ارسلان کامکار قصد بازنشستگی ندارد
ارسلان کامکار یکی از اعضای خانواده هنرمند حسن کامکار است که این روزها در آستانه ۵۳ سالگی به سر میبرد. وی سالهای نخست انقلاب به ارکستر سمفونیک تهران دعوت شد و این روزها با اینکه باید بازنشسته میشد ولی به دلایلی هنوز این حکم را نگرفته است.
« کنسرتو کمانچه بسیار با استقبال مواجه شد و این آنقدر روی ذهنم تاثیر گذاشت که میخواهم برای تک تک سازهای ایرانی چون عود، تار، سنتور و. .. کنسرتو بنویسم و همینطور کنسرتو دوم کمانچهام را بنویسم. » به گفته ارسلان کامکار نخستین معلم وی در سن ۱۶ سالگی و مشوقش برادر بزرگش یعنی هوشنگ که آن زمان دانشگاه بود برای وی نتهای موسیقی را میآورد. وی میگوید: بعد از اینکه وارد دانشگاه شدم اولین و تنها معلمم منوچهر انصاری بود که بسیار از او آموختم ولی با شروع انقلاب فرهنگی درس و دانشگاه هم تعطیل شد و مدت زیادی نتوانستم از کلاس ایشان استفاده کنم. ازآثار معروف این هنرمند میتوان به یاد علی اصغر کردستانی، زردی خزان، سوئیت سمفونیک افسانه سرزمین پدریام، سرود ایران، شوریده دل، سوئیت سمفونیک کردی، کنسرتو کمانچه (با همکاری اردشیر کامکار) ، شباهنگام (با همکاری هوشنگ کامکار روی اشعار نیما یوشیج، جاده ابریشم، موسیقی متن فیلم مادر (به کارگردانی علی حاتمی، آلبوم خاک نغمه خراسانی، نغمه صلح و... اشاره کرد. ارسلان همچنین در زمینه موسیقی کودکان، موسیقی متن تئاترهای سبز در سبز، شش جوجه کلاغ و روباه، کارآگاه ۲، بابا بزرگ و ترب و موسیقی فیلم تنبل قهرمان (همه نمایشها به کارگردانی بهروز غریب پور اجرا شده است) را ساخته است. پای صحبت این هنرمند نشسته ایم:
آقای کامکار قرار بود که تابستان امسال حکم بازنشستگی شما بیاید و از این موضوع بسیار ناراحت بودید.
متاسفانه این حکم به سال آینده موکول شده است. من تابستان سال جاری تمام امضاهای وزارتخانه فرهنگ و ارشاد را برای کارهای بازنشستگی انجام دادم ولی در کمال تعجب متوجه شدم که بیمه من یک سال رد نشده است. پس از پیگیری فراوان دستمان به جایی نرسید و نتوانستیم ریشه مشکل را پیدا کنیم؛ در همین راستا مسئولان به من سه پیشنهاد دادند که با ۲۹ سال بازنشست شوم یا دنبال این پرونده باشم تا شاید به سرانجام برسد یا اینکه یک سال دیگر به عنوان کارمند فعالیت کنم تا بیمه من تکمیل شود که من مورد آخر را پذیرفتم.
از فعالیتهای ارکستر سمفونیک و ملی چه خیر؟
آقای مرادخانی (معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) قول مساعد دادهاند که دو ارکستر را دوباره به جریان بیندازند و ما موسیقیدانها هم خوشبین هستیم البته اوضاع مملکت در عرصه بینالملل اینقدر پیچیده شده است که ما توقع نداریم در این وضع کسی به فکر راه اندازی ارکستر ملی و سمفونیک باشد. ارکستر سمفونیک تهران باید دوباره تشکیل شود و باید برایش بودجهای جداگانه و دایمی در نظر بگیرند. همان گونه که مجلس برای برنامههای مختلف فرهنگی در کشور بودجههایی تخصیص میدهد باید برای ارکستر سمفونیک که نماینده فرهنگ و هنر کشور است نیز بودجه در نظر بگیرد و از آن حمایت کند. در این مدت همیشه بودجه ارکستر سمفونیک از نهادهای دیگر تامین میشد. با تشکیل دوباره ارکستر سمفونیک به شکل آبرومند و تخصیص بودجه برای آن میتوان کمک کرد و امیدوار بود تا دیگرباره ارکستر سمفونیک تهران به این حال و روز نیفتد. چیزی که در درجه اول اهمیت قرار دارد این است که مدیران و مسئولان، ارکستر را راه بیندازند و با بودجهای که برایش در نظر میگیرند سرپا نگهش دارند. رهبران ارکستر با توانایی، تسلط و تجربه در درجه دوم قرار دارند و پس از مدیریت صحیح مسئولان میتوانند ارکستر را پیش ببرند و هدایت کنند. انتظار و توقع داریم که ارکستر سمفونیک تهران که نماینده فرهنگ و هنر یک مملکت است دوباره و این بار با شرایطی آبرومند تشکیل شود . درست است که باید به دیگر سلیقهها نیز اهمیت داد اما معتقدم کسی نمیتواند موسیقی سنتی را از بین ببرد. در ایران، در هر شهری گروههای سنتی وجود دارند و به فعالیت مشغولند هرچند که باید از آنها هم حمایت کرد اما معتقدم هیچ قدرتی نمیتواند آنها را از بین ببرد. ارکستر سمفونیک، برخلاف موسیقی سنتی اگر حمایت نشود به مرور فراموش میشود و از بین میرود. اگر بخواهیم دوباره آن را راه بیندازیم راهی سخت پیش رو داریم. بنابراین نباید بگذاریم از بین برود. برای ارتباط با دنیای خارج و استقبال از دیگر کشورها در سرزمینمان همواره به اجرای ارکستر سمفونیک نیاز داریم زیرا معتقدم این ارکستر نماینده یک مملکت است و نمیتوان به راحتی آن را از بین برد.
درباره جدید ترین اثر موسیقایی خود یعنی «آفتاب میشود» بگویید . این اثر با دیگر آثار خانواده کامکار متفاوت به نظر میرسد...
همه ما منظورم گروه کامکارهاست، معمولا دو نوع کار انجام میدهیم، یکی آلبومهای خانوادگی که هسته اصلیشان موسیقی محلی است و البته آثار آهنگسازیشده ایرانی. دیگری هم کارهایی خارج از این دسته کارها؛ مثلا اردوان یا اردشیر آهنگسازی و تکنوازی میکنند. برای کارهایی که در دسته دوم قرار میگیرد، اگر بخواهم و کمانچه نیاز داشته باشم از اردشیر استفاده میکنم یا مثلا از یکی دیگر از بچهها. اما در این کار نمیخواستم از سازهای ایرانی استفاده کنم و بیشتر موسیقی سمفونیک مدنظرم بود، بهجز معدود دفعاتی که از عود استفاده کردم.
در این اثر شما از اشعار فروغ فرخزاد استفاده کردهاید. اصولا آهنگسازی برای شعر نو و سنتی دو مقوله کاملا متفاوت است.
آهنگسازی برای اشعار نو کمی سختتر است. مصراعها کوتاه و بلند هستند و معمولا یک وزن مشخص و خاصی وجود ندارد که به شما در ساخت موسیقی الهام بدهد. باید کلنجار بروید تا موسیقی را کشف کنید. بر عکس بیشتر شعرهایی که، نه مثل اشعار مولانا که انگار خود شعر موسیقی است. به همینخاطر ممکن است به نتیجه مطلوب نرسید و مجبور شوید کار را کنار بگذارید. چون اعتقاد دارم، نباید به زور یک ملودی را روی یک شعر سوار کرد. خیلی وقتها روی یک شعر کار کردم و وقتی حتی یک جملهاش روی کار ننشسته، کنارش گذاشتهام برای وقتی دیگر. مشکل همیشه فقط وزن و قافیه نیست، از اینها مهمتر محتوای اشعار نو و کلاسیک است که متفاوت است. خیلی از اشعار نو موضوع اجتماعی و سیاسی دارند، برخلاف بسیاری از اشعار کهن که محتوایشان عاشقانه است یا توصیف طبیعت. بنابراین گاهی شما یک ملودی خوب و دلانگیز هم میسازید، اما منطقا روی کار نمینشیند و بیمعنا میشود.
نظر شما درباره گرایش بی رویه به موسیقی پاپ چیست و چرا موسیقی سنتی این قابلیت را ندارد؟
موسیقی درست مانند غذاست و آنچه امروز مردم به آن گوش میدهند فقط حكم تنقلات را دارد در حالی كه آنان به غذا هم نیازمندند وكسی باید آنها را به استفاده از این غذای مفید تشویق كند. هر سنی موسیقی خاص خود را میطلبد ودر هر مقطع سنی گرایش به انواع موسیقی متفاوت است. از یك كودك نمیتوان انتظار داشت كه اركستر سمفونیك گوش بدهد. كودكان باید با موسیقی شاد و با ملودیهای خیلی ساده ارتباط برقرار كنند. برای جوانان موسیقی پاپ به خاطر تحرك، ریتمیك و مسائلی مختلفی كه جوانان به آن مشغول هستند به آن سمت كشیده میشوند واین باعث میشود كه موسیقی پاپ را انتخاب كنند. صداوسیما و دولت در اقبال مردم به موسیقی سنتی دارای جایگاه ویژهای هستند. دغدغه من آهنگساز این است كه به تولید آثار هنری خود بپردازم، این وظیفه من موزیسین نیست كه موسیقی سنتی را رواج بدهم. بالعكس موسیقی پاپ با اقبال بیشتری مواجه است، در حالیكه موسیقی سنتی با این استقبال روبهرونیست؛ البته برخی درك درستی از موسیقی ملی ندارند و نمیتوان در همه وضعیتها به موسیقی ملی و اصیل گوش داد؛ این موضوع درست است اما متاسفانه برخی در همه حالات درك درستی از موسیقی ندارند و به دنبال این نیستند كه شناخت بیشتری از موسیقی بدست آورند. این نشات گرفته از ضعف برخی برنامههای صدا و سیما در معرفی موسیقی اصیل است.
وضعیت موسیقی ملی در خارج از کشور به چه صورت است؟
موسیقی كشورهایی چون هند، چین و كشورهای عربی بیشتر از موسیقی ایران شناخته شده است. ما متاسفانه حتی در معرفی موسیقی از كشورهای عربی عقبتر هستیم. در فستیوالهای موسیقی كه در دنیا برگزار میشود، به دلیل آشنا نبودن با موسیقی ایرانی و عدم استقبال از آن به اجرای موسیقی كردی میپردازیم. چرا كه این نوع موسیقی تحرك و هیجان دارد و باعث شادی مخاطبان میشود.
چرا در ایران سولیست تربیت نمیشود؟
برای کنسرتو زدن و سولیست بودن باید نوازندهای توانا بود. من بعد از اجرای کنسرتو ویولون بتهوون، پشت دستم را داغ کردم که دیگر کنسرتو نزنم! چرا که در آن اجرا از لحاظ روانی به من فشار زیادی وارد شد. یک نوازنده سولیست به طور حرفهای از بچگی به روی سن میرود و در طی این اجراها تجربههای مختلفی کسب میکند و دستش روان میشود. اما اکنون برای سولیست بودن، سنم بالا رفته است و دیگر اینکه من تجربه یک سولیست حرفهای را ندارم. یک سولیست حرفهای در طول تحصیل خود آنقدر کنسرت میدهد که سولیست بودن برایش عادی میشود؛ هرچند خیلی از اینها اذعان دارند که استرس تا آخر عمر با آنهاست. به فرض مثال در کنسرتو ویولون بتهوون، دو روز مانده به اجرا آنقدر دلهره داشتم که مجبور شدم پیش یکی از دکترهای فامیل بروم و ایشان یک قرص آرامبخش به من داد که یک ساعت قبل از اجرا بخورم. یادم هست که در این اجرا که به رهبری ایرج صهبایی بود، یک ساعت قبل از اجرا من قرص را خوردم و هر چه منتظر تاثیر قرص شدم نتیجهای ندیدم! زمان اجرا ارکستر شروع به نواختن اورتوری کرد و من پشت صحنه در دلم به خودم میگفتم که حالا کنسرتو دادنت چه بود!؟ بعد فکر کردم که نه دیگر دیر شده است و اجرا زنده است و مخاطبان نشستهاند و ارکستر هم دارد کار خودش را انجام میدهد. روی صحنه رفتم و از ابتدای اجرای کنسرتو که هنوز ویولون وارد نشده بود، کم کم به خودم تلقین کردم که حالا که این کار را کردی باید بزنی و راه دیگری وجود ندارد... بعد از اینکه نتهای اولیه را زدم، انگار آب سردی به روی من ریخته شد و تا آخر کنسرتو تقریبا راحت بودم.
اگر بخواهید در آینده نیز کنسرتو بزنید، چه میزنید؟
ممکن است دیگر جسارت چنین کاری را نداشته باشم؛ چراکه برای اجرای کنسرتو باید جوانتر باشم و من با ۵۰ سال سن، دیگر توانایی گذشته را ندارم اما میتوانم کنسرتوی مندلسون، کنسرتوهای باخ و کنسرتوی شمار ۳ و ۴ و۵ موتسارت را بزنم.
نظر کاربران
ارسلان کامکار 53 سالشه نه 63 مجله جان دقت بیشتر کن بی زحمت