند و دیگران دسترسی محدودی به ابعاد مختلف ماجرای روایتشده دارند که امکان راستیآزمایی ماجرا را کاهش میدهد.
محمد معماریان در صبح نو نوشت: کسی که با یک نسخه جلوی بیمارستان طلب کمک میکند، روبهروی رستوران میگوید گرسنه است، مدعی است مسافری در راه مانده است که پول بازگشت به شهرش را ندارد، یا در پیادهروی خیابان یک ترازوی خُردشده جلویش گذاشته است انگار که مورد اجحاف مأموران قرار گرفته است، یا چوپانی که فریاد کمک سر میدهد تا گلهاش را از دست گرگی نجات دهد.
امثال این صحنهها، تصاویر آشنایی در گوشهوکنار شهرند که بسته به اینکه چقدر در معرض آنها قرار گرفته باشیم، ترحم ما را برمیانگیزند و چون میدانیم برخی از این داستانگویان و داستانها صادق نیستند، هر یک از ما لابد به راهبردهای مشخصی برای برخورد با اینجور پدیدهها رسیدهایم که ظاهر یکسانی دارند. وجه مشترک عموم این موارد آن است که میخواهند از احساس شفقت مخاطب، بهرهای مادی برای خود جور کنند که شاید در برخی موارد مستحق آن نیز باشند.
جدای از آنهایی که به عنوان آخرین تیر ترکش برای حل مشکلشان آن را در صحن علنی یا نیمهعلنی یا خصوصی اطرافیان مطرح میکنند، در موارد مکرّری هم شاهد نوعی منفعتطلبی شخصی هستیم؛ اما همه این منفعتطلبیها، سودجویی مالی نیست. بهرهمندی از توجه، غمخواری، محبت و مراقبت دیگران هم میتواند چنان انگیزه قدرتمندی باشد که فرد را به ابراز مشکلاتی که ندارد یا اغراق در مشکلاتی که دارد وادار کند، یا حتی فرد به دست خود مشکلی بیافریند تا وابستگی اعتیادگونهاش به توجه دیگران برآورده شود. قوّت این انگیزه درونی آنقدر زیاد است که در برخی از نمونههای مشکلات دروغین، فرد آگاه نیست که روایت غمبارش، خیالی است و حتی ممکن است نشانههایی جسمی از یک بیماری که به واقع ندارد در او ظهور کنند. طی نیمقرن گذشته، انواع و اقسام این نوع اختلال، از حالت آگاهانه تا ناآگاهانه و با یا بدون تظاهرات جسمی و بدنی، شناسایی و مستندسازی شدهاند.
فضای مجازی، بُعد جدیدی به داستان قدیمی ترحمجویی افزوده است. در این فضا، روایتهای کاربران از فیلترهای دروازهبانی رسانههای رسمی نمیگذرند و دیگران دسترسی محدودی به ابعاد مختلف ماجرای روایتشده دارند که امکان راستیآزمایی ماجرا را کاهش میدهد. بهعلاوه، در نمونههای متعددی از این پدیده، راویان ماجرا میتوانند توجیهات باورپذیری برای پنهان کردن عناصر مهمی از داستان (از قبیل نام خود یا افراد درگیر در ماجرا، محل واقعه، سابقه و آتیه قصه) داشته باشند، به بهانههای مختلف از پاسخگویی طفره بروند، یا حتی پس از کسب توجه مطلوبشان ناگهان فضا را ترک کنند. همه این موارد، ضمن آنکه جاذبه دراماتیک، تعلیقی و هیجانی روایت را افزایش میدهد، بالقوه عامل بازدارندهای برای کمک مادی و مستقیم نیز هست چون تثبیت اعتماد را دشوار میسازد.
اما نظام اصلی فضای مجازی بر اقتصاد توجه بنا شده است. در این فضا، جلب مساعدتهای مادی مستقیم در درجه دوم اهمیت قرار دارد و جلب توجه اولویت اصلی است که فرد را به یک عامل ذینفوذ تبدیل میکند. گمان عمومی بر این است که با فناوریهای نوین ارتباطی، «مخاطبان اسیر» از قید سلطه رسانهای تا حدود زیادی رها شدهاند و خود رأساً انتخاب میکنند که توجه گرانقدرشان را نثار چه کس یا چیزی کنند. اینجاست که سیطره بر توجهات کاربران، قدرتی در اختیار فرد قرار میدهد که میتواند از آن به طرق دیگر حتی برای بهرهمندی مادیاش نیز بهره ببرد. در بسیاری از این موارد، فرد داستانگو خواستار مساعدت مستقیم مادی نیست و کاربران هم ارزش واقعی توجهات خود را نمیدانند و گمان میکنند که چون پولی از جیبشان نرفته است پس هزینهای نکردهاند و همین وضعیت موجب میشود که بذل توجه با سخاوت بیشتری انجام شود.
چنین فضایی مستعد چندین آسیب است. اول آنکه، همچون داستان چوپان دروغگو، ممکن است آنهایی که به واقع شایسته توجه و کمک جدیاند، از آن محروم شوند. دوم آنکه آستانه تحریک کاربران نسبت به رنجهای دیگران به تدریج بالاتر میرود و به تبع آن داستانسراییهای توجهطلبان و ترحمجویان هم اغراقآمیزتر میشود تا آنجا که شاید رخدادهای دردناک زمینی و واقعی دیگر چندان حسی در مخاطب برنیانگیزند.
سوم آنکه، فراگیر شدن چنین روایتهایی، حالوهوایی پرغم و سیاه بر تعاملات حاکم میکند که ناکامی و اندوه در آن هنجار و مطلوب است و کامیابی و شادی یک اتفاق پرت محسوب میشود تا حدی که حتی گفتن از بهرهمندیهای ساده زندگی هم گاه واکنش تند بقیه را برمیانگیزد. بدینترتیب است که چوپان دروغگوی فضای مجازی، آسیبهایی به مراتب بیشتر از نسخه آفلاینش به تاروپود ارتباطات اجتماعی وارد میکند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر