۳۸ سال پس از مرگ «جان وین»، نماد سینمای وسترن
«ماریو میچل موریسون» معروف به «جان وین» روز ۲۶ می ۱۹۰۷ در ایالت ایووا در شمال شرقی آمریکا بهدنیا آمد و روز ۱۱ ژوئن ۱۹۷۹ در سن ۷۲ سالگی بر اثر سرطان در لسآنجلس درگذشت.
«ماریو میچل موریسون» معروف به «جان وین» روز ۲۶ می ۱۹۰۷ در ایالت ایووا در شمال شرقی آمریکا بهدنیا آمد و روز ۱۱ ژوئن ۱۹۷۹ در سن ۷۲ سالگی بر اثر سرطان در لسآنجلس درگذشت.
وی پیش از مرگ در سال ۱۹۷۲ در ۱۷۰ فیلم نقشآفرینی کرد و در سال ۱۹۶۹ با فیلم «سنگریزهی واقعی» موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد.
«جان وین» تجسم ایدهآلهای سنتی یا به اصطلاح ارزشهای اصیل آمریکایی بود که شاید امروزه برای بسیاری از مردم جهان ناخوشآیند باشد. آمریکای جان وین جولانگاه آزادمردان است و قلمرو نظم و قانون. نظمی که چه بسا ظالمانه است و قانونی که میتواند طرفدار زورمندان باشد. این آمریکا اعتماد فراوان و اراده قوی دارد و تا حدی هم قلدر و زورگوست. از هرچیز و هرکسی برتر است و چون از دیگران قویتر است، پس به خود حق میدهد که حرف و نظر خود را با زور هم پیش ببرد.
جان وین از زمانی که در سینما به شهرت رسید، همیشه نمایندهی اندیشههای کهنه و محافظهکارانه بود. در جریان جنگ داخلی اسپانیا که بیشتر شهروندان آزادیخواه آمریکا و جهان از بنیادهای جمهوری حمایت میکردند، جان وین سرسختانه از ناسیونالیستهای سلطنتطلب که قاتلان دموکراسی جوان اسپانیا بودند پشتیبانی میکرد و برای آنها کمک مالی میفرستاد.
جان وین از زمانی که در سینما به شهرت رسید، همیشه نمایندهی اندیشههای کهنه و محافظهکارانه بود. در جریان جنگ داخلی اسپانیا که بیشتر شهروندان آزادیخواه آمریکا و جهان از بنیادهای جمهوری حمایت میکردند، جان وین سرسختانه از ناسیونالیستهای سلطنتطلب که قاتلان دموکراسی جوان اسپانیا بودند پشتیبانی میکرد و برای آنها کمک مالی میفرستاد.
در جنگ جهانی دوم جان وین با ورود آمریکا به جنگ و گشودن جبهه شرق اروپا مخالف بود، زیرا عقیده داشت که جنگ فرصتی است تا آلمان نازی حساب « اتحاد شوروی» را یکسره کند تا جهان از «شر کمونیسم » راحت شود.
به همین ترتیب جان وین از عملیات ارتش آمریکا در کره و ویتنام نیز دفاع کرد، زیرا جنگطلبی و برتریجویی ایالات متحده را دفاع موجه به اصطلاح «جهان آزاد» در برابر تهاجم کمونیسم میدانست. در دورانی که روشنفکران آمریکا لشکرکشی بیرحمانه به خاک ویتنام را محکوم میکردند، جان وین در سال ۱۹۶۸ فیلم «کلاه سبزها» را ساخت که به حملات بیرحمانهی ارتش آمریکا، سیمایی عادلانه و اخلاقی میداد.
بیشتر سینمادوستان تصویر جان وین را بیشتر از خود او دوست دارند. او را نه پشت تریبونهای تبلیغاتی بلکه روی پردهی سینما میپسندند. او روی اکران زندهتر و شادابتر و انسانتر است. در تاریکی سینما او را روشنتر میبینیم.
جان وین تنها بازیگر آمریکایی بود که در زمان حیاتش سیمای اسطورهای پیدا کرد. او با هیکل تنومند، حرکات نرم و صدای کلفت و دورگهاش از ابعاد انسانی بزرگتر بود. وقتی تفنگ به دست میگرفت و بر پشت اسب به سوی افقهای دور میتاخت، تماشاگر میدانست که از او کارهایی بر میآید که فراتر از توش و توان ماست.
سینمای وسترن روایت بخشی از گذشتهی آمریکاست که زیاد هم دور نیست. مقطعی که ایالتهای شرقی کرانهی اقیانوس اطلس میروند تا ایالتهای جنوب غربی آمریکا را تا کرانهی اقیانوس آرام فتح کنند. این دوران از التهابات اجتماعی و سیاسی سرشار است، با انبوه حوادث تکاندهنده و ماجراهای پرهیجان.
هیچ بازیگری در سینمای آمریکا مانند جان وین به ژانر یا شاخهی سینمای وسترن هویت نداده است. همه بزرگان هالیوود از گری کوپر و کرک داگلاس تا برت لنکستر و جیمز استوارت و در سالهای نزدیکتر پل نیومن و رابرت ردفورد و استیو مککویین و کلینت ایستوود و کوین کاستنر به قهرمانان غرب وحشی جان دادهاند، اما هیچ یک از آنها به برازندگی و استواری جان وین در دل درههای غریب و دشتهای پهناور و آسمانهای درخشان آن دیار ناآشنا جا نیفتادند.
جان وین با قد افراشته، چهرهی سوخته و نگاه عمیق با چشماندازهای بکر و غریب غرب وحشی یگانه بود. او در قالب گاوچران یا کلانتر، در سیمای ششلولبند یا سوارهنظام، مرد تیپیک دنیای وسترن بود که گویی همان دم از دل چشمههای رخشان و صخرههای سخت برجوشیده بود.
او خود یکپارچه وسترنر یا مرد اصیل غرب بود. یل آشنای دشتهای بیکران غرب، که نیاز نداشت نقش کابوی را بازی کند. درست برعکس: این کابوی بود که نیاز داشت از او تقلید کند تا به یک کابوی واقعی بدل شود.
جان وین در نزدیک ۲۰۰ فیلم ایفای نقش کرده، اما سیمای واقعی او در سینمای وسترن است که به کمال جان میگیرد در پهندشتهای فراخ و درههای پرسنگلاخ است که این «یکه سوار» سرشار از سرزندگی و شادابی، با تمام قامت در افق قد میکشد. غولی زیبا که از بطن طبیعت وحشی زاده میشود، آماده، تا بر افقها و افلاک چیره شود.
یکی از نمایههای اصلی سینمای وسترن ترسیم تضاد فرهنگ مدنی (شهرنشینی مدرن) با مناسبات و ساختارهای سنتی (خانهبدوشی بدوی) است. جان وین در جان دادن به این بعد از جهان وسترن بینظیر است. در قیافه مردانه، در منش و رفتار او چیزی مرموز، بدوی و دستنیافتنی هست که او را از الگوهای عرفی و مدنی دور و به سرشت وحشی وسترن نزدیک میکرد.
در رفتار او پویهای غریزی هست که او را از تکرار و ابتذال دور میکند. سیمای او در سایه روشن عواطف و انگیزههای گوناگون تغییر رنگ میدهد. خشم و خشونت مردانهی او در یک آن به عطوفت و مهربانی بدل میشود، گویی در پیکر زمخت این «غول بیابانی»، کودکی معصوم و بیآزار کز کرده است.
جان وین در سال ۱۹۲۶ در زمان سینمای صامت بازیگری را شروع کرد. سالها بعد در سال ۱۹۳۹ بود که با وسترن برجستهی جان فورد به نام « دلیجان» به شهرت رسید.
در فیلمهای حماسی جان فورد بود که سیمای جان وین تا حد اسطورهای زوالناپذیر قوام گرفت. در فیلمهایی مانند «قلعه»، «آپاچی» ، «ریو گرانده»، «جستجوگران»، «دختری با روبان زرد»، « آخرین فرمان» ، « مردی که لیبرتی والانس را کشت» و «سواره نظام». این فیلمها امروزه به گنجینهی کلاسیک سینما پیوستهاند.
سینماگر بزرگ دیگری که در تکوین سیمای اسطورهای جان وین سهم داشت هاوارد هاکز است. او پس از ساختن وسترنی زیبا به نام «رود سرخ» به سال ۱۹۴۸، در سالهای بعد با سه گانهای ظریف و استادانه موفق شد بلوغ بازیگری جان وین را به نمایش بگذارد. این سه گوهر سینمای وسترن عبارتند از: ریو براوو، ریو لوبو و الدورادو.
جان وین دو فیلم نیز کارگردانی کرد: وسترنی به نام آلامو در سال ۱۹۵۹ ساخت و فیلم جنگی « کلاه سبزها» را به سال ۱۹۶۸. اما در ستایش از او لازم نیست از این دو فیلم سخنی گفته شود. به سادگی باید گفت که او بازیگری توانا بود که سینمای وسترن به او مدیون است.
اگرچه 38 سال از درگذشت این بازیگر بزرگ هالیوود میگذرد، اما محبوبیت وی بهواسطه بازی در فیلمهای وسترن و کابوی همچنان حفظ شده است. انجمن فیلم آمریکا در سال 1999، او را بهعنوان یکی از 13 بازیگر بزرگ تمام دوران هالیوود انتخاب کرد. فروش یکمیلیون دلاری فیلم «ریو لوبو» در سال 1970 تنها بهخاطر ایفای نقش او بوده است.
نظر کاربران
توصیف و تعریفها از جان وین عالی بود. در عرصه سینمای وسترن باوقار و بینظیر بود. البته محبوبیت فراوان او در ایران مدیون دوبله زیبای مرحوم ایرج دوستدار بود، با آن تیکه های دلنشین... خدا هر دو را رحمت کند.
استیو مک کویین هم بازیگر خیلی خوب و معروفی بود