استاد مرتضی نیداوود؛ تارنوازی از تبار یهود
میگویند موسی (ع) نزد کاهنان مصری تعلیم موسیقی دیده بود. شاید به همین خاطر است که قوم یهود، از قدیمیترین قومهای داریا آوانگاری موسیقی هستند و میگویند که قدیمیترین شیوههای موسیقایی در سنت یهود است.
هفتهنامه صدا - سما بابایی: میگویند موسی (ع) نزد کاهنان مصری تعلیم موسیقی دیده بود. شاید به همین خاطر است که قوم یهود، از قدیمیترین قومهای داریا آوانگاری موسیقی هستند و میگویند که قدیمیترین شیوههای موسیقایی در سنت یهود است.
در سال ۱۹۷۶ تعدادی از استاید موسیقی شناسی دانشگاه موسیقی بنجامین با همکاری باستان شناسان مرکز تحقیقاتی U.L.I.B طی پژوهشهای باستان شناسی و تحقیقاتی در سال ۱۹۷۶، مقالهای انتشار دادند و عمر پیدایش موسیقی یهود و بین اسراییل را در حدود ۴۸۰۰ سال تخمین زدند، با این وجود بدیهی است که این قوم در موسیقی ایران نیز تاثیراتی بسیار محسوس داشته اند و تعدادی از بزرگترین چهرههای موسیقایی ایران، یهودی اند، آن قدر که میگویند برای اولین بار یهودیان «چهارگاه» را روی سرودی ساخته و برای شکرگزاری به کوروش تقدیم کرده اند.
در سدههای اخیر، بسیاری از تصنیف خوانان و ضربی خوانان در کوچه و بازار مینواختند و همین تصانیف استادان موسیقی سنتی ایران را نیز تحت تاثیر قرار داد. میگویند «علی اکبر شیدا»، نصنیف ساز بزرگ موسیقی ایرانی نیز که تصنیف را به فرم موسیقی ردیفی نزدیک کرد، تحت تاثیر همین گروه دل به دختری کلیمی سپرده و برای او تصنیفهای زیبایی ساخت، اما موسیقی دانانی بودند، چون «داوود شیرازی» که استاد ردیف بود و پسرش «اسماعیل شیرازی» استاد بزرگ تار، «یحیی زرپنجه» (هارون جزاسند) نیز دیگر موسیقی دان یهودی است که سازش دارای قدرت فوق العاده مضراب ها، شفافیت، سرعت و چابکی بود و از جمله آثار او میتوان به صفحه تار ماهور اشاره کرد.
مرتضی خان نی داوود، موسی خان کاشی، یونس دردشتی و سلیمان روح افزا نیز از دیگر موسیقی دانان بزرگ یهودی بودند که در ایران فعالیت داشته اند؛ حالا هیچ کدام از این آدمها نیستند؛ اما تاثیراتشان بر موسیقی ایران بسیار اثرگذار است و «نی داوود» از همه آنان بیشتر که «مرغ سحر» ش حالا بدل به یک سرود ملی شده است. او بیش از یک قرن پیش در خانوادهای کلیمی در اصفهان زاده شد.
پدرش «بالاخان» تنبک مینواخت و او بود که فرزند را به سمت موسیقی تشویق کرد. خودِ نی داوود، در یکی از گفت و گوهایش درباره ورودش به دنیای موسیقی میگوید: «نواختن تار را از زمان کودکی تا هفت سالگی به همت خود و با راهنمایی پدرم تجربه کردم. در همان سال با پدرم به خدمت مرحوم آقا حسینقلی رسیدم و از استعداد بنده خیلی تعریف کرد. مدتی نزد ایشان بودم و دورههای مرحوم آقا حسینقلی را تمام فرا گرفتم. بعد که دوره آقا حسینقلی تمام شد، پدر بنده مرا برد به خدمت درویش خان.
آن قوتها که خدمت آقا حسینقلی بودم شناسنامه و اینها نبود. درویش خان کسی بود که در موسیقی انقلاب کرد و انقلاب در موسیقی ایرانی به نام ایشان است. اولا تار پنج سیم داشت. در زمان آقای حسینقلی، مرحوم درویش خان ۵ سیم تار را کرد ۶ سیم. یک سیم اضافه کرد به تار و این خدمتی بود که درویش خان کرد. پی شدرآمد و تصنیف و رنگ به این شکلهای امروزی که هست نبود. تمام اینها را درویش خان تنظیم کرد و مبتکر این کار ایشان بود. ایشان خیلی خیلی به موسیقی ایرانی خدمت کرد.»
«نی داوود» علاقه بسیاری به «درویش خان» داشت. همین موسیقی دان بزرگ هم بود که نام «نی داوود» را برای او انتخاب کرد. «نی داوود» آوازی از محلقات دستگاه همایون است. همایون گوشههای بسیاری دارد؛ چکاوک، بیداد، باوی، جامه دران، نی داوود و... گوشههای دیگر.
به عقیده مرتضی خان، استاد او درویش خان بزرگترین واولین و آخرین آهنگساز و نوازنده ابزار موسیقی و مخصوصا تار در تمام تاریخ موسیقی ایران، از دوران قاجار تا زمان حاضر بود: «درویش خان مرا مثل فرزند خودش دوست داشت. درویش خان خیلی زود فروسده شد. سن زیادی نداشت.
درویش خان با تصادفی که به خودش هیچ آسیبی نرسید فوت کرد. یک اتومبیل از شمال خیابان امیریه میرفت به جنوب و درویش خان با درشکه از جنوب خیابان امیریه به سمت شمال میرفت که با اتومبیل تصادف کرد. اتومبیل به اسبهای درشکه برخورد کرد و اسبها زخمی شدند. هیچ جور آسیبی به درویش خان نرسید، ولی ترس و اضطراب، درویش خان را مریض کرد و در بیمارستان فوت کرد. یک هفته در بیمارستان بود، هیچ آسیبی به ایشان نرسیده بود.»
مرتضی خان پس از سه سال، موفق به دریافت سه نشان مسی و تبرزین طلا شد و تدیرنامه خود را با خط استاد درویش خان دریافت کرد. «نی داوود» بعد از اشنایی با عراف قزوینی در سال ۱۳۰۱ و موافقت با او و دیگران مجلس یادبودی به مناسبت چهلمین روز درگذشت درویش خان در تهران برپا کرد. اجرای این کنسرت با حضور مرتضی نی داوود و پیانوی رضا محجوبی و آواز طاهرزاده و دوامی موفقیتی بزرگ بود و کلیه درآمد حاصل از آن صرف پرداخت بدهیهای استاد درویش خان به هنگان درگذشتش اختصاص پیدا کرد.
او در سالهای آغازین سال ۱۳۰۰ یک مدرسه موسیقی راه اندازی کرد و به یاد استاد خود آن را مدرسه درویش خان نامید. اولین صفحه موسیقی در ایران با اجرای تار نی داوود و آواز قمرالملوک وزیری توسط کمپانی صفحه پرکنی «هیز مستر زویس» سال ۱۳۰۵ ضبط شد و بعد از آن صفحات متعدد با آواز ملوک ضرابی و قمرالملوک وزیری و استدی آواز، طاهرزاده و قوامی با همان کنسرت اجرا و ضبط شد.
خودش درباره همکاریش با «قمر» گفته است: «من مدرسه موسیقی داشتم که بااجازه اداره معارف که دکتر حکمت وزیر وقت بود به من داد. قمر شاگرد این مدرسه بود. قمرالملوک وزیری از قزوین آمد به تهران. صدای خیلی خوبی داشت. صدایش عالی بود. در اول حتی یک گوشه از ردیف هم بلد نبود و بنده یادشان دادم. استعداد خیلی عالی داشت، خیلی عالی. صدا دو قسمت دارد، یا قدرت دارد (اما) ظرافت ندارد.
امکان دارد ظرافت داشته باشد (اما) قدرت نداشته باشد. این دو تا خیلی کم اتفاق میافتد که هر دو در یک نفر جمع باشد، یعنی قدرت و ظرافت. قمر هر دو اینها را داشت و صدایش کم نظیر بود. قمر موسیقیدان عالی نبود، اما همه را با صدایش راضی میکرد. صدایش بی نظیر بود. قمر نزد بنده حدود ۱۰ سال به طور مداوم کار کرد و بعد صفحاتی پر کرد. با ارکستر مدرسه بنده یا با تار تنها. مرحوم «ارسلان درگاهی» هم با قمر کار کرد و صفحه پر کرد. ارسلان درگاهی هم شاگرد بنده بود. بنده ربان شاگرد زیاد داشتم. ارسلان درگاهی دوره موسیقی را تمام نکرد، ولی آنقدری که کار کرد، خوب کار کرد. ارسلان درگاهی جزو کسانی است که خوب کرا کرد. قمر با دو کمپانی هنیرماسترویس و پولیفون صفحاتی را پر کرد.»
سال ۱۳۰۷ آهنگ و آواز مرغ سحر با صدای ملوک ضرابی و کنسرت مدرسه درویش خان به وسیله کمیانی «دیولیفون» ضبط شد که بعضی از صفحات آن هنوز موجود است. شعر و آهنگ «مرغ سحر» که شعر آن را ملک الشعرای بهار سروده بود و آهنگ آن توسط مرتضی نی داوود در دستگاه ماهور ساخته و نختسین بار توسط ملوک ضرابی و بعدها قمرالملوک وزیری اجرا شد را از اولین اجرا به وسیله ملوک ضرابی تا اجرای استاد محمدرضا شجریان تقریبا تمام خوانندگان و نوازندگان موسیقی ایرانی «مرغ سحر» خوانده و نواخته اند.
او خودش درباره این اثر چنین توضیح داده است: «مرغ سحر که ساختم نه شاد است و نه غم انگیز. آهنگ هم نه غم دارد و نه شادی. شعر هم متوسط است: «مرغ سحر ناله سر کن» نه شعر آن غمگین است و نه آهنگ آن. عارف قزوینی آهنگی ساخته «گریه کن که گر سیل خون گریی ثمر ندارد». خوب آهنگ غم انگیز است. شعر هم غم انگیز است. اگر شعر هم خوانده نشود از آهنگ آن پیداست که آهنگ و شعر خیلی غمگین است. عارف هم آهنگ و هم شعر را خودش ساخته؛ ولی شعر مرغ سحر را مرحوم ملک الشعرای بهار ساخته، حال چطور شده که این طور است چی شده که قالب هم است.
شاید بیش از ۲۰ مرتبه بنده برای مرحوم ملک الشعرای بهار آهنگ را نواختم و این آهنگ را ایشان حفظ کرده که بتواند در قالب این آهنگ چه شعری بگوید. مرغ سحر را که ساختم شاعر دیگری هم بود، ولی مرحوم ملک الشعرای بهار با مرحوم درویش خان دوست بودند. تمام آهنگهایی که درویش خان ساخت با مرحوم ملک الشعرا میساختند یعنی شعر و آهنگ را با هم میساختند. الاحق و الانصاف بهترین تصانیف را بعد از شیدا ساخت. روی دست نصانیف شیدا نظیرش را نمیشود پیدا کرد.
شیدا یک استثنا است، ولی مال مرحوم ملک الشعرا و درویش خان خیلی خیلی خوب بود. من تصور میکنم که همه ایرانیها از موسیقی ایرانی لذت میبرند. ولی شعر چی؟ شعر هم بایستی شاد باشد، برای این که آهنگ شاد است، ولی متاسفانه شاد نیست. همه اش شکایت، همه اش بدبختی. مثلا میگوید دیشب آمدم نبودی. به درک که نبودی. آخر این چه بدبختی است که درست کرده اید!»
از دیگر آهنهای ساخته شده توسط مرتضی نی داوود، از «پیش درآمد اصفهان» (شاه من، ماه من) و «روزگار گذشته» (بس کنای دل) و تصنیف «آتش دل» با شعر پژمان بختیاری و «هدیه عاشق» شعری از ایرج میرزا و بسیاری دیگر را میتوان نام برد. در این میانذکر خاطرهای از او خالی از لطف نیست.
«وقتی کوچک بودم و مدرسه میرفتم میآمدند و میگفتند که داوود شیرازی تار زده و بلبل آمده نشسته روی دسته سازش! من با آنکه کوچک بودم نمیتوانستم باور کنم که یک چنین چیزی میشود تا اینکه یک شبی مهمانیای بود در باغ صاحب جم، بنده تار میزدم و دیدم بلبل روی دسته ساز نیامد، ولی خیلی نزدیک روی یک شاخه درختی نشسته بود و من هیچ باور نمیکردم تا اینکه برای خود من این پیشامد، پیش مد، ولی بلبلی روی دسته تار من ننشست. اما خیلی نزدیک بود، آنها که داشتند گوش میکردند، اشاره به خواننده کردند که دیگر نخواند و من تار نواختم. بلبل هم جواب میداد. مثل یک سوال و جواب شده بود. آن شب که گذشت فردایش دیدم که مردم حرفهایی میزنند و من باور نمیکردم!
به من میگفتند: آن شب فلان جا در باغ صاحب جم تار زدید، بلبل روی دسته تار نشسته بود!
گفتم: آقا اینطور نیست!
میگفتند: باید افتخار کنید! حالاگر میخواهید نگویید ما خودمان میگوییم!
گفتم: آقا، روی دسته ساز من بلبلی نیامده!
خلاصه هرچه از بچگی میگفتم یک چنین چیزی نمیشود باور نمیکردند. فقط این را میگویم که اگر تار را نرم بزنید و اگر چکشی مضراب نزنید، بلبل نزدیک میآید و از صدای نرم ساز، بلبل خوشش میآید.»
نظر کاربران
خدا بیامرزدش.
پاسخ ها
مگه یهودی ها هم مرتضی دارن؟
یک گزارش خوب اما پر از اغلاط املایی
مرگ بر اسرائیل
پاسخ ها
اصلا متن گزارش رو خوندی
مرتضی؟!
یهودی؟؟
=[
یه ویراستاری بکنید متن رو قبل چاپ
چقدر خوب بود مطلب، ولی مثل اینکه با موبایل نوشته بودن و ویرایشگر گوگل هم روشن بوده!