همسایگان ما، نمکخوردن و نمکدانریختن
در روزهای گذشته، پاپ فرانسیس به عراق سفر کرد که در جریان این سفر، از اقلیم کُردی عراق نیز بازدید به عمل آورد. مقامات اقلیم به بهانۀ دیدار پاپ، اقدام به انتشار تمبری کردند که در آن به جای نقشۀ اقلیم کُردی عراق، از نقشۀ متوهمانۀ به اصطلاح «کردستان بزرگ» استفاده کردند که شامل بخشهایی از سرزمین سیاسی فعلی ایران نیز میشود. این اقدام گستاخانه، بلافاصله واکنش شدید افکار عمومی ایران را برانگیخت.
رضا کدخدازاده در انتخاب نوشت: در روزهای گذشته، پاپ فرانسیس -رهبر کاتولیکهای جهان- به عراق سفر کرد که در جریان این سفر، از اقلیم کُردی عراق نیز بازدید به عمل آورد. مقامات اقلیم به بهانۀ دیدار پاپ، اقدام به انتشار تمبری کردند که در آن به جای نقشۀ اقلیم کُردی عراق، از نقشۀ متوهمانۀ به اصطلاح «کردستان بزرگ» استفاده کردند که شامل بخشهایی از سرزمین سیاسی فعلی ایران نیز میشود.
این اقدام گستاخانه، بلافاصله واکنش شدید افکار عمومی ایران را برانگیخت و به مانند سایر اتفاقات مشابهی که در ماههای اخیر رُخ داد، بار دیگر ثابت کرد که آحاد ایرانیان، بر سر تمامیت ارضی کشور، بالاترین سطح حساسیت را دارند و این مهم، به نوعی خط قرمز ایرانیان است. همین امر سبب شد مقامات رسمی ایران نیز موضعگیری کنند و در این راستا سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت امور خارجۀ کشور اظهار داشت: جمهوری اسلامی ایران ضمن اعتراض به «دولت عراق» نسبت به این موضوع، خواستار جمعآوری و اصلاح فوری این اقدام غیردوستانه شده است.
این دست رُخدادها ما را به تامل در این نکته وامیدارد که گویی در جغرافیای خاورمیانه، باید بپذیریم یکی از رسمهای همسایگان ما، نمکدانشکستن بلافاصله پس از نمکخوردن است! فرقی هم ندارد که طرفحسابمان مقامات «دولت»های همسایه -همچون اردوغان و کرزای و ...- باشد یا رؤسای برخی از «قبیله»ها و «طایفه»ها -همچون رئیس قبیلۀ بارزانی- در کشورهای همسایه! چه آنکه هنوز چند روزی از مخالفت صریح و عملی ایران با حملۀ نظامی ترکیه به مناطقی از اقلیم کُردی عراق نگذشته که کارگزاران قبیلۀ بارزانی با چاپ این تمبر در واقع نمکنشناسی نسبت به ایرانیان را با رسم شکل نشان دادند!
البته این نخستین بار نیست که شیطنتهایی از سوی گردانندگان اقلیم کُردی عراق نسبت به خطوط قرمز ایرانیان صورت میپذیرد. آنها چندی پیش نیز قدرناشناسی خود را به خوبی نشان دادند؛ آن زمان که بلافاصله با خروج داعش از مناطق اقلیم، عنان کار خود را به اسرائیلیها سپردند و غائلۀ رفراندوم را بدون توجه به حساسیتهای امنیتی و هویتی ایران کلید زدند. هر چند آن غائله به سرانجام مورد نظرشان نرسید و حتی بخشهای دیگری از اقلیم نیز از ادارۀ رؤسای قبیلۀ بارزانی خارج شد و تحت ادارۀ بغداد قرار گرفت!
آن ایام نیز دقیقاً چند ماهی از کمکهای ایران به مردم اقلیم در مبارزه با داعش نگذشته بود که مقامات قبیلۀ بارزانی آن قدرناشناسی را نسبت به ایران نشان دادند. کمک ایران به اقلیم در نبرد با داعش، ادعای مقامات ایران نیست؛ بلکه به اذعان شخص «مسعود بارزانی»، پس از حملۀ داعش، «اولین نیرویی» که به کمک مردم و مقامات اقلیم شتافت، ایران بود.
جای تامل بسیار دارد که چرا بارزانیها با وجود اینکه سالهاست بازیچۀ بازیگران مختلف منطقهای و جهانی میشوند، از تجربیات خود درس نمیگیرند؟! آیا زمان آن فرا نرسیده که بفهمند دوران ماجراجوییهای ارضی و مرزی، دیگر به سر آمده و این کار در خاورمیانهای که روی باروت خوابیده، بیش از هر گروهی آسیبش به جداییخواهان میرسد؟! متاسفانه کُردهای عراق سالهاست که چوب قدرتطلبی کسانی را میخورند که به اسم استقلالطلبی، با زندگی کُردها بازی میکنند. در قدرتطلبی و نگاه ابزاری سران قبیلۀ بارزانی به مردم کُرد همین بس که آنها در روزگاری حتّی خواستار پیوستن به ایالات متحدۀ آمریکا به عنوان ایالت پنجاه و یکم این کشور بودند! مثل روز روشن است که این دیگر نامش استقلالطلبی نیست؛ مطلقاً قدرتطلبی است.
در مورد نقشهای که مقامات قبیلۀ بارزانی در پشت سر پاپ کشیدهاند، این نکته را باید به آنها و سایر «نقشهکش»های منطقه گوشزد کرد که اگر بنا باشد ماجراجوییهای ارضی و مرزی در منطقه راه افتد: وقتی یک نفر انگشتش بریده میشود، انگشت او را در کسیۀ یخ میگذارند و به جراح میرسانند تا به دست و بدن بیمار پیوند بزنند؛ نه اینکه آن فرد را در کیسۀ یخ بگذارند تا به انگشت قطع شده وصل شود! حالا هم اگر از به اصطلاح «کردستان بزرگ» سخن میگویند، به قول «محمد قاضی»، نویسنده و مترجم نامدار کُرد، «دو قسمت کردستان عراق و ترکیه باید به ایران ملحق شوند»، نه بالعکس.
در پایان به آقای «نیچروان بارزانی» رئیس فعلی قبیلۀ بارزانی و متولی امور اقلیم کُردی عراق یادآور میشویم که تاریخ -دستکم تاریخ معاصر قبیلۀ خود- را بخواند و اندکی تامل کند در اینکه: چه هنگامی که آنها از چنگال بعثیها به دامان ایران پناه آورند و چه هنگامی که در مسیر تجاوزگری زامبیهای داعشی قرار گرفتند، این ایرانیان بودند که نان و نمک سفرۀ خود را به روی آنها گشودند و قدومشان را نیز گُلآذین کردند.
پاسخ آن «گُل افشاندن» و «نمک دادن»ِ ایرانی، «غبار انگیختن» و «نمکدان ریختن» نیست آقای بارزانی! شاید در روزگار کنون، تلاویو و ریاض و آنکارا و ... برای «تمبر»بازی شما خوب هزینه کنند، اما روزگار همیشه اینگونه نمیمانَد. روی مِهر دوستان واقعی قیمت نمیگذارند و آن را معامله نمیکنند. پس بهتر است در خلوت از خودت بپرسی آن «مِهر»ها چند و این «ناسپاسی»ها چند؟! به قول حکیم نظامی:
گل افشاندن، غبار انگیختن چند؟ / نمک خوردن، نمکدان ریختن چند؟
ارسال نظر