آرسن ونگر؛ آخرین امپراتور لیگ جزیره
وقتی از ساختن یک امپراتوری در فوتبال حرف می زنیم، آرسنال ونگر را به یاد بیاورم که ۲۲ سال پر از ایده و انگیزه بود؛ ایده هایی که گاهی مانند سال ۲۰۰۳ نتایج فوق العاده ای را رقم زدند و بعضی وقت ها هم مانند نتایج چند سال اخیر افول امپراتوری اش را شاهد بودیم.
هفته نامه همشهری جوان - محمد امیرپور: سرعت تغییرات در دنیای فوتبال آن قدر سریع است که بعید است هیچ سرمربی بتواند بیش از یک دهه در باشگاهی دوام بیاورد. «آرسن ونگر» را باید به بایگانی تاریخ فوتبال بسپاریم؛ تا این کلیدواژه «آخرین امپراتور» یادمان باشد. وقتی از ساختن یک امپراتوری در فوتبال حرف می زنیم، آرسنال او را به یاد بیاورم که ۲۲ سال پر از ایده و انگیزه بود؛ ایده هایی که گاهی مانند سال ۲۰۰۳ نتایج فوق العاده ای را رقم زدند و بعضی وقت ها هم مانند نتایج چند سال اخیر افول امپراتوری اش را شاهد بودیم.
چند سال بعد هیچ کس آرسنال را به خاطر عملکردش در اروپا قضاوت نخواهد کرد. توپچی ها بابت قهرمان نشدن در سال های اخیر هم سرزنش نخواهند شد؛ تمام چیزی که از آخرین امپراتور باقی خواهد ماند، باشگاهی است که هویت فوتبال زیبا به پای بازیکنانش گره خورده و مجسمه برنزی آخرین امپراتوری اش را جلوی در ورودی ورزشگاه اماراتز نصب کرده است.
وقت رفتنه
بازیکنان زیدی در آرسنال بودند که آرسن ونگر حکم بازنشستگی شان را در رختکن تیم صادر کرد. دقیقا وقتی که خودش را در صندلی چرمی گوشه رختکن رها می کرد، در ابرهای صندلی فرو می رفت و به «دنیس برگ کمپ»، «لی دیکسون»، «تونی آدامز»، «زی پارلر» و یک دوجین بازیکن اسم و رسم دار دیگر می گفت: «دیگه وقت رفتنه...»
احساساتی که این روزها پروفسور تجربه اش می کند، همان حسی است که بازیکنانش طی دو دهه در باشگاه تجربه کرده اند، آمیخته از درد و تسکین درد. خارج شدن از ساختمانی که تک تک آجرهایش را خودش بنا کرده بود و آرامش تماشای میراثی که در لندن به جا گذاشت. او تا همین چند هفته پیش هم باور داشت که می تواند شعارهای «ونگر برو بیرون» را ساکت کند. اعتقاد داشت می تواند دهان منتقدانش را ببندد و خودش را برای یک فصل دیگر آماده کند. 22 فصل حفظ کلاس و پرستیژ در دنیای فوتبال کار آسانی نیست اما فارغ از تمام کارهایی که او برای آرسنال و فوتبال کرده بود، آرسن مدت ها بود که از استانداردهای خودش پایین تر آمده بود و این برای هر سرمربی یک معنی دارد: «دیگه وقت رفتنه...»
فیس آف جزیره
خیلی ها درباره این نوشته اند که آرسن ونگر وقتی به لیگ جزیره آمد، انگلیسی ها از لحاظ کیفیت بعد از ایتالیا و اسپانیا و آلمان قرار داشتند. حتی بعد از فرانسوی ها که با «مارسی» و «پاریسن ژرمن» قهرمان لیگ قهرمانی اروپا و جام یوفا شده بودند. این درباره آرسنال هم صدق می کرد که به مدت پنج سال پیش از آمدن ونگر، در جزیره نه جامی برده بودند، نه حتی به فتحش نزدیک شده بودند. بازیکنان آرسنال عادت داشتند. بعدازظهرها در تراس ویلای شان لم بدهند و تا جایی که می توانند نوشیدنی های الکلی و همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده مصرف کنند.
«تونی آدامز» اعتراف کرده بود بعضی بازیکنان با این توجیه که به آنها انرژی می بخشد، در رختکن هم نوشیدنی الکلی مصرف می کردند. آرسن ونگر اما تمام این عادت ها را دور ریخت. بازیکنانش را مجبور کرد جز آخر هفته ها لب به نوشیدنی های الکلی نزنند و شیوه منسوخ تمرینات آرسنال - فوتبال بین گروهی و دویدن دور زمین - عوض شد. آرسن ونگر اولین سرمربی بود که بدنسازی نوین را وارد جزیره کرد و چهره فوتبال در جزیره را عوض کرد. شمارش هم برای بازیکنان آرسنال ساده بود: «هیچ فوتبالیستی در هیچ خراب شده ای با آبجو و سیب زمینی سرخ کرده قهرمان نشده است.»
الگوی جزیره
تا پش از این که آرسن ونگر به آرسنال بیاید، بریتانیایی ها خودشان را آقای فوتبال می دانستند و نگاهی متکبرانه به بیرون جزیره داشتند.«فرگوسن» با همین تکبر درباره ونگر گفته بود «کسی که از ژاپن آمده، چی درباره فوتبال می فهمد؟» فرانسوی که به نفهمیدن فوتبال مدرن متهم شده بود، برای ۲۲ فصل رقیب بزرگترین سرمربیان دنیا بود؛ «الکس فرگوسن»، «آنچلوتی»، «مورینیو»، «گوار دیولا». وقتی در سال دوم حضورش در آرسنال بالاتر از منچستر فرگوسن قهرمان لیگ برتر شد، دیگر کسی نمی توانست جدی اش نگیرد. ونگر شبکه ای مدرن از بازیکن یابی را برای لندنی ها پایه ریزی کرد.
انگلیسی ها که تا آن روز معمولا از بازیکنان انگلیسی استفاده می کردند، حالا با باشگاهی روبرو شده بودند که خارجی های ناشناخته ای را به لندن می آورد و قهرمان می شد. الگوی آرسن ونگر کم کم در دیگر باشگاه های انگلیسی هم جا افتاد. «چلسی»، «نیوکاسل»، «منچستریونایتد» و «بلکبرن» هم الگوی ونگر را در باشگاه شان پیاده کردند؛ ترکیبی از بازیکنان خارجی و انگلیسی. سبک فوتبال آرسنال و بازی سرعتی، تبدیل به رفرنس فوتبال جزیره شد و حتی موفقیت های سرمربی خارجی آرسنال بود که باعث شد باشگاه های جزیره سراغ مربیان خارجی بروند؛ اسم هایی مثل «کریستین گروس»، «ژرار هولیه»، «رود گولیت»، «ژان تیگانا» و ... تا ساختار کهنه فوتبال انگلیس دچار تغییرات شود.
کریستین گروس
تاریخ فوتبال
در اولین فصل حضور ونگر در فوتبال، دنیا شکل دیگری داشت. وقتی آرسن روی نیمکت توپچی ها نشست، «کاونتری سیتی» و«بلکبرن» هنوز در لیگ برتر بازی می کردند و به لیگ مدسته دوم سقوط نکرده بودند. «پروجا» و «پیاچنزا» در سری آ حضور داشتند و دچار ورشکستگی نشده بودند و ستاره های دنیای فوتبال «رود گولیت» و «پل گاسکویین» بودند. روزی که اوبه لندن آمد، خانه توپچی ها ورزشگاه کوچک و محقر «هایبوری» بود که در کوچه پس کوچه های لندن گم می شد اما روزی که رفت، توپچی ها به «اماراتز» رفته بودند؛ حجم بزرگی از فولاد و شیشه با تصاویری از اسطوره های باشگاه که دورادور اماراتز ایستاده بودند و دست در گردن هم انداخته بودند.
آرسن ونگر را نمی توان با نتایج دو سه فصل اخیرش قضاوت کرد. کسی که تمام بودجه ای که طی یک دهه در اختیارش قرار گرفت، به اندازه خریدهای تابستان منچسترسیتی و یونایتد بود اما سه بار قهرمان لیگ شد و هفت بار جام حذفی را بالای سر برد. ونگر حداقل با سه نسل فوتبالی کار کرد؛ نسل «بارن رایت ها»، «دنیس برگ کمپ ها» و «تیری آنری ها»؛ نسل هایی که بعد از انتشار بیانیه خداحافظی او در یک چیز اتفاق نظر داشتند؛ «او یک جنتلمن بود.»
ترس و غرور
او بزرگترین عاشق باشگاه بود؛ عاشقی که قطعا نمی دانست بعد از ترک معشوق چه کاری برای انجام دادن دارد. به خاطر همین هم بود که بعد از نتایج سینوسی آرسنال در چند سال گذشته و اعتراض هوادارانی که او را نمی خواستند، سعی کرد بماند و مبارزه کند. برخلاف بیشتر گزارش هایی که او را پیرمردی لجوج می دانستند که حاضر نبود صندلی اش در باشگاه را به جانشینی دیگر بدهد، ونگر بیشتر از لجبازی و غرور می ترسید. از آینده بدون مربیگری در باشگاهی که تمام هویتش را از آنجا به دست آورده بو د. این که از فردای خداحافظی از آرسنال، صبح ها به جای سروکله زدن با «هکتور بلرین» و «آرون رمزی» و «مسوت اوزیل» سرش را با خواندن روزنامه های صبح در حیاط پشتی خانه اش پر کند.
ترس از آخر هفته هایی که به جای نشستن روی صندلی اش در اماراتز، باید با نوه هایش سرگرم شود. این حجم از تغییرات در زندگی برای هر کسی وحشتناک است. یک بار در مصاحبه ای گفته بود: «اینجا تمام زندگی ام است. صادقانه بگویم واقعا از خداحافظی کردن می ترسم.» به خاطر همین ترس زیر فشار رسانه ها کوتاه آمد و باز هم روی نیمکت نشست. اما داستان اماراتز حداقل از چند هفته پیش یک تراژدی تمام عیار بود؛ صندلی هایی که به نشانه اعتراض به آرسن ونگر خالی مانده بودند. هواداران آرسنال به باشگاه پشت کرده بودند و این را دیگر نمی شد تحمل کرد. ونگر رفت، چون هیچ امپراتوری نمی تواند بدون قلب مردم، در سرزمینش حکمرانی کند. حتی اگر تکه تکه های آن امپراتوری را خودش ساخته باشد.
ارسال نظر