۵۲۲۷۸۰
۱ نظر
۵۰۲۷
۱ نظر
۵۰۲۷
پ

برانکو: حزب من فوتبال است و بس!

امتیاز ویژه برانکو این است که او پیش از این که سرمربی پرسپولیس شود فوتبال ایران را به خوبی می شناخت. او پنج سال در فوتبال ایران کار کرده است، آن هم در بالاترین سطح. سرمربی تیم ملی بود. ایران را به خوبی می شناسد.

ماهنامه دنیای فوتبال:

برانکو از نگاه مجید جلالی: چند سال پیش در کلاس لوییز فن خال که سرفصل های بسیار جالبی درباره شیوه های مربیگری داشت، شرکت کردم. یکی از سرفصل هایی که فن خال درباره اش صحبت می کرد این بود؛ «مربی حرفه ای و ارتباط با رسانه ها» او می گفت نوع ارتباط یک مربی با رسانه ها هیچ وقت نباید تنگاتنگ باشد،که اگر چنین شود مشکلات و مسایل متعددی به وجود می آید و حتی می تواند به فساد منجر شود.

فن خال بهترین نوع ارتباط را این طور برای ما توضیح داد: «از راه دور به رسانه ها سلام کنید و بلافاصله سراغ کارتان بروید.» به نظرم این نوع از رفتار حرفه ای است که یک مربی می تواند در قبال رسانه ها و جامعه داشته باشد؛ این حرف من نیست. حرف مربی در سطح فان خال است که بسیار حرفه ای و بادانش است. حالا شاید عده ای بگویند فضای رسانه ای در داخل اتفاقا با خارج از کشور فرق می کند و دلایلی ارائه کنند و بگویند این حرف فان خال در هر کشوری و در مواجه شدن با هر نوع رسانه ای کاربرد ندارد.
این را عرض کردم تا بگویم آنچه که از آقای برانکو می بینیم از دید من یک رفتار حرفه ای است. البته سطح نزدیکی یا دوری این مربی و به طور کلی جزییات ارتباط ایشان با رسانه ها را نمی دانم وی درباره اش اظهارنظر نمی کنم، اما آنچه که به نظرم می رسد این است که برانکو، ارتباط خوب و حرفه ای با رسانه ها برقرار کرده است. ضمن این که همواره در قبال همکاران خود در لیگ برتر نیز با احترام سخن گفته است.
برانکو: حزب من فوتبال است و بس!

یکی از دلایل موفقیت پرسپولیس روحیه توام با متانت برانکو است. اما این را هم باید در نظر بگیریم که رسانه ها نیز به طور گسترده ای از او و تیمش حمایت کردند. حمایتی یکدست و مستمر که باعث شد برانکو و پرسپولیس از بحران عبور کنند و خود را به کورس قهرمانی برسانند. شما مطمئن باشید که خونسردی و آرامش برانکو، در موفقیت پرسپولیس بسیار تاثیرگذار بوده است. اینکه پرسپولیس چطور مدیریت شده تا بتواند خود را به اینجا برساند، موضوعی است که من از آن بی خبرم. اما حمایتی که از آن صحبت کردم را سال ها بود که در پرسپولیس ندیده بودم. حال آن که این حمایت می تواند رفتار حرفه ای برانکو باشد یا سبک فوتبالی که پرسپولیس در لیگ برتر ارائه می کند.

امتیاز ویژه برانکو این است که او پیش از این که سرمربی پرسپولیس شود فوتبال ایران را به خوبی می شناخت. او پنج سال در فوتبال ایران کار کرده است، آن هم در بالاترین سطح. سرمربی تیم ملی بود. ایران را به خوبی می شناسد. فضای فوتبال را بلد است. به نظر من کاری که برانکو امروز در پرسپولیس انجام می دهد، نه تنها به این تیم بلکه به فوتبال ملی ما کمک می کند، چه بخواهیم و چه نخواهیم، پیشرفت و موفقیت پرسپولیس و استقلال می تواند تا حدود زیادی به رشد کیفیت فوتبال ما کمک کند.

خیلی ها دوست دارند از زبان برانکو بدانند او کیست. چه پاسخی می دهید؟

من برانکو ایوانکویچ هستم، سرمربی پرسپولیس. این هشتمین سالی است که در ایران هستم. چون قبل از این، پنج سال سرمربی تیم ملی بودم. ۶۲ سال دارم و به عنوان مربی، بیش از سی سال است که دارم کار می کنم. زمانی هم که بازیکن بودم، سیزده سال در تیم وارتکس، در تیم یوگسلاوی سابق بازی کردم. خوشحال هستم که زندگی ورزشیم همراه با بازی و مربیگری بود. چون مربیگری تیم های بسیار بزرگی را در کرواسی، چین و الان در ایران به عهده داشتم و دارم.

هفت سال مربی تیم ملی کرواسی بودم. زمانی که بهترین نتیجه را در تاریخ مان گرفتیم و زمانی که قهرمان سوم جهان در جام جهانی شدیم. به عنوان مربی تیم ملی در بزرگ ترین مسابقات جهانی شرکت د اشتم؛ قهرمانی اروپا، جام جهانی و به عنوان سرمربی کرواسی و ایران و قهرمانی در آسیا و بازی های آسیایی و به عنوان مربی در لیگ قهرمانان اروپا و آسیا هم شرکت داشتم.

اولین روزی که با بلازویچ به تهران آمدید، چه نکته ای از فرهنگ ایرانی توجه تان را جلب کرد؟

خب، طبیعی است که اولین بار بود که من و آقای چیرو بلازویچ، با یک فرهنگ جدید آشنا می شدیم. با یک فضای جدید یعنی خاورمیانه و در کنار تمام اطلاعات ما و پیش فرضی که برای خودمان داشتیم، آن چیزی که بیش تر از همه توجه مرا جلب کرد، فرهنگ ایرانی ها و مهربانی ایرانی ها بود. در واقع یک عشق و میهمان نوازی که نسبت به ما ارائه شد و ما با این رفتار خیلی شاد بودیم.

الان بهتر شده یا کم تر شده است؟!

همان طور مانده و این همان مشخصه بارز ایرانی ها است. این یک فرهنگ، مهربانی و رفتار دوستانه و صمیمی و مهم تر از همه، احترامی است که ایرانی ها نسبت به خانواده دارند. احترام خیلی زیاد ایرانی ها به خانواده، فرهنگ و وطن شان. مهم تر از همه هم، عشقی است که به وطن شان دارند. فرقی هم نمی کند؛ چه ایرانی های داخل ایران و ایرانی های خارج از ایران.

آیا نکته منفی هم در فرهنگ ایرانیان دیده اید؟ چه نکته منفی ای در فرهنگ ایرانیان نظرتان را جلب کرده است؟

خب، صحبت کردن در مورد مسائل منفی سخت است. طبیعی است که تهران به عنوان یک متروپل و کلان شهر، شهری که چیزی حدود پانزده میلیون جمعیت و ده میلیون خودرو و وسایل نقلیه دارد، هوای آلوده داشته باشد. تمام کلان شهرهای دنیا، هوای شان آلوده است و این را به عنوان یک نکته منفی نمی بینم.

در تهران رانندگی کرده اید؟

خودم رانندگی نکرده ام، چون راننده دارم. اما کمک هایم رانندگی می کنند. آن ها جوان ترند و خیلی سریع تر به محیط جدید عادت می کنند. اما تردد و ترافیک در تهران خیلی سخت است. اما الان نسبت به ده سال پیش خیلی بهتر شده است.

برانکوی 2004 که به ایران آمده بود، با 2017 خیلی فرق کرده است. آن زمان نمی شد از او تیتر یک درآورد، اما الان تیتر یک هستید. این تغییر را قبول دارید؟

خب، الان شاید بیش تر در تیترها هستم. چون الان مربی پرسپولیس هستم و هر روز کار می کنم و حجم کار در پرسپولیس و لیگ، واقعا خیلی زیاد است. از طرفی پرسپولیس هم باشگاه بسیار بزرگی است که هواداران بسیار زیاد با منافع بسیار زیاد دارد و طبیعی است که من هم به عنوان مربی این تیم، مورد توجه قرار می گیرم. باید اعتراف کنم که برایم نسبت به قبل که سرمربی بودم، جالب تر است. چون الان به عنوان سرمربی پرسپولیس، حتی اگر بخواهم، ۲۴ ساعته هم می توانم مصاحبه داشته باشم.

یک نکته خیلی جالب؛ زمانی که شما سرمربی تیم ملی بودید، با عنوان «مرد صورت یخی» از شما یاد می شد، ولی الان با لبخند، پرانرژی و پرهیجان هستید، مثل تیم تان. آن زمان شاید تیم ملی آن قدر جذاب نبود، ولی پرسپولیس الان، این طور نیست.

همان طور که گفتم، کار تیم ملی مستمر نیست، بلکه دوره ای است و طبیعی است که مثل الان، هر روز در رسانه ها، تلویزیون و مطبوعات نبودم. اما کار در پرسپولیس، کار روزانه است و طبیعی است که رضایت مندی و شادابی من مستقیما با کاری که انجام می دهم، ارتباط دارد. چون ورزش یعنی جوانی. یعنی شادابی و رضایت مندی، خوش بختی و هیجان زیاد. و طبیعی است که لحظات سخت هم همراهش هست، اما به طور کلی می توانم بگویم که قشنگ ترین شغل دنیاست و شغل من، همزمان سخت ترین شغل و در عین حال زیباترین شغل است.
برانکو: حزب من فوتبال است و بس!
آقای برانکو، در سه دوره مختلف در ایران بودید با بلازویچ، به عنوان سرمربی تیم ملی و الان هم پرسپولیس. در این سه دوره، چقدر در فوتبال و در فرهنگ تغییر ایجاد شده است؟

خیلی تغییرات روی داده است. طبیعی است وقتی با آقای بلازویچ آمدم، موقعیتی بود که فوتبال هنوز به این رشد نرسیده بود و سطح حرفه ای گری هم به این سطح نبود و اولین نسل بازیکنان بود که شروع به بازی در کشورهای خارجی کردند و نسل جدیدی در فوتبال روی کار آمد و یک عشق خیلی زیبا نسبت به فوتبال به وجود آمد. و ایران تنها کشور آسیایی است که واقعا جو فوتبالی دارد.

من بعد از آقای بلازویچ کار را ادامه دادم و از این بابت خیلی خوشحالم که در آن زمان نتایج بسیار درخشانی به دست آوردم. و در همان دوره بود که عشق نسبت به فوتبال و بازیکنان و همینط ور نسبت به بنده، به وجود آمد و این عشق، زیباترین خاطرات من است. و واقعا خاطرات بسیار زیبایی از ایران دارم.
شادی بردمان مقابل بحرین را در و بعد صعود به جام جهانی و می توانم به جرئت بگویم که شاید هشت میلیون نفر در کل شهر تهران با ماشین بیرون بودند و شادی می کردند و این پیروزی را جشن می گرفتند. فکر نمی کنم بالاتر از این، برای یک مربی خوش بختی و خوشحالی وجود داشته باشد که چنین شادی ای را برای هواداران فوتبال به وجود آوردیم. طبیعی است که در کنار آن خاطره، اتفاقات خیلی قشنگ دیگری هم بوده اند؛ مثل قهرمانی در بوسان با مقام سومی آسیا در چین که باید بدانید در آن موقع، کره مقام چهارم جهان را در جام جهانی کسب کرده بود و ژاپن هم حزء هشت تیم اول دنیا بود.

من خیلی خوشحال هستم از نتایجی که به دست آوردیم و تکرار می کنم آنچه از همه مهم تر است؛ هواداران هستند که یک عشق بسیار عظیم را نسبت به وطن و فوتبال شان نشان دادند.

در این هشت سال سعی نکردید که فارسی را راحت تر یاد بگیرید؟

این یک مشکل است. این جا خودم از همه مقصرترم! اگرچه این می تواند برایم غم انگیز باشد که چرا فارسی یاد نگرفتم. این همه مدت در ایران بودم که باید فارسی را طوری یاد می گرفتم که حتی مترجم رسمی فارسی شوم. اما دو تا مترجم داشته ام؛ آقای رضا چلنگر و مترجم فعلی، که این ها به من اجازه ندادند فارسی یاد بگیرم.

وقتی که در تمرین هستید، از مترجم استفاده می کنید، یا فارسی حرف می زنید؟

در تمرین ها از مترجم استفاده می کنم، اما در تمرین یک ترکیبی از کرواتی و فارسی و انگلیسی، دست و پا و سر و همه این ها را استفاده می کنم.

وقتی عصبانی می شوید، ناسزاهای تان به زبان کرواتی است؟

همه بازیکنان، ناسزاهایم را بلد هستند و می شناسند. اصلا دقیقا می دانند و حرکاتم را تشخیص می دهند که چه زمانی عصبی هستم، چه زمانی نیستم و کی می خندم اما به هر حال فوتبال همه جای دنیا یک زبان دارد. زبان متحد یکپارچه دنیا در فوتبال که با همان در تمرینات خیلی راحت با هم ارتباط می گیریم.

شما بالاترین سطح تحصیلات در ورزش را دارید. لقب پروفسور را به شما داده اند! در ایران هر کسی به این درجه برسد، معمولا یا می خواهد نماینده مجلس شود یا عضو شورای شهر. این موضوع هیچ وقت شما را قلقلک نداده است؟

من دقیقا برعکسم. یک مقدار می خواهم از خودم تعریف کنم؛ مطمئن نیستم اما فکر می کنم در حال حاضر در دنیا هیچ مربی شاغلی وجود ندارد که سطح تحصیلات مرا داشته باشد، اما هر روز کفش استوک به پا داشته باشد و در زمین تمرین مشغول باشد. من همچنین در دانشکده زاگرب، رشته حرکت شناسی (تربیت بدنی) تدریس می کنم، اما بیش تر کار عملی در زمین را دوست دارم، نه در کرسی های مختلف دانشگاهی. همین طور در آکادمی فوتبال کرواسی هم تدریس می کنم. چون من فوق لیسانس تخصصی فوتبال را دارم. حالا کمی از خودم تعریف کردم!

پس نمی خواهید نماینده مجلس شوید؟

خیر. ما ورزشکاران برای ورزش ساخته شده ایم. سیاست هم در کنارش دنبال می کنیم.

در کرواسی عضو هیچ حزبی نیستید؟

خیر.

کلا به سیاست هیچ علاقه ای ندارید؟

مثل بقیه مردم نگاه و دنبال می کنم. اما به سیاست نمی پردازم و عضو هیچ حزبی نیستم. حزب من، حزب ورزش است.

در اولین نشستی که بلازویچ در ایران برگزار کرد، حتی خبرنگاران شناخت درستی از شما نداشتند. وقتی بحث به یک سری بازیکنان جوان و ناآشنا در تیم ملی رسید، خبرنگاران در مورد این بازیکنان پرسیدند و بلازویچ گفت که پروفسور ایوانکویچ باید پاسخ دهند. با یک پوشه زیربغل و کلی برگه. این همه اعتقاد بلازویچ به شما چه دلیلی داشت؟

قبل از هر چیز باید عرض کنم که بنده و آقای بلازویچ، هفت سال در تیم ملی کرواسی با هم کار کردیم. درواقع فاز به وجود آمدن تیم ملی کرواسی را بعد از فروپاشی یوگسلاوی دنبال کردیم. طبیعی است که هرکدام از جمهوری های جداشده، تیم ملی خودشان را تشکیل می دادند. و همان طور که گفتم بنده و ایشان شروع به تشکیل تیم ملی کرواسی کردیم و اولین بازی های رسمی تیم ملی مان را انجام دادیم و بلافاصله بعد از آن، اولین مسابقات مان را در انگلیس که خیلی عالی بازی کردیم و بعد از آن نوبت به جام جهانی شد.

هفت سال همکاری بسیار خوبی داشتیم که در طی این همکاری، یک اعتماد بزرگی بین ما به وجود آمد و با هم دیدگاه و فلسفه مشترکی داشتیم. به این سطح از تفاهم رسیدن، ساده نیست. به این ترتیب که خیلی عالی با هم کار می کردیم و به نتایج خیلی عالی ای هم رسیدیم.

اگر قرار باشد به دوربین نگاه کنید و یک دقیقه با بلازویچ صحبت کنید، به او چه می گویید؟

آقای بلازویچ مربی استثنایی هستند. فردی با حس و توان غیرقابل وصف برای کار و تمرین. هوش استثنایی و احساس بسیار بزرگی نسبت به فوتبال و هوداران دارند. همکاری ما حدود هشت سال بود و این هشت سال همکاری نشان می دهد که چقدر برای ایشان ارزش قائلم و دوست شان دارم.
برانکو: حزب من فوتبال است و بس!

آقای بلازویچ در جام جهانی ۹۸، قبل از بازی با یوگسلاوی گفت که اگر ایران بتواند یوگسلاوی را ببرد، توپ را قورت می دهم!

آقای بلازویچ از این صحبت های جالب زیاد دارد. می خواست از این طریق نشان دهد که چقدر ارزش و احترام برای تیم ملی ایران قائل است و به آن اهمیت می دهد. چون قبل از آن، در ریکا، با تیم ملی کرواسی مقابل ایران بازی کرده بودیم. ما دو بر صفر بردیم، اما تیم ایران بهتر بود. علی دایی پنالتی را گل نکرد و همه ما واقعا از عملکرد تیم ملی ایران، متعجب شده بودیم. هدفش این بود که نشان دهد چقدر به تیم ملی ایران اهمیت می دهد و برایش احترام قائل است. و وقتی این جا آمدیم، همچنان آن تیم ملی ایران در ذهنش بود. چون درواقع اولین نسلی بود که ایران را به عنوان یک قدرت فوتبال به نمایش گذاشت. عابدزاده، عزیزی، علی دایی، استیلی، باقری، مهدوی کیا و... همه کسانی که بعدها آمدند و به تیم ملی اضافه شدند.

مثل این جملاتی که آقای بلازویچ گفته است، باز هم در ذهن دارید؟

بلازویچ یک نفر است، تک است و دو تا وجود ندارد. من متفاوتم و حتی برای خبرنگاران تا حدودی خسته کننده می شوم! برخلاف ایشان که واقعا خبرنگاران دوستش دارند. نه تنها در ایران، بلکه در کرواسی هم همین طور است و هنوز ایشان خیلی فعال و در بورس است. با مصاحبه هایش شان؛ سوال ها و واکنش هایی که نشان می دهد، خیلی به رسانه های تیتر می دهد. من استعداد ایشان را ندارم و این طور نیستم. در طبیعتم نیست و همان طور که می گویید یخی هستم!

تیم ملی در تهران در برابر ایرلند، بازی را یک- صفر برد، ولی به جام جهانی صعود نکردیم. آن روز برای شما چگونه گذشت؟

ما ایرلند را می شناختیم که تیم ملی خیلی خوبی داشت. چون کرواسی هم چند بار با ایرلند بازی کرده بود. ما در دوبلین واقعا استحقاق باخت نداشتیم و خیلی بد و دو- صفر باختیم و می دانستیم که این جا کارمان سخت خواهدبود. اما این جا با ایرلند، بازی بسیار زیبایی به نمایش گذاشتیم و اگرچه دقیقه های آخر گل زدیم، اما خیلی تیم بهترین بودیم. فقط کمی شانس کم آوردیم که نتیجه بهتری بگیریم و صعود کنیم.

آن شب را چطور به صبح رساندید؟

نخوابیدیم. چون آن قدر هیجان و آدرنالین بالایی داشتیم که شب تا صبح نشستیم و آنالیز کردیم که چرا این طوری شد و چگونه باید می شد؟ درواقع یک یاس خیلی زیادی ما را فرا گرفته بود. چون با هیجان و انرژی خیلی زیادی آمده بودیم که بازی را ببریم و می دانستیم تیم ملی ای داریم که می تواند به نتیجه ای که می خواهد، برسد.

همین حس را فصل قبل و در بازی آخر لیگ، یعنی بازی پرسپولیس- ذوب آهن داشتید.

بله.

آن شب چطور تا صبح گذشت؟

خیلی غمگین بودم، چون آن قدر نزدیک به قهرمانی بودیم که به جرئت می توانم بگویم درواقع ما قهرمان شدیم! چون درواقع مقررات عوض شد و این در حالی است که کشورهای محدودی هستند که تفاضل گل را ملاک قرار می دهند. به هر حال روش خیلی خوب و محترمانه ای نیست. چون می شود همه کار کرد، اما معمولا دیدارهای رودررو را مورد محاسبه قرار می دهند، یا پلی آف برای قهرمانی. ما بهتر از استقلال خوزستان، در نتیجه، در بازی های رودرروی مان بودیم و قهرمانی را به خاطر دو تفاضل گل کم تر از دست دادیم و البته به حریف تبریک گفتیم، اما غم بزرگی بود. محصوصا وقتی در پایان بازی دیدیم که صدهزار نفر با ما، هم شادی کردند و هم به تعبیری گریه کردند.

شما روزهای خیلی خوبی با فوتبال ایران داشتید؛ دو سال قهرمان شدید، سوم جام ملت های آسیا شدید. اما جام جهانی ۲۰۰۶ برای شما تلخ بود.

حضورم در ایران چه در تیم ملی و چه در باشگاه ها، یکی از زیباترین بخش های زندگی من است. چون در کشوری کار می کنم که مردم واقعا به شدت فوتبال را دوست دارند. نمی دانم چند مربی در دنیا هست که بخواهد به این که مقابل صدهزار تماشاچی بازی کرده است، افتخار کند؟
از بازی اول مان در زمان آقای بلازویچ مقابل عربستان، که بیش از صد تا 120 هزار نفر جمعیت در استادیوم بودند تا زمانی که خودم تنها بودم و در بوسان قهرمان شدیم، بعد از سی سال، اولین موفقیت بزرگ ایران بود که هیچ کس انتظار نداشت. عملا می توانم بگویم بدون حتی یک بازیکن بزرگ و مطرح مان، در آن جا شرکت کرده بودیم. علی دایی مجبور شده بود که برگردد، چون پدرشان به رحمت خدا رفته بودند. کره ای که چهارم جهان بود را در پنالتی بردیم.

جام جهانی 2006 را بگویید.

اول می خواهم جاهای قشنگش را بگویم!... تا راهیابی به جام جهانی ۲۰۰۶. با ژاپن هم گروه بودیم. با یک برد بسیار زیبای دو بر یک در تهران، و یک تیم ملی بسیار خوب و قوی. متاسفانه مشکلات، بعد از آن به وجود آمد.

چه مشکلاتی؟

پای علی کریمی، سه ماه قبل از شروع جام حهانی شکست! هاشمیان، با لیگامنت مشکل داشت. مهدوی کیا، کمرش و زندی، عضله اش مشکل داشت. ستار زارع هم لیگامنتش پاره شده بود. یعنی پنج تا از قوی ترین بازیکنان فیکس مان مصدوم بودند و برای بازی آماده نبودند. علی دایی، یحیی و سهراب عملا بدون استراحت و آماده سازی، به جام جهانی آمدند. به طوری که رحمان رضایی و نکونام در بیش تر تمرینات حضور داشتند و متاسفانه نتوانستیم به خوبی تیم را آماده کنیم.

هم گروه های مان هم خیلی قوی و سخت بودند؛ مکزیک و پرتغال. پرتغال با قوی ترین تیم ملیش؛ رونالدو، فیگو و دکو و بقیه. مکزیک که به طور سنتی تیم بسیار خوبی هست و اولین بازی ما مقابل مکزیک عالی بود، اما آن کمبود در آماده سازی و به نوعی به دلیل کم تجربگی مان، بازی را باختیم. مقابل پرتغال غیرمعمول بود اگر انتظار برد داشتیم. اما یادمان باشد که کعبی چطور فیگو را بسته بود! و گل اول را از پنالتی خوردیم که رونالدو زد. پنالتی که اصلا نیازی هم نبود که بشود. چون اگر می شد که دکو از سی متری گل بزند، خیلی عجیب بود، چون نه قبل و نه بعد از آن هم هیچ وقت از آن فاصله نتوانست گل بزند. فرصت های زیاد گل را به وجود آوردیم، اما متاسفانه نبردیم.
برانکو: حزب من فوتبال است و بس!

شما از اول می خواستید که علی دایی را روی نیمکت بنشانید؟

وقتی آقای دادکان، رییس فدراسیون بودند، هرگز و هرگز به هیچ کس در هیچ موردی اجبار نکرد. علی دایی آن زمان 36 ساله بود و طبیعی است که حضورش برای بازی اول مان با مکزیک خیلی مهم بود؛ به خاطر ساختار بدنی، دانش و تجربه اش. پیش بینی شده بود که در این بازی، علی دایی شرکت کند و تا آن جا که می تواند کمک کند و شاید آخرین حضور بزرگش (بازی رسمی) در تیم ملی بود و فرصتی بود که به زبیاترین شکل، بازی خداحافظیش را انجام دهد.
و به همین خاطر، بازی بعدی، رزرو بود. زمانی که با پرتغال بازی کردیم، طبیعی بود که حالت تهاجمی در آن بازی، مثل بازی مقابل مکزیک و آنگولا نبود، چون پرتغال قوی تر از آن هاست و بیش تر، بازیکنانی را به کار گرفتم که ضدحمله ها و کارهای سرعتی شان بهتر باشند. به طوری که در بازی سوم، دوباره مقابل آنگولا بازی کرد. همان طور که قبلا گفتم، متاسفانه باشگاه های علی دایی، یحیی، سهراب و خطیبی اجازه ندادند که برای آماده سازی و اردوی قبل از بازی ها بیایند. به خاطر لیگ قهرمانان آسیا که بازی داشتند و عملا هفت، هشت روز قبل از شروع بازی ها به ما ملحق شدند. بدون استراحت، بدون آماده سازی و مسائل دیگر.

دو سوال؛ اول این که آیا شما آن صحنه لگد زدن علی کریمی را دیدید؟

بعدها در تلویزیون دیدم. خب، واکنش علی کریمی برای من واضح است، اما باز هم در این جا علنی می گویم؛ استعداد و هوش علی کریمی مساوی با مسی است. متاسفانه پای او کشست. یعنی بدترین مصدومیتی که می تواند به وجود بیاید؛ مچ پایش شکست. من در همان مسابقه که مقابل هامبورگ بازی می کردند، شاهد بودم که سه ماه به خاطر آن مصدومیت گرفتار بود و اولین بازی که برای تیم ملی انجام داد، بعد از آن بازی دوستانه مقابل کرواسی بود که بازی کرد.
وقتی دو بر دو شدیم، هم گل زد و هم بعد از ۲۵ دقیقه خودش خواست که تعویض شود. طبیعی است که آماده نبود، انتظارات از او زیاد بود به خاطر همین عصبی بود. حیف شد. چون بعد از آن مصدومیت نتوانست از آن استعداد سرشاری که دارد، آن طور که باید استفاده کند. هنوز هم که هنوز است، بازی مقابل آلمان در تهران را در ذهنم می چرخانم. آن بازی را ما باختیم، اما خیلی قشنگ و زیبا بزی کردیم. سوال دوم...

بعد از این که جام جهانی برای ایران تمام شد، شما به ایران برنگشتید.

من با آقای دادکان قرار گذاشتم و توافق کرده بودیم و قرارداد من، با اتمام جام جهانی در تاریخ اول جولای تمام می شد و طبیعی است که قراردادم تمام شده بود. مسئله دوم این که من ماندم تا ادامه مسابقات جام جهانی را ببینم و کمک من، آقای داوود بکویچ، به ایران برگشت و گفت نیازی نیست برگردی. چون تغییرات در فدراسیون به شکلی بود که هیچ چیز مشخص نبود و درواقع نیازی نبود که برگردم.

شما باز هم می توانید بازیکنی مثل لوگا مدریچ را به فوتبال دنیا معرفی کنید؟ فکر می کردید هیچ وقت به رئال برسد؟

من در مورد لوگا مدریچ، یک مسئله خاص دارم که بگویم؛ ما با وردربرمن برای راه یابی به لیگ قهرمانان اروپا بازی داشتیم. ایشان هم بازیکنی بود که تازه آمده بود، بااستعداد بود و در حال رشد بود. آن موقع در وردربرمن، یک برزیلی به نام دیه گو بازی می کرد. وردربرمن، آن موقع در کنار بایرن مونیخ، بهترین تیم آلمان بود. دیگه گو که ملی پوش برزیل هم بود، به یوونتوس رفت. طبیعی است که خبرنگاران از من پرسیدند که کدام بازیکن بهتر است؛ دیه گو یا مدریچ؟ من گفتم: مدریچ. همه تعجب کردند!
حتی شاید به خاطر اظهارنظرم به من توهین هم کردند. اما بعد از دو سال، دیه گو خاموش شد و اصلا دیگر نبود، اما مدریچ به تاتنهام و بعد به رئال رفت. شاید الان یکی از بهترین هافبک های دنیا باشد. با منکویچ هم همین داستان به وجود آمد که بنده او را آوردم. ما یک بازی خیلی قشنگ کردیم. باید وردربرمن را با سه، چهار اختلاف می بردیم، اما دو- یک باختیم. اما بعدها دیدیم که ارزیابی بنده در مورد این بازیکنان درست بود و همچنان با این بازیکنان ارتباطات خیلی خوبی دارم.

اگر فوتبال را کنار بگذارید به چه حوزه ای علاقه دارید؛ کتاب می خوانید، سینما می روید یا تئاتر؟

همه این فعالیت ها را که گفتید، دوست د ارم. در شهر من، قدیمی ترین تئاتر کرواسی وجود دارد. خیلی به کتابخانه می رفتم، اما من به هر حال در ارتباط با ورزشم. هرچه پول که تا الان درآوردم، همه را در یک مجموعه ورزشی بزرگ سرمایه گذاری کرده ام و عملا هرگز بازنشست نخواهم شد.

می خواهم همیشه در ارتباط با ورزش در کنار جوانان باشم. همه چیزهایی که ورزش به من داده، جزء زیباترین چیزهای دنیا است. زیباترین چیزهایی که ورزش به من داده است را دوباره دارم به خود ورزش بر می گردانم. با سرمایه گذاری در زیرساخت های ورزشی، از طریق دانش و تجربه ام و خوشحال هستم که بچه هایم هم ورزشکار هستند و ورزش را دوست دارند و الان هم در مرکز ورزشیم کار می کنند و در خیابان نیستند و به جاهای دیگری کشیده نشدند که به دیسکوها و کافه ها بروند. بلکه در زیباترین جاهای دنیا کار می کنند، یعنی در یک مجموعه ورزشی. این وظیفه ما در پرسپولیس هم است که به جوان ها شادابی ببخشیم و تعداد هرچه بیش تر جوانان را به ورزش بکشانیم.
برانکو: حزب من فوتبال است و بس!

اگر قرار باشد با هواداران پرسپولیس به فارسی حرف بزنید، چه می گویید؟

قهرمان! به آن ها می گویم که پرسپولیس قهرمان است.

فیلم ایرانی دیده اید؟

متاسفانه زبان فارسی بلد نیستم، اما خیلی از هنرپیشه های ایرانی را شناختم و آشنا شده ام. با هنرپیشه های خیلی معروفی آشنا شده ام و فرهنگ فیلم و تئاتر ایران را تا حدی می شناسم و می دانم که فیلم های ایرانی جوایز خیلی زیادی کسب کرده اند. اما متاسفانه فارسی بلد نیستم!

و حتما عاشق غذاهای ایرانی هم شده اید؟

خیلی. غذای ایرانی استثنایی است، عجیب است و اصلا غذای ایرانی جزء غذاهای جهانی محسوب می شود، مثل غذاهای فرانسه، ایتالیا و مدیترانه، چین و ژاپن. غذاهای ایرانی در این سطح است.

خودتان کدام یک را بیش تر دوست دارید؟

مدیترانه ای را دوست دارم، اما غذاهای ایرانی خیلی شبیه غذاهای کرواسی است. همان سنت کباب، شیشلیک و سالادهای مختلف. اما غذای ایرانی خیلی هم خطرناک است. من واقعا با خودم می جنگم که کم بخورم، وگرنه زود چاق می شوم.

کدام عادت بد بازیکنان ایرانی است که فکر می کنید باید رفع شود؟

بازیکنان ایرانی خیلی استعداد بالایی دارند. قدرت شان خوب است. خیلی فوتبال را دوست دارند و خیلی در تمرینات خوب کار می کنند. فقط مشکل بازیکنان ایرانی، احساسات شان است که خیلی زود تحت تاثیر احساسات قرار می گیرند و طبیعی است که همین احساسات ارتباط مستقیم با دیسیپلین و نظم تاکتیکی دارد. آنچه در ژن بازیکنان ایرانی است؛ حمله و حمله و حمله است که دائم می خواهند حمله کنند.

شما یک زمانی سرمربی تیم ملی بودید که آن زمان از طرف رسانه ها به شما فشار زیادی وارد می شد. الان هم شاید این موضوع نسبت به کی روش وجود دارد. الان سخت تر است یا آن زمان؟

همیشه سخت است و نمی توان گفت که کی سخت تر بوده است. بعد از من، آقای قلعه نویی آمد و همین طور فشار و مشکلات بود. بعد از آن، علی دایی آمد، کی روش آمد. طبیعی است که صد در صد در زمان من، کار خیلی ساده نبود. چون آن موقع دو طبقه و دو نوع بازیکن بود؛ یکی سوپراستارها و ستاره ها بودند.
مثل علی دایی، کریمی، باقری، مهدوی کیا، عزیزی، هاشمیان، میناوند، رحمان رضایی و... بازیکنان زیادی بودند که همه شان در اروپا و بهترین لیگ های دنیا بازی می کردند. به اضافه بازیکنانی که در داخل بازی می کردند و بین این ها باید وحدتی ایجاد می کردیم. الان شاید دیگر بازیکنانی که بیرون بازی می کنند، نیاز به چنین تصمیماتی ندارند. اکثر قریب به اتفاق شان داخل هستند و شاید تا حدودی راحت تر بتوان بین این ها وحدت ایجاد کرد. اما مسئولیت، فشار، علاقه و عشق همیشه یک شکل است. انتظارات همیشه زیاد است و همیشه باید تحت فشار بود.

این شرایطی که رد حال حاضر وجود دارد، شما فکر می کنید همیشه در همه این سال ها وجود داشته است؟

بله بوده و خواهدبود.

وقتی که امروز در مورد پرسپولیس بحث می کنید، همچنان آن نگاه ملی را حفظ می کنید؟

من این جا آمدم، با همکارانم، با دانشم و با تجربه ام که این ها را به بازیکنان انتقال دهم. و علاوه بر بخش تخصصیم، در بخش سازماندهی هم سعی می کنم که به فوتبال کمک کنم، در کنار نتیجه گیری، ما همین طور کار را ادامه می دهیم که بازیکنان را روز به روز بهتر کنیم که در کنار سطح ملی، پرسپولیس در سطح بین المللی هم نتایج بهتری کسب کند. و این به یک معنی است که هدف نهایی، قهرمانی آسیاست.

الان هواداران پرسپولیس از یک سری اتفاقات شاید دلگیر باشند...

این ها را لطفا نپرسید... (از طرف باشگاه هم همین را گفته اند)
برانکو: حزب من فوتبال است و بس!

آن چه در سال های حضورتان در فوتبال ایران بیش تر از همه مدنظرتان بوده و خواسته اید سازماندهی کنید، در ایران می تواند اتفاق بیفتد؟

بله. ایران یک کشور ثروتمند است که واقعا پتانسیل خیلی عظیمی دارد. مردم باهوش و با استعدادی برای ورزش دارد. اما همه باید بدانیم که نیاز به زمان هست و نمی توان یک شبه به همه چیز دست یافت. اما خیلی از این موارد تا به حال به وجود آمده است. اگر بخواهیم با ده سال پیش مقایسه کنیم؛ زمین های ورزشی خیلی بهتر شده اند، استادیوم جدید در اهواز و مشهد و اصفهان ساخته شده است. در تهران زمین ها خیلی بهتر شده اند.
زیرساخت ها خیلی پیشرفت کرده است و برای کمپ های ملی هم دارند فکر می کنند و بیش تر و بیش تر روی آکادمی جوان ها کار می کنند، اما زمان لازم است و نمی شود یک شبه به همه این ها دست یافت. اما دیدگاه و خواسته ها هر روز بهتر و بهتر می شود. من می دانم که باید پله پله پیش رفت و اگر غیر از این بود که خود من بیش تر از همه م یخواهم که یک شبه به نتیجه برسیم! ولی امکانش نیست.

و اگر بخواهید به عنوان حرف پایانی، با هواداران پرسپولیس صحبت کنید، چه می گویید؟

تشکر می کنم از عشقی که به پرسپولیس ارزانی می دارند. از عشقی که به تیم ملی شان دارند و از عشق و شادی و حمایتی که تا به حال نسبت به ما داشته اند. و غمگین ترین شخص می شوم، وقتی که نمی توانیم با نتایج مان شادشان کنیم. و آن چیزی که وظیفه ماست، این است که نتیجه خوب به دست بیاوریم، چون هواداران، فوتبال را می فهمند. آن ها در کنار نتیجه، بازی خوب هم می خواهند.

رقص خیلی خوبی در جام ملت های آسیا داشتید. چرا دیگر آن را تکرار نمی کنید؟

بعضی وقت ها شادی نتیجه مرا هم با خودش می برد. این یک عشق به فوتبال است. به خاطر همین می گویم که فوتبال قشنگ ترین ورزش دنیاست.

و اگر بخواهید بهترین خاطره تان را در فوتبال ایران بگویید.

همان طور که گفتم خاطرات زیبا و زیادی از ایران دارم. اما تکرار می کنم، بازی با بحرین و راه یابی به جام جهانی و آن شادی غیرقابل وصف مردم ایران که جوان و پیر همه شاد بودند، بهترین خاطره ام بود.

و فکر می کنم همان بازی بحرین با سرمربیگری بلازویچ هم تلخ ترین بازی تان بود!

بله و سخت ترین. چون اگر می بردیم، مستقیم صعود می کردیم.

راز نگفته ای در همه این سال ها از فوتبال ایران دارید؟

نه، در فوتبال رازی وجود ندارد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    برانکو عشقوویچ

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج