حسین مکی؛ سياستمدار سرگردان
حسین مکی در زمره روزنامهنگارانی است که مسیر سیاست در پیش گرفت و آن هنگام که عرصه سیاستورزی را تنگ دید بار دیگر به کار نوشتن روی آورد. او در میانه یکی از مهمترین رویدادهای سیاسی تاریخ معاصر ایران، یعنی جریان ملی شدن صنعت نفت وارد عرصه سیاست شد و نه آنقدر دور ایستاد که تاریخ بتواند از کنشهای او در این برهه صرف نظر کند و نه آنچنان نزدیک بود که به سرنوشت دیگر رهبران نهضت ملی محاکمه شود.
روزنامه سازندگی - سمیرا دردشتی: حسین مکی در زمره روزنامهنگارانی است که مسیر سیاست در پیش گرفت و آن هنگام که عرصه سیاستورزی را تنگ دید بار دیگر به کار نوشتن روی آورد. او در میانه یکی از مهمترین رویدادهای سیاسی تاریخ معاصر ایران، یعنی جریان ملی شدن صنعت نفت وارد عرصه سیاست شد و نه آنقدر دور ایستاد که تاریخ بتواند از کنشهای او در این برهه صرف نظر کند و نه آنچنان نزدیک بود که به سرنوشت دیگر رهبران نهضت ملی محاکمه شود.
او پس از کودتا بار دیگر به نوشتن پناه برد. مکی در جریان آثارش که به حدود ۲۵ جلد میرسد، تلاش کرده است تا روایت شخصیاش را از رویدادهای تاریخی که خود در بطن بخشی از آنها نقشآفرینی کرده است، ارائه دهد. زندگانی سیاسی سلطان احمدشاه، زندگانی سید حسن مدرس، مجموعه نطقهای دکتر مصدق، زندگی میرزاتقی خان امیرکبیر و مهمتر از همه کتاب "تاریخ بیست ساله ایران" که طی آن نویسنده به شرح وقایع ۱۲۹۹ تا ۱۳۲۳ (بیست و چهار سال) میپردازد، از جمله مهمترین آثار اوست. نگارش و نشر کتاب هشت جلدی "تاریخ بیست ساله ایران" بیش از چهل سال به طول انجامید و انتشار آن واکنشهای مختلفی را از سوی شخصیتهای سیاسی و مورخین در پی داشت. او در میانه تاریخ ایستاده بود و آن را از زاویه دید خود برای آیندگان به ثبت رسانید.
از نظامیگری تا روزنامهنگاری
حسین مکی به سال ۱۲۹۰ در میبد یزد زاده شد و تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش سپری کرد، مدتی بعد راهی یزد شد و در این شهر به شغل معلمی پرداخت. با اینحال حضور او در یزد نیز چندان به طول نیانجامید و بعد از دو سال راه تهران در پیش گرفت. در پایتخت به تحصیلاتش با کمک معلمین خصوصی ادامه داد و نخستین شغلی که در آن زمان امتحان کرد، کار در دکان دوچرخهسازی بود. با اینحال به زودی این شغل را رها کرد و پس از پایان دوران خدمت با آغاز به کار نیروی هوایی ارتش به آن پیوست. پیشرفت وی در این جایگاه قابل توجه بود و موفق شد تا درجه استواری ارتقا مقام پیدا کند.
حضور در ارتش، اما دیری نپایید و با خروج از آن به سمت مدیرکلی اداره راه آهن دست پیدا کرد. از همین دوران و مصادف با فضای باز سیاسی ایجاد شده پس از شهریور ۱۳۲۰ بود که مکی تصمیم گرفت آموزههای خود را که ادبیات فارسی، صرف و نحو عربی، منطق و عرفان بود، بهکار گیرد و به همین مناسبت همکاری با مطبوعات را آغاز کرد. "مهر ایران" از جمله روزنامههایی بود که مقالات مکی را در این دوران به چاپ میرسانید. کیهان، اطلاعات، اطلاعات هفتگی و مجله آینده دیگر مطبوعاتی بودند که او در این مقطع با آنها همکاری داشت.
وی نگارش مقالات "تاریخ بیست ساله" را از همین زمان آغاز کرد. به علاوه همزمان کار برای جمعآوری و تصحیح دیوان برخی شاعران را آغاز کرد و از جمله دیوان "عاشق اصفهانی"، دیوان "مشتاق اصفهانی" و "فرخی یزدی" را تصحیح و جمعآوری کرد. کتاب "گلزار ادب" که وی در سال ۱۳۱۹ به چاپ رسانید، محصول همین تلاشهای ادبی بود.
ورود به عرصه سیاست
مکی در نتیجه فعالیت روزنامهنگاری به زودی با شمار بسیاری از سیاستمداران و روشنفکران آن روزگار آشنا شد و با جمعی دیگر حزبی به نام "ایران" را تأسیس کرد. مصادف با پنجمین دوره نخستوزیری قوام، مکی توانست در تهران به سمت معاونت شهرداری و پس از آن مدیرکلی وزارت کار دست پیدا کند و زمانی که قوام حزب دموکرات را تأسیس کرد، به آن پیوست تا کار سیاستورزی را به صورتی جدیتر دنبال کند. وی چندی بعد به عنوان کاندیدای این حزب در انتخابات شرکت کرد و موفق شد به عنوان نماینده اراک به مجلس پانزدهم راه پیدا کند.
حضور او در مجلس سرآغاز آشنایی نزدیک با دکتر مصدق بود. در این دوره مهمترین کنش سیاسی او مخالفت با قرارداد نفتی "گس - گلشاییان" بود. این قرارداد میان "عباس قلی گلشاییان" وزیر دارایی وقت ایران و "سر نویل گس" نماینده کمپانی نفتی انگلیس به امضا رسیده بود، اما با تلاش اقلیت مجلس پانزدهم به ویژه حسین مکی (که در این زمان تا حدودی در مواضع سیاسی خود تجدیدنظر کرده بود) به تصویب مجلس شورای ملی نرسید. مکی که در این هنگام در زمره مخالفان ساعد و رزمآرا پیوسته بود، به مصدق و ایده او برای ملی کردن صنعت نفت نزدیک شد. ارتباط با بقایی نیز در همین زمان شکل گرفت و با تشکیل جبهه ملی، مکی به این جریان پیوست و به سمت دبیری آن رسید.
با مصدق از همکاری تا مخالفت
مجلس شانزدهم در حالی آغاز میشد که موضوع ملی شدن صنعت نفت با شدت بیشتری از سوی نمایندگان جبهه ملی دنبال میشد. مصدق رئیس فراکسیون وطن بود که شامل نمایندگان جبهه ملی میشد و مکی به عنوان دبیر این جبهه از نزدیکترین اشخاص به او محسوب میشد. به علاوه مکی در این مجلس به عنوان مخبر کمیسیون نفت فعالیت میکرد و زمانی که مصدق به نخستوزیری رسید، همکاری میان این دو لاجرم افزایش پیدا کرد و مکی از سوی دولت به عنوان یکی از اعضای هیئت خلع ید از شرکت سابق نفت انتخاب شد. وی برای انجام این مأموریت به خوزستان رفت و در آنجا تابلوهای شرکت نفت ایران و انگلیس را پایین آورد. امری که شور و هیجان بسیاری را در میانه مبارزات ملی کردن صنعت نفت در پی داشت و موجب شد تا مطبوعات به او لقب "سرباز فداکار وطن" بدهند.
به این ترتیب به نظر میرسید مکی برای همیشه یکی از شخصیتهای نزدیک و وفادار به مصدق باقی بماند، اما روند حوادث به گونهای دیگر رقم خورد. جرقه نخستین اختلافات در مجلس هفدهم زده شد، جایی که مکی به عنوان نماینده اول تهران وارد مجلس شد و مصدق نیز در تلاش بود تا امتیازات بیشتری را از مجلس دریافت کند. این امر با مخالفت مکی مواجه شد و حتی زمانی که مصدق مکی را به عنوان مشاور به منظور مذاکره با بانک جهانی برای راهاندازی پالایشگاه آبادان انتخاب کرد، وی از پذیرفتن آن امتناع کرد.
وقایع ۳۰ تیر روابط و همکاری میان مصدق و مکی را به کلی تحتالشعاع قرار داد. بهگونهای که وی در این جریان موضعش به مظفر بقایی و آیتالله کاشانی نزدیکتر شد و حتی جانب دربار را گرفت. با این حال تا آن زمان نیز بهطور کامل روابط خود را با دولت قطع نکرد و در مقطعی از سوی دولت برای مذاکره با بانک جهانی به آمریکا سفر کرد. وی حتی در مقطعی از سوی مصدق برای پست وزارت دربار پیشنهاد شد که این امر را نیز نپذیرفت تا مشخص شود، اختلافات میان او و نخستوزیر جدی است. با این همه زمانی که کودتا پیروز شد، مکی به روند دادرسی مصدق اعتراض کرد و حتی زمانی که موضوع اعدام مصدق از سوی مخالفانش دنبال میشد، گفته بود: "کسی که بتواند دکتر مصدق را اعدام کند هنوز از شکم مادر زاییده نشده است. "
کنشهای مکی احتمالاً به نظر بسیاری از ناظران بیرونی دچار تناقض بوده است. او در مقطعی همکاری نزدیک با قوام را در پیش میگیرد و زمانی یار نزدیک مصدق میشود. با این حال علیرغم موفقیت و محبوبیتی که در این همکاری کسب میکند، در جایی راه خود را از او جدا میکند. این همراهی تا آنجا پیش رفته بود که وقتی پرونده قتل رزمآرا به دنبال سوءقصد به حسین علاء بار دیگر در دادرسی ارتش مورد پیگیری قرار میگیرد، مکی در زمره متهمانی بود که بازداشت شد و مدت یک ماه را نیز در زندان سپری کرد. مکی در عمر سیاسی خود تقریباً هرگز متحدین دائمی نداشت. بهطور مثال بقایی در زمره کسانی بود که در چندین مرحله در حزب اقلیت و سازمان نگهبان آزادی با او همکاری نزدیک داشت، اما در وصیتنامه سیاسی خود "حسین مکی" را توطئهچین خوانده است. به نظر میرسد این نزدیکیها و جداسریها حاصل نوع برداشت وی از رویدادهای سیاسی و تلقی خاصی است که از این رویدادها داشت. با این همه بعد از کودتا حضور سیاسی او نیز کمرنگ شد و با آنکه فرصتهایی برای مشارکت در قدرت داشت، ترجیح داد که کار تاریخنگاری را پیگیری کند. وی سرانجام در سال ۱۳۷۸ پس از طی یک دوره بیماری بر اثر ابتلا به سرطان ریه از دنیا رفت.
نظر کاربران
خوب معلومه این آقا مثل بسیاری از سیاستمداران الان حگجزو حزب باد بوده وباد رو به هر طرف موافق میوزیده این آقا هم رو به آنطرف بوده و واقعا یڪ دسیسه چین وقدرت طلب بوده ڪه با هیچڪس سر ساز ڱاری نداشته
البته برداشت من اینه ودر قلبش الله اعلم
درباره مواضع و تکرویهای ایشون نظری ندارم اما اون عکس اولی ایشون یه مقدار شبیه مرحوم ناصر ملک مطیعی است