بنا و چوب تلخ زمان
کنارهگیری اجباری محمد بنا محصول چندین و چند فرآیند است.
ایران ورزشی: کنارهگیری اجباری محمد بنا محصول چندین و چند فرآیند است. سه استعفای بنا از این پست در فاصله سه سال بعد از پیروزی بزرگ در المپیک ۲۰۱۲ لندن (البته با احتساب یک بار قبل از آن) وقت کلانی را از او گرفت. طی این مدت طبعا او قادر به انجام کاری در عرصه این ورزش نشد و فقط اوضاع را تماشا میکرد و آنهایی که جای او را گرفتند چون کارآیی وی را نداشتند، نتایج رو به زوال رفتند. وقتی بنا در چهارمین بازگشتش در مهر ماه ۱۳۹۴ از نو مشغول به کار شد، فقط ۱۰ ماه تا المپیک وقت داشت و چون او نمیتوانست در این مدت با تکرار کارهای ریشهای گذشتهاش دوباره جوانگرایی و ترکیب تیم ملی را توانمندتر کند، از قبل هم مشخص بود که گذشته شاید تکرار نشود.
۱- تقابل سیستمهای کاری در «فدراسیون رسول خادم» و «تشکیلات بنا در کشتی فرنگی» که همواره از طیب خاطر بنا میکاست، سرانجام اساسیترین ضربه را در المپیک اخیر به وی وارد کرد. بحث عمده کردن مسابقات انتخابی و زاویهای که بنا با این سیستم داشت، او را سیبل افرادی کرد که منتظر بودند وی نتیجه نگیرد تا عدم تمکین وی به فرمولهای فدراسیون را دلیل عمده ناکامیاش بیانگارند.
۱- تقابل سیستمهای کاری در «فدراسیون رسول خادم» و «تشکیلات بنا در کشتی فرنگی» که همواره از طیب خاطر بنا میکاست، سرانجام اساسیترین ضربه را در المپیک اخیر به وی وارد کرد. بحث عمده کردن مسابقات انتخابی و زاویهای که بنا با این سیستم داشت، او را سیبل افرادی کرد که منتظر بودند وی نتیجه نگیرد تا عدم تمکین وی به فرمولهای فدراسیون را دلیل عمده ناکامیاش بیانگارند.
2- خیزش مجددی که با آمدن رسول خادم در کشتی آزاد به وجود آمد لاجرم از بالهای پرواز بنا و به واقع کشتیفرنگی کاست. در سالهای طلایی 2003 تا 2012 کشتی فرنگی عادت کرد که نه فقط فرزند یا یک عضو درجه دوم در فدراسیون کشتی نباشد، بلکه بر آزادگیرها سایه بیندازد و فرزند اول شود.
رسول آمد و با تلاشی بزرگ و همتی چشمگیر و پیگیری فراوان این معادله را عوض و کشتی آزاد را مجددا مطرح کرد و به تدریج بالای دست فرنگی نشاند.
3- سیستم کار موثر بنا طی 10 سالی که وی به طور جسته و گریخته عملا مدیریت و هدایت فنی کشتی فرنگی را عهدهدار بود و آن را سیستم گلخانهای مینامند، در تضاد با روشی بوده که رسول خادم برای کل جامعه کشتی میخواست و میخواهد. رسول البته مشکلی با اینکه بنا یا هر فرد دیگری شخصا با سر زدن به سالنها کشتیگیران نخبه جوان را گزینش و آنها را سرند و تربیت و به آرامی جانشین نفرات قبلی کند و از این طریق همیشه حداقل دو سه نفر همسطح را در هر وزن در اختیار داشته باشد، ندارد اما سیستم گلخانهای قائم به فرد است و حتما یک عامل اجرایی قوی و باغبانی مجرب را میخواهد که اتفاقات و نتایج سالهای غیبت بنا نشان داد دیگران توان اجرای آن را به اندازه او ندارند.
۴- در سالهای قهر و غیبت بنا نه تنها کسی سیستم گلخانهای او را ادامه نداد بلکه فرمولهای دلخواه فدراسیون نیز توسط جانشینان بنا به درستی اجرا نشد. چمنگلی، پازاج و بابک و... درگیر کارهای روزمره بودند و سایه بنا به رغم غیبت او در صحنه به قدری بلند بود که کار آنها را کم اثر میساخت و آنها در فضای موجود قادر به ابراز وجود نبودند.
5- بزرگان ورزش و هنر و حتی شئون بزرگتر از آن معمولا بازنده افسانههایی هستند که خود خلق میکنند. بنا بعد از شاهکار المپیک لندنش (کسب 3 طلا در 6 وزن) به جای احساس راحتی و اقتدار متوجه شد غولی را ساخته است که خودش هم قادر به طرف شدن با آن نیست. او همیشه با این خواسته طرف بود که آن سه طلا را تکرار کند حال آنکه روسها هم در مسابقات کشتی قهرمانی جهان که برخلاف المپیک در 8 وزن انجام میشود، امکان کسب 3 طلا را این روزها چندان ندارند. بنا حتی اگر 3 طلایش را در ریو تکرار میکرد با این ادعا مواجه میشد که کار مهمی انجام نداده زیرا قبلا هم آن را صورت داده است و تنها راهش فراتر رفتن از آن و کسب 4 طلا بود. چیزی که نزدیک به غیرممکن است.
۶- این طرز باور که اوجگیری هر یک از دو رشته و فرنگی مستلزم خاموشی نسبی یکی از آنها است و این طرز تلقی که آتش بنا باید کمرنگ میشد تا آتش کشتی آزاد زبانه بکشد، فقط یک فکر و تصور اولیه و غیرقابل اثبات در هر محکمهای است.
بنابراین بنا اگر بازنده شده باشد، شرایط او فقط محصول رها شدن توسط جامعه کشتی آزاد نبوده بلکه این قضیه ریشه در نوع مدیریت مسائل کشتی فرنگی هم داشته است. وقتی 4 سال و حتی مدتی بیش از آن صرف رفتن و آمدنها و چشم و همچشمیها شود و در فضای موجود همان کار موثر قدیمی صورت نگیرد و کش و قوسها بر یک ورزش سایه بیندازد، نمیتوان توجه فزاینده مجدد به کشتی آزاد را تنها سبب و دلیل باخت فرنگیکاران تلقی کرد.
بنا به واقع چوب اعمال خود را نیز خورد و بخصوص تغییر عقیده دادنهای مکررش و رفتها و آمدهای پرتعداد، به گونهای که خودش هم معترف بوده و هست که این فرآیندها بیش از حد بوده است، از کارآیی وی کاست و هر چند محبوبیتش را کمتر نکرد اما ذهن او را از تمرکز بر کار بزرگ پیشرو بازداشت.
7- از وقتی بنا بر همان گروهی تکیه کرد که چهار سال پیش در المپیک لندن حماسه خلق کرده بودند، میشد به سرنوشت او شک کرد. او فقط یک راه پیشرو داشت و آن احیای روحی 6 مرد منتخبش برای المپیک ریو بود. این توقع با احتساب بلاهایی که یا این 6 مرد بر سر خود آورده بودند یا شرایط موجود بر سر آنها نازل کرده بود،انتظاری بیش از حد و کمی تا قسمتی غیرقابل انجام بود.
ویرانی روحی روی داده در آن فاصله زمانی چهارساله، تیم بنا را شاید به اندازه ۱۰ سال پیر کرده بود.
8- به واقع کل بنبست ریو برای کشتی فرنگی را میشد بر اساس توضیحات فوق از قبل حدس زد. آنچه در آینده هم پیشروی ما است تا حدی قابل پیشبینی است. یا فدراسیون کشتی و شورای کشتی فرنگی میپذیرند که بدون بنا و سیستم گلخانهای او کار کنند و با یک کار طولانی مدت 5 ساله مبتنی بر سیستمها و اصولی دیگر این ورزش را احیا خواهند کرد یا با در سر پروراندن یک بازگشت احتمالی دیگر از جانب او وقت طولانی دیگری را به بطالت خواهند گذراند. انتخاب با اصحاب کشتی فرنگی و البته فدراسیون است.
۹- همه اینها ذرهای از ارزشهای بنا نمیکاهد. اوا در دوران اوجش بهترین مربی کشتی فرنگی نه تنها ایران بلکه جهان بود و پیبردن به حدود و اندازه کارهای او از سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۲ واقعا سخت است. همانطور که رسول خادم گفته است بنا را گرامی بداریم و هرگز فراموشش نکنیم زیرا او نیز بدون کشتی قادر به زندگی کردن نیست.
پ
ارسال نظر