۵۹۳۲۶۸
۱ نظر
۵۰۷۲
۱ نظر
۵۰۷۲
پ

«جری لوئیس»؛ یك كمدین و هنرمند تكرار نشدنی

دو هفته پیش بود كه خبر آمد «جری لوئیس درگذشت»؛ به ظاهر شبیه همه خبرهای مرگ روزانه دنیا بود. وقتی پای سن ۹۱سالگی هم به میان آمد، این اتفاق خیلی معمولی‌تر به‌نظر رسید اما برای آن‌هایی كه جری لوئیس را به‌عنوان یك بازیگر می‌شناختند ماجرا به همین سادگی‌ها نبود...

هفته نامه همشهری شش و هفت - محمد صادق شایسته: دو هفته پیش بود كه خبر آمد «جری لوئیس درگذشت»؛ به ظاهر شبیه همه خبرهای مرگ روزانه دنیا بود. وقتی پای سن ۹۱سالگی هم به میان آمد، این اتفاق خیلی معمولی‌تر به‌نظر رسید اما برای آن‌هایی كه جری لوئیس را به‌عنوان یك بازیگر می‌شناختند ماجرا به همین سادگی‌ها نبود. آنها می‌دانستند یكی از مهم‌ترین كمدین‌های دنیا برای همیشه رفته و دیگر جهان سینما صدای خنده‌های او را نخواهد شنید. مردی كه به قول خودش تنها زمان حضور روی صحنه بود كه هیچ‌یك از دردهای زندگی را حس نمی‌كرد.
«جری لوئیس»؛ یك كمدین و هنرمند تكرار نشدنی
آن‌هایی هم كه لوئیس را بیش از كارنامه بازیگری‌اش می‌شناختند به خوبی می‌دانستند علاوه بر یك كمدین و هنرمند تكرار نشدنی چه انسان نوع دوست و دلسوزی از دنیا رفته است. مردی كه خیلی‌ها بعد از دیدن ویدئوی كوتاه آخرین مصاحبه جنجالی‌اش با «هالیوود ریپورتر» به خوبی فهمیدند آن مرد همیشه شاد و خندان زیر فشار زندگی خیلی خسته شده است. مشكلات، سختی‌ها، بیماری‌ها و یك اتفاق هولناك در زندگی خصوصی‌اش، روحیه او را حسابی شكننده كرده بود و این را به خوبی می‌شد در گفت‌وگوی پر از اخم و «نه» گفتن‌های مداومش با معتبرترین رسانه سینمایی آمریكا فهمید.
با این حال لوئیس با همه اخم و دلخوری‌هایی كه از دنیا و آدم هایش داشت برای نیم قرن یكی از دوست داشتنی‌ترین چهره‌های كمدی در سراسر دنیا بود. كمدینی كه مثل چارلی چاپلین، برادران ماركس، لورل و هاردی، هارولد لوید و چند نفر دیگر گنجینه‌ای ارزشمند برای همه مردم دنیا بود و با خبر درگذشت او بسیاری در دنیا غمگین و متاثر شدند. درگذشت این كمدین بهانه‌ای شد تا به مرور مسیر كاری او و البته بخش‌های كمتر شنیده شده‌ای از زندگی خصوصی‌اش بپردازیم. مردی كه معتقد بود:«من فقط یك بارزندگی می‌كنم. بنابراین بگذاریدهرخوبی كه می‌توانم بكنم وهرمحبتی كه مایلم نسبت به دیگران ابرازدارم. بگذارید نه این احساس را سركوب كـنم و نه آن رابه تأخیربیندازم چون دیگربه دنیا نخواهم آمد» روحش شاد!

آقای كمدین:تاریخ تولد:پنج سالگی
جوزف لویچ كه بعدها به جری لوئیس شهرت پیدا كرد در بهار ۱۹۲۶در نیوجرسی آمریكا به دنیا آمد. پدر و مادر او شغل‌های جالبی داشتند. پدرش مجری و مدیر تشریفات برنامه‌های رسمی بود و گاهی نمایش اجرا می‌كرد و آواز می‌خواند و مادرش هم نوازنده پیانو بود در ایستگاه‌های رادیویی. جوزف هنوز پنج سالش تمام نشده بود بارقه‌های استعداد بازیگری در او هویدا شد. او بین فامیل بسیار محبوب بود؛ چرا كه می‌توانست نمایش‌های بامزه و كوتاه تك نفره اجرا كند و همه را بخنداند. این استعداد باعث شد والدین اش استعداد او را جدی بگیرند. جوزف نوجوان در سن ۱۵سالگی برای نخستین بار توانست شوخی‌ها و بامزه بازی هایش را در قالب یك برنامه ضبط كند.
برنامه‌های او هر چند شهرت چندانی برایش به ارمغان نیاورد اما به محل تمرین بسیار مناسبی برای او تبدیل شدند. او در همان برنامه‌ها بود كه اسم خود را به جویی لوئیس تغییر داد، اما مدتی بعد وقتی فهمید كمدین دیگری به همین نام مشغول به‌كار است ترجیح داد كمی تغییر در نامش دهد و اسم‌اش را جری لوئیس بگذارد. لوئیس در نمایش‌های آن دوران خود نقش پسر نوجوانی را بازی می‌كرد كه هر جا می‌رود دست به خرابكاری می‌زند و همه‌‌چیز را به هم می‌ریزد؛ نقشی كه بعدها در آن تبدیل به یك شمایل ماندگار شد. با آغاز جنگ جهانی دوم جری جوان تصمیم گرفت به ارتش بپیوندد اما به‌دلیل داشتن بیماری قلبی نتوانست راهی جنگ شود. لوئیس ۱۹ساله شاید حتی فكرش را هم نمی‌كرد كه داشتن این بیماری مسیر زندگی او و تاریخ سینما را تا چه حد تحت‌تأثیر قرار خواهد داد.

با طعم انسان دوستی
با این همه شهرت جری لوئیس تنها به بازیگری و دنیای سینما بازنمی‌گردد. او در طول دوران زندگی‌اش تلاش‌های انسان دوستانه زیادی كرد. البته نه از این مدل تلاش‌ كردن‌های تبلیغی و نمایشی، تلاش به معنی عرق ریختن و حرص خوردن. لوئیس سال‌ها رئیس ملی انجمن بیماری تحلیل عضلانی در آمریكا بود و آمار می‌گوید در طول فعالیت خود در این زمینه بیش از ۲ میلیارددلاربرای حمایت از بیماران تحلیل عضلانی پول جمع كرد. عمده تمركز او برای درمان این بیماری در حوزه كودكان بود. لوئیس در تلویزیون و هر جایی كه در توانش بود به اجرای برنامه‌های خیریه می‌پرداخت و با استفاده از هنر طنازی خود تمام تلاشش را می‌كرد تا برای كامل‌تر شدن تحقیقات در این زمینه پول بیشتری از مردم جمع كند.
مهم‌ترین كاری كه انجام داد ساخت برنامه تلویزیونی«روزكارگر» بود كه هنوز هم پردرآمدترین برنامه خیریه برای جمع‌آوری كمك مالی درتاریخ تلویزیون آ مریكاست. فعالیت‌های خیرخواهانه لوئیس، او را یك‌بار نامزد جایزه نوبل نیز كرد. یكی از آخرین اقدامات خیرخواهانه او كه حدود شش سال پیش انجام شد ساخت مؤسسه خیریه «خانه جری لوئیس» در ملبورن استرالیا بود كه امروز به مركز مهمی برای تحقیقات و درمان بیماری‌های مختلف كودكان تبدیل شده است. او تا آخر عمر و با وجود همه بیماری‌ها و ناخوشی‌هایش دست از تلاش در این زمینه برنداشت.

سلام دنیا به زوج مارتین و لوئیس
«جری لوئیس»؛ یك كمدین و هنرمند تكرار نشدنی
در سال 1945یك خواننده 28ساله لاغر و نسبتا مشهور به نام دین مارتین كه مشغول خوانندگی و كارهای موزیكال در مهمانی‌ها و هتل‌ها بود در یكی از اجراهایش با كمدین جوان، بامزه و پر هیجانی مواجه شد كه استعداد عجیبی در استفاده توامان از بدن و صدایش برای خنداندن مردم داشت. مارتین به‌شدت از سبك بازی، جوك ساختن‌ها و بذله گویی‌های لوئیس خوشش آمد و ارتباط دوستانه‌ای را با او آغاز كرد. یك سال بعد هم وقتی برای یك اجرای دو نفره، لوئیس را به مارتین پیشنهاد دادند او بلافاصله پذیرفت.
دیدار و همكاری با مارتین برای لوئیس هم بسیار جذاب و لذتبخش از كار درآمد و به این ترتیب یكی از مهم‌ترین زوج‌های كمدی تاریخ سینما شكل گرفت. سه سال بعد از آغاز این همكاری آنها به رادیو و تلویزیون و سینما راه یافتند و به اجراهای دو نفره مشغول شدند. دو كاراكتری كه تضاد بین شخصیت آنها دستمایه خلق شوخی‌ها و موقعیت‌های كمدی كم نظیری شد. دین مارتین یك آدم اتو كشیده، محترم، معقول و اصطلاحا با وجنات و جذاب بود و جری لوئیس 180درجه متفاوت؛ جوانی ویرانگر، ساده دل، گاهی احمق و زبان نفهم، پرانرژی، خرابكار، بی‌پروا ولی مهربان كه بازی‌اش آتشفشانی از شوخی‌های حركتی و كلامی بود. او لباسی گله گشاد می‌پوشید و شوخی‌های خطرناكی را اجرا می‌كرد كه گاهی در خلال آن آسیب‌های جسمی جدی هم می‌دید.
نخستین فیلم مشترك لوئیس و مارتین در سال 1949و با نام «دوست من ایرما» ساخته شد؛ فیلمی كمدی متشكل از چند كمدین سرشناس و گمنام كه لوئیس و مارتین هم بخشی از كمدین‌ها بودند، اما آنها می‌دانستند ظرفیت‌شان بیشتر از حضور در نقش‌های فرعی است. موفقیت فوق العاده آنها در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی نیز سینمای هالیوود را خیلی زود متوجه استعداد آنها كرد و به این ترتیب تنها یك سال بعد، اول فیلم مشترك این دو كه درآن نقش‌های اصلی‌اش را بر عهده داشتند با نام «در جنگ با ارتش» و به كارگردانی هال واكر ساخته شد.
استقبال زیاد از این فیلم همه‌‌چیز را برای زوج كمدی تازه به شهرت رسیده تغییر داد. آنها به قدری محبوب شدند كه جدا از ده‌ها برنامه مشترك رادیویی و تلویزیونی، تا سال 1956در 14فیلم مختلف زوج هنری بودند. فیلم‌هایی كه اكثر قریب به اتفاق آنها جزو پرفروش‌ترین آثار زمان خود شدند. لوئیس و مارتین در حال تبدیل شدن به یك افسانه بودند، بعدها با هم دچار اختلاف شدند. روایتی كه تا امروز گفته شده و كسی هم آن را تكذیب نكرده این است كه برخلاف تصور مارتین، او كم كم تحت‌‌الشعاع هنرنمایی‌های دیوانه وار لوئیس قرار گرفت. این را می‌شد به راحتی از مقایسه تعداد مصاحبه، عكس روی جلد مجله و میزان محبوبیت مردمی آنها فهمید.
محبوبیت لوئیس چندان به مذاق مارتین كه 9سال از او بزرگ‌تر بود و حتی زودتر به شهرت رسیده بود خوش نیامد و آن قدر او را آزار داد تا اینكه بالاخره مسیر همكاری‌شان به بن بست رسید و در سال 1956در میان ناباوری همه این زوج خلاق و دوست داشتنی از هم جدا شدند. این قهر 20 سال ادامه داشت و آنها تا سال 1976حتی با هم حرف هم نمی‌زدند تا اینكه در یك برنامه تلویزیونی لوئیس و مارتین بالاخره آشتی كردند، اما این آشتی هیچ‌گاه حسرت از بین رفتن آن زوج استثنایی را از بین نبرد و آنها نیز دیگر هرگز در كنار هم بازی نكردند. هر چند لوئیس پس از مرگ مارتین در سال 1995تا آخر عمر خود، هر بار صحبت از همكار قدیمی‌اش می‌شد با كلی احساسات از او صحبت می‌كرد و هیچ‌گاه حاضر نشد اختلافاتی را كه در گذشته با هم داشتند دوباره تكرار كند.

دوران بلوغ تا افول
«جری لوئیس»؛ یك كمدین و هنرمند تكرار نشدنی
شاید خیلی‌ها تصور می‌كردند با جدایی لوئیس و مارتین از هم عمر هنری آنها نیز به سر آمده اما هر دو نفر در ادامه مسیر خود نیز چهره‌های موفقی بودند. البته مارتین به سمت بازی در كارهای جدی رفت، اما جری همچنان در كمدی تاخت و تاز می‌كرد. لوئیس تا اواخر دهه 60 همچنان موفق بود، با ورود توامان به عرصه نویسندگی و كارگردانی موفق‌تر هم شد. او در سال 1960نخستین فیلمش با عنوان «پادوی هتل» را كارگردانی كرد كه اثری بسیار پرفروش و تحسین شده لقب گرفت. لوئیس در طول دوران كاری‌اش 13فیلم كارگردانی كرد كه مهم‌ترین آنها «پروفسور دیوانه» نام دارد.
در دوران پس از مارتین و تقریبا از نیمه‌های دهه 70 به بعد لوئیس هر چه جلوتر رفت شوخی‌های كلامی خود را بیشتر كرد. شخصیت‌هایی كه بازی می‌كرد هم تند و تیزتر و گزنده‌تر شدند و در سال‌های پایانی كارش تقریبا نشانی از آن جری لوئیس پرجنب و جوش دهه‌های چهل تا 60نبود. كاراكتر او در بازیگری هم مثل خودش گرد پیری را احساس می‌كرد.
آخرین كار مهم لوئیس در سینما كه شخصیت اش در آن فیلم هیچ شباهتی با جری لوئیس همیشه و شاد خندان نداشت فیلم «سلطان كمدی» به كارگردانی مارتین اسكورسیزی بود. فیلمی كه لوئیس در آن نقش یك كمدین سرشناس و پیر و بداخلاق را داشت كه با یك كمدین جوان و پرانرژی و بلندپرواز با بازی رابرت دنیرو آشنا می‌شود. نقشی كه بسیاری معتقدند شباهت عجیبی با خود واقعی لوئیس در آن سال‌ها داشته است. او تا سال 1995سخت مشغول كار بود و با وجود بالا رفتن سنش و كمتر شدن محبوبیتش كه بیشتر به واسطه از بین رفتن توانایی‌های فیزیكی‌اش بود، حتی سالی سه فیلم سینمایی هم بازی كرد كه تك و توك آثار پرفروشی هم بین آنها یافت می‌شد، اما پس از مرگ رفیق سابق‌اش، دین مارتین انگار دل و دماغ او هم از بین رفت و خود را بازنشسته كرد.
لوئیس نزدیك به دو دهه جز در بعضی اجراهای تلویزیونی آن هم نه برای بازیگری و شهرت، تمایلی برای حضور جلوی دوربین از خودش نشان نداد با این حال در محافل جمع و جورتر به اجرای برنامه و خلق لحظات كمدی می‌پرداخت چون به قول خودش بازیگری تنها راهی بود كه او در زندگی احساس خوشبختی كند. البته در اواخر عمر انگار فیل این كمدین كهنه كار یاد هندوستان كرده بود و دو فیلم سینمایی بازی كرد كه آثار چندان مهمی هم نشدند ولی قرار بود یك‌بار دیگر كارگردانی را تجربه كند كه عمرش برای این یك كار كفاف نداد.

پر درد در زندگی خصوصی
جری لوئیس در زندگی خصوصی‌اش آدم وفاداری بود. او دو بار ازدواج كرد. با همسر اولش ۳۶سال و بعد از مرگ او با همسر دومش ۳۴سال. شش پسر و یك دختر حاصل زندگی اوست. تلخ‌ترین اتفاق زندگی او خودكشی كوچكترین پسرش جوزف در سال ۲۰۰۹و در سن ۴۵سالگی بود كه تأثیر بسیار بدی بر روحیه او گذاشت.
خودش در این‌باره گفته: «تابه امروز حقیقت خودكشی جوزف را نفهمیدم، چون حقیقتا انصاف نبود نه برای من، برای خود او، او به طرز احمقانه‌ای زندگی‌‌اش را ازدست داد، اوپسرمن بود، او رفت درحالی‌كه من نتوانستم كار زیادی برایش انجام دهم، تاكنون هزاران بارخودم را درغم فراق او مورد ضرب و شتم قرارداده‌ام. هربارهمسرم پیشم می‌آید و می‌گوید: تو نمی‌توانی چیزی را به عقب برگردانی، تو او را زمانی‌كه ۲۵سال داشت تحویل دنیای بیرون دادی، با این فكركه او یك انسان بالغ و بی‌عیب ونقص است و او زمانی‌كه دور ازتو بود دست به كارهایی زد كه نتیجه‌اش این شدكه دیدیم.» البته لوئیس از بیماری‌های جسمی فراوانی نیز رنج می‌برد.
او به سرطان پروستات مبتلا بود، دوحمله قلبی وحشتناك را با خوش شانسی تمام پشت سر گذاشت. از بیماری‌های ریه و دیابت هم رنج می‌برد و از اواسط دهه شصت زندگی هم آثار حركات دیوانه وار و خطرناكی كه در دوران جوانی برای به تصویر كشیدن شوخی‌هایش انجام می‌داد، كم كم گریبان او را گرفت و به بیماری جدی ستون فقرات مبتلا شد.
با این حال هیچ‌گاه دست از فعالیت نكشید. شاید برای‌تان جالب باشد بدانید كه این كمدین قهار در دهه ۷۰استاد دانشگاه شد و حتی در مورد سینما كتابی هم تالیف كرد. ضمن اینكه او به‌شدت از تكنولوژی گریزان بود مثلا از موبایل استفاده نمی‌كرد و ای‌میل شخصی نداشت. او همه‌‌چیز را در همان سبك و سیاق قدیمی دهه ۴۰تا ۷۰دوست داشت، از نوع زندگی و ارتباط آدم‌ها با هم تا سینمای مورد علاقه اش.

بالاخره جری لوئیس كشف كردم
«جری لوئیس»؛ یك كمدین و هنرمند تكرار نشدنی
نمی شود در ایران از جری لوئیس صحبت كرد، اما نامی از زنده یاد حمید قنبری نبرد؛ دوبلوری كه با وجود فعالیت‌های زیاد در حوزه‌های مختلف ازجمله بازیگری تئاتر و سینما اما به‌نظر، آمده بود كه سرنوشتش با نام جری لوئیس گره بخورد. قنبری نخستین بار به شكل حرفه‌ای در سال ۱۳۳۷كار دوبله را آغاز كرد و همان زمان در نخستین تجربه هایش در این عرصه با كاراكتر جری لوئیس آشنا شد و از همان ابتدا از جنس بازی لوئیس و توانایی‌های او حیرت زده شد.
وقتی از قنبری خواستند دوبله این بازیگر را بر عهده بگیرد شروع كرد به دیدن فیلم‌های او، خودش می‌گفت در ابتدا سخت می‌توانست باور كند بتواند برای آن كاراكتر پر جنب و جوش كه به‌نظرش حتی صدای عجیب و غریبی هم داشت لحن و صدای مناسبی پیدا كند اما چالشی كه با آن مواجه شده بود آن قدر برایش جذابیت داشت كه تصمیم گرفت هر طور شده این دوبله را انجام دهد. روایت زنده یاد قنبری از پیدا كردن صدای مخصوص جری لوئیس خواندنی است: «در میان تماشا كردن یكی از فیلم‌هایش، یك دفعه یك جمله ۴سیلابی توجه مرا جلب كرد، جمله‌ای شبیه راستی می‌فرمایید؛ یا مثلا درست گفتید؛ دقت كردم، متوجه شدم این جملات را جور دیگری ادا می‌كند.
من هم در همان حدود بیان گفتم: من بمیرم ؛ قدری قوی تر، دوباره گفتم: من بمیرم و باز هم تكرار كردم: من بمیرم. متوجه شدم این همان است كه می‌خواهم، درست به چهره می‌خورد. من با تكنیك شروع كردم، گفتم یك ضبط صوت برایم بیاورید؛ مثل كوك ویولن باید صدایم را ضبط و تنظیم كنم كه وقتی روزهای دیگر آمدم، یادم باشد چگونه صحبت كرده‌ام.
ضبط صوت را گذاشتند و من همان بخش را چندبار تكرار كردم و چند دفعه گفتم: من بمیرم ؛ و غلیظ‌تر گفتم: من بمیرم و بالاخره جری لوئیس را كشف كردم.» زنده یاد حمید قنبری مهم‌ترین فیلم‌های لوئیس را دوبله كرد و صدای بی‌نظیر او باعث شد فیلم‌های این بازیگر آن قدر بین مردم محبوب شود كه بیشتر آنها تبدیل به آثار پرفروش گیشه آن سال‌های سینمای ایران شوند. روح حمید قنبری هم شاد.

از ربان جری لوئیس

سه روز اولی كه در كمپانی پارامونت بودم، آنها نتوانستند من را پیدا كنند. در اتاق تدوین بودم، در اتاق دوربین بودم، میان كمدها بودم، میان ماكت‌ها. همه جا می‌رفتم. همه‌‌چیز را درباره كسانی كه آن‌جا كار می‌كردند فهمیدم.
من خودم را كامل در اختیار فیلم می‌‌گذاشتم. آن قدر زخم روی بدنم دارم كه فكر می‌‌كنید شاید بازیكن فوتبال بوده‌ام! یك‌بار از داخل پنجره روی كابینت‌هایی پریدم كه قرار بود من را نجات دهند، اما كنار آنها فرود آمدم.
تحت دردناك‌ترین شرایطی كه یك انسان ممكن است در زندگی‌اش با آن روبه‌رو شود، كار كرده‌ام ولی زمانی‌ كه از صحنه بیرون آمده‌ام، دیگر از آن درد و رنج خبری نبوده است.
هیچ‌چیز ساختگی بین من و دین مارتین وجود نداشت. او را می‌دیدم كه در اتاق قدم می‌زد و چشمانم پر از اشك می‌شد. از عشق و محبتی صحبت می‌كنم كه بین ما عمیق بود آن قدر كه نه من می‌توانستم آن را انكار كنم نه او.
جدایی ما خیلی احمقانه بود. می‌خواستم كه در كارمان كمدی بیشتری داشته باشیم.دین معتقد بود همین قدر كافی است و در عوض باید آوازخوانی بیشتری در كار داشته باشیم. خوب این اشكالی نداشت، ولی رسیدیم به نقطه‌ای كه دیگر با هم صحبت نكردیم. خیلی كار احمقانه‌ای بود.
به همه می‌گویم عشق آن چیزی است كه هر صبح شما را از خواب بیدار می‌كند و باعث راه رفتن شما می‌شود. عشق باعث امید است. چیزی است كه‌ رؤیای شما را می‌سازد و آن چیزی است كه شما می‌خواهید بخشی از آن باشید؛ زیرا عشق از شما موجود بهتری می‌سازد.
در زندگی به‌خاطر مسائلی افسوس می‌خورید، ولی بعد به راه‌تان ادامه می‌دهید. همیشه نمی‌توانید به آنها بیندیشید و همیشه نمی‌خواهید آنها همراه‌تان باشند.شما باید چیز‌های منفی را ببینید و بفهمید چرا به‌وجود آمدند و مطمئن شوید كه دوباره رخ نخواهند داد. من چیزهای منفی را از زندگی‌ام دور می‌ریزم.

قبل از اینكه ۹۰ ساله شوم می‌توانستم راه بروم، خوب ببینم و گوش‌های تیزی داشتم. الان نمی‌توانم بشنوم یا ببینم یا راه بروم اما به‌خاطر اینكه ۹۰ ساله شده‌ام هیجان زده‌ام.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    روحش شاد ساعات خوشی را برایمان ساخت

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج