۸۰۲۳۶
۵ نظر
۵۰۳۹
۵ نظر
۵۰۳۹
پ

حميدرضا آذرنگ چرا شاه‌گوش را پذیرفت؟

نمايشنامه‌هايي كه در اين سال‌ها نوشته، در اجراي صحنه‌اي سر‌و‌صداي زيادي به پا كرده است، حميدرضا آذرنگ بيش از آنكه يك بازيگر باشد يك نمايشنامه‌نويس موفق است. آذرنگ از جمله بازيگراني است كه در مديوم‌هاي مختلف بازي كرده است.

روزنامه تهران امروز: نمايشنامه‌هايي كه در اين سال‌ها نوشته، در اجراي صحنه‌اي سر‌و‌صداي زيادي به پا كرده است، حميدرضا آذرنگ بيش از آنكه يك بازيگر باشد يك نمايشنامه‌نويس موفق است. آذرنگ اين روز‌ها در صحنه تئاتر فعال نيست اما حضورش در عرصه سينما و حتي سريال نمايش خانگي او را بر سر زبان‌ها انداخته، آذرنگ از جمله بازيگراني است كه در مديوم‌هاي مختلف بازي كرده، جايزه اول نويسندگي را از جشنواره فجر براي نمايش «خيال روي خطوط موازي» دريافت كرده و برنده برترين بازيگران تئاتر سال ۸۸ در هفتمين دوره جشن بازيگر تئاتر، براي بازي در دو نمايش «اهل قبور» و «خنكاي ختم خاطره» بود‌. همچنين نامزد دريافت جايزه‌هاي ديگري نيز بوده‌است. در كارنامه سينمايي‌اش اما حضور در فيلم «ملكه» به كارگرداني باشه‌آهنگر توانست نظر بسياري از منتقدان سينمايي و تماشاگران را به خود جلب كند. او در حال حاضر علاوه بر بازي در سريال «شاهگوش» داوود ميرباقري، فيلم «آسمان زرد كم‌عمق» به كارگرداني بهرام توكلي را نيز بر پرده سينماهاي كشور دارد. آذرنگ از جمله بازيگراني است كه بازي در مديوم‌هاي مختلف از جمله تئاتر، تلويزيون، سينما و.. برايش فرقي ندارد. معتقد است كه در عرصه هنر نبايد كسي را با كسي مقايسه كرد چرا كه برخي در سايه قرار مي‌گيرند و امكان رشد برايشان فراهم نمي‌شود.

شما بيش از آنكه بازيگر سينما، تلويزيون و حتي شبكه نمايش خانگي باشيد، نمايشنامه‌نويس و بازيگر تئاتر بوده و هستيد. چطور شده اين روزها از تئاتر دور شديد؟

من از تئاتر دور نيفتاده‌ام، تئاتر خانه اول و آخر من است. تئاتر به من انسانيت آموخته. اما به دلايلي در دوره‌هاي اخير كم‌كار شده‌ام. نگاه‌ها به تئاتر همراه با كم‌لطفي است و به نظرم اين كم‌لطفي‌ها در شأن و شعور هنرمندان تئاتري نيست. احساس كردم اگر همچنان در حوزه نمايش باشم خودم هم مانند كارهايم، قلع و قمع مي‌شوم و به همين دليل خواستم فعلا كار نكنم. بيشتر از ۲۰ سال است كه در حوزه نمايش فعاليت مي‌كنم و هيچ منتي هم ندارم. تئاتر بزرگوارتر از اين حرف‌هاست.تئاتر هنري است كه به وسيله آن مي‌توان تاثيرگذاشت اما برخي آدم‌ها در سال‌هاي اخير آمدند تا لباس هنر را از تن تئاتر درآورند.



يادم مي‌آيد سر كار آخرتان، نمايش «ترن» كه نويسنده نمايش بوديد، خيلي اذيت شديد؟

زماني كه نمايش «ترن» با جرح و تعديل فراوان روي صحنه رفت، دوستي هنگام تماشاي نمايش به من مي‌گفت كه اگر نمايشنامه را اين طور مي‌نوشتي مورد توجه مسئولان قرار مي‌گرفت و راحت اجرايش مي‌كردي. او سعي مي‌كرد به من آموزش دهد كه نمايشنامه را باب ميل مديران بنويسم. همين دوست عزيز بعدها نمايشي را با امكانات فراوان روي صحنه برد. ببينيد هر كسي نگاه خاص خود را به جنگ و ديگر موضوعات اجتماعي دارد و هنرمند كارش نشان دادن واقعيت در قالب هنر بوده و ربطي به سياست ندارد. اما عده‌اي بر اساس باب ميل مديران كار مي‌كنند. وقتي رسالتي را قبول مي‌كنند، بايد به آن وفادار باشند.هر كسي از نگاه خود كار مي‌كند. با اين كارها و رفتارها تئاتر هيچ‌گاه ضعيف نمي‌شود اما همين نگاه‌ها باعث شده بچه‌هاي تئاتري كه عمري در اين حوزه بودند، از حيطه تئاتر دور شوند و ترجيح دهند، كاري نكنند.

شما از جمله بازيگراني هستيد كه با برگزاري جشنواره‌ها موافق نيستند؟

هميشه در سال‌هاي اخير وقتي مي‌گفتيم بودجه تئاتر چه مي‌شود، مي‌گويند صرف جشنواره‌ها مي‌شود. جشنواره مگر چشم‌اندازي براي تئاتر كشور دارد.آيا جشنواره به ارتقاي سطح فرهنگي مردم و هنرمندان كمك مي‌كند؟

به بسياري از مشكلات اشاره كرديد، به نظرتان تمام مشكلات به مديران و نگاه آنها بر مي‌گردد؟

نه، نمي‌گويم همه مشكلات در حوزه تئاتر به مديران باز مي‌گردد، چراكه هيچ حقي را مديري نمي‌تواند ضايع كند مگر آنكه خودمان اجازه دهيم.اگر جامعه‌اي سالم باشد، مديران آن خطا نمي‌كنند. هنرمندان تئاتر در حمايت از يكديگر كاري نمي‌كنند. ما آنقدر كه از خودمان ضربه خورده‌ايم كه اين ضربه را از مديريت نخورده‌ايم.دلمان براي تئاتر مي‌تپد اما دنياي آن را براي خودمان مي‌خواهيم اگر همه چيز را براي خود بخواهيم ديگر چيزي از دنيا براي ديگران باقي نمي‌ماند. زماني حضورمان در كنار هم خوب است كه بتوانيم به هم ببخشيم. ياد بگيريم با هم باشيم. آن وقت است كه مي‌گوييم از ماست كه بر ماست.

در حال حاضر فيلم «آسمان زرد كم‌عمق» از بهرام توكلي با بازي شما روي پرده است، چطور شد با توكلي همكاري كرديد؟

در فيلم «ملكه» با سعيد ملكان آشنا شدم و او مرا به آقاي توكلي معرفي كرد. با خواندن فيلمنامه از آن خوشم آمد و آنقدر فيلمنامه را دوست داشتم كه سريع پذيرفتم. در اين فيلمنامه نشانه‌هاي روان‌كاوانه و روان‌شناسانه وجود دارد و من به واسطه علاقه‌اي كه به اين نوع موضوعات داشتم آن را قبول كردم.در پروسه اجرايي در كنار دوستان زيادي بودم و نگاه دقيق توكلي نيز روي بازي‌ها بود.

توكلي در بازي‌ها سختگير است؟ آيا او نيز از جمله كارگرداناني بود كه در بازي‌ها ورود مي‌كرد؟

بله، او در برخي از جاها قاعده بازي‌ را به هم مي‌ريخت. توكلي از جمله كارگرداناني است كه اشراف خوبي در بازيگري و بازي‌ها دارد و در طول كار نيز به نكات خوبي اشاره مي‌كرد. خوشبختانه گروه اجرايي خوبي داشتيم و نتيجه تلاش‌ها اين فيلم شد.

فيلمنامه‌اي كه خوانديد با خروجي كار در مرحله اكران تفاوت دارد؟

بله، فيلمنامه‌اي كه ابتدا خواندم قصه چند خطي در چهار اپيزود بوده و فيلمي كه ساخته شد، بيشتر از فيلمنامه است و تغييرات زيادي داشته.

سوژه فيلم خاص است،‌برخورد چند نفر در يك خانه با هم. دروغي كه گفته مي‌شود و جريان زندگي را تغيير مي‌دهد. نوع كار شبيه كارهاي اصغر فرهادي است، اين را قبول داريد؟

ببينيد، درست است كه در نوع انتخاب سوژه و ساخت فيلم، اصغر فرهادي آغازگر اين نوع سينماست اما معتقدم كه فرهنگ يك جامعه است كه فيلمساز را مجبور به ساخت اين نوع فيلم‌ها با مضامين اجتماعي مي‌كند. تفكر جامعه است كه در فيلمنامه در دوره‌هاي مختلف رخنه مي‌كند. به اين قياس‌ها عقيده‌اي ندارم كه مثلا اين نوع تفكر در سينما براي فلان كارگردان است يا اينكه فيلمبرداري روي دست براي فلان فيلمساز. اين نوع كارها هميشه به فراخور جامعه و روز اتفاق مي‌افتد. نبايد فيلمسازان جواني كه مثلا بعد از فرهادي_كه به نوبه خود كارگرداني توانا و قابل احترام است_ آمدند و فيلم ساختند، متهم كرد. يا در صحنه تئاتر مي‌گويند اين روش براي فلان فرد است و در نهايت بقيه در سايه مي‌مانند.تئاتري‌ها و فيلمسازان به فراخور نياز روز جامعه كار مي‌كنند و به نظرم اين يك فرهنگ است. اگر در جامعه دروغ است همه به سراغ اين موضوع مي‌روند. يا اگر قرار است تئاتري ميني مال كار شود همه به توليد تئاترهاي كوتاه مي‌پردازند. چرا كه جامعه و زندگي‌ها آنقدر سريع شده كه كسي به تماشاي نمايش سه ساعته نمي‌نشيند. اين را مي‌خواهم بگويم كه جريان فرهنگي متناسب با شرايط امروز جامعه باعث مي‌شود كه فيلم‌هاي امروز توليد شوند. اين نوع محصولات از سوي مردم مورد استقبال قرار مي‌گيرند.



به نظر مي‌رسد از قياس افراد در تئاتر و سينما زياد خوش‌تان نمي‌آيد، اينكه بگوييم فلان فيلمساز مانند يكي از بزرگان فيلم مي‌سازد و...؟

آخر از اين قياس چه چيزي مي‌توانيم به دست بياوريم؟ آيا اين مقايسه به رشد سينما كمك مي‌كند؟به نظرم مقايسه ميان افراد در سينما و تئاتر باعث مي‌شود، عده‌اي محو شوند و هميشه در سايه بمانند. رسالت هنرمند اين است كه مخاطب را به هنر نزديك كند.در اين عرصه هر كسي كارش را مي‌كند و هر كسي نيز موفقيت‌ها و ناكامي‌هايي دارد.بايد تلاش كرد به جاي مقايسه كردن، هنرمندان جديد متولد كنيم. بايد با هم باشيم نه مثل هم باشيم. قياس نوعي از خود فرار كردن به وجود مي‌آورد. هر هنرمندي در هر جايي‌كه هست كارش را مي‌كند و اين كار بر اساس بينش و علاقه‌اش است.

بحث تقليد در هنر تكليفش مشخص است.نظرتان درباره الگوسازي چيست؟

الگوسازي به معناي كپي برداري كوركورانه درست نيست. هر آدمي خصلت‌هاي خوب و بد دارد. اگر اين خصلت‌هاي حتي خوب در من نوعي بدون تفكر باشد، اشتباه است.در الگوسازي فهم بسيار مهم است.

شما به استار و سوپراستارها در سينماي امروز معتقديد، اينكه يك فيلم را چهره‌هاي بازيگران جلو مي‌برد و محور اصلي بازيگران هستند؟

نه نيستم.من چهره پسند نيستم.

اما در يك دوره سينما با اين چهره‌ها گيشه پررونقي داشت.

بله دوراني بود كه ديگر به سطح نزديك شده بوديم. بايد از اين دوره مي‌گذشتيم كه تا به عمق برسيم.ببينيد استفاده از چهره در هر سينمايي وجود دارد و گاهي نيز لازم است، هر جاي دنيا اين كار صورت مي‌گيرد و اين اتفاق نيز بايد در سينماي ايران مي‌افتاد. در هر دوره‌اي در سينما به تجربه نياز داشتيم و الان ديگر چهره‌هاي سينمايي حرف اول را نمي‌زنند بلكه موضوع فيلم، نوع بازي و كارگرداني هم مهم است. بايد بدانيم كه ديگر موضوعات دهه‌هاي قبل يا فيلم‌هاي كمدي دهه ۶۰ براي مخاطب امروز سينما جواب نمي‌دهد و تماشاگر هميشه يك قدم جلوتر از فيلمساز است و موضوعات جديد مي‌طلبد. ديگر وقتش است كه امثال فرهادي، توكلي و ديگر فيلمسازان جوان ورود پيدا كنند.

نكته‌اي وجود دارد، برخي از افراد به حضور بازيگران سينما در تئاتر و همچنين بازيگران تئاتر در سينما انتقاد دارند، شما چه نظري در اين مورد داريد؟

كساني كه از تئاتر به سينما مي‌آيند يا بر عكس اين امر اتفاق مي‌افتد، دست خودشان نيست بلكه كارشان ديده مي‌شود و از آنها دعوت مي‌شود در كاري حضور داشته باشند. از تئاتر كسي خودش را به سينما تحميل نكرده است.به نظرم كساني كه از تئاتر به سينما آمدند در حال حاضر در بازيگري فيلم حرف اول را مي‌زنند و اين افراد باعث درخشش سينما شده‌اند. من به عنوان يك بازيگر كوچك‌ترين عضو اين خانه هستم و معتقدم در عرصه بازيگري كسي نمي‌تواند جاي ديگري را بگيرد. هر كسي بازي خود را دارد.

پس برخلاف برخي از هنرمندان بازيگر قائل به تفاوت بازي در مديوم‌هاي سينما، تئاتر و تلويزيون نيستيد؟

بازي در تئاتر و سينما تفاوتي ندارد و مديوم‌ها فرقي ندارند و هر بازيگري مي‌تواند در اين سه مديوم بازي كند.بايد بازيگران در مديوم‌هاي مختلف چه در صحنه تئاتر و چه مقابل دوربين خودشان را محك بزنند و تجربه كسب كنند. هر بازيگري احتياج به تجربه دارد تا رشد كرده و مسير خود را پيدا كند. مگر مي‌شود بازيگران تئاتر بگويند سن نمايش براي ماست. مثل اين است كه تمام قله‌هاي دنيا توسط افرادي فتح شده و حالا كسي نبايد بار ديگر به فتح قله‌ها بپردازد. يك قله ممكن است توسط چندين گروه فتح شود.

اما برخي از دوستان سينمايي بودند كه نتوانستند در تئاتر به واسطه اجراي زنده به كار خود ادامه دهند.

در اين نكته مي‌توان تفاوت قائل بود. چرا كه تئاتر اجراي زنده است. بازيگر لحظه به لحظه در مقابل تماشاگر به اجرا مي‌پردازد. اين تجربه‌اي كه گفتم، در اين جا صدق مي‌كند. اينكه بازيگر با حضور در صحنه نمايش و بازي مي‌بيند آيا توانايي بازي در اجراي تئاتر را دارد يا خير؟



به بازي‌ شما در «شاهگوش» بپردازيم. فيلمي در شبكه نمايش خانگي، به نظر مي‌رسد شما اهل تجربه هستيد. بازي در بخش شبكه نمايش خانگي چطور است؟ برخي غم نان را براي حضور در مديوم‌هاي مختلف عنوان مي‌كنند؟

حضورم در «شاهگوش» به خاطر غم نان نبود اما چرا يك بار مجبور شدم به دلايل اقتصادي در يك فيلم سينمايي بازي كنم كه واقعا تجربه بدي بود. هميشه از انتخاب‌هايي كه مي‌كنم، دفاع مي‌كنم. در اين سريال خانگي نيز حضور كارگرداني چون آقاي ميرباقري باعث شد كه همكاري كنم چرا از كاري كه ايشان مي‌كند مطمئن بودم.بازي در سريال‌ نمايش خانگي مانند ديگر بازي‌ها يكسري تجربه‌هاي مشترك دارد و براي من بازي در سينما، تلويزيون يا نمايش خانگي توفيري ندارد. حسن نمايش خانگي اين است كه مخاطب وسيع‌تري داري و به همين دليل بايد بيشتر حواست به بازي‌ات و نوع كاري كه ارائه مي‌دهي، باشد.

شما اهل جنوب كشور هستيد، چطور شد كه لهجه كرمانشاهي را قبول كرديد آيا ميرباقري در طول توليد سريال مشاور براي گويش‌ها و لهجه‌ها دارد؟

من به تمام لهجه‌ها و گويش‌ها علاقه‌مند هستم و با مرور لهجه‌ها،خودم لهجه شيرين كرمانشاهي را انتخاب كردم. مشاوري در كار نبود و فقط تمرين در صحنه انجام دادم. يادم است در نمايش «كسوف» ايوب آقاخاني نيز قرار بود نقش يك مرد افغان را بازي كنم كه با دو هفته تمرين اين كار صورت گرفت. هميشه سعي مي‌كنم در انتخاب نقش‌هايي كه دارم انعطاف‌پذيري داشته باشم.بازيگري برايم مانند محاسبه رياضي مي‌ماند، هر نقشي را كه بازي مي‌كنم برايم يك معادله حل مي‌شود و هميشه هيجان بازي دارم.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • هنگامه

    اخی چه مهربونه چه با شخصیت

  • رامین

    خدایی لهجش تو شاهگوش اخرشه خیلی بامزست!!!

  • بهی

    باسلام واقعا به عنوان یه کرمانشاهی بهش افتخار میکنم

  • کریم خدایاری

    با سلام خدمت آقای آذرنگ به جرات میتونم بگم سریال شاهگوش به خاطر سرگرد سرخی منو به خودش وابسته کرد
    عاشقتم

  • نادر مالك

    خيلي ماهه وقتي تو شاهگوش ميبينمش خيلي خوشحال ميشم

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج