مصاحبه با خواننده ای که روی خليجفارس تعصب دارد
روزبه نعمتاللهي: صدا را از مادرم به ارث بردهام!
قبل از انقلاب، موسيقيهايي داشتهايم كه اكنون از آنها بهعنوان سمبل پاپ ياد ميكنيم موسيقيهايي كه عاشقانه ساخته شدهاند و اين حس در آن آهنگها جريان دارد. خواننده، ترانهسرا و آهنگساز در كنار هم آن آهنگ را ساختهاند و حسشان را به هم انتقال دادهاند...
روزبه نعمتاللهي، خوانندهاي است كه محتواي شعرهايش شنونده را مغرور ميكند؛ مغرور به ايرانيبودن. او اگر ميخواند با دليل ميخواند، ۱۰ و ۱۱ شهريورماه در كاخ نياوران كنسرتي برگزار كرد كه جلوههاي تصويري آهنگهايش بيشتر به رخ كشيده شد و لحظاتي حضار از احساس غرورشان لذت بردند، ما ايدهآليها هم با او همراه و در اين حال و هوا شريك شديم. حرفهاي او را بعد از اين كنسرت بخوانيد
وقتي به من پيشنهاد شد، كنسرتم را در كاخ نياوران برگزار كنم، خودم از اين پيشنهاد استقبال كردم چون خيلي دوست داشتم در يك فضاي باز اين كار را انجام بدهم. اين اجرا مشكلات زيادي داشت اما درعوض تجربهخوبي برايم بود. درضمن اين كنسرت تنها كنسرتي بود كه من در اجرا و تهيه آن هيچ دخالتي نداشتم و كاملا مهمان گروه ديگر بودم، درنهايت هم كنسرت خوبي شد و با حضور خيلي از ستارهها كه براي من بودنشان باعث افتخارم بود از جمله عليرضا خمسه و مهناز افشار و بسياري ديگر از ورزشكاران و هنرمندان كه از دوستان عزيزم هستند برگزار شد. فضاي كاخ نياوران خيلي برايم مهم بود چون انرژي خود كاخ خيلي تاثيرگذار است. وقتي كارهاي حماسي و وطني در يك چنين فضايي اجرا ميشود هر 2، دست به دست هم ميدهند تا آن اتفاقي كه لازم است بيفتد هرچند اجرا در فضاي باز سخت است اما كسي كه اسمش را خواننده ميگذارد بايد اين توانايي را داشته باشد كه در فضاي كاخ نياوران مانند اساتيد بزرگي از جمله شهرام ناظري و شجريان و لطفي كه كنسرت داشتهاند، برنامه اجرا كند.
من روي ترانه و آهنگ خليجفارس خيلي تعصب دارم حتي اگر اين ترانه را براي افرادي كه همزبانم نيستند هم اجرا كنم ميتوانم ارتباط خوبي با آنها برقرار كنم، شايد حتي بيشتر از ارتباطي كه با مخاطب همزبانم دارم. چون در آن شرايط ميخواهم ثابت كنم خليجفارس خليج هميشه فارس است و اينكه تا ما زندهايم و زندگي هست همانا فارس پسوند خليج است. من روي ناو جنگي ايران در خليجفارس اين قطعه را خواندم و آنجا فهميدم كه خواندن اين قطعه يعني چه، حس خيلي خوبي داشتم احساس ميكردم يك تنه در مقابل دشمن ايستادهام و ميخواهم بجنگم، در مورد اين ترانه بگويم كه يك خواننده عرب پيشنهاد داده بود كه پول خونش را ميگيرد تا بيايد اين ترانه را به عربي بخواند و درآن بگويد خليج فارس
قبل از انقلاب، موسيقيهايي داشتهايم كه اكنون از آنها بهعنوان سمبل پاپ ياد ميكنيم موسيقيهايي كه عاشقانه ساخته شدهاند و اين حس در آن آهنگها جريان دارد. خواننده، ترانهسرا و آهنگساز در كنار هم آن آهنگ را ساختهاند و حسشان را به هم انتقال دادهاند. ولي الان ترانهسرا 100 ترانه در يك زونكن ميگذارد و خواننده آن را ورق ميزند و يكي را انتخاب ميكند بعد هم به يك آهنگساز ميدهد كه آن را بسازد تمام اين اتفاق ميافتد و اثر توليد ميشود درصورتيكه اينها هيچكدام يكديگر را نديدهاند و هيچ تبادل احساسي وجود نداشته است و اين كاملا يك اتفاق عجيب و غريب است كه در موسيقي ايران افتاده است.
به اين موضوع فكر كردهام كه داستانهاي مختلف شاهنامه را به آلبومهاي موسيقي تبديل كنم، يك دوستي دارم كه شاهنامهخواني ميكند و ۸-۷ سال پيش پيشنهاد اين كار را به من داد، هميشه فكر ميكردم بايد يك چاشنيهايي به اين فكر اضافه كنيم تا نسل جوان آن را پس نزند، يعني همان كاري كه من تا به امروز در آلبومهايم انجام دادهام. من هميشه سعي كردم يك بالانسي در آلبومم باشد، مثلا چند تا كار مردمی داشته باشم چند تا جدي و... تا مخاطب با من پلهپله حركت كند و همينطور جلو رفتم. وقتي من بيايم بدون فكر خاصي شاهنامه را بخوانم ممكن است فقط يك عده خاصي آن را گوش بدهند در صورتيكه هدف ما كه فرهنگسازي است كار بسيار دشواري كه چند نفر به تنهايي نميتوانند آن را انجام بدهند.امروزه خيلي جاها موسيقيهاي سطحي تكرار ميشود، شما بدترين موسيقي و صدا را ۳۰ شب روي آنتن ببريد؛ شب سيويكم من و شما يك مدعي هستيم كه موسيقي خوب گوش ميدهيم و به آن عادت ميكنيم. گوش مخاطب را بردهايم به سمت و سويي كه با اين موسيقي ارتباط برقرار كند پس براي شروع شاهنامهخواني بايد تدبير و تفكرخواني داشت.
تا حالا چندبار پيشنهاد خواندن تيتراژ فيلم به من شده است و شايد اين كار را بكنم اما متاسفانه تيتراژهايي را كه تا به حال پيشنهاد كردهاند با نوع تفكر من نميخواند. محتواي فيلم و سريال، بازيگرهايش و زمان پخش آن برايم مهم است و در درجه بعد اينكه خواسته آن كارگردان و تهيهكننده چيست آيا آن خواسته با تفكر من همخواني دارد؟
استيج گرداني از فاكتورهاي خوب بودن يك خواننده است، بعضي از موسيقيها و آهنگها نياز به استيجگرداني دارد، وقتي يك خواننده ميتواند روي استيج خوب باشد كه خاك صحنه را خورده باشد. من خيلي اجرا داشتهام از مهمانيهاي ۱۰ نفرهاي كه در خانهمان و به همراه هنرنمايي ساير اعضاي خانوادهام داشتهايم شروع كردهام تا رسيدم به فرهنگسراها و سالنهاي نسبتا بزرگتر و امروز در سالنهاي بزرگتر و چندهزار نفره ولي چيزي را كه نميشود فراموش كرد اين است كه لحظهاي كه روي استيج ميروي ديگر خودت تنها نيستي و اگر قرار باشد آن انرژي و نيرو نباشد آن اتفاق مهم نميافتد و واقعا در خلق يك اثر هنري بايد آن فضا و حسي كه تعريف شده بهعنوان آينهاي كه بايد ذرهاي از هنر خداوند را منعكس كند بهوجود نميآيد و نميتواني توانا باشي. يعني اگر من يك لحظه فكر كنم روزبه نعمتاللهي هستم و خودم دارم اين كنسرت را برگزار ميكنم بهراحتي خودم را ميبازم اما وقتي كه فكر ميكنم يك انرژي دارد به من كمك ميكند اين كنسرت برگزار شود، اعتماد به نفسم ۱۰۰برابر ميشود و فكر ميكنم، ميتوانم با همه جمعيت ارتباط برقرار كنم. من تا آخرين نفري كه روي صندليها نشسته را ميبينم و آنها هم ميفهمند كه من با آنها ارتباط برقرار ميكنم و از آنها انرژي ميگيرم.
خانوادهام قاعدتا چون من فرزند آنها هستم به خاطر آن حس پدرومادري هميشه صدايم را دوست داشتهاند اما اين قضيه را مستقيما بهخودم عنوان نميكنند من اين صدا را از مادرم به ارث بردهام. آنها مدام از من ايراد ميگيرند حتي الان كه چندسال از شروع كارم ميگذرد غيرممكن است كه من كنسرتي را برگزار كنم و پدرومادرم نگويند اين كنسرت چه ايرادهايي داشته است آنها هيچوقت تشويق مطلق نداشتهاند و اين خيلي به من كمك كرده. نظر آنها براي من بسيار مهم است چون واقعيتها را بيشتر به من ميگويند البته خيلي پيش ميآيد كه تفكر آنها به خاطر تفاوت سنيمان با من فرق داشته باشد به همين علت من سعي ميكنم چيزي مابين تفكر خودم و آنها بهوجود بياورم كه نتيجهاش آن چيزي است كه امروز هست.
در اين كنسرت كه ۳ ساعتونيم طول كشيد، روزبه نعمتاللهي ۲ بار ترانه قديمي دريا را خواند و هر ۲ بار با استقبال بينظير مردم روبهرو شد.
باز هم آمدي تو بر سر راهم
اي عشق ميكني دوباره گمراهم
در دامن جواني را به سر كردم
تنها از ديار خود سفر كردم...
از ديگر بازيگرهايي كه در ميان جمعيت حضور داشتند نسرين مقانلو، پرستو صالحي و سياوش خيرابي را ميتوان نام برد. اين 3 چهره از چهرههاي علاقهمند به موسيقي هستند كه در بيشتر كنسرتها حضور دارند جالب است كه روزبه نعمتاللهي 2بار، پرستو صالحي را معرفي كرد اما هر 2بار دوربين نتوانست او را بگيرد. سياوش خيرابي هم از ديدن دوستهايش در ميان آن جمعيت آنقدر خوشحال بود كه بيشتر مدت حضورش را با سلام و احوالپرسي با آنها گذراند.
مهناز افشار و عليرضا خمسه از ستارگاني بودند كه معمولا در هر جمعي حاضر نميشوند.از حضور آنان مي توان به كيفيت بالاي اين كنسرت پي برد
خوانندهاي كه آلبوم دارد بايد كنسرت بگذارد اگر نميگذارد يعني توانايياش را ندارد همه ما اين را ميدانيم خوانندهاي كه كنسرت ميگذارد بايد صدا، موسيقي و خواندنش هماني باشد كه در آلبومش هست؟!اولين كنسرتي كه دادم زماني بود كه احساس كردم آلبومم در بازار فروش دارد و مخاطبيني دارم و حالا ميتوانم وارد فضاي اجراي زنده شوم، من براي نخستينبار با تبليغات خوب شروع كردم و خوشبختانه با استقبال خوبي هم روبهرو شدم اما اين كنسرت زماني بود كه ۵ سال از نخستين آلبوم من گذشته بود.
شايد باور نكنيد و شايد گفتنش شعار باشد كه نخستين ترانههايي كه گوش دادم يا نخستين كاستي كه در ماشينم گذاشتم از استاد شجريان يا شهرام ناظري بود البته موسيقي فرهاد يا فريدون فروغي زياد گوش ميدادم؛ نوع موسيقي، بيانشان و غرورشان را در غم خيلي دوست داشتم و دارم. من خوانندههايي را ميشناسم كه ناله ميكنند در صورتيكه در موسيقي ايران چيزي به اسم غم و غصه نبوده فكر ميكنم آه و ناله و غم و غصه از زمان حمله مغولها به ايران وارد موسيقي شده است. قبل از آن به مناسبتهاي مختلف جشن و بزم داشتيم و هر روزمان نامگذاري شده بود و دليلي براي غصه وجود نداشت. چيزي كه الان بهعنوان موسيقي پاپ به مردم معرفي ميشود يك جورهايي بيشتر به موسيقيهاي حاشيهاي نزديك است تا به موسيقي پاپ يعني غم و غصه را روي ريتم چهارچهارم ميگذارند و مردم با آن ارتباط برقرار ميكنند.
من ترجيح ميدهم اثر خوانندهاي را گوش بدهم كه آن خواننده هم تكنيكهاي آوازي را بلد باشد و پياده كند و هم اينكه آن ترانههايي را كه انتخاب كرده قابل گوش دادن باشد مثلا وقتي ميگويم فرمان فتحعليان را دوست دارم به خاطر اين است كه او كارهاي بامحتوا ميخواند يا عليرضا عصار را دوست دارم چون اشعار حضرت مولانا را ميخواند و... در هرصورت ما هيچوقت بعد از حضرت حافظ ترانهسراي خوب نداشتيم.
دوستانم ميگفتند خواندن اين ترانه اشتباه است، وقتي تو اين را بخواني همه مسخرهات ميكنند ولي بعد ساخت ملودي نوع لحن و بيان باعث شد اين كار بگيرد. من در اين چندسال در بين آلبومهايم ۳-۲ كار داشتهام كه وقتي در كنسرتهايم ميخوانم مردم همه همراهيام ميكنند و اين باعث افتخار من است. اشعار اين آهنگها معمولا از ترانهسراهاي بزرگ مثل حافظ يا مولاناست اين همان اتفاقي است كه من ميخواستم در خواندنم بيفتد، اگر واقعا يك مخاطب تحتتاثير كار من قرار گرفته و نتيجه بگيرد كافي است. متاسفانه بسياري از آلبومهايي كه اين روزها وارد بازار ميشوند اين كيفيت را ندارند و فقط دقايقي وقت شنونده را پر ميكنند من خودم موزيسين و فارغالتحصيل رشته موسيقي هستم، مادرم كارشناس و دوره ديده موسيقي سنتي و رديفدان است و پدرم استاد ادبيات است و تمام همكلاسهايم نوازنده درجه يك هستند و همه به من كمك ميكنند حداقل ۲ سال طول ميكشد كه يك آلبوم را منتشر كنم اما آلبومهايي را ميبينم كه درنهايت ۵ ماه جمع ميشوند. وقتي بچه بودم رديفهاي موسيقي سنتي گوش ميدادم. در دانشگاه شاگرد استاد صالح عظيمي بودم و ايشان خودش شاگرد استاد اقبال بودند، مادرم مدام رديفهاي موسيقي را كه ميشنيدند، تكرار ميكردند. در دوران كودكي، سعي كردم با ايشان بخوانم اما هيچوقت فكر نميكردم كه خواننده شوم چون اصلا ويلونيست بودم و بعد هم كه وارد دانشگاه شدم به خاطر نواختن ويولن بود حتي در دانشگاه هم دودل بودم كه آيا بروم واحد آواز را پاس كنم يا نه و درواقع با تشويق همكلاسهايم بهويژه پيام قرباني كه تنظيمكننده ۳ آلبوم آخرم بود، رفتم.
طرفداران روزبه نعمتاللهي از قشر خاصي هستند و ميدانند براي شنيدن چه صدا و چه آهنگي به كنسرت او آمدهاند، وقتي كه ميخواند خبري از دست زدن و اتفاقهايي كه در كنسرتها ميافتد نيست. خودش هم اين را خوب ميداند و اين حس و حال را با تمام وجود درك ميكند و انتقال ميدهد. در رديف جلو چهرههاي آشنايي مثل مهناز افشار و عليرضا خمسه نشسته بودند و با علاقه و احترام به او گوش ميدادند. در طول كنسرت وقتي او آهنگ خليج فارس را خواند همه بدون استثنا او را همراهي كردند و انرژي عجيب و غريبي كاخ نياوران را فرا گرفت.
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
نظر کاربران
عکس های بازیگران اصلا معلوم نیست روتوش شده هااا!!!
((((((((=
hello thanks
اخه به اینها هم میگن خواننده. باعث تاسف موسیقی وهنر ناب ایرانیه که هر کسی خودشو خواننده بدونه
پاسخ ها
واقعا