معلولانی که جهان را زیباتر کردند
امروز، روز جهانی معلولان است؛ روز بزرگداشت عزیزانی که با وجود محدودیت جسمی، درخشش خیرهکننده لطافت روحیشان، چشم نواز است. امروز میخواهیم به سراغ تعدادی از این معلولان برویم که برخی از آنها در میان جمع هنرمندان دنیا، نام و آوازهای دارند.
روزنامه خراسان - جواد نوائیان رودسری: معلولیت، محدودیت نیست؛ این شعار زیبا و تأثیرگذار را بسیار شنیدهایم و شاید، بسیار بر زبان راندهایم، اما کمتر به سراغ مصادیق آن رفتهایم. مصادیقی که در تمام دنیا قابل احصا هستند؛ انسانهایی که میشود در زندگی آن ها، تجسم اراده بنیآدم را مشاهده کرد. افراد قدرتمندی که توانستهاند آنچه را که محدودیت به نظر میرسید، پشت سر بگذارند، مرزهای توانمندی را جابهجا کنند و حتی بهتر از انسانهای سالم و کامل، روح زیبادوستی نوع بشر را در معرض دید عموم قرار دهند.
امروز، روز جهانی معلولان است؛ روز بزرگداشت عزیزانی که با وجود محدودیت جسمی، درخشش خیرهکننده لطافت روحیشان، چشم نواز است. امروز میخواهیم به سراغ تعدادی از این معلولان برویم که برخی از آنها در میان جمع هنرمندان دنیا، نام و آوازهای دارند؛ میخواهیم از آنها بگوییم، هم برای کسانی که توانمندی معلولان را باور ندارند و گاه فراموش میکنند که این خوبان روزگار، وجود دارند و هم برای عزیزانی که از معلولیت، از هر نوع آن، رنج میبرند و آن را محدودیتی میدانند که، چون دیوار بنبستی، راه ترقی و تعالی آنها را بسته است.
لودویک فان بتهوون
باورش سخت است که بپذیری سازنده قطعه زیبا و تأثیرگذار «برای الیزه» و نویسنده ۹ سمفونی مشهور و یکی از بنیان گذاران مکتب رمانتیک، بخش مهمی از آثارش را در سکوت محض ساخته باشد. لودویک فان بتهوون، در سال ۱۷۷۰، در شهر بُن آلمان به دنیا آمد. او که در دوران زندگیاش شکستی عشقی را هم تجربه کرده بود، نخستین کارهایش را در سال ۱۷۹۲ و تحت تأثیر هایدن و موتسارت منتشر کرد و توانست دو سمفونی نخست خود را تمام کند.
ولی بیماری عجیبی به سراغش آمد و او را در سال ۱۸۰۳، در ۳۲ سالگی، از شنوایی محروم کرد؛ اما این پایان نابغه موسیقی نبود. بتهوون خیلی زود بر بحران ناشی از معلولیت غلبه کرد و محدودیت آن را پشت سر گذاشت. هفت سمفونی بعدی او، در دوره ناشنواییاش نوشته شد؛ از جمله مهمترین سمفونی وی، یعنی سمفونی سوم، موسوم به «اروئیکا» که به ناپلئون بناپارت هدیه شد. بتهوون در ۲۶ مارس ۱۸۲۷، در شهر وین درگذشت.
هلن آدامز کِلِر
هلن کلر در میان معلولانی که دنیا را زیباتر کردند، یک اسطوره است. او در سال ۱۸۸۰، در آلابامای آمریکا به دنیا آمد و در ۱۸ ماهگی، بر اثر بیماری مننژیت، شنوایی و بینایی خود را از دست داد. شش ساله بود که والدینش او را به الکساندر گراهامبل، مخترع تلفن و فعال در زمینه حمایت و آموزش معلولان نشان دادند و او، بانویی را با خانواده کلر آشنا کرد که باعث تغییر سرنوشت هلن شد؛ آنه سالیوان.
معلم، با کوششی خستگی ناپذیر به هلن کلر، خواندن و نوشتن آموخت؛ دختر معلولی که آیندهاش تاریک و سیاه به نظر میرسید، با تلاش خود و کمک معلمش، در ۲۰ سالگی سر از کالج رادکلیف در دانشگاه هاروارد درآورد! از همین دوره بود که هلن کلر نویسندگی را آغاز کرد و طی ۵۰ سال، ۱۱ اثر از خود به جا گذاشت که تأثیرگذارترین و مشهورترینِ آن ها، «زندگی من»، یک شاهکار ادبی تمام عیار است. هلن عمری دراز یافت و اول ژوئن سال ۱۹۶۸، در ۸۷ سالگی، دار فانی را وداع گفت.
فریدا کالو
ماگدالنا کارمن فریدا کالو، در سال ۱۹۰۷ در مکزیکوسیتی به دنیا آمد. او خانوادهای هنرمند داشت. در شش سالگی بر اثر ابتلا به فلج اطفال، یک پای فریدا معلول شد. با این حال، او با همین پا به دانشکده پزشکی رفت تا دکتر شود؛ اما این پایان مصیبت و رنج فریدا نبود. در سپتامبر ۱۹۲۵، طی یک تصادف دیگر، بخشهای دیگری از بدنش آسیب دید و برای همیشه از داشتن فرزند محروم شد.
اما همین اتفاق شوم، مقدمهای برای طلوعی دوباره بود؛ او نقاشی کردن را آغاز کرد و خیلی زود توانست استعدادش را در این زمینه بروز دهد. فریدا پزشکی را رها کرد و یکسره به نقاشی رو آورد. آثار او، واقعگرایانه بود و خودنگارههایش باعث شد نامش بر سر زبان اهالی هنر بیفتد. وی در پنج سال آخر عمر، یکی از هنرمندان برجسته جهان محسوب میشد، اما عوارض ناشی از معلولیت که به دلیل قانقاریا، به قطع پای وی انجامید، وضعیت جسمانی فریدا را وخیم کرد. او روزهای پایانی عمرش را روی صندلی چرخدار گذراند و در ۱۳ ژوئیه ۱۹۵۴ درگذشت.
آندریا بوچلی
آندریا بوچلی در سال ۱۹۵۸ در شهر لایاتیکوی ایتالیا به دنیا آمد؛ چشمانش از ابتدا تنبل بود و هنگامی که خواست بختش را برای بازی فوتبال که علاقه فراوانی به آن داشت، بیازماید، توپ به چشمانش خورد و برای همیشه بینایی خود را از دست داد. اما او، دنیای تاریک اطرافش را با علاقه به موسیقی روشن کرد. ابتدا به فراگیری پیانو پرداخت و سپس، به اُپرا علاقه پیدا کرد و موسیقی را در این زمینه پی گرفت.
بوچلی از ۱۰ سالگی به بعد، به خاطر اجرای آثار مختلف موسیقی، برنده جایزههای معتبر شده است. او با اولین آلبوم حرفهای خود، برنده جایزه «صفحه طلایی» شد و در سال ۱۹۹۸، جایزه بهترین خواننده و آهنگ ساز ایتالیایی را از جشنواره مونت کارلو گرفت. بوچلی به خاطر ترانه پویانمایی «Quest for Camelot»، برنده جایزه گلدن گلوب شد و در سال ۲۰۰۲، جایزه بهترین هنرمند ایتالیایی را به دست آورد. نکته مهمی که در زندگی این هنرمند معلول وجود دارد، این است که او، در رشته حقوق، دکترا دارد و یک حقوق دان خبره هم محسوب میشود.
نظر کاربران
بتههون عالیه واقعا ترانه هاش قشنگن
پاسخ ها
آره ترانههاش خیلی خوبه
عشقم ترانه نه سمفونی
همشون واقعا بی نظیرن
دم شما گرم واقعا، هر سال به روز معلولان میپردازین.
آندره بوچلی خیلی خوبه
فریدا زنه یا مرده؟