حزب توده راه ارانی را ادامه نداد
تقی ارانی؛ پدرخوانده چپ در ایران
پرداختن به زندگی، شخصیت، تفکر و عملکرد سیاسی تقی ارانی همواره مناقشات بسیاری بین پژوهشگران و تاریخ نگاران را سبب شده است. آن طور که پیداست بنا به دلایلی که در ادامه از آن سخن خواهیم گفت این مناقشات در دو حوزه به سختی و حتی تقابل گراییده که این خود از جلوه کردن شناختی جامع، واقع و بیطرفانه از ارانی جلوگیری کرده است.
حیات فکری و زندگی سیاسی ارانی
بخشی از این تقابل ها برخاسته از دیدگاه های ایدئولوژیک بوده و بخشی دیگر به سختی پژوهش در این حوزه ها باز می گردند. در خاستگاه اول شخصیت موجه ارانی در کانون توجه قرار داشت و هر یک از نحله های چپ ایران تلاش در نزدیک نشان دادن خود به فکر و مشی او داشتند. از این رو ارانی را آن گونه که خود می خواستند تفسیر می کردند تا آن گونه که بود. از معرفی ارانی توسط حزب توده به عنوان پدر فکری و رهبر فقید خود و کمونیست دو آتشه جلوه دادن وی گرفته تا تلاش های بی وقفه برای سوسیال دموکرات نمایاندن او.
این مناقشه ها حوزه های فکری متفاوت در چپ ایران بود که تلاش در مصادره ارانی به نفع خود داشتند. چنین تلاشی طبیعتا تفکر و منش سیاسی ارانی را در منتهی الیه خط فکری خود می دید و معرفی می کرد.
خاستگاه دوم به ضعف تاریخ نگاری مستند در ایران باز می گردد که در نبود و یا کمبود اسناد، ساده ترین راه را بر می گزید و بر حدس و گمان و اما و اگر تکیه داشت. گفتن حرف های کلی و دم دستی که ارانی را به سادگی و در یک جمله مارکسیست و پدر فکری چپ ایران معرفی می کرد اما پاسخی برای این سوال که «چرا و چگونه» نداشت. اساسا از این خاستگاه تفکر غالب در اذهان عمومی در ارتباط با پنجاه و سه نفر که آن را یک حزب سیاسی کمونیستی به رهبری ارانی تصور می کرد بیرون آمد و نهادینه و تکرار شد.
در یکی دو دهه اخیر اما تلاش های درخور توجهی صورت گرفته تا ارانی را بیرون از هر چارچوبی به قضاوت بنشیند و تصویری واقعی تر از وی به نمایش بگذارد. خوشبختانه کشف برخی اسناد جدید زاویه های تازه تری پیش روی محققین گشوده است که لازمه نمایان شدن آنها واکاوی عمیق این اسناد است. حال در حد این مجال مختصری به این حوزه های مناقشه انگیز می پردازیم.
حیات فکری
حیات فکری ارانی را می توان به دو دوره تقسیم کرد؛ دوره اول حیات فکری ارانی از سال های تحصیل دوره متوسطه در دارالفنون آغاز و تا حدود سال ۱۳۰۳ که در آلمان مشغول به تحصیل بوده را شامل می شود. در این دوره ناسیونالیسم در کانون توجه ارانی قرار دارد و فعالیت های فکری خود را نیز در همین راستا انجام می دهد. او که از دوران تحصیل در دارالفنون از گرایش های ناسیونالیستی برخوردار بود، پس از مهاجرت برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به آلمان نیز با انتشار نوشته ها و مقالاتی در مجله های آزادی شرق، ایرانشهر و نامه فرنگستان این جنس تفکرات خود را آشکار کرد اما همزمان با بروز این دست گرایش ها، بُعد دیگری از اندیشه ارانی در آلمان در حال شکل گیری بود که رفته رفته فعالیت های فکری اش را به سمت خود سوق می داد و حتی نوع نگاهش به ناسیونالیسم را نیز تغییر می داد.
ارانی در این دوره علاوه بر مطالعه در حوزه تحصیلی خود یعنی فیزیک و شیمی شروع به مطالعه عمیق در زمینه بیولوژی و روانشناسی انسان، جامعه شناسی و فلسفه کرد. او با مطالعه در حوزه علوم طبیعی به ماتریالیسم گرایید و متعاقب آن با تحقیق در اندیشه مکاتب فلسفی و فلاسفه بزرگ به ماتریالیسم دیالکتیک و مارکسیسم اعتقاد پیدا کرد. اولین نشانه های تاثیر اعتقاد به این ایدئولوژی در فعالیت فکری ارانی را می توان در اقدام وی به چاپ مقالاتی در معرفی آخرین دستاوردهای علمی و فنی بشر در واپسین ماه های همکاری خود با مجله های ایرانشهر و نامه فرنگستان دید.
ارانی همین خط فکری را بعدها در مجله دنیا دنبال کرد زیرا به این اعتقاد رسیده بود که سیر تکاملی محیط مادی در یک رابطه دیالکتیکی باعث پیشرفت فکری بشر خواهد شد. ارانی پس از این یعنی از سال ۱۳۰۴ اسلوب ماتریالیسم دیالکتیک را در آثار خود به کار گرفت. او تلاش داشت تا این اسلوب را حتی در فیزیک، شیمی و یا روانشناسی به خدمت گیرد.
ارانی پس از بازگشت سعی در ترویج تفکر خود در ایران داشت که نتیجه آن تجدید چاپ آثاری که در آلمان منتشر ساخته بود در داخل کشور و انتشار مجله دنیا بود. مجله دنیا که از اواخر سال ۱۳۱۲ نشر خود را آغاز کرد، اصل را بر ترویج تفکر مادی و ماتریالیسم دیالکتیک در یک خط سیر پیوسته گذاشته بود.
استراتژی ارانی در مجله دنیا تبیین مسائل علمی، صنعتی، فلسفی اجتماعی و هنری با استفاده از اصول مادی و بر مبنای ماتریالیسم دیالکتیک بود. ارانی این استراتژی را در یکی از نوشته های خود رُل تاریخی مجله دنیا معرفی می کند. تمایل به ماتریالیسم و مارکسیسم در ارانی تعریف او از ناسیونالیسم را نیز تحت تاثیر قرار داد. او در این دوره آن جنبه هایی از تفکر ناسیونالیستی را که ایده آلیستی می داند نفی می کند. ارانی ناسیونالیسم را یک علاقه حساب شده منطقی و مادی می داند و به دفاع از آن می پردازد.
ویژگی های فکری ارانی و خط فکری او در مجله دنیا در زمانی که استالینیسم در شوروی استقرار دارد و جریان های چپ را ملزم به دنباله روی برای رسیدن به انقلاب جهانی سوسیالیستی می داند در خور توجه است. تفکر ارانی نه تنها توجهی به خط غالب فکری چپ در شوروی ندارد، بلکه حتی در مواردی چنانچه در مجله دنیا می بینیم در مقابل آن قرار می گیرد.
تفکری که در این دوره حتی به تئوری حزب پیشرو برای تحقق انقلاب هم تمایلی نشان نمی دهد و تنها می کوشد مارکسیسم را به صورت علمی و نه عملی به جامعه معرفی کند. این خود وجه تمایز ارانی از سایر متفکرین چپ پیش و حتی بعد از خود است. ارانی بیش از آن که متوجه توده ها و کار حزبی باشد، به اقشار تحصیلکرده و روشنفکر و پرداختن به کار تئوریک برای ترویج مارکسیسم توجه دارد. تلاش شوروی برای جلب ارانی و مجله دنیا به سمت خود نیز ریشه در همین تفاوت و استقلال دارد؛ تلاشی که وقتی بی سرانجام ماند، پنجاه و سه نفر را آفرید و به حذف ارانی منجر شد. عدم تمایل ارانی به شوروی در این مقطع ریشه در تفاوت برداشت ایدئولوژیک او از مارکسیسم و اعتقاد به وطن پرستی داشت.
زندگی سیاسی
زندگی سیاسی ارانی همانند حیات فکری او دو دوره مهم را پشت سر می گذارد. دوره اول فعالیت سیاسی ارانی به زمان حضور وی در آلمان و تاسیس فرقه جمهوری انقلابی ایران مربوط می شود. فرقه جمهوری انقلابی ایران خود را سازمانی انقلابی با هدف سرنگونی حکومت رضاشاه معرفی می کرد. ارانی در این دوره با افرادی چون مرتضی علوی و مرتضی یزدی همکاری داشت.
فرقه جمهوری انقلابی ایران تقریبا سال 1309 تشکیل می شود. این فرقه به لحاظ ایدئولوژیک تحت تاثیر مارکسیسم است اما چنانکه خود این فرقه در تذکاریه اجرایی مرکزی خود به دفتر خاور کمینترن تاکید می کند از اعضاء نامتجانسی تشکیل شده بود. فرقه جمهوری انقلابی ایران یک سازمان تمام عیار کمونیستی نبود، اما به واسطه عضویت و لیدری برخی چون مرتضی علوی یا احمد اسدف ردپای لنینیسم در برنامه ها و تجزیه تحلیل فرقه از جامعه ایران، مشهود است.
دوره دوم زندگی سیاسی ارانی به سال 1312 به بعد مربوط می شود. ارانی اواخر سال 1307 به ایران بازگشت، اما آن گونه که مشخص است او در این دوره یعنی تا زمان انتشار مجله دنیا و شکل دهی یک گروه روشنفکری برای ترویج مارکسیسم، تنها به تدریس و تجدید چاپ آثار خود و انتشار چند اثر مرتبط با تاریخ و تمدن ایران می پردازد.
همزمان با آغاز انتشار مجله دنیا، ارانی تصمیم به ایجاد یک محفل روشنفکری جهت بحث پیرامون مارکسیسم گرفت. او برای این کار ابتدا ایرج اسکندری و بزرگ علوی را با خود همراه ساخت، سپس در پی وارد کردن افراد جدیدی به این محفل بر آمد. در بخشی از مجله دنیا از خوانندگان خواسته می شد که اگر خط فکری شما با خط فکری این مجله همسو است، آدرس خود را ارسال کنید.
ارانی یک روز در هفته را برای بحث پیرامون مطالب مجله در نظر گرفت و دانش آموزان و دانشجویانی که پیگیر مجله بودند و یا سوالی داشتند به آن جلسه دعوت می کرد. دیری نگذشت که محفلی روشنفکری پیرامون ارانی تشکیل شد. از این تاریخ به بعد زندگی سیاسی ارانی وارد فاز جدیدی می شود که در نهایت به ظهور پنجاه و سه نفر می انجامد. حال ببینیم پنجاه و سه نفر چگونه پای خود را به عرصه تاریخ معاصر ایران گشود.
ارانی و 53 نفر
کمبود اسناد زوایای بسیاری از زندگی سیاسی ارانی و همچنین گروهی که تحت عتوان پنجاه و سه نفر در تاریخ معاصر ایران شناخته می شوند را در هاله ای از ابهام قرار داده و فرضیه های ضد و نقیضی را مطرح ساخته است. این ابهامات به ویژه در ارتباط با تفکر و زندگی سیاسی ارانی در اواخر عمر، یعنی زمانی که با گروه موسوم به پنجاه و سه نفر در پیوند قرار می گیرد جلوه بیشتری دارند. کمبود اسناد برای ایجاد گشایش در این ابهامات باعث شده بعضا فرضیه هایی ساده و پیش پا افتاده در این زمینه نهادینه و تکرار شوند. کار زمانی دشوارتر می شود که حتی اسناد موجود نیز خود گاهی سبب ابهام بیشتر می شوند.
برخی از این اسناد توسط حزب توده منتشر شده که البته نحوه انتشار آنها گاهی تحت تاثیر صلاحدید حزبی و ایدئولوژیک قرار دارد که سند مربوط به آخرین دفاع دکتر ارانی در دادگاه نمونه آن است. حتی به نظر می رسد برخی افراد نزدیک به کامبخش سعی در از بین بردن برخی اسناد از جمله پرونده پنجاه و سه نفر نیز داشته اند تا حقایق را از قضاوت تاریخ پنهان سازند.
چنین نمایان است که خاطره نویسی اعضای مرتبط به گروه موسوم به پنجاه و سه نفر می تواند راهگشا باشد اما متاسفانه این گونه نیست. خاطرات منتشر شده گاهی نه تنها پرده از ابهامات بر نمی دارند بلکه در برخی موارد با ارائه تصورات غلط، نکات مبهم را تقویت می کنند. ایرج اسکندری، بزرگ علوی، انور خامه ای، نصرت الله جهانشاه لو از کسانی هستند ه خاطرات شان انتشار یافته اما از میان اسنادی که امروزه در اختیار ما قرار دارند، پرونده پنجاه و سه نفر (البته بخشی از آن) که توسط حسین فرزانه انتشار یافته از ارزش بالایی برخوردار است، زیرا با تحلیل محتوای بازجویی ها و مواجهه ها و در نظر گرفتن قرینه ها می توان بخش مهمی از حقایق را دریافت و به یک روایت جدید از زندگی سیاسی ارانی و گروه موسوم به پنجاه و سه نفر رسید.
رجوع به این اسناد اساسا تشکیل یک حزب تمام عیار کمونیستی به رهبری ارانی را رد می کند. این اسناد نشان از یک تلاش بیرونی و نه از سوی شخص ارانی برای ایجاد یک حزب دارند که در طی این تلاش پنجاه و سه نفر ظهور می یابد. گروهی که تحت عنوان پنجاه و سه نفر شهرت یافته اند، تنها پس از دستگیری و بر اساس تعداد افراد دستگیر شده متهم به تاسیس یا عضویت در سازمانی کمونیستی به این اسم شدند. دستگیری ها به فعالیت چند گروه جدا از هم مربوط می شد.
گروه اول حلقه روشنفکری ارانی بود که از آن سخن گفتیم. گروه دوم کسانی بودند که با کامبخش در ارتباط قرار می گرفتند و گروه سوم افرادی بودند که توسط شورشیان تبلیغ شده بودند اما سوال اینجاست که آیا واقعا یک حزب تمام عیار کمونیستی بود؟
بررسی پرونده پنجاه و سه نفر این فرضیه را رد می کند و ابعاد تازه ای را پیش روی می گذارد. این اسناد حاکی از تلاش شوروی برای جلب ارانی و مجله دنیاست. به همین منظور اصلانی ماموریت می یابد به ایران آمده و زمینه ارتباط ارانی با کامبخش را فراهم کند. اصلانی از طریق زن دهزاد از اعضای حزب کمونیست که با ارانی ارتباط خانوادگی داشته اند به عنوان رفیق دهزاد معرفی می شود و کامبخش را با ارانی مرتبط می سازد. از سوی دیگر کمینتران از دکتر بهرامی می خواهد به عنوان رابط با آنها همکاری کند. در واقع اصلانی به ایران می آید تا کامبخش را با ارانی و دکتر بهرامی مرتبط سازد. اصلانی از ارانی می خواهد تا مجله دنیا را در اختیار آنها قرار دهد.
کامبخش پس از آن که در ارتباط با ارانی قرار می گیرد، اما تلاش خود و اصلانی را در جذب ارانی و مجله دنیا بی نتیجه می بیند، طرحی نو در می افکند. او از ارانی می خواهد که دانشجویان و دانش آموزان مستعد را به او معرفی کند. بدین ترتیب این افراد که بیشتر آنها از محفل ارانی هستند به کامبخش معرفی می شوند اما کامبخش تلاش می کند پس از این ارانی را به حاشیه رانده و این افراد را تنها در ارتباط با خود قرار دهد.
پس از دستگیری شورشیان و شرایط پیش آمده کامبخش در زندان فرصت را غنیمت شمرده و چهره یک حزب تمام عیار کمونیستی را برای پلیس رضاشاه ترسیم می کند. او با جوسازی علیه ارانی، لو دادن همه را به گردن او می اندازد تا اعترافات خود را پنهان سازد.
بسیاری از افرادی که ذیل پرونده پنجاه و سه نفر با هم پیوند خوردند اساسا ارتباط یا سنخیتی با یکدیگر نداشتند. برخی از آنها حتی در گروه های یاد شده هم فعال نبودند و تحت تاثیر عواملی چون ارتباط با افراد فعال، غلو در اعترافات و غیره دستگیر شدند. نهایت اتصال این گروه ها از طریق کامبخش بود.
پرونده پنجاه و سه نفر اما از سوی دیگر حاکی از تبانی بین کامبخش و پلیس رضاشاه در پنهان نگاه داشتن حقایق دارد. زمینه این تبانی ریشه در هدف مشترک شوروی و پلیس ایران در حذف این جریان داشت.
ارانی و حزب توده
حزب توده بعدها این جریانات را نادیده گرفت و بنا به صلاحدید شوروی، کامبخش نه تنها در حزب پذیرفته شد، بلکه به مقامات بالای حزبی هم نائل آمد. بعدها حزب توده تلاش کرد انزجار ارانی از کامبخش و اصلانی را با دستکاری در اسناد به جای مانده پنهان سازد. کامبخش در گزارش سری خود به بین الملل کمونیست، ارانی را تحت عناوین مقام پرست، خودخواه، فتنه انگیز و کسی که از تمایلات ضد کمونیستی برخوردار است، معرفی می کند. او اما در مقابل به فکر استفاده از چهره موجه ارانی به منظور پیشینه سازی افتاد. کامبخش پیشنهاد کرد که به رغم ویژگی های منفی ارانی در آینده از او به عنوان بهترین انقلابی و مبارز برای کمونیسم و کسی که زندگی خود را برای انقلاب اکتبر کمونیستی از دست داد یاد شود. بدین ترتیب ارانی تبدیل به رهبر فقید و پدر فکری حزب و راه آن راه ارانی معرفی شد. این در حالی بود که این دو هم در برداشت های ایدئولوژیک و هم در عمل راهی متفاوت از یکدیگر را پیمودند.
ارسال نظر