ناگفتههاي زندگي از زبان حميد گودرزي
حميد گودرزي «زن ذليــل» است!
اگر براي شما هم اين سوال پيش آمده كه چرا حميد گودرزي ديگر در «قلب يخي» نيست، اگر دوست داريد بدانيد در زندگي مشتركش چگونه آدمي است، اگر براي شما هم بامزه است بدانيد چرا به خاطر يك سير گوجه سبز كتابهاي مدرسهاش را فروخته، شما را به خواندن اين صفحات دعوت ميكنیم.
![برترین مجله اینترنتی ایران](https://static1.bartarinha.ir/servev2/DQzMGY1MjY4Z/5Uwvb7W7Zm0,/file.jpg)
اگر براي شما هم اين سوال پيش آمده كه چرا حميد گودرزي ديگر در «قلب يخي» نيست، اگر دوست داريد بدانيد در زندگي مشتركش چگونه آدمي است، اگر براي شما هم بامزه است بدانيد چرا به خاطر يك سير گوجه سبز كتابهاي مدرسهاش را فروخته، زندگي ايدهآل شما را به خواندن اين صفحات دعوت ميكند
حدود ۷ سال اسـت ازدواج كردهام و اينكه شايعه كردهاند حميد گودرزي «زن ذليــل» است، صحت دارد! (خنده) من كوچكتر از آني هستم كه بخواهم نصيحت يا پيشنهادي به كسي بكنم اما بهنظرم وقتي يك زن و مرد با هم ازدواج ميكنند، ديگر قضيه «من» از بين ميرود و همه چيزشان مشترك ميشود، بنابراين بايد بگويند «ما» يك زوج بايد از تواناييهاي همديگر شناخت كامل داشته و بنا بر همان شناخت، از يكديگر توقع و انتظار داشته باشند.
درباره سريال «قلب يخي» بايد بگويم متأسفانه گروهي كه در حال ساخت اين مجموعه بودند، (از شخص خاصي نام نميبرم) يكجورهايي از من و امثال من سوءاستفاده كردند و اين اتفاق، باعث شد دعوايي بين من و عوامل كار بهوجود بيايد و با همين دعوا، فيلمنامه تغيير كرد و در فيلم من را كشتند، به همين سادگي! آنهايي كه كارهاي من را ديدهاند، ميدانند اين نخستين فيلمي است كه به اين زودي در آن ميميرم، وگرنه من در اكثر كارها تا انتها حضور دارم. مشكل ما به مسائل مالي مربوط ميشد و همه چيز يكطرفه جلو ميرفت، وقتي هم حق خودم را خواستم، خيلي راحت گفتند تو را در فيلم ميكشيم، بقيه هم اگر حرف اضافه بزنند، يكي يكي ميكشيم! بعد از اين اتفاق، وقتي سري جديد اين سريال روانه بازار شد، دوباره ديدم عكس من را روي بسته فيلم گذاشتهاند! همينجا اعلام ميكنم من ديگر در اين سريال بازي نميكنم و در سري جديدش نيز حضور ندارم. واقعا اين كاري كه دوستان ميكنند، فرهنگي نيست و اگر ما ادعاي انجام كار فرهنگي داريم، اين شيوه برخورد با يك هنرمند به هيچ وجه صحيح نيست.
34 سالم است و رشته اصليام در دانشگاه كارگرداني_بازيگري بوده است. بهنظرم الان براي كارگرداني زود است و بايد كمي سن و سالم بالاتر برود و پختهتر بشوم. مطمئنا زماني سراغ كارگرداني خواهم رفت كه حرف جديدي براي مردم داشته باشم و آدمهاي قبلي سراغ آن نرفته باشند. اينكه بخواهم همان حرفهاي قديمي كه بارها و بارها افراد ديگر تكرارش كردهاند، بزنم هيچ ارزشي نخواهد داشت.
مسلما نميتوانم بگويم از تمام كارهايي كه تا امروز انجام دادهام راضي بودهام، بالاخره در بعضي كارها گول خوردم و بعضيهايشان را نيز از سر اجبار انجام دادهام! اما هيچوقت به خاطر پول و غم نان سر كاري حاضر نشدم. كسب و كاري هم غيراز بازيگري ندارم اما وضعيت مالي همسرم خيلي خوب است(خنده!) البته نه اينكه داماد سرخانه باشمها (خنده!) جدا از شوخي، در سينماي ايران سالانه فقط ۳-۲ فيلم خوب ساخته ميشود و بقيهشان به درد نميخورند، از كجا معلوم در همان ۳-۲ فيلم خوب شانس در خانه من را بزند و من هم در آنها بازي كنم؟ آدمي هم نيستم كه بخواهم بروم پيش كسي و به بهانه چاي خوردن درخواست بازي در يك نقش را بكنم! با هيچكس رودربايستي ندارم و هميشه بيپروا حرفهايم را زدهام، حتي چند بار هم از آقاي فريدون جيراني درخواست كردهام اجازه بدهد در برنامهاش حرفهايم را بزنم اما اين امكان ميسر نشده است. در سينماي ايران اگر عضو باند خاصي باشي كه هستي اما من جزو هيچ باندي نبودم و خودم روي پاي خودم ايستادم و به اينجا رسيدم.
يك گروه موسيقي حرفهايي با من زدهاند كه بتوانيم با هم همكاري داشته باشيم، آنها امروز در حال ضبط كارهايشان هستند و با من هم رايزنيهايي انجام دادهاند. خيلي به موسيقي و خوانندگي علاقه دارم اما متأسفانه امروز هر كسي با دستگاههاي جديد خواننده ميشود! بهنظرم خيلي بايد به مقوله خوانندگي و آهنگسازي عميقتر نگاه كرد. اگر ميخواهيم فوتباليست، بازيگر يا خواننده شويم، عميقتر و جديتر به همه مسائل نگاه كنيم، نه اينكه فكر كنيم مثلا هنر شوخي است! 17 ساله بودم كه كلاس سولفژ ثبتنام كردم و در كنار اساتيد بزرگي همچون محمد نوري و آقاي راستگفتار دورههاي تخصصي اين كار را گذراندم و تا حدودي با موسيقي و خوانندگي آشنايي پيدا كردم.
از آنجا كه در فيلم «مسافري از هند» نقش پسري را بازي ميكردم كه بوكسور بود، مجبور شدم يك دوره ۳ ماهه بوكس بگذرانم و اينكه خيليها تصور ميكنند من بوكسورم اشتباه است چون اگر ميخواستم اين رشته را ادامه دهم دماغ و صورتم از بين ميرفت و ديگر از نان خوردن ميافتادم! اين دوره را هم براي اين گذراندم كه در صحنههاي فيلم ضرباتم را درست بزنم، در كل اهل ورزش هستم؛ در پينگپنگ كسي حريفم نميشود، در فوتبال گل كوچك بسيار تبحر دارم، يك مدت بدنسازي ميرفتم، شنا و تيراندازيام هم خوب است. از ۳ ورزش اصلي كه يك مرد بايد بلد باشد، شنا و تيراندازياش را بلدم اما سواركاري را نه، هميشه هم از اين موضوع ترسيدهام كه نكند از روي اسب پرت شوم زمين و آن هم با لگد بزند دندههايم را بشكند! نه فقط به خاطر اينكه بازيگرم بايد حواسم به سلامتم باشد بلكه همه بايد به سلامتشان اهميت دهند، بهترين راهش نيز ورزش است.
كلاس اول دبستان بودم، فصل بهار بود، تازه گوجه سبز آمده بود، به پدرم گفتم برايم بخر اما نخريد! چون تازه آمده بود، هستههايش خيلي زود ميشكست و به خاطر اينكه تلخ ميشد پدرم برايم نميخريد. رفتم مدرسه، يكي از دوستانم به من گفت اگر كتابهايمان را به گوجهسبزفروش بدهيم، او با آنها قيف درست ميكند تا گوجه سبزها را به مردم بفروشد، در ازاي كتابهايمان هم يك سير گوجه سبز ميگيريم! من هم كتابهاي علوم، رياضي و... را دادم! جالب اينكه آن بنده خدا به ما گفت كتابهايتان كم است، بنابراين به جاي گوجه سبز، چغاله بادام بهتان ميدهم! چغاله بادامها را خوردم و جايتان خالي شبش هم يك كتك مفصل در خانه خوردم!
دوست ندارم همسرم بازيگر شود اما ايشان با كار من هيچ مشكلي ندارند. يك خواهش بزرگ از مسئولان محترم دارم؛ مزخرفترين و احمقترين خوانندههاي آمريكايي كه آنچنان طرفداري هم ندارند، وقتي كمي مشهور ميشوند مسئولانشان ميكشانندشان يك گوشه و بهشان تذكر ميدهند مثلا ديگر حق نداري فلان رستوران بروي با فلان آدمها ديگر حق رفتوآمد نداري و.... من خواهشم از مسئولان مملكت اين است كه وقتي آدمهايي به واسطه حرفهشان مشهور ميشوند، كلاسهاي توجيهي و آموزشي برايشان برگزار كنند و آداب شهرت را به آنها بياموزند؛ مثلا بگويند چگونه با مردم رفتار كنند، عكس بيندازند، خودشان را نگيرند و... ؛ در واقع فرهنگ شهرت را به آنها ياد بدهند. بعضي افراد به واسطه تربيت سالم خانوادههايشان يا تحصيلاتي كه در دانشگاه داشتهاند اين فرهنگ را دارند اما يكسري هم هستند كه خب اين فرهنگ را ندارند و بهعنوان يك بازيگر حد و حدودشان را رعايت نميكنند! قرار نيست چون من معروفم هر كاري دلم خواست انجام دهم يا اطرافيانم را كه چون آدمهاي عادي هستند تحويل نگيرم! نه! اين جمله مرحوم خسرو شكيبايي است «بازيگر بدون تماشاگر يعني هيچ.» حالا من بيايم خودم را براي مردم بگيرم؟! اين خيلي مسخره است.
به تازگي كار در فيلم «دزدان خيابان جردن» را به پايان رساندهام كه تصور ميكنم تا يك ماه ديگر آماده اكران شود. در اين كار با رضا شفيعيجم همبازي بودم و «داريوش بابائيان تهيهكنندگياش را برعهده داشت و وحيد اسلامي آن را كارگرداني كرده است. اينكه چرا امروز بيشتر كارهاي كمدي از من ميبينيد، خواسته خودم نيست بلكه به اين سمت كشيدنم! اما در كل هم كار كمدي انجام ميدهم و هم جدي. برايم مهم نيست در چه ژانري بازي كنم، فقط نقشي كه قرار است بازي كنم، بايد مثبت باشد نه منفي چون مردم بازيگرهاي نقشهاي منفي را لعنت ميكنند و دوست ندارند! خدا را شكر تا امروز در كارنامهام نقش منفي نداشتهام، فقط «مسافري از هند» بود كه در آن هم نقشم منفي نبود بلكه جوان باغيرتي را بازي ميكردم كه روي خانوادهاش تعصب و غيرت زيادي داشت. در مملكت ما بازيگراني كه نقش منفي بازي ميكنند و اتفاقا خوب هم از پس نقش برآمده باشند، اين شائبه را در ذهن مردم بهوجود ميآورند كه نكند اين آدم در واقعيت هم همين خصوصيات را داشته باشد! خاطرم هست در يك فيلم نقش جواني را بازي ميكردم كه از گاو صندوق پدرش دزدي ميكرد، بعد از آن بود كه هر كس در خيابان من را ميديد، ميگفت آقاي گودرزي اين كارها از شما بعيد است!
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
نظر کاربران
zende bashi
از شخصیتش خوشم میاد یک بار تو مصاحبه با تلویزیون دیدمش
خیلی از شخصیتت خوشم می یاد ...امیدوارم هرجا هستی سلامت باشی..این حرفای زن ذلیلی و اینا رو ول کن و بچسب به زندگیت...
پاسخ ها
خيلي خوب است مخصوصا زن ذليليت
از جمله بازیگرای معدودی که تو حاشیه ست و حرف و حدیثی هم پشتش نیست.
بازیاشو دوست دارم
واقعا بازیگر حرفه ای است و به همسرش احترام میگذارد نه زن ذلیل فیلم تلافی واقعا عالی بود
این چند وقته هر خبری که از این بازیگر بود همش در مورد این بوده که زن من اینجوریه،زن من اونجوریه،زن من پولداره،این عکس برادر زن من هست،من غیرتی ام،من زن ذلیلم،زن من دستپختش خوبه،زن من بیجا کرده بازیگر بشه و .........
بابا کشتی خودتو با این خانومت خاله زنک.یعنی اینقدر مردم ما بیکارن که این چیزا واسشون مهمه.یعنی حرف دیگه ای واسه گفتن نداره.واقعا که خیلی غیر حرفه ایه.
بنظر من بازیگر بسیار خوب و توانائی هست .بازی هاش حرف نداره. آرزوی موفقیت برای خودش و خانواده اش را دارم
خیلی دوسش دارم یک ماه پیش اومد شهرمون شیراز خیلی خوشحال شدم این عکس هم که با همسرش گرفته مربوط به حضورش تو شیرازه
خدا همیشه یارو یاورش باشه.
خيليييييييييي آقاي حميدآقا بازياتو دوست دارم