السا فیروز آذر آرزو دارد فروید شود!
شروع کارش با آثار خاله نویسنده و کارگردانش تهمینه میلانی بود. این شروع بر می گردد به سال ها قبل، وقتی که او کودک بود. اما بعد از فیلم «کاکادو» خانم میلانی برایش شرط گذاشت که دیگر بازی نکند و به فکر درس خواندن و تحصیل در زمینه سینما باشد. حتی به او قول داد در صورتی که این کار را بکند، بعد از تحصیلاتش یک نقش اساسی به او خواهد داد.
خانم فیروز آذر از خودتان و تجربه های تان بگویید؛ چگونه جذب دنیای بازیگری شدید و جرقه این کار از کجا زده شد؟
- از کودکی به طور ناخواسته وارد فیلم های خاله ام شدم و بعد، سر فیلم «کاکادو» که اولین نقش اصلی ام را داشتم، خانم میلانی به من گفتند که دیگر، تا دانشگاه نرفتی کار نکن. آن زمان پیشنهادهای زیادی برای کار در ژانر کودک داشتم اما ایشان گفتند کار نکن و همچنین گفتند بعد از تمام شدن درس ات یک نقش خوب به تو می دهم. دلیلش هم این بود که ایشان می گفتند اگر دائم بخواهی کار کنی از درس خواندن فاصله می گیری. در آن زمان که من هشت، نه ساله بودم درک درستی از کار بازیگری و این که آیا این کار را دوست دارم یا نه، نداشتم. بعد خیلی برایم جالب بود که خانم میلانی به قولی که داده بودند عمل کردند و ترم اول دانشگاه بودم که نقش مکمل زن زیادی را به من پیشنهاد کردند و من بازی کردم که تجربه و شانس فوق العاده ای بود.
قهرمان دوران کودکی تان چه کسی بود؟
- یکی از دایی هایم که پزشک هستند و از دید من در آن دوران پسری جوان و فیلسوف بود. با من و خواهرم زبان انگلیسی کار می کردند و از بحث های روانشناسی می گفتند. هم از روانشناسی می گفتند هم از فلسفه و من با خودم می گفتم که چقدر ایشان چیزهای زیادی می داند. یادم می آید خانواده ام اعتماد به نفس زیادی به من می دادند که باهوش هستم و این باور من شد که هنوز هم فکر می کنم که باید دانشمند شوم. به همین خاطر است که می گویم می خواهم فروید شوم چون ایشان دانشمند مورد علاقه من هستند.
فیلمنامه نویسی را از کجا شروع کردید؟
- در مقطعی نقش هایی که به من پیشنهاد می شد را نمی پسندیدم و این باعث شد برای خودم نقش بسازم و فیلمنامه بنویسم. کم کم متوجه شدم به نویسندگی علاقه دارم و بعد هم عاشقش شدم. پس درسش را خواندم و آکادمیک به این کار ادامه دادم. حالا هم چند سالی است که تدریس فیلمنامه نویسی می کنم.
خانم تهمینه میلانی چقدر در موفقیت شما تاثیر داشتند؟
- خیلی. آشنایی و ورود من به سینما به واسطه ایشان و کارهای ایشان بوده است. در واقع یادگیری بازیگری در سینما را مدیون خانم میلانی هستم و حتی آشنایی با سختی های کار و مراحل گوناگون در سینمای ایران.
آیا نقشی از فیلم های خانم میلانی بوده که دوست داشتید شما بازی کنید ولی به دلایلی شخص دیگری آن را بازی کردند؟ کمی هم از رابطه تان با خانم میلانی بگویید.
- من همه نقش هایی که خانم میلانی می نویسند را دوست دارم. مثلا از سوپراستار که نقش اصلی آن دختری ۱۶ ساله بود تا آتش بس ۲ که باید کسی نقش اصلی آن را ایفا می کرد که کودک ۵ ساله داشت را دوست داشتم بازی کنم ولی این دوست دارم ها اصلا معقولانه نبود زیرا به سنم نمی خورد. رابطه من با ایشان آنقدر قشنگ است که اصلا دوست ندارم با پیشنهاد غیرمعقولانه لطمه ای به آن بزنم.
- بله، فکر می کنم در چند مرحله در سینما احساس شکست کردم. حتی در آن برهه فکر می کردم که همه چیز تمام شده است و باید دوباره شروع کنم. گفتم که من وسواس فیلمنامه ای دارم. البته خودم اصلا حس نمی کنم ولی نتیجه اش وسواس گونه است که در بازی نکردنم می بینید. اما در آن شکست ها فکر می کردم خودخواه هستم که نقش ها را قبول نمی کنم. خانم میلانی به من می گفتند چرا از خودت یک فرد خودخواه نشان می دهی در صورتی که این گونه نیستی. با راهنمایی ایشان بود که سعی کردم روی رفتارم کار کنم، زیرا به نظرم یکی از دلایل موفقیت شخصی یک آدم، خوش اخلاقی است.
بازیگر خارجی مورد علاقه تان چه کسی هستند؟
- فقط رابرت دنیرو.
- شاید به طور کلی نتوانم بگویم ولی آقای ناصر هاشمی در فیلم «برادرم خسرو» فوق العاده بودند. آقای شهاب حسینی هم که همیشه خوب هستند.
بازیگر خانم هم نام می برید؟
- خانم هدیه تهرانی.
فکر می کنید بزرگ ترین اشتباه شما در زندگی تان چه چیزی بود؟
- بزرگ ترین اشتباهم نترس بودنم است.
نترس بودن را چرا جزو اشتباهات می گذارید؟
- چون باعث شده گاهی زندگی ام در خطر بیفتد. البته وقتی دچارش هستم نمی ترسم ولی وقتی بعد به آن موضوع فکر می کنم می بینم بعضی از آنها خیلی خطرناک بوده اند و این از بی تجربگی است که متاسفانه باز هم پس از کسب تجربه، نمی ترسم.
بزرگ ترین آرزوی شما چیست؟
- آرزو دارم فروید بشوم. (با خنده) واقعا آرزوی من این است که وقتی مردم تئاتر و فیلم های من را دیدند، بگویند چقدر طرز فکرش متفاوت و جالب بود. کلا جالب بودن، متفاوت دیدن را دوست دارم چون وقتی شما زیاد کتاب بخوانید، طرز فکرتان متفاوت می شود زیرا می بینید داستان های زیادی را می دانید و می دانید اکثر داستان ها شبیه به هم است، فقط طرز روایت کردنش فرق می کند و آن قصه را خاص می کند.
نظر کاربران
اعتماد به سقف
قدر خاله جان رو بدون
ازش متنفرم