این بازار در تهران خاطرخواه زیاد دارد
شاید باورتان نشود، اما در این بازاری که قرار است قصهاش را برایتان روایت کنیم هم مشتری کارتنخواب داریم هم پولدارهای طبیعتگرد حرفهای.
همشهری آنلاین: شاید باورتان نشود، اما در این بازاری که قرار است قصهاش را برایتان روایت کنیم هم مشتری کارتنخواب داریم هم پولدارهای طبیعتگرد حرفهای. البته پاتوق یک گروه دیگر هم برای خرید همینجاست؛ آن هم دستهای که عاشق پوشیدن شلوارهای چهارجیب آمریکاییاند. حالا فکر می کنید کدام بازار یا راسته تهران است که این همه خاطرخواه دارد؟
از خیابان کارگر جنوبی که به سمت میدان گمرک میرویم مغازههای قدیمی با دیوارهای ترکخوردهای به چشم میخورد که درونشان پر است از کتانیهای دستدوم و کهنه. البته این مغازهها هم مشتریان خاص خودشان را دارند. «ناصر» یکی از کسبه قدیمی این راسته است؛ کسی که وقتی موضوع گزارشمان را میفهمد تابی به سبیلهای سفیدش میدهد و خمی بر ابروهای پر پشتش میاندازد و میگوید: «اینجا را همه به راسته دستدومفروشها میشناسند.»
دیگر حرف نمیزند و میرود لابهلای کتانیهای کهنه خودش را سرگرم میکند تا توضیح بیشتری درباره قصه این کتانیها برایمان روایت نکند. همه کتانیهایی که دارد برند و خارجیاند، با رنگ های جیغ. رنگ رخسارشان میگوید از راه درازی آمدهاند. قیمتشان برای همه یکی نیست؛ برای پولدارهای عاشق برند گرانتر و برای کارتنخوابهای پابرهنه ارزانتر است.
زینالبندری و شلوارهای چهارجیب آمریکایی
کمی پایینتر از مغازه اوستا جلیل، مغاره زهوار دررفته «زینال بندری» است. پیرمردی که خودش را به این نام معرفی میکند و با آن تهلهجه ترکی شیرینش میگوید: «جوان که بودم از بندرعباس شلوار چهارجیب آمریکایی میآوردم. حسابی مشتری داشت. به خاطر همین همه بهم زینال بندری میگفتند. آه میکشد و یاد گذشتهها میافتد. دستی بر خاک نشسته روی چرخ خیاطی کهنهاش میکشد و میگوید: «رونق ۳۶ سال پیش این راسته کجا و الان کجا؟» به گفته او، این روزها فقط مشتریان قدیمی سراغش را میگیرند، چرا که دیگر رنگ و لعاب مغازههای جدید اجازه نمیدهد مشتریان جوان به سمت مغازه او بیایند.
ورود سربازان از دروازه شهر اینجا را نظامیفروش کرد
خاطرهبازی کسبه میدان گمرک وقتی شنیدنی میشود که »عزیزالله وفایی» از خاطرههای ۵۰سالهاش در این راسته برایمان میگوید؛ کسی که هم کودکیهایش را در این راسته گذرانده هم دوران جوانی و میانسالی را. مغازه او در خیابان هلال احمر واقع است، آن هم بیخ گوش میدان گمرک. جایی که او از آن به عنوان یادگار پدرش یاد میکند و میگوید: «اینجا پدر من قبلا سمساری داشت، مثل همه صاحبان مغازههای دیگر. کل این راسته سمساری بود. بعدها تبدیل به راسته فرشفروشان شد. علتش هم فرشهایی بود که شهرستانیها و مردمان روستا برای فروش به تهران میآوردند. عمر فرشفروشی در این راسته خیلی طولانی نشد که منسوخ شد.»
هر چند هنوز میشود در میان بار رنگینکمانی مغازههای این راسته ردی از فرشهای کهنه و دستباف را دید. وفایی ادامه میدهد: «کار و کاسبی مغازهای حوالی میدان گمرک قبل از انقلاب تحت تاثیر محیط اطراف بود، مثلا خیلی از مغازههای روبهروی ما اغذیهفروشیهای کوچک بودند. از سوی دیگر، چون این نقطه یکی از دروازههای شهر تهران بود، هرروزه میزبان جمعیت زیادی از سربازان میشد و کمکم راسته نظامیفروشها در این نقطه پا گرفت و بعد از انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی به رونق این راسته افزوده شد. اما بعد از جنگ و بیرونقی نظامیفروشی کسبه تصمیم گرفتند لوازم ایمنی و لباس کار برای فروش بیاورند.»
کارتنخوابها هم مشتری ما هستند
در میان تمام مشتریان مختلف از جنس کوهنورد و کارگر و سرباز، این راسته قدیمی مشتریان دیگری هم دارد: کارتنخوابها. «مسعود نقیزاده» میگوید: «کارتنخوابها مشتریان پتوهای دستدوم هستند. همینطور که او مشغول صحبت با ماست، یکی از مشتریان کارتنخوابش سراغ لباس گرم از او میگیرد. وقتی از دریافت خواستهاش ناامید میشود، نگاهی خریدارانه به پتوهای دستدوم میاندازد و از جلو مغازه میگذرد.»
رهگذران چه میگویند؟
«همیشه ظاهر این راسته برایم جالب است.» این حرفی است که «امید ملکان» در حال عبور از مغازههای این راسته میزند و میگوید: «اینجا تنها راستهای است که ویترین ندارد، اما چشمنوازی تنوع کالاهایش محال است عابرین را برای ساعتی مقابل خود نگه ندارد. عابرینی که خیلیهایشان میکوشند با سلفیهای خود مقابل مغازهها عبورشان از این نقطه شهری تهران را ماندگار کنند.»
حرفهای امید را «کریم اصفهانی» ۴۸ساله ادامه میدهد و میگوید: « محال است کسی برای خرید ملزوماتش به این راسته بیاید و دست خالی برگردد. در این راسته همهچیز هست، از وسایل کوهنوردی گرفته تا لباس نظامی. خیلی وقتها هم می شود اجناس خارجی دستدوم را با قیمت خوبی در میان این همه اقلام کالایی جستجو کرد.»
حفظ راستههای قدیمی شهرها ضروری است
«محمد امیدی»، یکی از کارشناسان شهرسازی، معتقد است راستههای قدیمی کسب و کار حکم شناسنامه یک شهر را دارند؛ مجموعههای تجاری قدیمی که میتوانند ظرفیتهای اشتغالزایی و درآمدزایی خوبی برای اهالی هر منطقه محسوب شوند. وقتی شناسنامه این راستهها را ورق میزنیم، تاریخ و فرهنگ بومی هر منطقه برایمان روایت میشود؛ قصههای تلخ و شیرینی که حکایت از تاثیر مثبت و منفی این قبیل راسته ها از فعالیت های مردم همسایه اش دارد؛ راستههایی که شاید گذر عمر آنها را کمی از رونق انداخته باشد، اما هنوز مشتریان خاص خودشان را دارند.
در دسترس بودن و ارزان بودن اجناس نسبت به مراکز خرید دیگر از جمله نقاط مثبتی است که باعث میشود این بازارها از سوی مشتریان مورد توجه قرار بگیرند؛ بازارهایی که متاثر از رفتار اجتماعی و اقتصادی مردم است و حفاظت و حراست از آنها باید در اولویت کار شهرداری تهران باشد. تعدد راستههای کسب و کار اقتصادی در منطقه ۱۱ از جمله نقاط قوت این منطقه محسوب میشود؛ راستههایی که در بخشهای مختلف فعالیت دارند و میتوانند به عنوان ظرفیتهای گردشگری منطقه هم مطرح شوند.
ارسال نظر