احسان حدادی: طلای المپیک حق من است این راهمه میدانند!
زمین خوردن و دوباره بلند شدن. این حکایت سالهای پرفراز و نشیب یکی از مردان تاریخساز ورزش ایران است؛ ورزشکاری به نام احسان حدادی که ویترین افتخاراتش پر است از انواع مدالها و قهرمانیها در مسابقات مختلف پرتاب دیسک.
روزنامه ایران - حامد جیرودی: زمین خوردن و دوباره بلند شدن. این حکایت سالهای پرفراز و نشیب یکی از مردان تاریخساز ورزش ایران است؛ ورزشکاری به نام احسان حدادی که ویترین افتخاراتش پر است از انواع مدالها و قهرمانیها در مسابقات مختلف پرتاب دیسک؛ طلای مسابقات قهرمانی آسیا و رکورددار این مسابقات، کسب ۴ مدال طلای بازیهای آسیایی در ۴ دوره متوالی، قهرمانی در جام جهانی و دایموند لیگ و همچنین نایب قهرمانی المپیک ۲۰۱۲ لندن که تاکنون هیچ دوومیدانی کاری در تاریخ ایران به آن دست نیافته. با این حال روزها و ماههایی هم بوده که احسان از روزهای اوج فاصله گرفته و افت کرده اما این باعث نشده که ناامید شود.
حدادی که حالا با همراهی حسین توکلی، قهرمان وزنهبرداری سابق جهان و المپیک ۲۰۰۰ سیدنی به روزهای خوب خود برگشته، از رسیدن به موفقیت و قهرمانی سیراب نشده و به مدال طلای المپیک ۲۰۲۰ توکیو فکر میکند. در گفتوگویی که خبرنگار «ایران» با حدادی داشته، او درباره شرایطش در سالهای گذشته، حواشی و البته علایقش صحبت کرده است.
برای شروع گفتوگو میخواهم از موضوعی صحبت کنی که چند وقت پیش اتفاق افتاد. پس از فوت بهرام شفیع ویدئویی از او در صفحه شخصیات منتشر کردی که در حال تعریف و تمجید از تو بود. هدفت از انتشار آن ویدئو، برجسته کردن خودت بود یا قدردانی از آن مرحوم؟
اول از همه خدا آقای شفیع را رحمت کند. ایشان یکی از شناسنامههای ورزش ایران بود که همه او را میشناختند. بالای 30 سال برنامههای تلویزیونی را اجرا کرد و جزو مجریان موفق صدا و سیما بود. خیلی از ورزشکاران هم از ایشان خاطره دارند. بالاخره ما در هر مسابقهای که شرکت کردیم، ایشان درباره آن صحبت و مسابقات را تجزیه و تحلیل کرد. من در این 20 سالی که در ورزش بودهام، ندیدم که ایشان انتقادی از ورزشکاران کند. از مدیران ورزشی انتقاد میشد ولی اینکه یک ورزشکار ببازد، بخواهد او را تخریب کند، هیچ وقت چنین چیزی ندیدم.
مگر از یک ورزشکار انتقاد بشود، بد است؟
نه من نمیخواهم بگویم که اگر از یک ورزشکار انتقاد شود، بد است اما انتقاد باید سازنده باشد. وقتی ورزشکار به میدان میرود و نتیجه نمیگیرد، همه باید در کنار ورزشکار باشند نه اینکه مقابل او قرار بگیرند. مگر ورزشکار خودش دوست ندارد که مدال بگیرد؟! بعضی مواقع هم میگویند که فلان ورزشکار کم کاری کرده اما بدترین لحظه برای یک قهرمان، زمانی است که نتیجه نمیگیرد. من چند بار این حس را تجربه کرده ام، در دو المپیک ریو و پکن. یعنی آدم دوست دارد همان لحظه بمیرد و از این دنیا برود! واقعاً من به شخصه این طور بودم و فکر میکردم که دنیا باید برایم تمام شود ولی بعضیها متوجه نمیشوند که یک ورزشکار چقدر لطمه میخورد.
چقدر فشار روحی و روانی به او وارد میشود. آن موقع است که امثال بهرام شفیعها میتوانند کمک کنند. یادم هست وقتی از المپیک ریو برگشتم، آنقدر همه انتقاد کردند و حواشی برای من درست کردند که حد نداشت ولی امیراقبال شفیع (که خدا پدرش را بیامرزد) به من زنگ زد که بابا میخواهد در برنامه «ورزش و مردم» با تو حرف بزند.
ایشان در برنامه از من پرسید که چه مشکلاتی داری و چه میخواهی؟ این طور نبود که به من بگوید تو دیگر تمام شدهای و باید کنار بگذاری. آن لحظات، انسان به این دلگرمیها نیاز دارد و من قدر این لحظات و کسی را که به من محبت میکند میدانم. ایشان چندین سال در برنامههای زنده، کارهای من را پیگیری کرد. حتی در برنامه آخرش هم مصاحبه من را نشان داد. من خاطرات خوبی از ایشان داشتم و حیف شد که از میان ما رفت.
همین احساس که گفتی ورزشکار دوست دارد از دنیا برود، باعث شد در برنامه «ورزش از نگاه۲» بغضت بترکد و اشک از چشمانت سرازیر شود؟
راستش من اصلاً دوست ندارم در جایی گریه کنم و کمتر کسی گریههای من را دیده و اصلاً دوست ندارم که چنین اتفاقی بیفتد. چون خودم منتقد این بودهام که کسی در برنامه تلویزیونی گریه کند ولی در آن لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم. حسین توکلی عزیز، وقتی راجع به سختیهایمان صحبت کرد و اینکه چه شرایط سختی داشتم و در چه حالی تمرین میکردم، دگرگون شدم. یادم آمد که در بازیهای کشورهای اسلامی دوم شده بودم ولی خودم میدانستم که هیچ چیز برای من تمام نشده و اینها همه اتفاقهایی است که در ورزش حرفهای رخ میدهد.
یاد آن زمان افتادم که جراحی کرده بودم و کسی نیامد به من سر بزند. البته خیلیها هم بعد از آن آمدند. همین امیراقبال شفیع جزو اولین نفراتی بود که به ملاقاتم آمد. خود آقای شفیع زنگ زد و با من صحبت کرد و خیلی از دوستان دیگر که تماس گرفتند یا زحمت کشیدند و آمدند. اینها همه دست به دست هم داد تا گریه کنم و دوست هم نداشتم که این اتفاق بیفتد ولی دست خودم نبود.
ولی گاهی این ذهنیت به وجود میآید که انسان مغروری هستی. اینکه فکر میکنی از همه بهتر هستی و دوست داری همه امکانات در اختیار تو باشد!
غرور که خیلی چیز قشنگی است. مخصوصاً در میدان مسابقه. اگر روحیه لطیفی داشته باشی، هیچ وقت نمیتوانی به موفقیت برسی اما شاید برخی درباره من بد برداشت کردهاند. من آدم مغروری نیستم. نه از نظر خودم و نه از نظر اطرافیانم. خیلی از افراد هم با من برخورد نکردهاند تا شخصیتم را بشناسند. به خاطر اینکه من از اول که ورزش حرفهای را شروع کردهام، در بسیاری از اوقات ایران نبودهام.
متأسفانه مجبور بودهام که بیرون از ایران تمرین کنم و شرایط تمرین در کشور را نداشتهام یا مربیانی که با آنها کار میکردم، نمیتوانستند به ایران بیایند. این موضوع خیلی به من لطمه زد و باعث شد از لحاظ روحی آسیب زیادی ببینم اما حالا که سنم بیشتر شده، سعی کردهام روی خودم کار کنم.
چه با دارو، چه با صحبت و چه با روانشناس، البته حسین توکلی هم خیلی به من کمک میکند که از لحاظ روحی آماده شوم. 17، 18 سال تمرین کردن در کشورهای خارجی بدون اینکه یک ایرانی را ببینی. اگر هم در ایران بودهام، در اردو یا مسابقات بودهام و نمیتوانستم جایی بروم ولی واقعاً من مغرور نیستم. بعضیها که با من صحبت میکنند، میگویند فکر میکردیم که تو مغروری ولی این طور نیست.
ولی بعضی مواقع این نگاه در ورزشکاران دوومیدانی وجود دارد که انگار کل فدراسیون فقط برای موفقیت تو جمع شده است.
شما نگاه کنید ببینید قبل از بازیهای آسیایی، چند نفر از بچههای دوومیدانی به طور سالانه بیرون بودهاند. یک سال یا ۶ ماه داشتیم که اروپا بودهاند. آن هم ورزشکارانی که مدال نگرفتهاند ولی خدا را شکر برای من هزینه شده و این اعتماد بعد از المپیک هم به من شد و نتیجه گرفتم. البته هدف اصلی من اصلاً بازیهای آسیایی نبود. هدف من طلای المپیک است و بازیهای آسیایی برای من حکم تمرین داشت. ضمن اینکه ما همیشه باید هزینه کسی را که مدال المپیک گرفته با ورزشکاری که در بیرون از ایران مدال المپیک گرفته مقایسه کنیم.
ولی متأسفانه ورزشکار خودمان را که مدال المپیک دارد با ورزشکاری که مدال بازیهای آسیایی هم ندارد، مقایسه میکنیم. احسان حدادی ۲۰ سال است که در ورزش حرفهای این مملکت است و مدال نقره المپیک را دارد. مدال جهانی دارد. در رده جوانان مدال طلای جهانی دارد. ۵ تا قهرمانی آسیا دارد. یک طلا و یک برنز جام جهانی دارد ولی نه اسپانسر دارد و نه کسی را دارد که بگوید بیا این پول دستی برای تو! باید رقیبان من را ببینید که چقدر میگیرند.
هارتینگ که مدال طلای المپیک لندن را گرفت، اسپانسرهایی دارد که ماهانه ۸۰ هزار یورو به او پول میدادند ولی من شغلی ندارم و ماهانه یک میلیون و ۱۸۰ هزار تومان حقوق میگیرم! اصلاً به نظر من، مقایسه کردن درست نیست.
اینکه میگویی ماهانه یک میلیون و 180 هزار تومان حقوق میگیری، حتماً از جاهای دیگر حمایت میشوی که این همه اردوی خارجی میروی و در امریکا تمرین میکنی. چون این مقدار حقوق برای یک کارگر عادی در ایران هم کم است.
بله. حمایتهایی از وزارت ورزش، کمیته ملی المپیک و فدراسیون وجود دارد. از سویی ممکن است یک نفر در یک شرکت ۴ میلیون تومان حقوق بگیرد اما در کنارش یک بیزینس دیگر هم دارد. شما باید ما را با او مقایسه کنید. حقوق دریافتی ما این مبلغ است و باید ۴ سال تلاش کنیم که طلای المپیک را بگیریم تا مثلاً ۵۰۰ میلیون تومان پاداش بگیریم. البته اصلاً بحث من مالی نیست و فقط به خاطر عشقی که به کشورم و علاقهای که به رشتهام دارم، ماندهام و کار میکنم و اگر بخواهم خودم را با ورزشکاران هم سطح خودم در اروپا مقایسه کنم، اصلاً حقوقی دریافت نمیکنم.
همه اینها به کنار. حرف و حدیثهایی که گاهی در مورد خودت میشنوی، ناراحتت نمیکند؟
من همیشه همه چیز را به خدا واگذار میکنم. همیشه وقتی نماز میخوانم، به خدا میگویم آنقدر به من عزت و آبرو بده که کسی نتواند با حرفهایش من را زیر سؤال ببرد. عزت را خدا به آدم میدهد و اوست که جای حق نشسته است. وقتی در المپیک ریو آن اتفاقات افتاد و آن انتقادها میشد، میدانستم که بالاخره روزهای خوب هم از راه میرسد. من آدمی هستم که خیلی سختی کشیدهام تا به مدال برسم.
در المپیک ۲۰۰۸ صد درصد باید مدال طلا را میگرفتم اما آسیب دیدم و افت کردم اما در بازیهای آسیایی ۲۰۱۰ طلا گرفتم و در ۲۰۱۱ در قهرمانی جهان مدال گرفتم. در ۲۰۱۲ نایب قهرمان المپیک شدم. بعد دوباره افت کردم و در بازیهای آسیایی ۲۰۱۴ دوباره طلا گرفتم. حالا هم بعد از یک افت دوباره بالا آمدهام. همین دایموند لیگهایی که من در آن شرکت میکنم، آرزوی خیلی از ورزشکاران است که در آن شرکت کنند.
البته این حواشی درباره ورزشکارانی مانند رونالدو هم گاهی به وجود میآید!
بله حواشی برای خیلی از ورزشکاران وجود دارد و آدمهایی که مطرح میشوند، هزار نوع پاپوش برایشان درست میشود. حتی برای رونالدو که گفتید، اما من خوشحالم که جزو معدود ورزشکارانی هستم که بعد از حرف و حدیثهایی که برایم ایجاد شد، برگشتم و نشان دادم که چنین چیزهایی نبوده. چون اگر بود، احسان حدادی مانند خیلی دیگر از ورزشکاران از ورزش محو میشد. ولی من خوشبختانه ایستادم. چون میدانستم این چیزها جزو حواشی ورزش است و نتیجهاش را هم گرفتم. البته من نتیجه نهایی را نگرفتهام چون هدفم طلای المپیک است و تا زمانی که این اتفاق برایم نیفتد، من از ورزش حرفهای بیرون نمیروم. چون طلای المپیک حقم است و همه هم این را میدانند.
تو مدال نقره المپیک 2012 لندن را به دست آوردهای که در تاریخ دوومیدانی ایران بینظیر است اما بعد از آن دچار مشکلاتی شدی که تو را از سطح قهرمانی در المپیک دور کرد. توضیح میدهی چه شرایطی برایت به وجود آمد؟
بعد از این که مدال المپیک را گرفتم، مربی و فیزیوتراپم رفتند و من تک و تنها ماندم و نمیدانستم که وقتی تنها میشوم، چطور باید تمرین کنم. چون از سن ۱۵ سالگی که تمرین را شروع کردم، همیشه مربی بالای سرم بود و کنترلم میکردند. من جایگاهی را به دست آوردم که در دوومیدانی ایران هیچ کسی به دست نیاورده و برخورد با کسی که مدال المپیک میگیرد با کسی که مدال آسیایی میگیرد، باید فرق داشته باشد. در آن مقطع به هر دلیلی که بود، نتوانستند احسان حدادی را جمع کنند.
بعد از آن به بازیهای آسیایی رسیدم و طلا گرفتم اما در ادامه خودم سر خود ۲۰ کیلو وزنم را کم کردم و مریض شدم. در ادامه آسیب دیدم و در مسابقات ۲۰۱۵ این مصدومیت تشدید شد. اگر در آن زمان مشاور خوبی مثل حسین توکلی داشتم، به من میگفت که تو اصلاً المپیک نرو. تو باید جراحی شوی. چطور میخواهی راه بروی؟
اصلاً چطور شد که حسین توکلی را پیدا کردی؟
بعد از بازیهای کشورهای اسلامی که در آن دوم شدم، حال روحیام اصلاً خوب نبود. یعنی ۳، ۴ سالی بود که اصلاً حالم خوب نبود. این هم برمیگشت به کاهش وزنی که داشتم. یک شب با خودم فکر کردم که با چه کسانی میتوانم مشورت کنم و از بین گزینههایی که داشتم، حسین توکلی بهترین بود. چون هم خودش آسیب دیده بود و هم طلای المپیک را داشت. ضمن اینکه خیلی در بدنه ورزش بوده و همه چیز را میداند. بعد با هم در رستورانی قرار گذاشتیم و ۳، ۴ ساعت با هم صحبت کردیم و حسین آقا قبول کرد که با هم باشیم تا حالم خوب شود.
بعد از آن با هم به مسابقات بلاروس رفتیم و حال روحیام خیلی بهتر شد. در مسابقات قهرمانی آسیا طلا گرفتم و رکوردهایم به مرور بهتر شد. بعد از آن در مسابقات قهرمانی جهان به خاطر اینکه ویزایم دیر رسید، نتوانستم نتیجه بگیرم. بعد آقای مک ویلکینز آمد که تیممان کامل شد و میدانستیم که اتفاقهای خوب میافتد. هدفمان دایموند لیگها بود و بعد جام جهانی. من در دایموند لیگها پرتابهای خیلی خوبی داشتم و ۶۸ متر و ۸۵ سانتیمتر انداختم که حتی از سال ۲۰۱۲ هم بهتر بود.
من در المپیک با ۶۸ متر و ۱۸سانتیمتر نقره گرفتم و این رکورد جدیدم را ۱۰ سال بود که نینداخته بودم. در سال ۲۰۰۸، ۶۹ متر انداخته بودم اما بعد از آن هیچ وقت این اندازه پرتاب نداشتم. در تمام دایموند لیگها جزو ۳ نفر برتر دنیا بودم و خودم هم این موضوع را باور نمیکردم. برای همه پرتابگرها هم جای سؤال بود که کسی که چند سال نبوده، چطور این طور پرتاب میکند و رکوردهای خودش را هم میزند. من اگر این آسیب دیدگی جزئی کمرم نبود، در جام جهانی و بازیهای آسیایی رکورد میزدم.
ولی این مدال طلایی که در بازیهای آسیایی گرفتی، انگیزهای شد که برگردی. درست است؟
انگیزههای من که خدا را شکر در دایموند لیگ به دست آمد، ولی خدا را شکر اینجا هم قاعدتاً مسابقه بزرگی برایم بود و تنها ورزشکاری شدم که در 4 دوره بازیهای آسیایی، 4 مدال طلا به دست آوردهام. من 16 سال در ورزش حرفهای بودهام و امیدوارم در المپیک هم شرکت کنم و طلا بگیرم. البته میخواهم در بازیهای آسیایی بعدی هم باشم و پنجمین طلایم را هم بگیرم و در کل تا المپیک 2028 در مسابقات شرکت کنم!
کار کردن با مک ویلکینز امریکایی چطور بود؟
آن روزی که من با ایشان صحبت کردم، به هیچ وجه قبول نمیکرد که به ایران بیاید و میگفت که من باید در امریکا باشم اما در نهایت قبول کرد که به ایران بیاید. وقتی در جزیره کیش با ایشان تمرین میکردم، میگفت که من تا به حال ورزشکار بااستعدادی مثل تو را ندیدهام! چون هر کاری که به تو میگویم، انجام میدهی. امسال سال نسبتاً خوبی بود و ایشان خیلی از من راضی بود ولی قدر ایشان را ندانستیم و مک با چین وارد مذاکره شده و احتمالاً به این کشور میرود.
یعنی قرار نیست با او ادامه بدهی؟
من که خیلی دوست دارم با او ادامه بدهم ولی فعلاً هیچ اقدامی برای تمدید با مک انجام نشده و باید دید که چه میشود. اگر ایشان را از دست بدهیم، مربی خوب پیدا کردن خیلی سخت است. من 4، 5 سال دنبال مربی خوب بودم تا آقای مک پیدا شد ، در غیر این صورت کار من برای المپیک خیلی سخت خواهد شد.
با توجه به شرایط موجود، چقدر امیدواری که در المپیک ۲۰۲۰ طلا بگیری؟
فکر میکنم که اگر شرایط مهیا باشد و آرامش داشته باشم، حسین توکلی و مک ویلکینز و یک فیزیوتراپ خوب کنارم باشند، میتوانم به موفقیت برسم. برای گرفتن مدال در المپیک، نیاز به یک تیم خوب است. البته ورزشکاران دوومیدانی چون انفرادی تمرین میکنند، خیلی هزینههایشان در چشم است ولی در همه جای دنیا ورزشکاری که مدال المپیک دوومیدانی میگیرد، 10 نفر با او کار میکنند. این شرایط اگر مهیا باشد، من میتوانم. چون تواناییاش را دارم و انگیزه بالایی هم دارم که امیدوارم از بین نرود. فاصلهام با رقیبانم هم زیاد نیست که نتوانم مدال بگیرم.
ما قبل از تو برادران صمیمی را در پرتاب دیسک داشتیم و بعد تو مطرح شدی. حالا بعد از تو کسی هست که مثل تو باشد؟
متأسفانه تا به امروز کسی را ندیدهام اما خودم به دنبال این هستم که کاری انجام دهم تا بتوانم به علاقهمندان پرتاب دیسک در کشورم کمک کنم. ما استعدادهای خوبی در ورزش داریم و خدا را شکر به خاطر ارتباطهای بینالمللی زیادی که به دست آوردهام و با خیلیها صحبت کردهام که اگر توانستم، کمپی را در ایران افتتاح کنم و وزارتخانه و آقای سلطانیفر هم کمک کنند، از آنها استفاده کنیم و تا 10 سال آینده به مدال المپیک هم برسیم.
تو خیلی به دروازهبانی هم علاقه داری اما چه شد که پرتابگر دیسک شدی؟
بله من خیلی دروازهبانی را دوست داشتم اما وارد شدن به فوتبال یک شرایط خاصی را میخواهد. یکسری ارتباطات میخواهد که من هیچ وقت این ارتباطها را نداشتم. حتی یادم هست که آقای علی پروین چندین سال پیش یک تستی در ورزشگاه آزادی میگرفت که من حتی از میدان آزادی تا استادیوم را پیاده رفتم اما دیدم آنقدر صفش طولانی است که نوبت به من نمیرسد و برگشتم! این شد که آمدم سمت دوومیدانی و همین که ورزشکار شدم و توانستم برای به اهتزاز درآمدن پرچم کشورم تلاش کنم، خیلی خوشحال هستم.
بعداً علی پروین را جایی ندیدی که به او بگویی میخواستی در تست او شرکت کنی؟
نه متأسفانه هنوز آقای پروین را ندیدهام اما اگر ایشان را دیدم، حتماً راجع به این موضوع با ایشان صحبت میکنم.
در محل یا مدرسه هم میشد که درون دروازه قرار بگیری؟
بله من همیشه چه در مسابقات فوتبال و چه در هندبال دروازهبان بودم. دروازهبان خیلی خوبی هم بودم و حتی همین الان هم دروازهبانی را دوست دارم اما نه به صورت حرفهای. چون فکر میکنم ما فعلاً در این عرصه خدمت میکنیم.
اما یک مورد جهانی هم وجود دارد . اوسین بولت، قهرمان دوومیدانی المپیک همیشه میگفت دوست دارد فوتبالیست شود و برای منچستریونایتد بازی کند و حالا هم در لیگ استرالیا بازی میکند. شاید تو هم چنین آرزویی داشته باشی.
بله من هم آرزو دارم برای یک بازی هم که شده درون دروازه پرسپولیس قرار بگیرم و خیلی دوست دارم که این اتفاق بیفتد.
البته یک زمانی خودت هم با باشگاه پرسپولیس قرارداد بستی.
بله زمان آقای رویانیان بود که ایشان از من و بهداد سلیمی دعوت کرد که با این باشگاه قرارداد ببندیم و چه افتخاری بالاتر از اینکه پرطرفدارترین تیم آسیا به تو پیشنهاد بدهد و تو هم قبول کنی. من هم با افتخار پیراهن پرسپولیس را در مسابقات دایموند لیگ پوشیدم و آن سال هم سال خیلی خوبی برای من بود ولی... هیچی ولش کن!
ولی مالی به مشکل خوردید!
آره ولی دیگر این چیزها گذشته است...
از بین بازیکنان فوتبال با چه کسانی در ارتباط هستی؟
متأسفانه با بازیکنان زیاد در ارتباط نیستم و این خیلی هم بد است. فقط یک زمانی که در کیش تمرین میکردیم، نصف زمین در اختیار ما بود و نصفی در اختیار پرسپولیس و آقا کریم (باقری) به شوخی میگفت احسان دیسک را طوری پرتاب نکنی که پای بازیکنان ما قلم شود!
درباره علیرضا بیرانوند چه نظری داری؟
فکر میکنم که دروازهبان خیلی خوبی است و جزو بازیکنان و دروازهبانهای خوب فوتبال کشورمان هست و امیدوارم که سلامت باشد.
بیرانوند پرتاب دستهای بسیار خوبی دارد و تو هم پرتابگر هستی. فکر میکنی بتوانید به هم کمک کنید؟
دیسکی که ما پرتاب میکنیم، ۲ کیلو است ولی توپ فوتبال حدود ۵۰۰ گرم وزن دارد و پرتاب دیسک هم با پرتاب توپ متفاوت است اما هر وقت آقای بیرانوند خواست، من در خدمتش هستم و تکنیک پرتاب دیسک را به ایشان میگویم که چطور پرتاب کند.
حالا فکر میکنی اگر دروازهبان میشدی، میتوانستی پرتابهای خوبی داشته باشی؟
مطمئناً بهتر از آقای بیرانوند نمیتوانم پرتاب کنم!
احمدرضا عابدزاده چطور؟
به ایشان هم همین طور. چون پرتاب توپ فوتبال هم تمرینات خاصی میخواهد.
راستی به بهداد سلیمی هم در صحبتهایت اشاره کردی. درباره خداحافظی او چه نظری داری؟
بالاخره بهداد ورزشکار باهوشی است و خودش ترجیح داد که برود. البته من خودم خیلی ناراحت شدم و به خودش هم همان روز گفتم بهداد زمانی که ورزش را کنار بگذاری، تازه سختیهای زندگی برایت شروع میشود و روزی آنقدر دلت برای وزنه زدن و اینکه بیایی روی تخته، تنگ میشود که نمیدانی چه کار باید کنی ولی گفت نه من دیگر باید بروم. اتفاقاً آن روز آقای مک ویلکینز هم او را دید و به او گفت که از این پس باید تغذیهات را کمتر کنی. چون دیگر نمیخواهی به صورت حرفهای ورزش کنی.
نظر کاربران
هيچ كار مفيدي نكردي آقاي نا محترم
نقره هم حق منه
اینو همممه میدونن
همه
اون ماجراش هم چه زود ماس مالی شد ...