رحمتی، هوس مسافرکشی و بازگشت به تیمملی
حوالی ساعت هفت شب به برجی رسیدیم که اکثر ستاره های این روزهای فوتبالمان در آن زندگی می کنند. سید مهدی رحمتی شماره یک این روزهای فوتبال ایران در حالی ما را برای انجام مصاحبه خانوادگی پذیرفت که قرار بود در مورد فوتبال و حاشیه های آن نپرسیم.
مجله تماشاگر: حوالی ساعت هفت شب به برجی رسیدیم که اکثر ستاره های این روزهای فوتبالمان در آن زندگی می کنند. همان برج معروف کارلوس کی روش. سید مهدی رحمتی شماره یک این روزهای فوتبال ایران در حالی ما را برای انجام مصاحبه خانوادگی پذیرفت که قرار بود در مورد فوتبال و حاشیه های آن نپرسیم، اما در مواجه با کسی که این روزها کمتر مصاحبه می کند نمی شود سوال فوتبالی نپرسید. شاید هر کس جای رحمتی همسایه سرمربی تیم ملی بود الان عزیزدردانه آقای سرمربی می شد اما خصوصیات اخلاقی خاص سید او را در شرایطی برعکس قرار داده است. سید با اینکه این روزها جزو گرانترین بازیکنان فوتبال ما است اما هنوز حال و هوای ته خط نازی آباد و دورانی که مسافرکشی می کرد را دارد. با او از همه جا صحبت کردیم و او از حسرت ابدی نبود خواهرش در کنارش برایمان گفت.
کاش خواهرم بود و این روزها را می دید
شاید خیلی ها ندانند که مهدی رحمتی بچه کجا است.
- من بیمارستان اقبال خیابان جمهوری به دنیا آمدم اما در محله خانی آباد نو بزرگ شدم؛ البته اول ته خط نازی آباد بودیم اما بعد آمدیم خانی آبادنو.
چندتا خواهر و برادر بودید؟
- یک خواهر و یک برادر بودیم که متاسفانه خواهرم خیلی سال پیش فوت کرد.
بر اثر مریضی؟
- نه، تصادف کرد؛ در سن ۱۸ سالگی.
بدترین خاطره زندگی ات فراموش شدنی است؟
- خیلی سخت بود؛ هنوز هم بدترین اتفاق زندگی ام به حساب می آید.
رابطه تان چگونه بود؟
- خیلی با هم نزدیک بودیم و چون دوتا بیشتر نبودیم رابطه مان با توجه به فاصله سن مان خوب بود. حتی طاقت دوری همدیگر را هم نداشتیم.
اختلاف سنی تان چقدر بود؟
- سه سال؛ من بزرگتر بودم.
اگر زنده بود فکر می کنی چه احساسی به شرایطی که الان برادر بزرگترش دارد، داشت؟
- خیلی خوشحال می شد چون علاقه زیادی به فوتبال داشت، واقعا دوست داشتم می بود و این روزهای برادرش را می دید.
کمک پدرم بودم، رانندگی می کردم
پدرتان چکاره بود؟
- پدرم یک کارگر ساده بود که روی ماشین کار می کرد؛ راننده آژانس بود.
خودت هم جایی گفته بودی روی ماشین کار می کردی.
- بله، زمانی که در دخانیات بازی می کردم کمک پدرم بودم و رانندگی می کردم.
چه شد وارد فوتبال شدی؟
- خب پدرم از بچگی مان فوتبالی بود برای همین ما هم به سمت فوتبال کشیده شدم. هر وقت می رفت استادیوم مرا با خودش به استادیوم می برد.
پرسپولیسی بودی یا استقلالی، آن زمان؟
- من آن دوران چون در نوجوانان و جوانان پاس بودم بیشتر پاسی بودم تا طرفدار این دو تیم.
احتمالا چون برادر نداشتی با پدرت خیلی صمیمی بودی، فراتر از رابطه پدری فرزندی...
- خب بله؛ پدرم بعد از اینکه خواهرم فوت کرد سعی کرد مرا تنها نگذارد و بیشتر اوقات با هم بودیم. خیلی با هم خوب بودیم و حتی زمانی که شیراز بازی می کردم با من زندگی می کرد.
پدرت مثل خیلی از فوتبالیست ها در کارت دخالت نمی کرد یا بهتر بگوییم مدیر برنامه های تو نبود؟
- نه؛ پدرم از اول هم در کار من دخالت نمی کرد و می گفت هر تصمیمی که بگیری من کاری ندارم و همیشه توصیه می کرد با بزرگترها و پیشکسوت ها مشورت کنم. البته هر کاری از دستش برمی آمد برای من انجام می داد؛ شاید آن زمان که هیچ کس دستکش دروازه بانی نداشت، بنده خدا کلی زحمت می کشید تا من بهترین دستکش ها را داشته باشم.
به آنها اپل می دادند به ما یک دست گرمکن
آن زمان که فوتبال را شروع کردی پول نبود که برای تو اهمیت داشته باشد؟
- چرا پول بود؛ آن زمان تیم بهمن یادم است در مرغوبکار تمرین می کرد و به همه بازیکنانش اتومبیل «اپل» داده بود اما من زمانی که پاس بودم فقط یک دست گرمکن به بازیکنان می دادند.
منظورمان این است که فوتبالیست شدی که پولدار شوی یا فوتبال را دوست داشتی؟
- نه؛ من فوتبال را دوست داشتم؛ من تا امیدهای فجر سپاه تهران که بودم هم فوتبال بازی می کردم و هم کار می کردم، بعد هم که به بزرگسالان منتقل شدم باز هم روی ماشین کار می کردم. حتی یادم است روزهای قبل از بازی می گفتندامروز دیگه سر کار نرود تا خسته نشی ...
حالا که به اینجای زندگی رسیده ای شده دلت برای آن روزها تنگ بشه...
- یک چیز جالب بگویم... آن زمان نیاز داشتیم هم من کار کنم هم پدرم ولی الان خیلی وقت ها سر کوچه ماشین می گیرم می روم سر تمرین یا با آژانس می روم اینجوری خودم بیشتر حال می کنم ... الان هم اگه دقت کرده باشید خیلی کم ماشین می خرم و بیشتر با آژانس می روم.
اینکه بین توده مردم رفت و آمد می کنی سخت نیست؟
- نه چرا باشد؛ من هم از همین مردم پایین شهر بودم و هیچ مشکلی برای من تا حالا به وجود نیامده است.
تا چه مقطعی درس خواندی، سید؟
- من تا دیپلم درس خوانده ام اما الان دو سالی است دارم فوق دیپلم می گیرم. شرایط زندگی ام خیلی سخت بود برای همین نشد ادامه تحصیل بدهم. هم باید کار می کردم هم فوتبال و هم درس می خواندم برای همین نشد.
سه سال در فجر ذخیره دلیخون و عباس محمدی بودم
چه شد سر از فجر شهید سپاسی درآوردی؟
- من دنبال این بودم که سرباز شوم تا راه و چای زندگی را زودتر پیدا کنم، برای همین در یک دیدار دوستانه که با فجر شهید سپاسی داشتیم آقای یاوری مرا دید و گفت: من این بازیکن را می خواهم، برای همین رفتم شیراز. از سه سال اول جز بازی آخر بازی نکردم و دروازه بان سوم بودم. اتفاقا تنها بازی که کردم حساس ترین بازیمان بود و اگر می باختیم به دسته دو سقوط می کردیم و اتفاقا برابر تیم ناصرخان حجازی استقلال رشت بازی داشتیم که بردیم و سقوط نکردیم و بعد از آن بازی دیگر بازی کردم. آن زمان من ذخیره آقای دلیخون و عباس محمدی بودم.
یادت است کی احساس کردی می توانی مطرح شوی؟
- در لیگ با استقلال رشت بازی داشتیم که بعد از بازی، ناصرخان حجازی از من کلی تعریف کرد که درست بعد از آن مصاحبه مرحوم ناصرخان، نگاه ها به من عوض شد و احساس کردم دیده می شوم.
در این فوتبال خودت را مدیون چه کسی می دانی؟
- خیلی ها برایم در این فوتبال زحمت کشیدند که نمی شود نام برد اما کسی که در حساس ترین برهه زندگی ام به داد من رسید آقای غلام پیروانی بودند.
چرا حساس ترین برهه زندگی ات؟
- چون خواهرم فوت کرده بود و من اصلا نمی توانستم بروم چه برسد به ادامه فوتبال، اما آقای پیروانی به من اعتماد کرد و با روحیه ای که به من داد باعث شد هم به زندگی و هم به ادامه فوتبالم برگردم.
دو بار می خواستم فوتبال را کنار بگذارم
در آن دوره یا طول این سال ها تا حالا شده به این فکر کنی که فوتبال را کنار بگذاری؟
- فکر نکردم که فوتبال را کنار بگذارم. بعد از فوت خواهرم فوتبال یک دلگرمی شد تا زندگی ام را ادامه دهم.
منضورم نه آن دوره، کلا تا حالا شده آنقدر فشارت روی تو زیاد باشد که بخواهی فوتبال را کنار بگذاری؟
- بله شده... سال ۸۵ که استقلال بودم و یک دوره هم سال اولی که در سپاهان بودم، آن سال خیلی بد بود و تحت فشار بودم.
به گل هایی که دروازه بان های تیم ملی می خورند نگاه کنید
انتقادهای زیادی آن زمان به تو شد.
- انتقاد همیشه است اما اگر درست و حسابی باشد آدم ناراحت نمی شود ولی بیشتر انتقادات در ایران مغرضانه است.
چه جور انتقاداتی عصبی ات می کند؟
- عصبی نمی شوم؛ از انتقاد کسی که خودش دروازه بان بوده و در جایگاه من قرار داشته اما مغرضانه انتقاد کند خیلی عصبی می شوم اما سایر انتقادها نه ... من کسانی را در زندگی ام دارم که همیشه بعد از بازی هایی که گل بد می خوردم به آنها زنگ می زنم و از آنها می خواهم ایرادهایم را بگویند و آنها خیلی راحت انتقاد می کنند.
سید مهدی رحمتی چه ضعف های فنی دارد؟
- شما کسی را پیدا نمی کنی که ضعف نداشته باشد. اگر شما تمام دروازه بانان تیم ملی را فیلم بازی هایشان را ببینید و تمام گل هایی که خورده اندت و توپ هایی که گرفته اند را اگر بگذارید ببینید به خیلی چیزها پی می بردید که الان کسی به آنها توجه نمی کند. همه یکسری نقاط قوت و ضعف دارند، من هم هیچ زمان ادعا نکردم نقطه ضعف ندارم، اما همیشه سعی کردم با کارهای دیگر یا تقویت نقاط قوتم آنها را کمتر کنم تا زیاد به چشم نیاید.
روزی که در فجر سپاسی بازی می کردی فکر این روزها را می کردی یا برایت آرزو بود؟
- فکر کردن که خوب هر کس برای موفقیت اول فکر و بعد عمل می کند. دوست داشتم به این جایگاه برسم اما تنها با فکر کسی به این جایگاه نمی رسد، روزی به این جایگاه می رسی که تمرین کنی. نمی شود در خانه نشست تا شانس در خانه را بزند؛ اگر تمرین کنی وقتی شانس می آید می توانی آن را بگیری.
یک بار است فقط فکر می کنی اما می خواهم بپرسم خودت را در این جایگاه هم می دیدی؟
- چرا نمی دیدم؟ وقتی تلاش می کردم، تصور این جایگاه را هم می کردم.
البته خیلی ها می گویند زودتر از اینها باید به این جایگاه می رسیدی؛ آن زمان که ذخیره میرزاپور بودی ...
- من پنج سال تیم ملی ذخیره آقای میرزاپور بودم؛ ابراهیم همین الان هم از دوستان خوبم است، آن زمان هم دوست من بود. هیچ مشکلی با هم نداشتیم؛ اتفاقا هم اتاق بودیم. آن زمان فقط امیدم به خدا و بعد هم تمرین کردن بود.
فکر نمی کردی تو خیلی بهتر از میرزاپور هستی؟
- من هی زمان چنین فکری نه در مورد میرزاپور و نه دروازه بانان دیگری که با آنها کار کردم نداشتم.
شاید چون میرزاپور هم مانند غلامپور جزو دروازه بانانی بود که سوتی هایش از کلین شیت هایش بیشتر بود؟
- نه، اصلا اینجوری نبود. سالی که ما به جام جهانی آلمان رفتیم میرزاپور تنها سه گل خورد؛ بهترین عملکرد را در دروازه و دفاع داشتیم. یادم است در کره شمالی، همان اول بازی چهار، پنج موقعیت مناسب را ابراهیم گرفت که بعد توانستیم ۲- صفر برنده شویم.
آنقدر خیس عرق شدم که خود به خود گرم شدم
اتفاقا در آن بازی ها؛ بازی با قطر بود که بعد از مدت ها دوباره دروازه بان ثابت تیم ملی شدی؟
- من در جریان مصدومیت میرزاپور نبودم؛ فقط در رختکن نشسته بودم که برانکو آمد و گفت پاشو برو گرم کن برای بازی که من همانجا خیس عرق شدم و خود به خود گرم شدم...!
به نظر می رسید برانکو برخلاف فخرالدین به تو اعتقاد بیشتری داشت؟
- من بعد از یک سالی که در لیگ بازی کردم وقتی به اردوی تیم ملی دعوت شدم تازه فهمیدم خیلی مسائل فنی را نمی دانم و از فخرالدین یاد گرفتم اما در فوتبال همیشه اینطوری است که برای مربی دروازه بانی؛ دروازه بانی اول همیشه یک نفر است و اگر او نبود نفر بعدی.
در این پنج سالی که ذخیره میرزاپور بودی فکر نمی کردی محو شدی؟
- نه، چرا اینگونه فکر کنم؛ من روزی که به کرمان رفتم همه گفتند این پول اول و آخر فوتبالش است اما شرایط خوب باشگاه و تلاش خودم باعث شد لطف خدا شامل حال من شود.
اولین پول درشتی که گرفتم یک میلیون بود
اولین پول درشتی که گرفتی یادت است؟
- من سال اولی که فجرسپاسی بودم یک میلیون گرفتم، سال دوم ۷ میلیون سال سوم ۱۰ میلیون، سال چهارم هم ۳۴ میلیون بود که بنا به دلایلی ۱۸-۱۷ میلیون بیشتر نگرفتم اما سال بعد با یک قرارداد رویایی در آن زمان کسی چنین پولی نمی گرفت. من سه ساله سالی ۱۲۰ میلیون قرارداد بستم که با متمم هایش به ۴۲۰ میلیون هم ظرف سه سال می رسید اما چون شرایط خوبی نداشتم جدا شدم و عین پولی که از استقلال گرفتم بابت رضایتنامه ام دادم و آن دو فصل عملا برای استقلال مجانی بازی کردم و ۱۰ میلیون هم مالیات پولی که نگرفته بودم را دادم. من در آن دو سال فکر کنم تنها ۳ میلیون از استقلال گرفتم.
کلا استقلال جز ضرر مالی چیزی برای تو نداشت؟
- آن دو سال پولی نگرفتم اما بعد یک نیم فصل به کرمان رفتم که بعد از آن فیکس تیم ملی شدم. البته کاظمی در آن نیم فصل خیلی به من از نظر مردمی کمک کرد.
کلا قبول داری مربیان دروازه بانان ایرانی تنها با دروازه بانان گرم می کنند و کارایی زیادی برای کمک به بالا بردن سطح دروازه بان ندارند؟
- چی بگم؛ نمی توانم جواب این سوالتان را بدهم. اگر از اول فوتبال ایران را مطالعه کنید متوجه می شوید هر دروازه بانی یک خصیصه داشت. فلان دروازه بان شوت گیر خوبی بود یا فلان دروازه بان خروج از دروازه اش خوب بود. خوشبختانه یکی از شانس های زندگی من کار کردن با خیلی از دروازه بانان بزرگ ایران بود. از دلیخون بگیر تا اسماعیل اردلان، عابدزاده، فخرالدین داوودی بگوویچ، احمد سجادی، طباطبایی، سال اول در استقلال با پرویز برومند و بعد هم ترابپور. شما حساب کنید از هر کدام یک چیز کوچک هم یاد گرفته باشم چه اتفاقی می افتد. البته نقطه عطف زندگی ام کار کردن با بابازاده بود. بابازاده یک خلق و خویی که دارد ارتباط خوبی با دروازه بانان دارد؛ شرایط روحی را درک می کند و می داند امروز روز من نیست یا حال و حوصله ندارم و کسی این موضوع را متوجه نمی شود اما بابازاده همان اول که مرا می بیند متوجه شرایط روحی من می شود.
چرا فوتبال ایران روحی روانی است؛ خیلی ها می گویند قلعه نویی هم فنی خوب نیست اما به خاطر مدیریت و مسائل روحی و روانی توانسته موفق شود؟
- خدا هر چیزی را به هر کس همینطوری نمی دهد، باید یکسری فاکتورها را داشته باشید که خدا به شما عنایت کند. قلعه نویی به نظر من با توجه به اینکه خیلی سال است با هم کار می کنیم؛ خیلی نقاط مثبت دارد که در راه قهرمانی به او کمک می کند اما شما فقط مدیریت او را می بینید. پارسال و امسال هم هر مربی جای او بود با توجه به شرایط بد مالی باشگاه شاید ششم هم نمی شد یا حتی سهمیه آسیا هم نمی گرفت؛ ولی خب هنر ایشان بود.
منظور من هم جمع و جور کردن تیم با این مسائل ومدیریت است نه مسائل فنی؟
- قطعا در مسائل فنی هم خوب بوده، یک سال می شود با روحی روانی قهرمان شد؛ دو سال می توان اینگونه نتیجه گرفت، قطعا از لحاظ فنی هم خوب بوده که توانسته این همه قهرمانی به دست آورد.
بچه های استقلال به من سرکوفت می زنند
شرایط استقلال با ایو وضعیت مالی و اینکه خیلی از بازیکنان را با ریش سفیدی اول فصل به استقلال آوردی الان چگونه است؟
- من تا الان کمتر از بقیه پول گرفته ام و دوست ندارم درخصوص این مسائل صحبت کنم. من اول فصل مصاحبه کردم و گفتم وزیر ورزش به ما کم لطفی کرد. خیلی ها انتقاد کردند که مگر وزیر ورزش دفاع راست شماست؟ اما بعد که به اف سی سئول باختیم متوجه شدند ما تیم را دیر بستیم و تازه از نیم فصل دوم راه افتادیم. الان هم سرکوفت اش را من از بچه ها می خورم که به خاطر من به استقلال آمدند آن هم در شرایطی که پیشنهادهای خیلی بهتری داشتند اما با پول پیش کمتر و شرایط به مراتب پایینتر به استقلال قرارداد بستند و حالا هم با جان و دل بازی می کنند. وضعیت این روزهایمان را هم که می بینید.
پس باعث ضرر آنها شدی؟
- شاید از نظر مالی ضرر کردند اما فکر نمی کنم آنهایی که به استقلال آمدند از لحاظ فوتبالی ضرر کرده باشند.
قبول داری اینکه فوتبالیست ها می گویند به خاطر هواداران پول نمی گیریم در فوتبال حرفه ای جمله ای کلیشه ای و غیرواقعی است؟
- اصلا قبول ندارم این حرف ها را مطمئن باشید هیچ کس منفعت اش را ول نمی کند بیایید مجانی بازی کند؛ ما بالاخره پول مان را می گیریم حالا شاید ۶ ماه پول نگیریم اما در نهایت می گیریم خود من چک هایم از ۱۸/۴/۹۲ چک هایم همه برگشت خورده؛ ولی بالاخره می گیرم اما اینکه به خاطر هوادار پول نمی گیرم، را قبول ندارم. بدون منفعت کسی کاری نمی کند حالا اگر پول نباشد شهرت یا مسائل دیگر است؛ شاید دوتا حرکت تجاری بکند که با اسم بازیکن استقلال و پرسپولیس رونق بگیره کارش و بیشتر از قراردادش سود کند.
اما در این دو باشگاه هیچ زمان پول کامل نمی گیری.
- یکی از مشکلات ما هم همین است و صدایمان به جایی نمی رسد. پول را که نمی گیرم باید مالیاتش را بدهیم وقتی هم می گوییم می گویند به ربطی ندارد ما باید مالیات پول نگرفته را بدهیم. در اروپا بازیکن فاکتور وسایل مربوط به کارش را مانند تردمیل و ... را اداره مالیات می برد و از مالیاتش کم می شود اما در ورزش ما اینگونه نیست. باشگاه پول نمی دهد و مالیات هم باید بدهیم حرف هم که بزنیم حساب مان با کرم الکاتبین است.
یادم نیست چه سالی ازدواج کردیم
بحث مان خیلی فوتبالی شد، کمی از اوضاع زندگی بپرسیم؛ اوقات فراغت سید مهدی رحمتی چگونه می گذرد؟
- پیش بچه هایم و همسرم در منزل...
اهل مهمانی و پاتوق بازی نیستی؟
- اصلا، فقط خانه، مهمانی خانوادگی هم کم می روم. بعضی وقت ها پنجشنبه، جمعه می پرسم کجا برویم، می بینیم جایی را نداریم دوباره می نشینیم خانه!
همسرت اعتراض به این شرایط ندارد؟
- نه بنده خدا دیگر عادت کرده.
چند سال است ازدواج کردید؟
- مکث می کند ... با خنده (خیلی ساله ...)
سالگرد ازدواج و تولد را هم لابد نمی دانی ...
- خدا را شکر همسرم در این باره خیلی سخت نمی گیرد و چیزی نمی گوید.
یعنی واقعا سالی که ازدواج کردی را یادت نیست...
- (ابروهایش را به نشانه نمی دانم بالا می اندازد) ... نه ولی فکر کنم سالی که به سپاهان رفتم ... (از برادر همسرش می پرسد و او می گوید: سال ۸۳)
وقتی اصفهان ازدواج کردی؟
- نه قبل از اصفهان ازدواج کردم شوخی کردم یادم نیست با ما از جام ملت های چین برگشتیم دو روز بعدش ازدواج کردم.
خودت دوست داشتی در سن کم ازدواج کنی یا پیش آمد؟
- نه؛ ما نسبت فامیلی داشتیم و ما ترک ها رسم داریم از بچگی نشان می کنیم. البته قرار بود ازدواج بکنیم اما از اینکه خواهرم فوت کرد خیلی تنها شدم و خودم دوست داشتم زودتر ازدواج کنم.
یکی از فوتبالیست ها می گفت اگر زود ازدواج نمی کردم می دانستم خراب می شوم. تو چطور، چنین تفکری داشتی؟
- من اصلا به این چیزها فکر نکردم؛ من ۴ سال شیراز تنها زندگی کردم. باشگاه فجر برای تنها بازیکن مجردی که خانه مجردی گرفته بود من بودم و خدا را شکر مشکلی هم پیش نیامد.
همسرم نه آبی است نه قرمز
آقا سید، همرت فوتبالی است مثلا بحث فنی کند یا پیگیر بازی هایت باشد یا نه کلا فوتبالی نیست؟
- زندگی با فوتبالیست سخت است و زیاد سختی کشیده اما فوتبالی است، بازی ها را می بیند اما بحث فنی به آن شکل نه ولی دوست داره ما ببریم و خوشحالی بیایم خونه.
همسرت استقلالی است یا پرسپولیسی؟
- هیچکدام، طرفدار فجر شهید سپاس و پیروانی است. خیلی به پیروانی علاقه دارد و احترام می گذارد.
مارک چیه؟ هر چی می بینم می پوشم
راستی مارک باز هستی؟
- نه بابا؛ مارک چیه؟ هر چی به من بیاد می پوشم.
یکی از بازیکنان پرسپولیس می گفت ماهی ۸ تا ۱۰ میلیون خرج لباس و تیپ اش می کند...
- (خطاب به برادرزنش)؛ اون روز چی گفتم؛ دو سال است چیزی برای خودم نخریدم (خنده) ...
یعنی دنبال ساعت ۸ میلیونی و کالج یک میلیونی نیستی؟
- من اصلا وقت و زمان برای خرید لباس به آن شکل نمی گذارم و دنبال قیمت لباس نیستم و دست هایش را نشان می دهد که ساعت اصلا ندارد).
کلا به خرید لباس علاقه داری؟
- نه اینکه اصلا نخرم آنقدر هم مهم نیست که حتما فلان مارک باشد یا قیمتش بالا باشد...
وقت نمی کنم اخبار سیاسی را پیگیری کنم
بحث را کمی سیاسی کنیم؛ چطور سیاسی در ورزش ما آمده اند و حرف ورزش می زنند اما فوتبالی ها از حرف زدن سیاسی دوری می کنند و می گویند ما را چه به سیاست؟
- ببینید اینکه شما می گویید درست است اما خود من به شخصه اینقدر مشغله و گرفتاری دارم که وقت نمی کنم اخبار یا مسائل سیاسی را پیگیری کنم. وقتی الز چیزی سررشته ندارم داخلش هم ورود نمی کنم.
یعنی احزاب سیاسی اصلاح طلب، اصولگرا را نمی شناسی؟
- به خدا نمی دانم یعنی چی و شناختی از احزاب ندارم.
از اینکه فوتبال سیاسی شده ناراحت نیستی؟
- اصلا فوتبال یک مقوله جدا از سیاست است؛ در تمام دنیا هم اینگونه است شما نگاه کنید منچستر رده هشتم، نهم جدول است ولی یک صندلی خالی تو ورزشگاهشان نیست اما کاری با فوتبال ما کردند با اینکه پرسپولیس استقلال صدر جدول هستند ورزشگاه خالی است؛ یکی از اتفاقات جالب امسال این است که هوادار می تواند از روی سکو راحت با بازیکن صحبت کند و جواب بگیرد.
یعنی سیاست وضعیت فوتبال ما را به اینجا رسانده؟
- حتما یکسری اتفاقاتی افتاده که فوتبال ما به اینجا رسیده به نظر من باید سیاست از فوتبال جدا باشد.
یعنی این کمی جمعیت ربطی به افت کیفی فوتبال مان ندارد؟
- نه کیفیت فوتبال نیست، بیشتر بد جلوه دادن فوتبال است. تا حالا شده رسانه ها دنبال این راشند که یک برنامه از کارهای خیر فوتبالیست ها درست کنند و چهره خوب از فوتبالیست ها نشان دهند. چطور برای حاشیه می گردند طرف مورد نظر را پیدا می کنند ولی تا حالا شده با رئیس فلان آسایشگاه یا موسسه خیریه در خصوص کارهای خیر فوتبالیست ها صحبت کنند.
این سیاست است که اینگونه با فوتبال رفتار می شود؟
- اگر نگاه به فوتبال فوتبالی باشد نه سیاسی قطعا چهره خوب فوتبال را نشان می دهند نه چهره بد آن.
این به سیاست مربوط است یا صدا و سیما؟
- به خدا نمی دانم ولی فکر می کنم صدا و سیما نقش مهمی در زمینه تغییر چهره فوتبال دارد.
یعنی حاشیه را نشان ندهند؟
- همه جای دنیا معضلات را نشان می دهند؛ من می گویم چرا صدا و سیما با حاشیه ها مبارزه نمی کند؛ تا حالا شنیده اید در مورد حاشیه های فوتبال بحث جدی صورت پذیرد؟
یعنی اینقدر مشکل ساز شده؟
- بله؛ پس چی ... خیلی از جوان های ما کارشان از صبح تا شب شده پیگیری لیگ سه آفریقا، آمریکای جنوبی و ...
چه کسی مقصر است؛ مگر می توان گفت تنها رسانه مقصر است؟
- برعکس؛ رسانه به تنهایی مقصر نیست. من می گویم فوتبال تشکیل شده از فوتبالیست، مدیر، هوادار، رسانه و اگر فوتبال نابودشود همه ضرر می کنیم. اگر می خواهیم این زنجیر پاره نشود باید همه با هم موفق شویم. اینکه هر روز شما فوتبال را بزنی و فوتبال افت کند تیراژ روزنامه شما هم پایین می آید و ضرر می بینی. اصلا طور دیگر بگویم خیلی از مردم دم همین استادیوم تخمه می فروختند و خرج یک هفته زندگی شان را در می آوردند اما با این وضعیت به آنها ضربه زدیم بدون آنکه متوجه شویم فوتبال آن چیزی که ماها و مردم می بینند نیست عوامل زیادی از این راه فوتبال روزگارتشان می گذرد.
قبول نداری تا فوتبالی ها نخواهند رسانه کاری از دستش برنمی آید وقتی مدیرعامل این دو باشگاه هر روز در رسانه ها علیه هم مصاحبه می کنند. مقصر رسانه است؟ چرا شما اینطور نیستی...
- هر کس مسئول اعمال خودش است و من می گویم همه مان باید بخواهیم. بحث یک نفر و دو نفر نیست، نیاز به یک عزم جدی دارد. فرهاد مجیدی مگر با مصاحبه محبوب شده یا علی کریمی با مصاحبه به اینجا رسیده؟ معروف شدن و محبوب شدن مصاحبه نیست شاید داخل شما رسانه ها هم کسانی باشند که بدون اینکه خیلی کارها بکنند در کارشان موفق هستند. بحث من این است شاید یک عده مخالف این بحث باشند یک عده موافق اما موضوع اینکه باید به جمع بندی برسیم که همه با هم یک مسیر مشخص برویم.
برای همین است که زیاد مصاحبه نمی کنی؟
- من جایی که باید جوابگو باشم مصاحبه می کنم و دلیلی ندارد دائما مصاحبه کنم. من بعد از بازی اف سی سئول آمدم ایران، آمدم مصاحبه کردم و گفتم فوتبال ما از کره عقب است است، یک نفر پرسید ما در باد آن بازی برابر کره جنوبی که به جام جهانی برزیل رفتیم خوابیدیم و شانسی بردیم و من گفتم شانس هم جزیی از فوتبال است اما فردا تیتر زدند رحمتی گفته شانسی کره را بردیم و به جام جهانی برزیل رفتیم. خوابیدیم و شانسی بردیم و به جام جهانی رفته ایم. یکسری ها از من خوششان می آید یکسری هم خوششان نمی آید. مهم مهدی رحمتی نیست، مهم فوتبال است که نابود نشود و همه از فوتبال و حق حمایت کنند.
رسانه ها باید بعضی ها را بایکوت کنند
شما می گویید فوتبال حق است و باید همه کمک کنیم درست بشود، خود شما می توانی از مجموعه خودتان شروع کنید...
- نه نمی شود؛ چون واقعا نمی شود یکسری ها را در این فوتبال جمع کرد. اولین قدمی را که می شود در این فوتبال برداشت این است که احترام همدیگر را نگه داریم و جایگاه مان را بدانیم. من الان اگر بخواهم در مورد بزرگترم صحبت کنم با کله آقا خطاب می کنم. شما نگاه کنید همین جوان ها که تازه به فوتبال آمده اند چطور مصاحبه می کنند یا با یک پسوندی یک پیشوندی بالاخره چهارتا پیراهن بیشتر از شما پاره کرده.
من فکر می کنم حرف شما تا حدودی درست باشد. با رسانه باعث شده هر کس بخواهد دیده شود حتما باید فحش بدهد، تهمت بزند و کارهای منفی را انجام دهد تا بیشتر دیده شود.
- دقیقا همینطور است. قدیم تلویزیون صدای ورزشگاه را می بست اما الان باز می گذارند تا همه بشنوند. یک فوتبالیستی به من می گفت چه خوب چه بد بهتر است تیتر یک روزنامه ها باشی. ما اینطوری نباید باشیم. اگر رسانه ها متحد باشند و این قبیل رفتارها را بایکوت کنند ما فوتبالی ها هم تغییر رویه می دهیم. به خدا بازی کردن با آبروی مردم تاوان دارد.
دو سال دیگر فوتبال ما می شود در حد اردن
آینده فوتبال مان از دید مهدی رحمتی؟
- اگر نخواهیم ذهن مردم، مدیران و فوتبالیست ها را تغییر دهیم باور کنید دو سال دیگر فوتبال مان می شود مثل اردن و کشورهای معمولی آسیا. این حرف را من کی به شما گفتم دو سال دیگر این مصاحبه را دوباره بخوانید.
از اینکه این فضا در فوتبال وجود دارد ناراحت نیستی؟
- من شخصیت خودم را دارم و مردم بهتر قضاوت می کنند. من نظر و ایده ام این است حالا هر چی دوست دارند بگویند.
کسی برای برگشتنم به تیم ملی واسطه نشده
چقدر شانس برای حضور در جام جهانی داری؟
- خدا آن بالاست و بهتر می داند. تا خدا را داری پادشاهی کن، خدا را چی دیدی شاید به جایگاه سابق برگشتم.
کسی واسطه نشده برای بازگشت به تیم ملی؟
- هیچ کس واسطه نشده و هیچ اتفاقی نیفتاده هر چی خدا بخواهد و من برای دوستان و تیم ملی آرزوی موفقیت می کنم.
رسانه ها بیشتر از همسرم دنبال رقم قراردادم هستند
از این بحث خارج شویم، همسرت بابت قراردادت و اینکه پول نمی دهند شاکی نیست بگوید از استقلال بیا بیرون ...
- نه بابا، بنده خدا اصلا در مورد قرارداد نمی پرسد؛ جالب است بدانید اینقدر که رسانه ها دنبال رقم قرارداد من هستند همسرم نیست. هر فصل که قرارداد می بندم و پاکت قرارداد را می آورم خانه همینطور بسته می گذارد تو کمد یا گاوصندوق بدون آنکه آن را باز کند و ببیند یا اینکه بپرسد چقدر قرارداد بستی.
عشاق عدد رند هستم؛ حتی پلاک منزلم هم رند است
سید آدم ولخرجی هستی؟
- من اصلا اهل حساب و کتاب نیستم ولخرجم.
شماره پلاک خانه تان هم مثل شماره های قبلی تلفن همراهت رُند است.
- آره خب، برای اینکه سه تا یک دارد این خانه را خریدم، جوانتر که بودم خط رند دوست داشتم اما الان نه.
منظورم جواد نبود، خودم بودم
با کدام فوتبالیست ها بیشتر رفت و آمد خانوادگی داری؟
- با سید جلال حسینی، محسن بنگر، سیاوش اکبرپور و جواد نکونام.
با جواد از قدیم رفت و آمد داشتی یا این اواخر؟
- با جواد رفت و آمد دارم و همین چند وقت پیش هم با هم رفت و آمد داشتیم.
با جواد اسپانیایی حرف می زنی یا فارسی!
- (خنده) به خدا از آن حرفی که زدم منظورم جواد نکونام نبود، من آن حرف را زدم اما بحث جواد نبود و دروغ نگفتم.
پس منظورت کی بود؟
- منظورم خودم بود، اگر زبان بلد بودم خیلی از مشکلات حل می شد.
علی رحمتی: بابام رو ببرند جام جهانی توپ های مسی رو میگیره
علی آقا چند ساله ات هست؟
- ۷ سالمه.
تو مدرسه همکلاسی هایت می دانند بچه دروازه بان اول ایران هستی؟
- آره خیلی تحویل می گیرند و هر وقت فوتبال بازی می کنیم جون فوتبالم خوب است سر من دعواست مثل بابام!
یعنی اینقدر فوتبالت خوبه؟
- بله؛ یک بار یک نفری ۵- یک شکست شان دادم.
بزرگ شدی دوست داری فوتبالیست شوی؟
- بله، دوست دارم فوتبالیست شوم. دروازه بانی ام بد نیست اما می خواهم مهاجم بازی کنم.
کدام فوتبالیست را بعد از پدرت دوست داری؟
- آرش برهانی، چون خوب گل می زند.
از کسایی که به بابا گل می زنند ناراحت نمی شوی؟
- نه اگه گل هم بزنند دوباره بابام توپ رو می گیره و همه رو خوشحال می کنه.
از کدام حرکت بابا تو دروازه خوشحال می شی؟
- وقتی پنالتی رو می گیره خیلی خوشحال می شم. یک پنالتی بودم جلو لباس «سفیدها» گرفت (ذوب آهن) خیلی خوب نزدیک بود گل بشه.
از کدام گلی که خورد بیشتر ناراحت شدی؟
- همون گلی که از لباس سفیدها خورد، می تونست بگیره، حواسش رفت سمت بازیکن خودمون (استقلال) گل شد.
عمو کی روش را می شناسی؟
- بله پایین یا تو استخر می بینمش، سلام می کنم.
دوستش داری؟
- بله دوستش داریم. اگه بابام رو ببره جام جهانی همه توپ های مسی رو می گیره.
دوست داری اگه فوتبالیست شدی کدوم تیم بازی کنی؟
- سپاهان. نمی دونم اما دوست دارم سپاهان برم چون سپاهان قوی است. اگه بابام بره سپاهان قوی می شه اما الان با استقلال مساوی می کنند چون هر دوشون قوی هستند.
نظر کاربران
از خط اخر معلومه پسرت خیلی عاقل تر از خودته.
فکر کنم غلط تایپی زیاد داشت. یه جاهایی رو چند بار خوندم و باز نفهمیدم جمله چی به چیه!
موفق باشی
مــــــــــهدی اســـــــــــتقلال
آرزوی موفقیت واسه سید مهدی رحمتی
وان تو تری فور.. رحمتی لایی خور..
پاسخ ها
وان تو تری فور خفه شو کاربر اسکل
عشق است استقلالو استقلالی
عشق است سید استقلالی
ولی اگه من به جای کی روش بودم رحمتی را به تیم ملی دعوتش نمیکردم چون اون موقعه ای که تیم ملی بهش احتیاج داشت ناز کرد وتیم ملی نرفت
هرکسی بودی وهر مقامی داشتی نباید برای کشورت تاقچه بالا بذاری.................... آقا سید عزیز