احسان طبری، سیاست مدارِ سیاست گریز
با نگاهی به زندگی احسان طبری می بایست کارنامه او را به دو بخش سیاست و اندیشه تقسیم کرد. نخست سیاست که با گروه «۵۳ نفر» آغاز و با تلاطم های موجود در حزب توده و پایان کار آن به انتها می رسد و دوم پرونده فکری او که از جوانی آغاز و در خارج ادامه پیدا می کند و پس از دستگیری در سال ۶۲ و پیش از مرگ در اردیبهشت ۶۸ هم مفتوح می ماند.
رفیق احسان! به بیان توده ای ها یکی از متمایزترین حزب بود که میان فعالیت تئوریک و پراتیک دیواری حائل کشید به همین جهت با آرام شدن فضای احساسی حاکم بر حزب جایگاه ویژه ای برای خود دست و پا کرد. با نگاهی به زندگی احسان طبری می بایست کارنامه او را به دو بخش سیاست و اندیشه تقسیم کرد. نخست سیاست که با گروه «53 نفر» آغاز و با تلاطم های موجود در حزب توده و پایان کار آن به انتها می رسد و دوم پرونده فکری او که از جوانی آغاز و در خارج ادامه پیدا می کند و پس از دستگیری در سال 62 و پیش از مرگ در اردیبهشت 68 هم مفتوح می ماند.
سیاست مدارِ سیاست گریز
احسان الله طبری به سال ۱۲۹۵ در ساری زاده شد و در خانواده ای عالِم زاده رشد کرد. احسان کتاب خوان بود و در نظر بزرگ تر از سن خود رفتار می کرد به نوعی که در محله شان انگشت نما شده بود.
حاصل این بازداشت برای او سه و نیم سال حبس بود به اتهام قیام علیه امنیت و استقلال کشور. این زندان را برخی برای او دانشگاهی توصیف کرده اند که در آن «هر آنچه را که تا آن زمان نخوانده بود، فراگرفت.» او در مدت حبس فقط و فقط خواند و بیشتر به عمق اندیشه های چپ غلتید تا اینکه سال ۱۳۲۰ فرارسید. او سال سوم حبسش را در اراک و در تبعید می گذراند و به رغم آنکه به کار فکری مشغول بود، احساس انزوا می کرد تا اینکه طلسم می شکند و تلگرامی معجزه آسا از رضا روستا دریافت می کند مبنی بر اینکه در اسرع وقت خودش را به تهران برساند.
«در تهران با روستا آشنا شدم و او به من اطلاع داد که حزبی مرکب از رفقای کمونیست و افراد ملی تاسیس می گردد...» پس از دیدار اولیه رفقای ملی و کمونیست، حزبی را بنا می گذارند که طبری بن مایه آن را حاصل خط دهی سیاست شوروی در ایران دانسته است. طبری به عنوان یک از پانزده عضو کمیته مرکزی حزب انتخاب می شود ولی استعفا می دهد و به نشانه اعتراض به زادگاهش می رود.
حضور او در شمال کشور ابتدا توسط دوستانش تلاشی برای ورود به مجلس تلقی شد ولی او به گفته خودش هیچ گاه چنین قصدی نکرد. ولی آن شمال رفتن نام وی را به ماجرای امتیاز نفت شمال و موضع گیری حزب توده علیه محمد ساعد پیوند زد. او در مقاله ای حضور روس ها در ایران و و جود امتیاز نفت شمال را مثبت ارزیابی کرد و علیه ساعد تدارک تظاهرات اعتراضی داد هرچند که بعدها در کتاب خود استدلال حاکم بر آن مقاله را زیر سوال می برد. (نک، کژراهه، ص ۶۵) البته این تنها مرتبه ای نبود که طبری از شوروی ها تمجید می کرد.
زمانی که خلیل ملکی در راس حزب قرار گرفت و تغییر رویکردی در مواضع به وجود آورد و به تعبیری مشخص شد «ملکی با شوروی نیست»، طبری مقابل او ایستاد. «وقتی به تدریج مخالفت ملکی با شوروی روشن شد، من و دیگرانی مانند من که اکثریت مطلق رهبری حزب توده بودیم از او دوری جستیم.» ارتباط طبری و حزب ادامه پیدا می کند تا اینکه سال ۱۳۲۷ می رسد و شاه ترور می شود.
این ترور برای سه نفر از اعضای حزب یعنی رادمنش و کشاورز و طبری گران تمام شد و کار به جایی رسید که طبری دوبار به اعدام محکوم شد. «یکبار به علت «یکی از رهبران حزب توده» بودن و یکبار به عنوان «شریک جرم در سوءقصد» پس از این احکام غیابی، هیات اجرایی حزب تصمیم گرفت این سه نفر را از کشور خارج کند. آنها با اندک فاصله ای به سمت شوروی حرکت کردند و هر یک با نامی مستعار وارد خاک کشور رفقا شدند.
این سفر برای طبری از شوروی آغاز شد و در آلمان ادامه پیدا کرد و در مجموع قریب ۳۰ سال به طول انجامید. در این سی سال او اتفاقات مهمی از جمله مدینه فاضله استالین و همچنین سقوط او را به چشم دید که در خاطرات خود شمه ای از آن فضا و همچنین کنش ها و مناسبات حزب را به تصویر کشیده است.
او همزمان با کار در رادیو به تحصیل در مدارس حزبی و ایدئولوژیک مسکو مشغول می شود که درباره شیوه آموزش آن مدارس می نویسد: «تربیت این مدارس رسوخ دادن فرمول های خشکیده مارکسیستی در کلیه عرصه های مورد آموزش بود. آموزنده پس از مدتی عادت می کرد که تنها با آن عینکی به پدیده های زنده و متحرک بنگرد که این آموزشگاه به او می داد. تعصب و جزمیت این تعالیم، عینا مانند تعالیم پاتریستیک و اسکولاستیک قرون وسطای اروپا سرسخت و بدون انعطاف است و شخص را از لمس زندگی واقعی دور می سازد.»
طبری به مرور و به لحاظ سطح اندیشه ورزی و نفوذ کلام جایگاه ویژه ای را در میان توده ای ها به دست می آورد تا جایی که هم مورد توجه خارجی ها قرار می گیرد و هم به تئوری پرداز حزب بدل می شود ولی راویان و نزدیکان وی معتقدند او همواره سیاست گریز بوده و بیشتر وقت خود را به مسائل فکری مستقل از حزب اختصاص می داده هر چند که خروجی تالیف ها و ترجمه های وی چیزی جز اندیشه بسط و تبیین اندیشه های حاکم بر حزب نبود.
این جایگاه هم طراز دبیر اول نبود ولی او را همچون دیگر چهره های حزب در مرکز سیبل قرار می داد. توجه ویژه به طبری را رسما اعلام و در لفافه آن را دستاوردی بزرگ تلقی می کند و دوم آنجایی که خاطرات طبری تحت عنوان «کژراهه» منتشر می شود و سیلی از انتقادات روانه او می شود چرا که آن محتوا به موریانه ای می ماند که ساختمان چنددهه حزب را از درون خورده بود.
زنده باد مارکس!
حوزه اندیشه ورزی طبری نیز همچون بسیاری دیگر از حاملان اندیشه چپ پرحجم و پرخروجی است؛ سعی او بر آن بود که فعل و انفعالات را از فیلتر مارکسیسم عبور دهد و حضور شبح مارکس را همواره بر سر همه چیز سرگردان نشان دهد. سطح و طبقه بندی آثار طبری با توجه به استراتژی اش یعنی شناساندن مارکسیسم به دیگران متفاوت بود؛ که بر این اساس می توان آنها را به دو دسته مخاطب پایه و مخاطب تخصصی دسته بندی کرد.
فی المثل او در کتابی با عنوان «الفبای مبارزه» که حجم آن از صد صفحه عبور نمی کند در پی آن است که اندیشه مارکسیسم- لنینیسم را به تازه واردان آموزش دهد. «این جزوه کمک به کار آموزش مارکسیستی- لنینیستی آن رفقای جوانی است که به سوی جنبش انقلابی روی می آورند، ولی هنوز از مبادی این آموزش اطلاعی ندارند.» و در مقابل در مجموعه مقالات یا دیگر آثار او می بینیم که به بحث هایی توجه شده «که شاید نخست برای هر مخاطبی قابل فهم و درک نباشد و نیاز به فراگرفتن پایه ها وجود داشته باشد.»
فارغ از مکتوبات، نام و تصویر احسان طبری با یک برهه خاص تاریخ صدا و سیمای جمهوری اسلامی پیوند خورده است؛ دوره ای که نمایندگان تفکرهای مختلف می نشستند و بحث های تئوریک خود را مطرح می کردند و هر یک به نوعی در پی اثبات حقانیت خود بودند.
حزب توده از جمله گروه هایی بود که حضور در این مناظره ها را پذیرفت و سه نماینده معرفی کرد؛ کیانوری در بخش سیاسی، طبری در حوزه ایدئولوژیک و جوانشیر برای اقتصاد (که البته جلسات اقتصادی برگزار نشد). حاضرین و ناظرین بخش فلسفه را سخت تر از دیگر بخش ها روایت کرده اند چرا که آنجا بر اثر سیر بحث ها صحبت از دوگان خداباوری/ خداناباوری به میان آمد و طرفین می بایست موضع صریح خود را اعلام می کردند.
حاضرین در مناظره فلسفی عبارت بودند از فرخ نگهدار و احسان طبری در یک طرف و عبدالکریم سروش و محمدتقی مصباح یزدی در طرف دیگر. با مطالعه متن و مشاهده بریده فیلم مناظره می بینیم که طبری در برخی موارد نگهدار را دعوت به سکوت می کند تا خود جواب فنی تری به سوالات و ابهامات دهد و در جاهایی می بینیم با اضطراب (و شاید ترس پنهان) به مواضع مصباح و سروش و همچنین جهت گیری مجری بحث اعتراض می کند.
آن مناظره هر چه که بود شکستی را در کارنامه طرف چپ میز ثبت کرد هرچند که اتحاد طرفین میز مناظره بر هم خورد و حتی بعدها افرادی همچون عبدالکریم سروش از مکانیزم حاکم بر مناظره ها انتقاد کرده اند.
طبری ادیب
طبری علاوه بر حوزه های مرتبط با سیاست و فلسفه دستی هم بر آتش ادبیات داشته و به واسطه جایگاه اش در حزب توده این بُعد از فعالیت او نیز مورد توجه بسیار قرار گرفته است. اشعار طبری در چند دفتر منتشر شده است و خود در توضیحی اشاره می کند که طبری شاعر به لحاظ شکل و مضمون تحت تاثیر چه افرادی بوده است و به همین سبب از جهت مضمون به فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی اشاره می کند و به لحاظ شکل از نرودا و لورکا نام می برد.
او با صادق هدایت نشست و برخاست و قرابت داشت و در مقابله ای به جایگاه او در ادبیات ایران پرداخت. (نک. نامه مردم، شماره 9، خرداد 1326) ولی همزمان یکی از تندترین نقدها را هم متوجه او کرد.
طبری در نوشته ای مقدمه هدایت بر ترجمه کتاب «گروه محکومین» کافکا را به باد انتقاد می گیرد؛ آن نقد را برخی وارد دانستند ولی بعضی دیگر آن را متنی از منظر دفاع حزبی دانستند. همچنین چند داستان کوتاه نیز در مجموعه پنجابه از او منتشر شده که کارنامه او را بیش از پیش متورم و متکثر کرده است.
نظر کاربران
لعنت به حزب توده، اثری که این حزب مزخرف تا به امروز بر ایران گذاشته انکارناشدنی ست. کافی ست به اقتصاد دولتی ایران و اینکه در اساس حقی برای مالکیت فردی قائل نیست نگاه بیاندازید... ای لعنت به حزب توده و شوروی
جالب بود
بعضی از روشنفکران بدون تفکرعقاید غربیها رابه داخل کشور می آورند ولی بعدها متوجه می شوند که اشتباه کرده اند.