مهدی مهدویکیا: با همین بچهها میآیم لیگ برتر!
با اینکه مشغلههایش در هامبورگ ۶ ماه فرصت سر زدن به ایران را به او نداده بود، اما از ریزترین جزئیات آکادمی و شرایط بچههایش باخبر بود. همه را به اسم کوچک صدا میزد و برایمان خاطراتی از درخشش آنها در تورنمنتهای اروپایی و گلزنی به نوجوانان بارسلونا و اتلتیکو میگفت.
روزنامه همشهری - هیوا یوسفی،مجتبی هاشمی: گفتگو با مهدی مهدویکیا هر جای دیگری هم میتوانست انجام شود؛ در دفتر روزنامه همشهری، در خانه خودش و یا در یک کافهرستوران. اما او قرار را در آکادمی کیا گذاشت و ما تازه بعد از مصاحبه فهمیدیم در این مورد چقدر خوششانس بودهایم. چقدر حیف میشد اگر رابطه صمیمی و پدرانه آقامهدی را با نخبههای آکادمیاش نمیدیدیم.
با اینکه مشغلههایش در هامبورگ ۶ ماه فرصت سر زدن به ایران را به او نداده بود، اما از ریزترین جزئیات آکادمی و شرایط بچههایش باخبر بود. همه را به اسم کوچک صدا میزد و برایمان خاطراتی از درخشش آنها در تورنمنتهای اروپایی و گلزنی به نوجوانان بارسلونا و اتلتیکو میگفت. موشک هامبورگ در یکی از جنوبیترین نقاط تهران دارد یک هامبورگ برای ایران میسازد. چه خوب شد که قرارمان را با او همانجا گذاشتیم؛ در بزرگراه بعثتِ هامبورگ.
به گمان ما جالبترین نکته درباره شما - نکتهای که شاید دریچه خوبی هم برای ورود به بحث باشد- این است که همیشه از قرار گرفتن در مرکز اتفاقات فوتبال ایران فرار کردهاید. در سالهای اخیر با وجود پیشنهادهای زیادی که داشتهاید هرگز کاملا و از نزدیک درگیر فوتبال ایران نشدهاید. پیشنهادهای زیادی را رد کردهاید. از مربیگری در تیمهای ملی پایه تا دستیاری در تیمملی و پرسپولیس، عضویت در هیأتمدیره پرسپولیس و این آخری هم سرمربیگری پرسپولیس را رد کردید و در تمام این مدت یک پایتان در هامبورگ بود و یک پای دیگرتان در همین آکادمی کیا. اینجا دقیقا چه کار میکنید که آن پیشنهادها وسوسهتان نمیکنند؟
خب من در تمام سالهایی که فوتبال بازی میکردم، هر وقت به ایران میآمدم و با مردم روبهرو میشدم همیشه بیشترین سؤال نوجوانها و بچهها این بود که چطور میتوانند وارد فوتبال حرفهای شوند. خیلیها مدرسه فوتبال رفته بودند، کلی پول خرج کرده بودند و به هیچ نتیجهای هم نرسیده بودند. از همان زمان در ذهنم بود طرحی را برای استعدادیابی اجرا کنم که بهخصوص روی استعدادهای مناطق محروم کشور تمرکز داشته باشد.
از آکادمی هامبورگ چیزهای زیادی یاد گرفته بودم که همه را اینجا بهکار گرفتم. از کار سیستماتیک و بسیار دقیقی که آلمانیها برای استعدادیابی میکنند تا حد امکان الگوبرداری کردم. سال ۲۰۱۵ اولین قدم را برداشتیم و خوشبختانه استعدادهای خوبی هم پیدا کردیم و به نتایج خوبی رسیدیم. پیشنهاد دستیاری برانکو و هدایت تیمهای ملی پایه را رد کردم، چون فکر میکردم اینجا میتوانم به اهدافم برسم. اهداف کوتاهمدت و بلندمدتی داشتیم که فعلا در کوتاهمدت حتی از اهدافمان هم فراتر رفتهایم.
این اهداف چه بودند؟
سال ۲۰۱۵ با استعدادهای ۱۱ ساله شروع کردیم که هر سال بالا آمدند و استعدادهای جدید هم به آنها اضافه شدند. الان در ردههای ۱۱ تا ۱۶ سال تیم داریم. هدف اول ما این بود که ورودیهای سال اول وقتی به ۱۶ سالگی میرسند حداقل ۳ نفرشان به تیمملی نوجوانان برسند. اما این تعداد خیلی بیشتر از انتظار ما شد. الان در مراحل انتخابی ۱۴-۱۳ بازیکن از آکادمی ما در لیست تیم ملی زیر ۱۶ سال هستند.
۱۴ نفر در لیست چند نفره؟
فکر میکنم ۳۰ تا ۳۵ نفره. از ۳۵ بازیکن تیم ملی نوجوانان ۱۴ نفرشان محصولات آکادمی ما هستند. آن هم بچههایی از کردستان، یزد و جاهایی که قبل از این در فوتبال مطرح نبودهاند. با این تورنمنتهای خارجی که ما با این بچهها رفتیم و همه در جریانش هستید، این ۱۴-۱۳ نفری که به تیمملی رسیدهاند هر کدام سابقه ۷۰ بازی بینالمللی دارند. ۷۰ بازی مقابل باشگاههای بزرگ دنیا مثل بارسلونا، بایرنمونیخ، آیندهوون، اتلتیکومادرید و... درحالیکه بقیه بازیکنان تیمملی نخستین بازی بینالمللی را در همین مسابقات مقدماتی آسیا با کشورهای اطرافمان یعنی آذربایجان، افغانستان و... میکنند. برآورد ما این است که بازیکنان آکادمی وقتی به ۱۸ سالگی میرسند و وارد تیمملی جوانان میشوند هر کدام ۱۰۰ بازی بینالمللی داشته باشند. خب این خیلی اتفاق خوبی است و اگر برگردیم به سؤال اول شما، من فکر میکنم از این طریق خیلی بهتر میتوانم به فوتبال کشورم کمک کنم تا در سمتهایی مثل مربیگری پرسپولیس و تیمملی.
بله خیلی وسوسهانگیز بود که پیشنهاد پرسپولیس را قبول کنم و جای برانکو بنشینم. من از بچگی عاشق پرسپولیس بودم، برانکو هم تیم خوبی ساخته که داشتنش آرزوی هر کسی است. اما من هدفم چیز دیگری است و فکر میکنم اگر بتوانم چند سال دیگر ۳-۲ بازیکن خیلی خوب از محصولات آکادمی را به پرسپولیس بدهم، به تیم محبوبم هم کمک بیشتری کردهام.
البته در این مسیر مشکلاتی هم دارید. بحث سربازی بازیکنها، دلالهایی که کمین کردهاند برای جوانهایی که میسازید و اینکه تا ۱۸ سالگی نمیتوانید با بازیکنتان قرارداد حرفهای ببندید. با این مشکلات چطور کنار میآیید؟
بله مشکلات که بیشمارند. وقتی این کار را شروع کردم خیلی از دوستان نزدیکم میگفتند «اصلا میدانی داری چه کار میکنی؟ میخواهی سالها از جیبت خرج کنی و بازیکن بسازی بعد یا تحویل تیمهای نظامی بدهی یا مفت و مجانی بروند تیمهای دیگر بازی کنند؟» همین الان دلالبازیها باعث میشود بعضی خانوادهها آینده فرزندشان را مثلا با ۵۰ میلیون پول خراب کنند. بهخاطر تصمیم غلط خانواده بعضی از این استعدادها در میانه راه از ما جدا میشوند. ما هم جلوی کسی را نمیگیریم و میگوییم کسی اگر بخواهد برود باید برود. بله اینها هست، اما شما اگر بخواهی به مشکلات فکر کنی اصلا نباید کاری را شروع کنی. ما کاری که عشقش را داشتیم شروع کردیم، تا اینجا هم پیش آمدهایم و بهزودی وقتی به آن مراحل برسیم برای آن مشکلات هم یک فکری میکنیم. کاری که ما شروع کردیم، شما در هر جای دنیا شروع کنی همه ارکان فوتبال به کمکتان میآیند و حمایت میکنند. اما اینجا کسی کمک نمیکند، تازه این مشکلات هم هست. برای همه چیز هم باید پول بدهی.
خبرهایی میآمد که در خارج از کشور اسپانسرهایی دارید و یا مثلا برای هزینه لباس و شرکت در تورنمنتها یک حمایتهایی میشوید.
خیر هیچکدام از اینها نبوده. فقط بعضی از دوستان خودم بهخاطر عشق و علاقهشان در بخشهایی از کار کمکهایی کردهاند. آن هم درصد کمی از هزینهها را پوشش میداد. بقیه را شخصا از جیب خودم هزینه کردهام.
عدد و رقمی دارید که تا حالا حدودا چقدر هزینه کردید؟
عدد و رقم که نمیدهم، اما یک نمونه میگویم. ما همینماه قبل آخرین تورنمنتی که شرکت کردیم با ۴۱ بازیکن و ۹ مربی و همراه به اروپا رفتیم. این ۵۰ نفر ۲۰ روز در اروپا بودند و به ۴-۳ کشور مختلف هم سفر کردند. شما هزینه پرواز و اقامت این ۵۰ نفر را با ارز امروز حساب کنید ببینید به چه رقمی میرسید. تازه این فقط یک نمونه از صدها هزینهای است که داریم.
تورنمنتی هم بوده که بهعنوان میهمان بروید و هزینهها به پای میزبان باشد؟
تورنمنتهایی هستند که شکل خاصی دارند و هزینه اقامت و... پایین میآید. مثلا در فرانسه یک تورنمنت خیلی جالب در رده پایه هست که خیلی هم قدیمی است و حدودا ۵۰ سال قدمت دارد. در این تورنمنت بچهها هتل نمیروند بلکه هر ۲ نفر میهمان یک خانواده فرانسوی میشوند و در تمام مدت بازیها با آن خانواده زندگی میکنند تا با فرهنگ و شرایط این کشور هم آشنا شوند. در شهری که این تورنمنت برگزار میشود، اهالی شهر سالهاست به این موضوع عادت دارند و هر ساله هر کدام میزبان ۲ نوجوان از کشورهای مختلف میشوند. ما هر سال در این تورنمنت حضور داریم.
عجب تجربه هیجانانگیزی! آن هم برای بچههای شما که اغلبشان از روستاهای ایران آمدهاند.
واقعا تجربه عجیب و کمنظیری است. ویدئوهایی دارم از لحظه خداحافظی خانوادههای فرانسوی با بچههای ایرانی. باید ببینید چه گریهای میکنند وقتی قرار است بعد از ۲۰ روز از هم جدا شوند.
آقامهدی! ایرادی که ممکن است بهکار شما گرفته شود این است که دارید به شکل گلخانهای کار میکنید. تعداد معدودی نوجوان را در اختیار گرفتهاید و بهترین شرایط ممکن را برایشان فراهم کردهاید. یعنی یک بخش کوچکی از یک ویرانه را آباد کردهاید، اما بقیه این ویرانه همان است که بود. اما اگر مهدی مهدویکیا مثلا رئیس فدراسیون فوتبال یا مدیر پرسپولیس میشد، میتوانست این طرحها را در سطح وسیعتری اجرا کند.
حرف شما کاملا درست است، اما دستتنها نمیشود بیشتر از این کاری کرد و مدیریت کردن در شرایط فعلی هم اصلا با روحیات من سازگار نیست. متأسفانه کارهایی که شما میگویید اصلا بسترش فراهم نیست. من هم خیلی دوست داشتم خیلیهای دیگر هم بیایند و شبیه کاری که من دارم میکنم را انجام بدهند. اما اصلا حمایتی وجود ندارد و طبیعی است که کسی سراغ چنین کاری نیاید. حالا ما، چون یک روابطی در آن طرف مرزها داشتیم توانستیم کار را تا اینجا پیش ببریم. یک مدرسه فوتبال هم راهاندازی کردیم که با آخرین متد مدارس فوتبال در آلمان و سوئیس اداره میشود و درآمد آنجا را در اینجا خرج میکنیم. چون در آکادمی ریالی از کسی دریافت نمیشود.
هر چه بچههایتان بزرگتر میشوند تعداد تیمهایتان هم بیشتر میشود و ردههای بالاتری را پوشش میدهید. این کار را تا رده بزرگسالان هم قرار است ادامه بدهید؟
بله صد درصد. ما از نونهالان و نوجوانان شروع کردیم و حالا در رده جوانان هم تیم داریم. هدف نهایی ما در برنامه ۵ ساله دوم این است که یک تیم بزرگسال در سطح اول فوتبال ایران داشته باشیم. اینطور نیست که ما بچهها را از ۱۱ سالگی بیاوریم تا ۱۸ سالگی و بعد هیچ برنامهای برای آنها نداشته باشیم. منتظریم کمی بزرگتر شوند و به شرایط بازی با بزرگسالها برسند. آن وقت تیمی خواهیم داشت با میانگین سنی عالی که میتواند با بزرگان رقابت کند. اهداف ما در ۵ سال دوم این است که یک تیم خیلی خوب در سطح اول لیگ داشته باشیم و هر ساله بازیکنانی را به سطح اول اروپا ترانسفر کنیم. اتفاقی که سالهای زیادی است در فوتبالمان نمیافتد. من یک سؤال از شما میپرسم ببینم برای جوابش چقدر باید فکر کنید. آخرین بازیکن ایرانی که در بوندسلیگا بازی کرد چهکسی بود؟ منظورم آخرین بازیکنی است که از لیگ ایران به آلمان رفت.
حق با شماست، خیلی باید فکر کرد و به عقب برگشت... خب آخرین نفر علی کریمی بود که رفت شالکه و مدت خیلی کوتاهی آنجا بود. قبل از او هم خود شما و وحید هاشمیان.
میبینید؟ ما آخرین نفراتی بودهایم که در بوندسلیگا بازی کردیم. چرا بعد از ما بازیکنی ساخته نشد که در بوندسلیگا بازی کند؟ آن زمان ۱۲-۱۰ ایرانی در دسته اول و دوم آلمان بودیم، درحالیکه حتی یک ژاپنی هم در بوندسلیگا نبود. الان ژاپنیها و کرهایها جای ما را گرفتهاند.
این البته یک دلیل غیرفوتبالی هم دارد و به فضای اجتماعی-سیاسی آن سالها برمیگردد. دوران اصلاحات درهای ارتباط با دنیا را باز کرده بود و تأثیرش را روی فوتبال هم گذاشته بود.
من کاری به مسائل سیاسی ندارم و میگویم دلیلش فقط فوتبالی است. ساختار فوتبال.
یعنی ساختار فوتبال آن زمان درست بود؟
درست نبود، ولی این افتضاحی که امروز در فوتبال پایه هست هم نبود. چون پولی در کار نبود. میآمدی تمرین بانکملی میدیدی هزار نفر دارند تست میدهند و مربیها هم با عشق و علاقه کار میکنند. چون پول و دلال و این چیزها در رده پایه نبود مربیها با عشق و علاقه آموزش میدادند و بازیکنان خیلی بهتری تربیت میشدند. به جرأت میگویم اوایل دهه ۷۰ فوتبال باکیفیتی که در رده جوانان و امید تهران بازی میشد الان در لیگ برتر انجام نمیشود. خیلی کیفیت بالا بود. من دلیل را در نوع آموزش میبینم. الان آموزش خوبی وجود ندارد و ما نتوانستهایم بازیکنی تربیت کنیم که به آن سطح برسد.
اگر حرف شما را بپذیریم که بازیکنان امروز به اندازه نسل شما باکیفیت نیستند، آن وقت باید به کارلوس کیروش هم حق داد. چون او هم تقریبا چنین نظری درباره بازیکنان ایرانی داشت.
من در یک نکته کاملا با کیروش موافقم. او میگفت تجربه بینالمللی بازیکنان ایرانی پایین است و این حرف کاملا درستی بود. این همان نکتهای است که من درباره آکادمی هم گفتم و هدف ما این است که وقتی بازیکنان به سن جوانان میرسند لااقل ۱۰۰ بازی بینالمللی داشته باشند. حرف کیروش کاملا درست بود.
ولی شما هم در مقطعی به او انتقاد داشتید.
بله یک انتقادهایی به رفتارهایش داشتم، ولی این حرفش درست بود و حرف درست را باید پذیرفت.
شما به سبک او یعنی بازی دفاعی هم انتقاد داشتید. درحالیکه حالا خودتان میگویید کیروش نسلی با کیفیت نسل شما در اختیار نداشته است. خب او وقتی دایی و خداداد و مهدویکیا ندارد، مجبور است بازی دفاعی را انتخاب کند.
نه. بهنظرم فلسفه یک مربی ثابت است و ربطی به کیفیت بازیکنانش ندارد. بعضی از مربیها همیشه سبک دفاعی را انتخاب میکنند، مثل مورینیو، مثل کیروش. کمااینکه کیروش الان در کلمبیا بازیکنان خوبی در اختیار دارد، اما باز هم دفاعی بازی میکند. گواردیولا فوتبال مالکانه دوست دارد، مورینیو و کیروش فوتبال دفاعی دوست دارند. هیچ ایرادی هم ندارد.
اما شما به او ایراد گرفتید. منظور همان پستی است که بعد از بازی با عراق گذاشتید.
من فقط همان یکبار انتقاد کردم، چون بازی خیلی بیکیفیتی از تیمملی دیدیم. شاید عراقیها بازی را خراب کردند، ولی ما هم هیچ برنامهای نداشتیم. من هم بعد از بازی ناراحت بودم و یک چیزهایی نوشتم.
قبول دارید لحن آن نوشته، لحن همیشگی شما نبود؟ همیشه از مهدی مهدویکیا دیده بودیم که اگر انتقادی هم دارد آن را منصفانه و با یک ادبیات محترمانه ابراز میکند. آن شب ناگهان ادبیاتتان یک جور دیگر شد!
خب آدم گاهی در حالت عصبی یک چیزی مینویسد که بعدا خودش هم فکر میکند نباید این شکلی میگفتم. بله قبول دارم. الان که فکر میکنم میبینم شاید اگر جور دیگری مینوشتم بهتر بود.
بعد از رفتن کیروش و آمدن ویلموتس بعضیها معتقدند سبک بازی تیم ملی تغییر کرده، البته شاید بعد از فقط ۲ بازی دوستانه، برای قضاوت زود است، ولی احساستان نسبت به آینده تیم چیست؟
منبازی با سوریه را ندیدم، ولی بازی با کره را دیدم. شاکله تیم که همان بود و طبیعی هم بود، چون فرصتی برای تغییر وجود نداشت. اما نکته مهمی که به چشم میخورد اصرار تیم روی پرس از جلو آن هم در زمین کره بود که خیلی با سبک بازی کیروش تفاوت داشت. مشخص است که ویلموتس میخواهد سبک تهاجمیتری نسبت به کیروش داشته باشد و بهجای جمع شدن در زمین خودی، پرس را از همان زمین حریف آغاز کند. البته تغییر در سبک بازی تیمملی کار سختی است. چون آنجا باشگاه نیست که شما هر روز بتوانید با تیمتان تمرینات تاکتیکی انجام بدهید.
بازیکنان تیمملی چندماه یکبار دور هم جمع میشوند و در همان زمان کم، مربی باید فلسفهاش را پیاده کند. اما ظاهرا قرار است از این به بعد لااقل در آسیا مقابل تیمها حمله کنیم. بهنظرم تصمیم خوب و درستی هم هست، چون ما تیم خوبی داریم که توانایی این کار را دارد.
سؤال آخر ما درباره شرایط پرسپولیس است، درباره رفتن برانکو، کسی که شما معمولا از او حمایت میکردید.
درباره پرسپولیس که من واقعا از بعضی اتفاقات و تصمیمها شگفتزده میشوم. یک اتفاقاتی در فوتبال ایران میافتد که فقط مخصوص کشور ماست. من اصلا نمیتوانم بفهمم. پرسپولیس چندین سال مشکلات زیادی داشت و یکی دو فصلش را خود من هم حضور داشتم و از نزدیک میدیدم. بعد برانکو آمد و آن تیم آشفته را جمعوجور کرد. طی ۴ سال افتخاراتی کسب کرد که شاید در ۲۰ سال هم نمیشد به آن رسید. برانکو دیگر باید چه کار میکرد که باشگاه همه حواسش را برای حفظ او جمع کند و به راحتی از دستش ندهد؟
من اصلا باورم نمیشد او از پرسپولیس جدا شود. حالا اگر یک سال دیگر میرفت میگفتیم قراردادش تمامشده و رفته. ولی او یک فصل دیگر قرارداد داشت، خب شما وقتی میدانی بندی در قرارداد مربیات هست که اگر حقوقش عقب بیفتد میتواند فسخ کند باید به هر قیمتی شده اجازه ندهی کار به آنجا بکشد. وقتی شما نخستین تأخیر را داری و نخستین اخطار را میگیری یعنی مربیات را از دست دادهای. چرا وقتی همه چیز در باشگاه داشت به این خوبی پیش میرفت، مدیران تمرکزشان را روی حفظ برانکو نگذاشتند؟
البته در کوتاهی مدیران که شکی نیست. اما بهنظر برانکو هم برای رفتن انگیزههای زیادی داشت و فکر میکرد بهترین زمان برای رفتن همین امسال است.
بله، ولی میشد جلویش را گرفت. طبعا او که یکروزه تصمیم نگرفته برود. یک سری مسائل دست بهدست هم دادهاند. یک روز حقوق نگرفته، یک روز شرایط باشگاه درست پیش نرفته، یک روز رفته فینال جامحذفی آن اتفاقات خندهدار افتاده و ۴ ساعت کنار زمین معطل مانده؛ بالاخره به جایی رسیده که احساس کرده اینجا دیگر جای ماندن نیست. این وسط یک پیشنهاد خوب هم از عربستان به دستش رسیده و تصمیمش را گرفته است. من میگویم همانطور که برانکو به پرسپولیس کمک کرد، پرسپولیس هم به برانکو کمک کرد و او را بالا کشید. او با پرسپولیس به جایی رسید که دوباره پیشنهادهای خوب به سمتش بیاید. پرسپولیس و برانکو هر دو به هم کمک کردند، اما پرسپولیس از رفتن برانکو خیلی ضرر کرد.
اگر حقوقش را به موقع داده بودند لااقل میتوانستند بابت رفتنش پول بگیرند و درآمدزایی کنند. حالا به هر حال این مسائل به پایان رسیده و من هم دوست ندارم بیشتر از این درباره مسائل حاشیهای صحبت کنم. من پرسپولیس را دوست دارم و امیدوارم از مسیر خوب سالهای اخیرش خارج نشود. کالدرون هم که تازه آمده و چیز زیادی از او نمیدانیم، اما چون پرسپولیس شاکله تیمش را حفظ کرده خوشبینم و امیدوارم فصل موفقی داشته باشد. اینکه کالدرون در کشورهای عربی بوده هم حسن بزرگی است، چون حتما با فوتبال منطقه آشناست.
کلاهبرداری از طریق نمونه خون!
بخشی از شنیدنیترین صحبتهای مهدی مهدویکیا، حقایق تلخی است که او درباره فسادهای فوتبال پایه و کلاهبرداریهای عجیب و غریب جاری در این رده میگوید. او از مربیانی شروع کرد که از والدین پول میگیرند تا بچهها را به عضویت تیم قبول کنند و روی نیمکت بنشانند؛ از مادری که به مربی پسرش ۵ میلیون داده بود تا او در بازی مقابل آکادمی کیا فیکس باشد، شاید بتواند چشم مربیان آکادمی را بگیرد که تازه با ۵ میلیون هم فیکس نشد! اینها البته خاطراتی بود که قبلا مشابهشان را کموبیش شنیده بودیم.
اما کمکم به عمق فاجعه نزدیکتر شدیم و آقای کیا داستان «نمونه خون» را تعریف کرد. داستان مردی که در ترکیه پای یک لپتاپ نشسته و عجیبترین روش را برای کلاهبرداری ابداع کرده بود. او ادعا کرده بود یکی از کانالهای انتخاب استعدادها برای آکادمی کیاست. سیستم پذیرش هم به این ترتیب است که والدین باید نمونه خون فرزندشان را همراه با مبلغی پول برای او ارسال کنند تا بعد از آزمایش خون مشخص شود صاحب این خون استعداد فوتبالیست شدن و شرایط ورود به آکادمی کیا را دارد یا نه! این آقا با این روش عجیب پول زیادی به جیب زده و مهدویکیا زمانی از کلاهبرداری او باخبر میشود که یکی از والدین مالباخته از طریق اینستاگرام موضوع را به اطلاع او میرساند.
مهدویکیا میگوید: «اول به آن خانم گفتم آخر شما چطور باور کردید که با آزمایش خون میتوان استعداد فوتبال را سنجید؟! بعد پیش خودم گفتم حالا که این اتفاق افتاده برای کمک به این خانواده قبول میکنم فرزندشان خارج از نوبت بیاید تست بدهد. از خانم پرسیدم بچهتان چند ساله است؟ جوابش تکاندهنده بود: ۲ ساله!»
نظر کاربران
دیگه پولکی شده بدرد نمیخوره
مهدوی کیا بی حاشیه دوست داشتنی
یادش بخیر بچه بودم داداشم نوجوون بود اتاقش پر عکسای مهدوی کیا و رضا شاهرودی بود