۱۵۰۹۳۸۳
۶۵۷
۶۵۷
پ

پایان سرقت‌های عجیب «آقای ایکس» درتهران

« من مجبور شدم از خانه شما سرقت کنم به محض اینکه شرایطم خوب شد پول را برمی گردانم، مرا ببخشید ؛ آقای ایکس» این دست نوشته عجیب سارقی بود که پس از خالی کردن خانه ها دچار عذاب وجدان می شد و با ماژیک روی آینه ها می نوشت یا با خودکار روی یک کاغذ.

همشهری آنلاین: « من مجبور شدم از خانه شما سرقت کنم به محض اینکه شرایطم خوب شد پول را برمی گردانم، مرا ببخشید ؛ آقای ایکس» این دست نوشته عجیب سارقی بود که پس از خالی کردن خانه ها دچار عذاب وجدان می شد و با ماژیک روی آینه ها می نوشت یا با خودکار روی یک کاغذ.

5174526

از ابتدای امسال گزارش سرقت از خانه های شمال و شمال غرب پایتخت به پلیس اعلام شد و تیمی از ماموران پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را زیر نظر بازپرس ویژه سرقت آغاز کردند. در تمام سرقت ها، سارقان از طریق بالکن وارد خانه ها می شدند و اموال قیمتی مانند پول، طلا، سکه و دلارها را به سرقت می بردند. اما نکته عجیب این پرونده، دست نوشته عجیب سارقی بود که از خودش به جا می گذاشت. در تمام سرقت ها، مالباخته ها می گفتند که سارق ، روی کاغذ و یا در برخی موارد با ماژیک یا مداد لوازم آرایشی، روی آینه خانه ها متن عجیبی نوشته است ؛ متنی با این مضمون که مجبور شده از خانه آنها سرقت کند و اگر روزی شرایطش خوب شد،‌پول را برمی گرداند. این سارق عجیب در پایان جمله ، خودش را «‌آقای ایکس» معرفی و از مالباخته ها طلب بخشش کرده بود.

دستگیری سر بزنگاه

تحقیقات برای دستگیری آقای ایکس ادامه داشت و یافته های کارآگاهان نشان می داد که او و همدستش در تمام سرقت ها،‌صورت هایشان را پوشانده اند تا شناسایی نشوند. با این وجود ردیابی ها ادامه داشت تا اینکه چند شب قبل ماموران در حال گشت زنی بودند که به دو جوان موتور سوار مشکوک شدند. آنها شماره پلاکشان را مخدوش کرده و صورتشان را پوشانده بودند و همین موجب شد تا ماموران به آنها دستور ایست بدهند. اما فرار کردند و سرانجام در جریان عملیات تعقیب و گریز گیر افتادند. در بازرسی از کوله پشتی آنها طلا و جواهرات به دست آمد که مشخص بود سرقتی است. در نهایت معلوم شد که یکی از آنها همان آقای ایکس است که تحت تعقیب پلیس بود. او اعتراف کرد که با همدستی دوستش به خانه ها دستبرد می زند و چون هربار دچار عذاب وجدان می شده برای مالباخته ها دست نوشته می گذاشته و طلب بخشش می کرده است. این دو متهم به بیش از 10 فقره سرقت اعتراف کرده اند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.

طلب بخشش

مهدی یا همان «آقای ایکس» 27 ساله و اواخر اسفند سال گذشته از زندان آزاد شده است. او به تازگی وارد دنیای سارقان شده اما هربار که راهی سرقت می شد، عذاب وجدان به سراغش می آمد و از شاکیان طلب بخشش می کرد. گفت و گو با او را می خوانید.

قبلا به چه جرمی در زندان بودی؟

درگیری. من تا به حال نان حرام وارد زندگیم نشده بود اما ناچار شدم به خاطر پرداخت پول دیه ، دست به سرقت بزنم.

چرا محکوم به دیه شده بودی؟

اواسط سال گذشته، اتفاق تلخی برایم رخ داد ؛ آن هم درست در روز خواستگاری. رفته بودم آرایشگاه مردانه که بر سر کوتاهی موهایم با آرایشگر درگیر شدیم. ابتدا با یکدیگر مشاجره کردیم اما ناگهان دعوایمان جدی شد و با مشت و لگد به جان هم افتادیم. ناگهان چشمم افتاد به قیچی و با آن ضرباتی به دست و پای مرد آرایشگر زدم. خیلی عصبانی بودم اما هرگز قصد آسیب رساندن به مرد جوان را نداشتم. واقعا خدا به من و او رحم کرد که او از خطر مرگ رهایی یافت و زنده ماند. اما خب با شکایت او راهی زندان و محکوم به پرداخت دیه شدم.

بعد چه شد که آزاد شدی؟

بارها از زندان با شاکی تماس گرفتم و از او طلب بخشش کردم. در نهایت او شب عید راضی شد تا پول دیه را به صورت چک دریافت کند و رضایت بدهد تا سال تحویل کنار خانواده ام باشم. من آزاد شدم اما سر رسید چک ،‌دو ماه بعد بود و باید وصول می شد. پیشنهاد هم سلولی ام که او هم اواخر اسفند آزاد می شد، سرقت بود تا ظرف این مدت کوتاه بتوانم پول دیه را بپردازم.

چرا در همه خانه ها دست نوشته از خودت به جا می گذاشتی؟

باورتان می شود که هربار ، عذاب وجدان به سراغم می آمد؟ هربار که برای سرقت به همراه همدستم وارد خانه ها می شدیم، وجدانم درد می گرفت و دلم می خواست برگردم و سرقت نکنم اما وقتی همدستم به من یاد آوری می کرد که موعد چک نزدیک است، پا روی وجدانم می گذاشتم و دست به سرقت می زدم. اما یا با ماژیک روی آینه ها می نوشتم و از مالباخته ها طلب بخشش می کردم یا روی کاغذ با خودکار. آخرش هم می نوشتم «آقای ایکس» . نمی دانم چرا این کار را می کردم اما بعد از نوشتن، حس میکردم عذاب وجدانم کمتر شده است.

با چه شگردی سرقت می کردید؟

شماره پلاک موتور را مخدوش کرده و صورت هایمان را با ماسک می پوشاندیم. سپس از طریق بالکن وارد خانه ها می شدیم. شبی که پلیس به ما مشکوک شد و دستگیر شدیم، درواقع آخرین شبی بود که قصد سرقت داشتیم. تقریبا پول چک جور شده بود و همان شب به دوستم گفتم ، بیا پرونده این دزدی را ببندیم اما خب بدشانسی آوردیم و همان شب گیر افتادیم. حالا هم نه تنها اوضاعم بهتر شده ، بلکه دوباره به زندان بروم و پرونده ام سنگین تر شده است. این چه فکری بود که به سرم زد و خودم را در چاه عمیق تری گرفتار کردم؟

 

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج