گفتگوی نیویورک تایمز با استیون اسپیلبرگ
در سالن کوچک کنفرانس استودیوی یونیورسال روبهروی همدیگر نشسته بودیم. با سیگاری خاموش بازی میکرد (این روزها فقط سیگار را توی دستش نگه میدارد) و درباره استقبالی که در روزهای گذشته از فیلم علمی-تخیلی جدیدش، «بازیکن یک آماده» در جشنواره فیلم جنوب از جنوبغربی (South by the Southwest Film Festival) شده است، صحبت کرد. مخاطبان سینما معتقدند این فیلم پرهزینه بازگشتی به شکوه «پارک ژوراسیک» و «ای. تی. موجود فرازمینی» است.
روزنامه اعتماد - ترجمه از بهار سرلك: وقتی سوالم را میپرسیدم استیون اسپیلبرگ ٧١ساله عینكش را روی صورتش میزان كرد. روی شقیقههایم چند قطره عرق نشسته بود. در سالن كوچك كنفرانس استودیوی یونیورسال روبهروی همدیگر نشسته بودیم. با سیگاری خاموش بازی میكرد (این روزها فقط سیگار را توی دستش نگه میدارد) و درباره استقبالی كه در روزهای گذشته از فیلم علمی-تخیلی جدیدش، «بازیكن یك آماده» در جشنواره فیلم جنوب از جنوبغربی (South by the Southwest Film Festival) شده است، صحبت كرد. مخاطبان سینما معتقدند این فیلم پرهزینه بازگشتی به شكوه «پارك ژوراسیك» و «ای. تی. موجود فرازمینی» است.
استیون اسپیلبرگ با لبخند گفت: «آه، خدای من، چه شبی بود. احساس میكردم دوباره ١٠ ساله شدهام!»
اما به هیچوجه نمیشد از آن پرسش مایوسكننده دست بكشم: آیا مجبور بود ثابت كند استعدادش را از دست نداده است؟ اگر مردم پس از دیدن «بازیكن یك آماده» بگویند استیون اسپیلبرگ با جادوی قدیمش بازگشته است یعنی آنها بر این باورند كه او استعدادش را مدتی از دست داده بود. از طرفی چند ساخته آخر او- از جمله «غول مهربان بزرگ» و «ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین» كه از آنها با عبارت «سرگرمكننده» یاد كرده بود، خیلی هم سرگرمكننده نبودند.
اسپیلبرگ با لحنی آرام پاسخم را داد: «آنقدر در زندگی شخصی و زندگی حرفهای سرم شلوغ است كه دیگر وقت فكر كردن به موفقیت و شكست را ندارم. من همیشه با سرعت تمام به جلو پیش میروم و خیلی به گذشته نگاه نمیكنم. به همین خاطر است كه پس از اینكه فیلمی را ساختم به سینما نمیروم تا آن را ببینم. گاهی سالها میگذرد و جرات میكنم فیلمی را دوباره میبینم و گاهی در این جور مواقع بعد از گذشت پنج دقیقه پخش فیلم را قطع میكنم.» از پنجره بیرون را نگاه كرد.
«تصویری هولناك در ذهنم نقش بسته كه من را تسخیر كرده است؛ تصویر گلوریا سوانسون كه در اتاق نشیمن خانهاش نشسته و روزهای پرشكوهش را مرور میكند.» اسپیلبرگ به فیلم نوآر «سانست بلوار» ساخته بیلی وایلدر اشاره میكرد. «و همیشه به خودم گفتهام: هرگز زمان را به یادآوری و مرور خاطرات گذشته پر از دلتنگی نخواهم گذراند.» در غیر این صورت او فیلمی میساخت كه در آن به مرور خاطرات گذشته پر از دلتنگی پرداخته بود.
«بازیكن یك آماده» اقتباس سینمایی رمانی به همین نام نوشته ارنست كلاین است كه در سال ٢٠١١ منتشر شد؛ این داستان سرشار از ارجاعات به فرهنگ عامه دهه ١٩٨٠ است؛ در حقیقت دههای كه تحت سلطه اسپیلبرگ- هم در مقام كارگردان و هم در مقام تهیهكننده- بود («بازگشت به آینده»، «احمقها» و «ارواح خبیثه») . عنوان «بازیكن یك آماده» همان عبارتی است كه وقتی فرد در بازیهای آركید آتاری سكهای میانداخت، روی نمایشگر میدرخشید. فیلمنامه كه نوشته زك پن و ارنست كلاین است به فیلمهای جان هیوز و ژاكت قرمزی كه مایكل جكسون در ویدیوی «تریلر» به تن كرده بود، اشاره دارد.
فیلم «بازیكن یك آماده» محصول برادران وارنر كه بهار امسال در سینماهای امریكا اكران شد، داستان پسر جوانی به نام وید واتس (با بازی تای شرایدن) است كه در كانكسهای شلوغ و كثیف محلهای در كلومبوس اوهایو زندگی میكند. سال ٢٠٤٥ است و اغلب امریكاییها دست از تلاش كشیدهاند. تمام وقت مردم این دوره به استفاده از هدستهای واقعیت مجازی و فناوریهای لمسی میگذرد؛ آنها با استفاده از این فناوریها میتوانند دنیای سهبعدی خیالی را به نام «Oasis» كشف كنند.
این دنیا را میلیاردری منزوی ساخته و جایی است كه فرد میتواند خود را به شكل هر چیزی كه میخواهد دربیاورد- جنسیتی دیگر داشته باشد، یا از گونهای دیگر باشد- و وید، عاشق دهه ١٩٨٠، و دختری به نام سامانتا كوك (با بازی اولیویا كوك) برای پیدا كردن سه كلیدی كه در نهایت آنها را به گنجینه اصلی میرساند، رقابت میكنند. آنها در این راه با سركرده و كاركنان كمپانی بدطینتی كه در هر دو دنیا حضور دارند نیز باید مقابله كنند.
اریك كوهن، منتقد وبسایت فیلم «ایندیوایر» پس از تماشای این فیلم، نوشت: «از لحاظ نمایشی اصیل، این فیلم حیرتآورترین فیلمی است كه اسپلیبرگ ساخته است.»
ساختههای اسپیلبرگ همواره میان سینمای معتبر و سینمای سرگرمی در نوسان بوده است؛ برای مثال فیلم «فهرست شیندلر» و «پارك ژوراسیك» را در یك سال ساخت و پس از ساخت «ایندیانا جونز و معبد مرگ» بلافاصله «رنگ ارغوانی» را ساخت. اما اخیرا نتایج فعالیتهای او نامتعادل شده است. سه فیلم تاریخی اخیر اسپیلبرگ («پست» كه سال گذشته اكران شد، «پل جاسوسها» (٢٠١٥) و «لینكلن» (٢٠١٢)) با موفقیت بینظیری روبهرو شدند و همگی نامزدی بهترین فیلم اسكار را به دست آوردند و در گیشه نیز فروش فوقالعادهای داشتند. با این حال، سه فیلم آخر او كه جذب مخاطب گسترده را مورد هدف قرار داده بودند، نتوانستند انتظارات را برآورده كنند. تازهترین این دسته فیلم فانتزی «غول بزرگ مهربان» است كه از روی رمانی به همین نام نوشته رولد دال اقتباس شد؛ اثری كه در سال ٢٠١٦ با فروش ٥٥ میلیون دلار در امریكای شمالی با اقبال مواجه نشد. پیش از آن «ماجراهای تنتن» براساس شخصیت كمیك بلژیكی و با پویانمایی رایانهای ساخته شد، سال ٢٠١١ سرمایه كمپانی پارامونت را به باد داد. اما فیلم «قلمروی جمجمه بلورین» در سال ٢٠٠٨شبیه به ماشین بلیتفروشی عمل كرد اما مجموع تماشاگران از این فیلم متنفر بودند.
این واكنشها باعث شد فیلم «جنگ دنیاها» به عنوان آخرین فیلم موفق تجاری اسپیلبرگ كه اغلب مخاطبان سینما آن را موفقیتی كمنظیر میدانند، معرفی شود؛ این فیلم در سال ٢٠٠٥ - در دورهای كه عصر مجزایی در هالیوود به شمار میرود- روی پرده رفت.
جِنین بسینگر، بنیانگذار طرح مطالعاتی فیلم در دانشگاه وسلیان میگوید: «هر چه سن اسپیلبرگ بالاتر رفته است علاقهاش در به هیجان آوردن مخاطب فروكش كرده و بیشتر روی كسب تجربه، متمركز شده است و البته كه همه تجربههای هنری با استقبال مواجه نمیشوند. ناعادلانه است اگر انتظاری غیر از این داشته باشیم.» او در ادامه میگوید: «میگویند او بهطور منظم فیلمهای به اصطلاح «سرگرمكنندهای» برای ما ساخته كه چیزی در آنها كم بوده. «تن تن» خیلی بد نبود اما برای خانوادهها خیلی تخیلی بود. و آخرین قسمت «ایندیانا جونز» اصلا خوب نبود. نه. نه. بحث تمام است.»
اسپیلبرگ آماده پیشروی تا این حد نیست. اما او با اظهارنظرهای بسینگر در مورد به هیجان آوردن مخاطبان موافق است. او میگوید: «در نخستین فیلمهایم، از «آروارهها» تا «مهاجمان صندوق گمشده» و «ای.تی.» داستان را از زوایه دید فردی كه روی صندلی سینما نشسته بازگو كردم؛ درواقع از دید تماشاگر و برای تماشاگر و مدتهاست این كار را انجام ندادهام. پس از «پارك ژوراسیك» چنین كاری را انجام ندادهام كه آن هم به دهه ١٩٩٠ بازمیگردد.»
چرا این زاویه دید را رها كرده است؟ با خنده میگوید: «چون حالا پیر شدهام و احساس میكنم مسوولیت سنگینی در روایت كردن داستانهایی دارم كه به نوعی معنایی اجتماعی دارند. اگر میان دو فیلمی كه یكی ١٠٠ درصد برای تماشاگر است و دیگری داستانی درباره گذشته دارد -كه خاطراتی را برایم زنده میكند یا با توسل به آن میتوانم بحثی را پیش بكشم كه مدتهاست به دست فراموشی سپرده شده مثل فیلم «مونیخ»- وادار به انتخاب شوم، همیشه تاریخ را به فرهنگ عامه ترجیح دادهام. حتی با وجودی كه هنگام دیدن «بازیكن یك آماده» كلی پاپكورن خورده شد و اوقات سرگرمكنندهای را برای مخاطب ایجاد كرد اما باز هم در این فیلم معنایی اجتماعی نهفته است.»
پذیرش خود و دیگران پررنگترین درونمایه «بازیكن ...» است. تشدید كنشها موتیف كلاسیك اسپیلبرگ است (والدین شخصیتمحوری غایب هستند و بچهها باهوشتر از بزرگسالان عمل میكنند.) اما این فیلم به عنوان داستانی اخطارآمیز در مورد واقعیت مجازی عمل میكند. چراكه با همهگیر شدن این تكنولوژی، كمپانیها هدستهای مقرون به صرفه معرفی و تجربه حضور در دنیای واقعیت مجازی و رفتن به سینماها را فراهم میكنند و حالا استودیوهای هالیوودی باید به فكر سرمایهگذاری در این مدیوم باشند.
اسپیلبرگ میگوید: «عمیقا به این تكنولوژی كه وجود دنیایی جایگزین را فراهم میكند، علاقهمندم. چون حقیقتا باور دارم به ماده فوق مخدر آینده بدل میشود.»
در صحنهای از فیلم «بازیكن ...» بچهای به اجاق گاز روشن نزدیك میشود و مادرش كه نزدیك او ایستاده هدست واقعیت مجازی روی سرش گذاشته، محو این دنیای مجازی شده است. مردم به «اویسیس» معتاد شدهاند، در زندگی واقعی دروغ میگویند و دزدی میكنند تا وسواسهای فكریشان را در دنیای مجازی ارضا كنند. اسپیلبرگ میگوید، نسل بعدی طوری است كه «پس از ٥ دقیقه صحبت كردن آنها ٢٠ دقیقه رازونیاز میكنند و این رازونیاز با گوشیهای همراه و متعلقات دنیای فناوری است.»
فیلم «بازیكن ...» حاوی هشدارهایی در مورد اعتیاد به واقعیت مجازی میشود اما همزمان میتوان آن را به عنوان تبلیغی برای این تكنولوژی به شمار آورد. اگر دنیای تماشایی اویسیس نتواند همه را ترغیب به خرید هدستهای واقعیت مجازی بكند، بنابراین هیچ تبلیغی از عهده این كار برنخواهد آمد.
راجر گایت ناظر جلوههای ویژه كمپانی
«Industrial Light & Magic» با همكاری اسپیلبرگ و آدام استاكهاوزن، طراح تولید برنده جایزه اسكار (برای فیلم «هتل بزرگ بوداپست») به جهان اویسیس جان بخشیدهاند. گایت میگوید: «این فیلم جاهطلبانهترین پروژهای است كه تا به حال كمپانی I.L.M بر عهده گرفته است.» ساخت فیلم «بازیكن...» كه بهطور تقریبی ١٥٠ تا ١٧٥ میلیون دلار هزینه داشت از طریق دونالد دو لاین به اسپیلبرگ پیشنهاد شد. دو لاین، یكی از تهیهكنندگان كمپانی برادران وارنر است كه سال ٢٠١٠ حتی پیش از انتشار كتاب كلاین امتیاز اقتباس سینمایی آن را خرید. زك پن و كلاین پنج سال را صرف نوشتن فیلمنامه كردند. دولاین نیز پس از دریافت فیلمنامه، بلافاصله كتاب و فیلمنامه را برای اسپیلبرگ فرستاد و منتظر پاسخ این فیلمساز بزرگ شد.
دولاین میگوید: «برای ساخت چنین فیلمی، اسپیلبرگ همیشه كارگردان رویاییام بوده است. اما بیایید واقعبین باشیم، چقدر ممكن است او را پیدا كنید؟» جایگاه اسطورهای اسپیلبرگ در هالیوود تحتتاثیر واكنشهای تلخ به آخرین فیلمهای فانتزی او قرار نگرفته است. او پركارتر از همیشه است؛ او مشغول پیشبرد قسمت پنجم مجموعه «ایندیانا جونز» و بازسازی «داستان وست ساید» است.
دولاین از پاسخ اسپیلبرگ متعجب و خوشحال میشود؛ اسپیلبرگ داستان «بازیكن یك آماده» را دوست داشته و بخشی از دلیل آن به كنار هم قرار گرفتن دو جهان برمیگردد. البته ناگفته نماند كه این پروژه برای این كارگردان چالشی بزرگ محسوب میشد. از جهاتی «بازیكن...» باعث میشد او همزمان دو فیلم بسازد: اویسیس كه با ضبط حركت (motion-capture) و تجهیزات واقعیت- مجازی كه مشخصا برای اسپیلبرگ تهیه شده بودند و ٥٠ درصد ساخت فیلم را انجام میدادند، ساخته میشد و باقی داستان «بازیكن ...» در پادآرمانشهر اوهایو روی میداد. تابستان سال ٢٠١٧ زمانی كه اسپیلبرگ در كامیككان حضور یافت، به شوخی گفت: «كتاب را خواندم و فكر كردم آنها به كارگردان جوانتری احتیاج دارند.»
مدتی قبل وقتی در دفتر او با هم صحبت میكردیم، اسپیلبرگ «بازیكن ...» را سومین فیلم دشوار حرفهاش نامید. «آروارهها» (١٩٧٥) هنوز دشوارترین فیلمش طبقهبندی میشود چراكه زمان زیادی صرف مساعد شدن وضعیت دریا و عمل كردن كوسه مكانیكی شد. دومین فیلم دشوار او «نجات سرباز رایان» (١٩٩٨) بود كه به تصویر كشیدن صحنه تاثیرگذار و پیچیده پیاده شدن سربازان امریكایی در ساحل اوماها طی نبرد نرماندی میپرداخت. اسپیلبرگ میگوید: سومین ساخته دشوارش تاثیری پوپولیستی روی او در مقام فیلمساز داشته و باعث شده او در فكر ساخت فیلمهای مهیج دیگر نیز باشد. او میگوید: «حافظه عضلانی ساخت چنین فیلمهایی با تجربه كارگردانی «بازیكن...» به من بازگشت و یادآور روزگاری شد كه كارگردانی جوانتر بودم.»
نظر کاربران
من همیشه استیون اسپیلبرگو با استنلی کوبریک اشتباه می گیرم . کی مثه منه ؟
پاسخ ها
عمت.
خخخ
سلام ببخشید اگه امسال پیام نور وآزاد انتخاب رشته کنم سال دیگه میتونم دولتی برم؟؟
یکی از معدود مقاله هایی بود که از اول تا اخر مطالعه کردم ممنون.