بازیگران درخشان تاریخ سینما (۶۶): دنیل دی لوئیس
سِر دنیل مایکل بلیک دی-لوئیس، زادۀ ۲۹ آوریل ۱۹۵۷، بازیگر بازنشستۀ انگلیسی است که دارای دو تابعیت بریتانیایی و ایرلندی است. او در صحنۀ تئاتر ملی جوانان لندن خوش درخشید و سپس در مدرسۀ تئاتر اُلد ویک بریستول پذیرفته شد و سه سال در آنجا آموزش دید.
برترین ها - ترجمه از سولماز محمودی: سِر دنیل مایکل بلیک دی-لوئیس، زادۀ ۲۹ آوریل ۱۹۵۷، بازیگر بازنشستۀ انگلیسی است که دارای دو تابعیت بریتانیایی و ایرلندی است. او در صحنۀ تئاتر ملی جوانان لندن خوش درخشید و سپس در مدرسۀ تئاتر اُلد ویک بریستول پذیرفته شد و سه سال در آنجا آموزش دید. دی-لوئیس در کنسینگتن لندن به دنیا آمد. او فرزند دوم سسیل دی-لوئیس شاعر و جیل بلکن بازیگر بود. پدرش از پروتستان های انگلیسی-ایرلندی و مادرش از یهودیانی بود که اجدادش از لهستان و لتونی به انگلستان مهاجرت کرده بودند. زمانی که دنیل دو ساله بود، خانوادۀ او به محلۀ گرینویچ نقل مکان کردند.
در سال ۱۹۶۸، والدین دی-لوئیس که رفتارش را بیش از حد وحشیانه می دیدند، او را به مدرسۀ خصوصی سِوِن اوکس در کنت فرستادند. در آن مدرسه با سه مورد از مهم ترین علایق خود آشنا شد: نجاری، بازیگری و ماهیگیری. با این حال، رفته رفته از این مدرسه بیزار شد و دو سال بعد، به مدرسۀ خصوصی دیگری به نام بیدیلز در پیترزفیلد همپشر منتقل شد. خواهرش نیز در همان مدرسه تحصیل می کرد و روش های مدرسه اش متعادل تر و خلاقانه تر بودند. در ۱۴ سالگی، برای اولین بار در فیلمی به نام «یکشنبه، یکشنبۀ خونین» و در نقش یک خرابکار بازی کرد. او این تجربه را "بهشت" توصیف کرد، چرا که برای خراب کردن ماشین های گرانقیمتی که بیرون کلیسای محل پارک شده بودند، ۲ پوند دستمزد گرفته بود.
در سال ۱۹۸۵، دی-لوئیس با بازی در فیلم «رختشویخانۀ زیبای من» برای اولین بار تحسین منتقدان را برانگیخت. داستان این فیلم به کارگردانی استیون فریرز و نویسندگی حنیف قریشی در لندن سال های ۱۹۸۰، در زمان نخست وزیری مارگرت تاچر میگذرد. اولین فیلم از سه فیلم دی-لوئیس است که در فهرست ۱۰۰ فیلم برتر بریتانیایی قرن بیستم در موسسه فیلم بریتانیا قرار گرفته اند.
در همان سال، با بازی در فیلم «اتاقی با یک چشم انداز» (۱۹۸۵) بر اساس رمان ای. ام. فورستر بار دیگر توجه همگان را به خود جلب کرد. داستان این فیلم در دورۀ سلطنت ادوارد هفتم در ابتدای قرن بیستم می گذرد و او نقش نامزد شایستۀ شخصیت اصلی فیلم را دارد. در سال ۱۹۸۷، در «سبکی تحمل ناپذیر هستی» اقتباس فیلیپ کافمن از رمان میلان کوندرا نقش شخصیت اصلی داستان، یعنی جراح اهل چک را بازی کرد. او در طول هشت ماه فیلمبرداری، زبان چکی را یاد گرفت و در تمام طول برنامۀ فیلمبرداری از قالب نقش بیرون نیامد.
دی-لوئیس در 1989 به صحنۀ تئاتر بازگشت و نقش اول نمایش «هملت» را در تئاتر ملی لندن بر عهده گرفت، اما در صحنه ای که روح پدر هملت روبروی او ظاهر می شود، بیهوش شد. او بی اختیار شروع به گریه کردن کرد و حاضر نشد دوباره به صحنه بازگردد. جرمی نورتم و یان چارلستون در شب های بعد جایگزین او شدند. اگر چه این اتفاق رسماً به خستگی او نسبت داده شد، خود او بعدها اعلام کرد که روح پدر خود را در آن لحظه دیده است. از آن به بعد لوئیس دیگر در صحنه ظاهر نشد. توجه رسانه ها به دنبال حال بدش در صحنۀ نمایش باعث شد تصمیم بگیرد در اواسط دهۀ 1990 به ایرلند برود تا در میان این شهرت روافزون، خلوت خود را دوباره به دست بیاورد.
دی-لوئیس در سال 1992، در فیلم آمریکایی «آخرین موهیکان» بر اساس رمان جیمز فنیمورکوپر بازی کرد. او در روند پژوهش در مورد شخصیت این فیلم، تمرین های سخت وزنه برداری انجام داد، یاد گرفت چگونه غذایش را از زمین و جنگلی که در آن زندگی می کرد به دست بیاورد. اردو زدن، شکار و ماهیگیری یاد گرفت. به مهارت های نجاری خود افزود و یاد گرفت چطور قایق بسازد و پوست حیوانات را بکند. در طول فیلمبرداری برای حفظ نقش خود همیشه یک تفنگ بلند به همراه داشت.
در 1996، در «بوتۀ آزمایش» بر اساس نمایشنامه ای از آرتور میلر بازی کرد. در حین فیلمبرداری این فیلم، با همسر آینده اش، ربه کا میلر، دختر این نمایشنامه نویس آشنا شد. بعد از آن، در «بوکسور» جیم شریدن، نقش یک بوکسور سابق و عضو ارتش جمهوری خواه ایرلند را بازی کرد که به تازگی از زندان آزاد شده بود.
او برای بازی در این نقش، با بَری مگوئیگن قهرمان سابق بوکس جهان تمرین می کرد و در مسابقات حرفه ای بوکس حاضر می شد. بعد از این فیلم، مدتی از بازیگری فاصله گرفت و خود را نیمه بازنشسته کرد و به علاقۀ قدیمی اش یعنی کار با چوب پرداخت. به فلورانس ایتالیا رفت و در آنجا مجذوب پیشۀ کفاشی شد و نزد استفانو بمر این صنعت را یاد گرفت.
بعد از پنج سال، در سال ۲۰۰۰ با فیلم «دار و دسته های نیویورکی» به کارگردانی اسکورسزی به سینما بازگشت. او در نقش رهبر یک گروه شرور به نام ویلیام کاتینگ معروف به "بیل قصاب" با لئوناردو دی کاپریو در نقش شاگرد جوان بیل همبازی بود. او فرآیند طولانی خودسازی را با شاگردی قصابی شروع کرد؛ قصابی از جنوب لندن استخدام کرد تا قطعه قطعه کردن لاشۀ حیوانات را به او یاد بدهد. چند هنرمند سیرک هم استخدام کرد تا پرتاب چاقو یادش بدهند. در طول فیلمبرداری، هرگز از نقش خود خارج نشد (لهجۀ نیویورکی شخصیت فیلم را همیشه حفظ می کرد). زمانی که در حین فیلمبرداری به سینه پهلو مبتلا شد، حاضر نشد لباس گرم تری بپوشد یا خود را درمان کند، چون در آن دوره (مربوط به فیلم) مرسوم نبود؛ با این حال، در نهایت متقاعد شد که نزد پزشک برود. برای بازی در این فیلم، سومین بار نامزد دریافت اسکار شد و دومین جایزۀ بفتا برای بهترین بازیگر نقش اول را به دست آورد.
دی-لوئیس در درام تاریخی حماسی «لینکلن» (2012) به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، نقش آبراهام لینکلن را بازی کرد. فیلمبرداری این فیلم که بر اساس کتاب «گروه رقیبان: نبوغ سیاسی آبراهام لینکلن» ساخته می شد، در اکتبر 2011 در ریچموند ویرجینیا آغاز شد. او برای آماده شدن برای نقش لینکلن، از اسپیلبرگ یک سال وقت خواسته بود. در این مدت، بیشتر از 100 کتاب دربارۀ لینکلن خواند، و مدت زیادی را با گریمور فیلم کار کرد تا به شبیه ترین فیزیک به لینکلن برسد. این فیلم نقدهای مثبتی دریافت کرد که بیشتر آنها به بازی دی-لوئیس مربوط می شدند.
کمی بعد از دریافت سومین اسکار، دی-لوئیس اعلام کرد که می خواهد از بازیگری فاصله بگیرد و قبل از بازی در یک فیلم دیگر، برای پنج سال در مزرعه اش در ویکلوی ایرلند زندگی کند. بعد از پنج سال، در دسامبر 2017 در درام تاریخی «رشتۀ خیال» به کارگردانی پل تامس اندرسن بازی کرد. در این فیلم که در لندن سال های 1950 می گذرد، وی نقش خیاطی وسواسی به نام رینولدز وودکاک را بازی می کند که عاشق خدمتکاری با بازی ویکی کرییپس می شود. در 20 ژوئن 2017، قبل از اکران این فیلم، سخنگوی دی-لوئیس اعلام کرد که او قصد دارد از بازیگری کناره گیری کند. فیلم «رشتۀ خیال» و بازی او تحسین منتقدان سراسر دنیا را برانگیخت. دی-لوئیس و ربه کا میلر در نوامبر 1996 ازدواج کردند. آنها دو پسر به نام های رونن کال و کشل بلیک دارند و در منهتن نیویورک و ویکلوی ایرلند زندگی می کنند. دی-لوئیس دو تابعیت انگلیسی و ایرلندی دارد.
نظر کاربران
این بشر عشششقه عشق .
اگه حرفمو قبول ندارین فیلم رشته ی خیال رو ببینین
خواهشمندم یک بار هم بندیکت کامبربچ رو توی بازیگران درخشان تاریخ سینما قرار بدین.
مگه میشه حرف از بازیگری زد حرف از دنیل دی لوییس زد و اسمی از فیلم دای چپ من نبرد؟؟؟؟؟؟؟