خاطره بازی با مریم سعادت، محبوب زی زی گولو
اگرچه خيليها «مريم سعادت» را به واسطه حضورش در سينما و تلويزيون بابت فيلمهاي «عمليات مهد كودك»، «چك» و... ميشناسند اما تخصص اصلي او كار عروسكي است و سالهاست نه تنها در اين عرصه به كارگرداني كه اين رشته را تدريس نيز ميكند.
ـ يكسري كار پراكنده دارم اما اگر منظورتان حضور در يك سريال تلويزيوني است نه...
كار پراكنده يعني فعاليتهاي عروسكي...
ـ ببينيد من نمايش عروسكي در شهرستانها تدريس ميكنم. از سوي سازمان جهاني عروسكي ايران به شهرستانهاي مختلف ميروم و در آنجا ورك شاپ دارم. تنها برنامه من فعلاً همين است. در حقيقت پس از سريال «باغ سرهنگ» تنها همين كار را داشتهام.
قبل از اينكه بروم سراغ سريال «باغ سرهنگ» اگر موافق باشيد با همين موضوع (بحث تئاتر عروسكي) ادامه دهيم؟
ـ موافقم بفرماييد...
ما در اين سالها چه در حوزه كودك و چه در زمينه نمايش عروسكي (چه در سينما و چه در تلويزيون و حتي تئاتر) خيلي پربار عمل نكرديم، بسياري از بزرگان اين حرفه كنار رفتهاند يا در زمينههاي ديگري فعاليت دارند چرا؟
ـ من كارهاي نيستم، من تنها ميگويم در ميان تمام كارهايي كه بلد هستم كار كودك را ترجيح ميدهم. خصوصاً تخصصم كار عروسكي است و دوست دارم بيشتر كارگرداني كار عروسكي كنم. كار در حوزه كودك را هم دوست دارم. ميدانيد كه اين دو هيچ ربطي به هم ندارند. كار عروسكي ميتواند براي بزرگسال كار شود به هر حال اينها انتخاب من هستند و بايد يك موقعيت تقريباً مطلوب ايجاد شود كه بتوان در اين راستا كار كرد.
اقدامي هم براي توليد و ساخت كار عروسكي براي تلويزيون داشتهايد؟
ـ بله در يكي ـ دو سال گذشته نزديك ۶ تا ۷ طرح براي تلويزيون داشتهام، از من خواسته اند كه طرح ببرم خودم به تنهايي اقدام نكردهام، اما هيچكدام به سرانجام نرسيدهاند.
علت اينكه طرحها به نتيجه نرسيده است چه بوده است كيفيت طرح يا...
ـ خير، مشكلي براي طرحها نبوده است، مدام گفتهاند پول نيست برو اسپانسر پيدا كن بيا كار كن! گفتم من از كجا اسپانسر بياورم! الان كه مينشينم و در ميان برنامههاي كودك ميبينم چه اسپانسرهايي ممكن است برنامههاي تلويزيوني را پشتيباني كنند واقعاً جاي سؤال دارد! يك هفته برنامه «رنگين كمان» را ديدم، جالب اينكه از ابتدا تا انتهاي برنامه همه افراد در حال پختن ماكاروني هستند، دايي، پنگول، مجري و... مسابقه پختن ماكاروني دارند. به نظر من اسپانسر كار كودك بايد متفاوت باشد، بايد شرايط خودش را داشته باشد. من فكر ميكنم نبايد به هر قيمت كار كرد. انشاا... يك روز اين تلويزيون هم پولدار خواهد شد اگر آن روز خواست ما برايش كار كنيم حتماً در خدمت خواهيم بود.
گاهي اوقات اسپانسر غيرمرتبط كه امروز در برخي از آثار به چشم ميخورد ميتواند تأثير منفي بگذارد.
ـ اينكه چگونه از اسپانسر در يك تصوير نمايشي بهره گرفته شود خودش يك ماجراي تخصصي است و ما اين را نداريم. اصلاً نداريم چون اصلاً به چنين مسئلهاي در اين مملكت پرداخته نشده است. شما اگر به برنامههاي مزخرف ماهواره نگاه كنيد متوجه ميشويد كه آخر برنامه تيتراژ ميآيد كه اسپانسرهاي اين برنامه از شما تشكر ميكنند! يا اولش ميگويند اسپانسر اين برنامه از شما دعوت ميكند بيننده اين سريال مزخرف باشيد! ولي ما هنوز اين درك را نداريم كه مردم نبايد از اسپانسر تشكر كنند، گروه سازنده هم نبايد از اسپانسر تشكر كند. در تیتراژ سريالهاي ما ميآيد با تشكر از اسپانسرهاي فلان و... آنها هستند كه بايد از ما تشكر كنند كه برنامهشان را ميبينيم. اگر بخواهيم به همه اين موارد اشاره كنيم ميشود مثنوي هفتاد من! انشاا... يك روز همه چيز درست ميشود.
در اين سالها ما در حوزه آثار عروسكي خيلي موفق نبودهايم، حداقل اينكه نتوانستهايم يك شخصيت عروسكي ماندگار ديگر را چه در سينما و چه در تلويزيون رو كنيم. معمولاً به سمت تكرار رفتهايم و... اين برميگردد به افت خلاقيت و استعداد در توليدكنندگان يا شرايط توليد و هزينههايي كه مترتب از اين آثار هستند؟
ـ من همه اين مسائل را مياندازم گردن بيپولي تلويزيون، اگر شرايط مالي تلويزيون مساعد باشد، هستند افرادي كه بتوانند در اين دوران هم آثار موفقي را در حوزه نمايشهاي عروسكي به اجرا بگذارند. من خودم يك طرح داشتم و دادم به يك تهيهكننده، دوست عزيز طرح را خواند و گفت اين طرح خيلي خوب و قوي است ولي چه ربطي دارد به كار عروسكي؟ گفت اين كار خيلي گران است، يك پيشتوليد مناسب ميخواهد، هزينه بسياري براي توليد اين كار صرف خواهد شد. مسؤولان تلويزيون ما احساس ميكنند كار عروسكي يعني كار ارزان و آماده، مثلاً ميشنوم كه گاهي با خودشان ميگويند اين برنامه ۳ دقيقه خالي دارد خب يك عروسك بردار، يك مجري و يك خاله! يعني درپيتيترين برخوردشان را با كار عروسكي ميكنند. درصورتيكه ما روزگاری نه چندان دور كارهاي شاخص بسياري درا ين زمينه داشتيم. هر سال داريم «كلاه قرمزي» پخش ميكنيم و ميبينيم چقدر مخاطب دارد باز فكري نميكنيم! شخص من «كلاه قرمزي» امروز را دوست ندارد، من همان «كلاه قرمزي» قبلي را دوست داشتم، همان كه اول ساخته شد! من خيلي «كلاه قرمزي و پسرخاله» را دوست داشتم، اما نه اين كه امروز پخش ميشود!با اين حال شما درصد بينندههاي «كلاه قرمزي» را ببينيد؟ جالب اينكه اگر ۸۹ درصد «كلاه قرمزي» بيننده دارد ۶۹ درصد آن جوانتر ها هستند، ۲۰ درصد كودكان.
بله به دليل حس نوستالژيك، «كلاه قرمزي» براي كودكان و نوجوانان ديروز است.
ـبله هم حس نوستالژيك و هم اينكه واقعاً الان اين كار براي مخاطب عام ساخته ميشود تا براي كودك، قصدشان هم همين است و اصلاً قصد ديگري ندارند. آقاي طهماسب و آقاي جبلي، واقعاً كارشان را بلد هستند ولي از آنها همين قدر ميخواهند. وقتي از آنها همين قدر خواسته ميشود خب هيچ حساسيتي وجود ندارد كه كار بهتر از اين باشد. خانم برومند هم كه از سوي ديگر در اين حوزه متخصص است بسيار كمالگرا است. بايد شرايط خاص عجيبي فراهم شود تا خانم برومند يك كار كودك انجام دهد.
كه فعلاً اين اتفاق رخ نميدهد.
ـ خب نميشود! مگر چند سال در ميان ممكن است كاري مثل «مدرسه موشها» ساخته شود؟ خيلي اتفاق بعيدي است. به نظرم تلويزيون بايد به آدمهاي متخصص در اين عرصه فرصت بدهد. من نميگويم خيلي حرفهاي هستم و خيلي توانايي دارم ولي هستند كساني كه ميتوانند ناجي آثار در اين حوزه باشند. از سوي ديگر آقا شما بايد اعتماد كنيد، كار بدهيد اگر نشد ديگر ندهيد.
يعني آزمون و خطا؟
ـ مگر تلويزيون تا به حال كم كار بد ساخته است؟
در بحث بازيگري هم خيلي در اين سالها پر رنگ و لعاب ظاهر نشدهايد، پيشنهاد نبود يا براي انتخاب سختگيري ميكنيد؟
ـ واقعيت را بخواهيد كه بدون تعارف پيشنهاد خيلي نيست. اكثر پيشنهاد ها در حد تلهفيلم است. كه تلهفيلمها هم قرار است دو زاري جمع شود. آقايي كه اين اواخر زنگ زد گفت قرار است دست به دست هم دهيم يك بسما... بگوييم و اين تلهفيلم را يك جوري جمع كنيم كه براي تلويزيون هم از مبلغش يك چيزي بماند!!خب چرا؟! به من چه؟! اصلاً كار من مگر اين است؟ اصلاً چه دليلي دارد من براي رسيدن شما به مقصد شومتان بسما... بگويم؟ اصلاً كار من بازيگري است؟ بازيگر كه نبايد به اين مسائل فكر كند! من حتي اگر كاري را دوست نداشتهام و فقط به خاطر مسائل مالي سر آن كار رفتهام، هيچگاه كم نگذاشتهام. هيچ وقت اينگونه برخورد نكردهام كه حالا بروم يك كاري بكنم پولم را بگيرم و بروم. خب آدم انتظار دارد آدمهايي كه به آدم پيشنهاد كار ميدهند با اين درك پيشنهاد بدهند كه طرف با جان و دل ميآيد و كار ميكند، كم نميگذارد.
اما سريال «باغ سرهنگ»...
ـ در خدمتم.
گويا خودتان نقش روحانگيز را از دل سريال «باغ سرهنگ» پذيرفتهايد و انتخاب كردهايد؟
ـ خانم سام فيلمنامه را به من دادند و روي آن نوشته بودند كه نقش «شيرين»را مطالعه كنم.
همان نقشي كه خانم اسدي ايفاگر آن است؟
ـ بله دقيقاً. من فيلمنامه را خواندم و آن زمان اصلاً روحم خبر نداشت چه كسي قرار است كدام نقش را بازي كند، اصلاً كسي براي نقش روحانگيز انتخاب شده است يا خير و ...؟ فيلمنامه را خواندم، به دفتر ايشان رفتم، اولين برخورد ما براي كار بود. قبلاً ملاقات داشتيم ولي كاري نبود گفتم بدون رودربايستي من فيلمنامه را خواندم و نقش روحانگيز را بيشتر دوست دارم.
چرا؟
ـ چون نقش جذابتري است. من هميشه نقشهاي شبيه به شيرين را بازي كردهام، در واقع چند سال است كه شيرين بودهام! البته اينجا منظورم نقش شيرين است، نه قند دوست دارم، حالا كه شرايط مهيا است و نقشي با اين خصوصيات نوشته شده است كاراكتري متفاوت را تجربه كنم. ضمن اينكه من اصولاً از نقش زنان قلدر خوشم ميآيد، نميدانم چرا! دوست دارم روحانگيز را بازي كنم ولي درخصوص نقش شيرين هم موضعي ندارم. چون شيرين هم نقش قشنگي است كه ميتوان آن را متفاوت با قبل از آب درآورد. ضمن اينكه همه آدمهاي اين سريال خوب هستند. آنقدر شرايط اين كار خوب و انساني بود روحانگیز كه اگر نقش هم نميشد من ميرفتم و شيرين را بازي ميكردم.
چه ويژگيهايي روحانگيز را براي شما جذاب كرده بود؟ استقلال روحانگيز در زندگي يا...
ـ روحانگيز شخصيت مستقلي در زندگي داشت. او توانسته بود به يك استقلال دست پيدا كند درحاليكه شوهري ندارد و... او تنها براي امرار معاش سر كار نميرود، كار او امروز برايش دغدغه شده است، تنها به دنبال اين نيست كه براي گذران زندگي برود و يك استارتي به كاميون بزند. او رفته گواهينامه پايه يك گرفته، تلاش كرده و اموال شوهرش را تبديل به احسن كرده است. حالا او به يك باربري درست حسابي رسيد و آن را مديريت ميكند. اين براي من خيلي جذاب بود. اين شرايط و ايده را خيلي دوست داشتم.
روحانگيز در لحظاتي كه در گاراژ است به لحاظ لحن، استايل حركتي و حتي برخورد به تيپ نزديك ميشود اما مشخصا به خاطر دغدغههاي مادر بودن شخصيت و البته روحانگيز خانه، مراقب بوديد او از خصوصيات كاراكتر فاصله نگيرد؟
ـ خيلي مراقب اين قضيه بودم. فكر ميكنم اين نقش آنقدر خطري بود كه اگر من و خانم سام مراقب نبوديم روحانگيز حتماً تيپ ميشد، اما شما درست ميگوييد روحانگيز بيش از هر چيز مادر است و دغدغه دخترش را دارد. من فكر ميكنم آدمي كه كارش متمركز است درجائيكه با راننده ماشين سنگين بار و... طرف است خود به خود يك تغيیر لحن ميدهد، شايد يك تغيير رفتار، مثلاً در گاراژ باربري شما نميتواني بگويي «لطف كنيد اين بار را سوار ماشينتان كنيد خيلي ممنون ميشوم» باور كن كسي براي آدمي كه در باربري با اين ادبيات صحبت ميكند تره هم خورد نميكند.
اگرچه مراقب است اما اين رفتار روحانگيز به رفتارهاي درون منزلش هم رسوخ كرده و گاهي لحن غيرمتعارف از او ميشنويم.
ـ بله... يك مقدار ريز ريز اين رفتار وارد برخوردهاي او در منزل هم شده است.
چند درصد از خصوصيات روحانگيز از دل فيلمنامه بيرون آمده و چقدر از آن را ميتوان به بازيگرش منصوب دانست؟
ـ به نظرم فيلمنامه خيلي خوب و كامل بود. اينكه يك نويسنده خودش كارگردان كار است از يك سو خوب است و از يك سو نه، براي بازيگر بد است، وقتي خوب است، كه تو به عنوان بازيگر به نقش و كار شكل ميدهي، چون نوشته يك نوشته خام است و همه گروه دست به دست هم ميدهند تا كار پيش برود. شما در آثار كلاسيك بزرگ دنيا نيز ميبيني كه يك فيلمنامه معروف و زيبا مثل «هملت» و... در چند ورژن كار ميشود. همين الان هم «هملت» در حال اجراست و هر بازيگري و آن نقش را از فيلتر خودش عبور ميدهد و اجرا ميكند از سوي ديگر وقتي كارگردان خودش نويسنده باشد به كليت كار اشراف دارد و ميداند چه ميخواهد. من با خانم سام در اين كار در اكثر لحظات هم فكر بوديم.
به عنوان بازيگري كه خودش سابقه كارگرداني دارد بگوييد اصولاً كار كردن با يك كارگردان خانم چه ويژگيهايي دارد؟
ـ صداقت بايد داشت راستش را بخواهي من از كار كردن با كارگردانهاي خانم واقعاً لذت ميبرم. اصولاً راحتتر هستم. من سالها با خانم برومند كار كردم و منهاي دوستي من با خانم برومند، حرف هم را سر كار هم ميفهميم.
در مورد مرضيه برومند كه خط فكري و سليقهايتان هم شبيه است؟
ـببينيد همين كه من حرفش را ميفهمم كار را راحتر ميكند. يعني خيلي وقت نميبرد وقتي ما با هم همكاري ميكنيم.
در مورد فلورا سام و سريال «باغ سرهنگ» ؟
ـ من از كار با ايشان هم لذت بردم. من دوست دارم در مورد ريزهكاريهاي بازيگري بگويم به طور مثال (اين يك مثال است فقط همين) فكر ميكنم وقتي يكي مثل من وارد يك مهماني ميشود اگر چند شخصيت پير و جوان در آنجا حضور داشته باشند همه بايد از جا برخيزند. اين در زندگي عادي هم وجود دارد كه اگر خانمي مثل من وارد جمع ميشود مرد ريشسفيد هم به احترام يك خانم از جایش بلند ميشود. من وقتي با فلان كارگردان مرد كار ميكنم اين تذكر را ميدهم نميپذيرد، درحاليكه من فقط براي بهتر شدن كار نظرم را ميگويم. يعني اصلاً قصد دخالت ندارم. آن كارگردان آقا ميگويد نه زشت است آن مرد ريش سفيد پدر شوهر توست!نه! هيچ وقت بلند نميشود! حالا شما برو بعداً جاي ديگر يك كاري ميكنيم كه... اين توهين به آدم است. باور كنيد من يك بار اين تذكر را ميدهم و فقط براي صحنهاي كه خودم هستم، اما وقتي با يك خانم كار ميكني اصلاً نياز نيست مطرح كني، خودش ميفهمد. كار كردن براي من با خانمها يك توفيق است چون حرف هم را ميفهميم.
از «كنسرت حشرات» چه خبر؟
ـ هنوز هم متقاضيان آن كار زياد است. همين اخيراً «كنسرت حشرات» را ما در عسلويه اجرا كرديم.
بازخورد مخاطب را از سريال «باغ سرهنگ» تا به حال چگونه ديديد؟
ـ من فكر نميكردم شبكه تهران در همه جاي كشور مخاطب داشته باشد. ما براي همين «كنسرت حشرات» كه به عسلويه رفته بوديم كلي راجع به روحانگيز و قصه ميشنيدیم. ميگفتند تو را به خدا بگو شادي با فلاني ازدواج كند و... گاهي خودم متوجه نبودم چه ميگويند. ميخواستند ادامه داستان را برايشان بگويم و... من سريال «باغ سرهنگ» را اصلاً يك كار طنز نميدانم، نميدانم چرا برخي اينگونه فكر ميكنند!
بله شما سريال «بدون شرح» را به عنوان يك كمدي تلويزيونی در كارنامه داريد؟
ـ بله، سريال «باغ سرهنگ» يك سريال شاد است كه داراي فضاي مفرح است.
نظر خودتان در مورد سريال.
ـ من سر صحنه احساس ميكردم كه بازيها يك جنس نيست، يك بازيگر خيلي درشت بازي ميكند و يكي خيلي ريز و يكي زندگي ميكند، يكي اصلاً قبول نميكند اين سريال يك كار شاد است و... من اين مسئله را در پخش هم گاهي حس ميكنم، اما در حال حاضر ميبينم كه سريال، مجموعهاي شريف و آبرومند شده كه توانسته مخاطبش را جلب كند.
از تئاتر چه خبر، تصميم نداريد كاري روي صحنه ببريد؟
ـ سال گذشته برنامهاي نداشتم چون تئاتر يك جيب پر پول ميخواهد، كه من نداشتم. (ميخندد) آدم وقتي از خانه بيرون مي آيد و روزي ۷ ـ ۸ ساعت تمرين ميكند و... كلي خرج دارد، من جيب پر پول نداشتم.
برنامه بعديتان چه خواهد بود؟
ـ دلم براي يك كار تصويري خوب تنگ شده اميدوارم شرايط آن مهيا شود.
ارسال نظر