یغما گلرویی: مرا هتاک، معتاد، سارق و عامل خارجی نامیدهاند
یغما گلرویی، شاعر و ترانهسرای کشورمان که در سالهای اخیر همواره درگیر جریانهای مختلف و انتشار مطالب و اتهاماتی در رسانهها و مطبوعات بوده، طی مصاحبهای تفصیلی به ارائه توضیحاتی درباره انتشار دو اثرش با صدای پرویز پرستویی و قراردادش با موسسه اوج، ماجرای انتشار اخبار مبنی بر بازی در دو فیلم سینمایی و ... پرداخت.
![یغما گلرویی: مرا هتاک، معتاد، سارق و عامل خارجی نامیدهاند یغما گلرویی: مرا هتاک، معتاد، سارق و عامل خارجی نامیدهاند](https://static2.bartarinha.ir/servev2/mRlZGJiNWNiM/5Uwvb7W7Zm0,/file.jpg)
برای شروع این گفتگو از خبری شروع کنیم که نزدیک نوروز درباره یغما گلرویی منتشر شد. خبر انتشار دو موزیک ویدیو از ترانههای شما به خوانندگی پرویز پرستویی توسط موسسه فرهنگی «اوج» که حواشی زیادی به وجود آورد. ماجرای این موزیک ویدئوها چیست؟
من از سالها پیش فکر و آرزوی ضبطِ یک آلبوم با صدای پرویز پرستویی گرامی - که پیشتر در چند آلبوم موسیقی با دکلمه ایشان همکاری کرده بودیم- را داشتم اما هرگز مجال این اتفاق دست نداده بود تا اینکه پاییز سال گذشته این کار شکل اجرایی پیدا کرد و این افتخار را داشتم که دو کار با صدای ایشان ضبط کنم و کارهای دیگری هم در دست تولید داریم و امیدوارم بتوانیم روزی به شکل آلبوم منتشرشان کنیم. دو کار اول این مجموعه که ضبط شد، موسسه «اوج» اعلام آمادگی کرد که تهیهکنندگی کلیپهاشان را به عهده بگیرد و بعد از قرارداد و انتشار این خبر ماجراهایی که به آن اشاره کردید پیش آمد.
«ممنوع باشی برایت نوحه میخوانند و مجاز شوی به خودفروشی متهمت میکنند. حکایت هنرمند مستقل و مخاطب همان حکایت پیرمرد و کودک الاغ با عابران درگذر است که گوش کردن به حرفشان سقوط در رودخانه را به دنبال خواهد داشت»
اولا این دو قطعه سفارش هیچ ارگانی -ازجمله موسسه اوج- نبودهاند و تنها ویدئو کلیپهایشان به آن موسسه واگذار شده و تیتر شیطنتآمیز «یغما گلرویی برای موسسه اوج، ترانه نوشت» و تیترهای مشابه همه پَرتاند. من در چهلواندی سال عمرم ترانهی سفارشی ننوشتهام و مِنبعد هم نخواهم نوشت. دوم اینکه از دو فیلم «ایستاده در غبار» و «بادیگارد» که تولید موسسهی «اوج» هستند میشود فهمید که دستِ خالقانِ این دو فیلم در ارائه دیدگاهشان توسط این موسسه باز گذاشته شده بوده، چراکه در بسیاری موارد متفاوت با هماند و پیداست از سمتِ تهیهکننده خط نمیگرفتهاند. در مورد این دو قطعه آهنگ هم خوشبختانه نه اعمال سلیقهای از طرف این موسسه شد و نه حذفی که اگر اینچنین بود قطعا خود آقای پرستویی هم تن به این کار نمیدادند. حقِ انتشارِ آهنگها به شکلِ مستقل در آلبوم موسیقی هم همچنان برای آقای پرستویی محفوظ است و تنها بخش تصویری به این موسسه واگذار شده است.
بله؛ اتفاقا پیش از نوروز ویدیویی با نام «مرز» از این موسسه درباره مدافعان حرم با صدای فرزاد فرزین و ترانه روزبه بمانی منتشر شد. موضوع این دو قطعه ترانه شما در چه موردی هست؟
دقیقا. این موسسه تولیدات مشابه زیادی دارد که اغلب آنها هم سفارشی هستند اما این دو آهنگ از آن دسته کارها نیست. یکی از این دو قطعه با نام «من تهرونمو میخوام» درباره مشکلات و معضلاتِ اَبرشهر تهران است و قطعه «برادر» هم درباره شهدای جنگ که بخشی از شعر آن در کتاب شعر «باران برای تو میبارد» (چاپ ۱۳۸۸) هم آمده و کار جدیدی نیست.
«بلد نیستم به ارشاد لبخند دروغین بزنم و برای مجوز دُم تکان بدهم. اتفاقات سرزمین و جهان اطرافم را در آثارم منعکس کردهام و همیشه صدای بخش به سکوت کشانده شده بودهام و این به مذاق متولیان خوش نمیآید. آنها هنرمند را برای قربانی کردن در انتخابات میخواهند»
![یغما گلرویی: مرا هتاک، معتاد، سارق و عامل خارجی نامیدهاند یغما گلرویی: مرا هتاک، معتاد، سارق و عامل خارجی نامیدهاند](https://static1.bartarinha.ir/servev2/2ZhZmM5ZmRjZ/5Uwvb7W7Zm0,/file.jpg)
در هر حال با سابقه شما در همکاری با خوانندگان خارج از کشور و تولیدات قبلی موسسه «اوج» بخشی از این واکنشها قابل پیشبینی بود.
بله. در این حرفی نیست اما واکنش با افترا و دروغ بستن متفاوت است. اینکه ساختِ ویدئوی آهنگی به موسسهای واگذار شود یک موضوع است و سفارش گرفتن از یک موسسه برای ساختِ ترانه و آهنگ موضوعی دیگر. مورد دوم اصلا اتفاق نیفتاده اما خبرگزارینماهای زیادی آن را تیتر کردهاند تا به وجهه من و این کارها لطمه بزنند. در بسیاری از همین به اصطلاح واکنشها مطالبی آمده که اگر من وقت اضافه داشتم و صدایم به جایی میرسید میتوانستم با استناد به آنها بسیاری از سایتهای منتشرکنندهشان را پای میزِ محاکمه بکشانم. درضمن من پیشتر هم در اینباره صحبت کردهام که به دستهبندی خوانندگان به خارج و داخل کشور اعتقاد ندارم. هرکس در هرکجای جهان به فارسی میخواند میتواند صدای ترانههای من باشد.
پس میدانستید که نام موسسه «اوج» برای شما ایجاد حاشیه خواهد کرد.
بله. احتمالش را میدادم اما اهمیتی برایم نداشت. من و آن موسسه هرکدام سابقه و حاشیههای خود را داریم، اما با تیتر «یغما گلرویی برای موسسه اوج ترانه نوشت» معرفی کردن دو ترانه و آهنگی که به هیچ وجه سفارشی نوشته نشدهاند یک دروغ بزرگ بود که عدهای خواستند با آن از آب گلآلود ماهیگیری کنند. تازه در خبرِ کلیپها در مورد همین موسسه اوج نوشتهاند «همان طراح بیلبوردهای صداقت آمریکایی»، انگار که مثلا مچ گرفته باشند. حالا واقعا جدا از جناحبازیهای معمول حرف همان پوسترهای «صداقت آمریکایی» حرفِ غلطی بوده؟ ناصداقتی و عمل نکردن به بخشی از وعدهها از طرف آمریکا در ماجرای «برجام» را که خودِ گروه گفتگوکننده هم که به آن اعتراف کردهاند! اما مگر میشود این را در مغزِ ترامپیستهای وطنی فرو کرد؟ خوشبختانه نگاه منتقدانه من به آمریکا را سالهاست همه مخاطبین میدانند و اینها که میگویم حرف تازهای نیست که بتوانند به چیزی تعبیرش کنند.
در هر کجای جهان هنرمندان را روی چشمشان میگذارند اما خودتان ببینید در این چند ساله چهها با من نکردهاند. هفتهای نبوده که سایت و کانال و خبری چیزی درباره من جعل نکنند. «صدا و سیما» چندین گزارش مخرب درباره من پخش کرده. مرا فردی «هتاک»، «معتاد»، «سارق»، «عامل خارجی» و... نامیدهاند چون مثل بخشی از اهالی هنر بلد نیستم پشتورو داشته باشم. بلد نیستم خود را به ندیدن بزنم. بلد نیستم به ارشاد لبخند دروغین بزنم و برای مجوز دُم تکان بدهم. اتفاقات سرزمین و جهان اطرافم را در آثارم منعکس کردهام و همیشه صدای بخش به سکوت کشانده شده بودهام و این به مذاق متولیان خوش نمیآید. آنها هنرمند را برای قربانی کردن در انتخابات میخواهند. شأن شعر من ورای این حرفهاست. من مثل آن دسته نیستم که هر روز و بنا به مصلحت رنگ و جناح عوض کنم. یک روز سبز بشوم، یک روز بنفش. یک روز مارکسیست باشم و یک روز توبه کنم و برای «قلادههای طلا» کفِ منتقدانه بزنم.
یعنی انتشار این آثار نباید به عوض شدن مواضع شما تعبیر شود؟
اول این را روشن کنیم که کدام مواضع من لازم به تغییر دارد؟ نوشتن از معضلات اجتماعی مثل کودکان کار و فقر و اعتیاد؟ نوشتن از مشکلات فرهنگی و نابرابری اجتماعی و سانسور و نقد خرافه؟ بیتفاوت نبودن نسبت به تخریب منابع طبیعی و خشکیدن دریاچهها؟ نقدِ ناعدالتیها در این سرزمین و هر کجای جهان؟ پرسشهایم درباره اتفاقات بیپاسخ مانده تاریخ معاصر؟ کدامشان اسبابِ شرم است که حالا نیاز به عوض شدن داشته باشد؟ هنرمند بوقلمون نیست که به چشم برهم زدنی رنگ عوض کند. من همچنان سمتِ بخش خاموشِ مردم را میگیرم و مشکلاتِ اجتماعی را در آثارم منعکس میکنم.
در چنین بازار مکارهای هم لابد من و امثال من مغضوب و هتاک و دشمن شده و امثال شریعتمداریها و فراستیها و افخمیها میشوند چهرههای موجه... چه چهرههای محبوبی! پس تا اطلاع ثانوی من «هتاک»، «سارق ادبی»، «مبتذل» و هر چه بخواهند بگویند، هستم اما این در همیشه روی این پاشنه نمیگردد. بالاخره یک روز معلوم خواهد شد چه کسانی واقعا نگران آینده این سرزمین بودند و چه کسانی مشغول تاراج سرمایه و منابع ملی. مشت این دسته یک روز باز خواهد شد. فعلا امثال من سیبل توهین و تحقیریم و گلهای هم نداریم. در هر حال این دوکار منتشر شدهاند و محتوایشان به غیرسفارشی بودنشان شهادت میدهد.
خبر دیگر بازی در فیلم دو کارگردان، مسعود کیمیایی و مازیار میری، هم جو مشابهی رو برای شما به همراه داشت. این تغییر جهت از سمت شعر و ترانه به سمت بازیگری از چه چیزی ناشی میشود؟
تغییر جهتی اتفاق نیفتاده؛ چراکه نوشتن همیشه برای من ادامه داشته و دارد و اگر مجال انتشار باشد به گوش و هوش مخاطب هم خواهد رسید. من تازه بازی در فیلم را تجربه نکردهام و اوایل دهه هشتاد هم در یک فیلم سینمایی در نقش خودم بازی کرده بودم. در فیلم آقای کیمیایی هم یک سکانس کوتاه هست که در نقش خودم هستم و از آنجایی که فیلم را ندیدهام نمیدانم در تدوین نهایی باقی مانده یا نه. در فیلمی مازیار میری عزیز هم به دلایلی امکان بازی پیدا نکردم. دو فیلم دیگر هم به من پیشنهاد شده بود که دچار همین مشکل شدند و یکیشان در جشنواره سال گذشته جایزه هم برد و البته از بردن اسم کارگردانها معذورم. خلاصه اخباری که از آن صحبت میکنید و تعبیر «تغییر جهت من به سمت بازیگری» از آن دارید هم تغییر جهت نبوده و هم به فعلیت نرسیده.
یعنی به خاطر فشارهای بیرونی امکان بازی در فیلم آقای میری رو پیدا نکردید؟
بله. به دلیل آنکه سایتی که پشتِ نام و عکس قهرمانانِ جنگ هویتِ اصلی خود را پنهان میکند و دَیاری هم جلودارش نیست، مطلبی نوشته بود با تیتر: «وقتی دستگاهها امنیتی سکوت میکنند: حضور شاعر هتاک در فیلم سینمایی» و بعد از انتشار آن، معاونت سینمایی واکنش نشان داد و من برای اینکه فیلم از همان ابتدای تولید دچار حاشیه نشود و با وجود علاقهام به فیلمنامه و «مازیار میری» گرامی، از ایشان خواستم که اجازه بدهند از حضور در این پروژه معاف بشم. چون شرایط آنقدر عجیب و ناپایدار هست که حتا اگه امروز هم اجازه بازی میدادند، بعد و در زمان اکران ممکن بود دوباره سنگاندازی کنند و به فیلم لطمه بخورد.
شرایط فرهنگی جالبی داریم. یعنی عدهای که هیچ حق و صلاحیت و سمتی در دولت و سیستم نظارتی ندارند با نوشتن چند خط میتوانند روی هر اتفاق هنری اثر بگذارند. سایت یاد شده در متن خبرش درباره من نوشته بود: «ی- غ شاعر هتاک شعرهای شاهین نجفی خواننده معاندی که به ساحت مقدس امام هادی (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) توهین نموده بوده در یک فیلم سینمایی حضور پیدا میکند. گفتنی است پروانه نمایش این فیلمهای سینمایی نیز صادر شده است و قرار است شاعر هتاک خواننده که در صحنه اجرا لخت شد در این فیلم ها بازی کند. هنوز مشخص نیست که چگونه عوامل این فیلمهای سینمایی با حضور یک شاعر هتاک آن هم در ایام ماه محرم الحرام موافقت کردهاند.» جالب اینکه عکس من هم بالای خبر گذاشتند اما اسمم را مخفف نوشتند! یعنی گردانندگان بیسواد این سایت حتا اصول اولیه انتشار خبر را هم بلد نیستند و نمیدانند مخففِ نام زمانی نوشته میشود که نخواهند هویت صاحب خبر را لو بدهند، نه زمانی که عکس طرف بالای خبر هست! همانطور که میبینید طوری خبر را تنظیم کردند که پنداری همه شعرهای آن خواننده نوشته من هستند، یا این منم که روی صحنه لُخت شدم و اصلا شما چه ارتباطی بین ماه محرم و موافقت عوامل با بازی من میبینید؟ یعنی اگر مثلا ماه محرم نبود مشکلی نداشت؟ فقط اسمِ مقدسین و ماه محرم را در خبر آورده تا دروغهایش را در مقابل نقد واکسینه کند.
من هویت مستقل از خوانندگانی که با ایشان کار کردهام دارم. کارم ترانه بوده و با خوانندگان زیادی کار کردهام اما کسی مرا مثلا «ترانهسرای ناصر عبداللهی»، یا «رضا یزدانی»، یا حتا «سیاوش قمیشی» صدا نمیزند. من که با آنها دَه برابر بیشتر از این خواننده کار کردهام. این سایت با چنین عناوینی میخواهد من را شاعر تمام کارهای او جا بزند. یک عبارت «هتاک» هم به دهانش خوش نشسته و درباره همه شاعران خرجش میکنند از «یدالله رؤیایی» گرفته تا من. در حالی که منش و روش و نوع مطالبِ خود این سایت و سایتهای مشابه بیشتر با هتاکیت همسوست. حالا شما پیدا کنید پرتقالفروش را. چاره من در این میان چیست؟ دهن به دهن گذاشتن با تشکیلات دروغپروری از این دست برای اثبات حقانیتِ خودم؟ اصلن اثبات حقانیت به کسی که به منطق مسلح نیست چه فایدهای دارد؟
![یغما گلرویی: مرا هتاک، معتاد، سارق و عامل خارجی نامیدهاند یغما گلرویی: مرا هتاک، معتاد، سارق و عامل خارجی نامیدهاند](https://static0.bartarinha.ir/servev2/DgyMDY1NzBjN/5Uwvb7W7Zm0,/file.jpg)
عواقب ماجرای همکاری با آن خواننده انگار حالا حالا میخواهد برای شما ادامه داشته باشد.
بله. آخر اگر این ماجرا و ماجراهای اینگونه ادامه پیدا نکنند این سایتها چه خبری برای به هم زدن آرامش فضای فرهنگی داشته باشند؟ بقای این سایتها در انتشار همین مطالبِ کذب و تحریف اتفاقات است. ببینید... من و هشت نفر از دوستان دیگر ترانهسرا و آهنگساز به خاطر همکاریهایی که با خوانندگان خارج از کشور داشتیم دستگیر و بازپرسی شدیم و پرونده ما اول به دادگاه رسانه و از آنجا به دادگاه انقلاب فرستاده شد و با حکم دادگاه به جریمه نقدی محکوم شدیم و جریمه را پرداخت کردیم و پرونده هم بسته شد. (کپی حکم و قبض پرداخت جریمه را هم به شما خواهم داد که پیوست گفتوگو کنید) یعنی از نظر قانونی ما هزینه و مجازات جرمی که مرتکب شدیم را پرداختهایم. دیگر حالا نفسِ جرم بودن، یا نبودن چنین همکاریهایی بماند... ولی ما در هر حال جریمه مقرر را پرداخت کردیم و خیلی از همان دوستان هم بعد از دادگاه خوشبختانه مجوز گرفتند و الان دارند کار میکنند اما در مورد من مشکلات به دلیل همین سنگپرانیها ادامه دارد. شاه بخشیده، شاهقلی نمیبخشد! یعنی شاهقلیها نمیبخشند!
در مورد آن خواننده هم باید بگویم که تنها پنج شش ترانه از من را چند سال قبل خوانده و هیچکدام از آن ترانهها هم ترانههایی که باعث راه افتادن این جو در مقابلش شده نبودهاند. حتا چندتا از ترانههایی که او اجرا کرده در کتابهای مجوزدار من منتشر شده بودند اما این سایتها دارند با این نوع انتشار خبر و «شاعر خواننده مرتد» نامیدن من تمامِ ترانههای آن خواننده را به من نسبت میدهند. من پای سطر سطر ترانههای خودم با صدای هر خوانندهای اجرا شده باشد ایستادهام و همانطور که گفتم تا دادگاه و پرداخت جریمهش هم رفتهام اما برای آثار دیگرِ هر خوانندهای که نباید پاسخگو باشم. خوانندهها مجری ترانههای من هستند و گفتار و کردارشان خارج از فضای اثر من به خودشان مربوط است. اینکه میگویم یک اصل قدیمی در آثار گروهیست نه چیز دیگر، نمیخواهم خودم را از آن آثار مبرا کنم. یک موزیسین بیاید با من بحث کند و ثابت کند آن آثار از نظر موسیقیایی یا اجرا ضعیفاند. خب نیستند. مشکل این گروه عملکردهای بعدی مجری آن آهنگهاست که از دایره موضوع خارج است. من در چهارچوب آنچه اثرم بوده و به اجرا درآمده پاسخگو بودم و هستم اما اینها دارند آهنگر شوشتری را گردن میزنند.
آثار آن خواننده و خوانندگان مشابه هم تا جایی که نقد اجتماعی را مطرح میکنند و بار هنری دارند ازنظر من قابل دفاعند اما به شخصه نمیتوانم همه کارهای هیچ کسی را تایید کنم. مثلا معتقدم شلوار روی صحنه کنسرت درآوردن در دفاع از زندانیان سیاسی، اتفاقا توهین به همان زندانیانیست که برای عقیده و باور سیاسی حبسی را متحمل میشوند و با اینکه خودم همیشه منتقد و مخالف خرافات بوده و هستم، باور دارم «نقد» و «توهین» دوتاست.
در نزدیک به بیست سال فعالیتم با حدود سیصد خواننده کار کردهام. فردا یکی از همین خوانندهها برود آدم بکشد، یا روی صحنه بالا بیاورد من اینجا باید برایش بازخواست شوم؟ متاسفانه کسانی در این مورد اظهارنظر میکنند و فریاد وامصیبتا سر میدهند که نه از جزییات ماجرا خبر دارند و نه حتا آن کارها را یکبار شنیدهاند. فقط همین حرفها را طوطیوار تکرار میکنند. من در کل دوران کاریام در زمان هر سه رییسجمهور با ممنوعیتهای مقطعی مواجه بودهام اما این دوره آخر دَه ساله فقط مجوز انتشار دو کتاب در داخل ایران را به من دادند که در هر دو مورد هم بعد از چند چاپ مجوز را پس گرفتند. اجازه فعالیتهای دیگر را هم که نمیدهند. حتا برای نمایشگاه عکس مسأله ایجاد کردند و گالریدار را بازخواست کردند و حتا صدا و سیما گزارش پخش کرد که چرا اجازه دادهاند این فرد نمایشگاه عکس برگزار کند. من شهروند این مملکتم و بهتر از پی.دی.اف کنندگان حقوق شهروندی به حقوقم آگاهم. بیش از پانزده سال است ترانههایم با صدای بسیاری از خوانندگان و در سریالها و فیلمهای سینمایی فراوانی استفاده شده، عمرم را صرف تالیف و تصنیف کردهام و الان این برخوردها را میبینم. این هم از ماجرای سینما که شاهدش هستیم.
خب ما متاسفانه دخالت نهادهای موازی در امور فرهنگی را همیشه داشتهایم و در این سالها شرایط بدتر هم شده و ارشاد هم از این دخالتها مستثنا نیست.
بله. من متوجهام که روی دولت و ارشاد هم فشار هست اما به هر حال وقتی نهادی اداره امری را به عهده میگیرد موظف به این کار است. یعنی باید به پشتوانه قوه مجریه بودن به وظیفهاش عمل کند یعنی فضای فرهنگی اگر باز شود خود هنرمندان از پس این نهادها و سایتهای مخربشان برمیآیند. قدرت هنر و ادبیات را دست کم نگیرید ولی پنداری دولت اصلا چنین وظیفهای را برای خود متصور نیست. در ماجرای لغو کنسرتها و توقیف فیلمها شاهد این اتفاق بودیم. الان هم دارند برای دوره بعدی دورخیز میکنند. یکی از سایتها نوشته بود «روحانی با شعار مبارزه با لغو کنسرتها میآید». بدا به حال مملکتی که شقالقمر رییسجمهورش به جلوگیری از لغو چند کنسرت موسیقی تنزل کرده باشد.
اتفاقا معاونت سازمان «صداوسیما» هم موضوعی شبیه درخواست آن سایتها از شما را درباره استاد شجریان مطرح کرده بود. یعنی پخش صدایشان از آن رسانه در مقابل اعلام برائت از مواضع قبلی.
بله شرایط بامزه است در کل. تفتیش عقاید آن هم توسط سازمانی که خدا میداند در این سالها چه بودجههایی را فقط در بخش تولیدات موسیقیاش کردند و حاصل هزاران قطعه تولید شده است که حتا خود حضرات هم رویشان نمیشود از صداوسیما پخششان کنند. جالب که برای مثلا دستمزد گردانندگان برنامه «هفت»، یا بودجههای نجومی سریالی به نام «معمای شاه» که تحریفهای شاخدارش حتا اشک بخشی از خود انقلابیون را هم درآورد کسی سوال نمیپرسد.
به موضوع قبل برگردیم. پس طرف شما در مورد ماجرای مجوز وزارت ارشاد است؟
بله چون از نظر قانون، ارشاد موظف است اجازه فعالیت بدهد. قانون این را میگوید ولی شما اصلا صدایی از این وزارتخانه شنیدهاید؟ یعنی میلی به برقراری ارتباط با هنرمندان مغضوب از طرف دولت میبینید؟ اینها با آمریکا سر میز مذاکره نشستهاند اما هنوز بلد نیستند با هنرمندان کشور خودشان وارد گفتگو شوند. برجام فرهنگی برای ما واجبتر از آن برجام است. من و امثال من روی فرهنگ آینده این سرزمین اثرگذار خواهیم بود. وزیرها و دولتها و حکومتها آمدهاند و رفتهاند و این هنر است که ماندگار است.
از اتفاقات ناگوار آخرین روزهای سال گذشته درگذشت افشین یداللهی بود. شما به همراه ایشان و چند ترانهسرای دیگر از پایهگذاران «خانه ترانه» به عنوان اولین تشکل ترانهسرایان در تاریخ موسیقی و ترانه بودید. برگزاری آن جلسات با درگذشت زندهیاد یداللهی ادامه پیدا خواهد کرد؟ انگار شما پیشنهاد اهدای جایزهای به نام ایشان را داده بودید.
بله. به نظر من این بهترین راه برای زنده نگه داشتن و یاد و خاطره دوست درگذشتهام افشین یداللهیست. یعنی اهدای سالانه جایزهای با نام او به ترانهسرایان نوپا و مستعد. درباره جلسات «خانه ترانه» که از آن با عنوان «تشکل ترانهسرایان» یاد کردید باید بگویم آنچه قرار بود در سال 79 تشکل و صنف ترانهسرایان باشد و بتواند در مقابل ممیزی اعمال شده از طرف ارشاد از آثار ترانهسرایان دفاع کند و با همین پشتوانه نام «خانه ترانه» را هم بر خود داشته باشد به دلایل مختلف هرگز مجال ثبت و رسمیت نیافت و به جلسات هفتگی ترانهخوانی تنزل پیدا کرد. پس «تشکلی»- آنچنان که در پرسش شما بود - شکل نگرفت که حالا نگران ادامه نیافتنش باشیم.
بهعنوان سوال آخر اوضاع ترانه موسیقی باکلام و آینده کاری خود در ایران را چگونه میبینید؟
اگر منظورتان از شرایط این موسیقی رسمیست که از فیلتر دفتر موسیقی میگذرد باید بگویم مثل همیشه تاسفآور است. این موسیقی گلخانهای مرزبندی شده در چهارچوبها که از کلمه کلمه متنش، تا نت به نت آهنگ و نام و حتا عکس خوانندهاش باید از هزار فیلتر بگذرد در در تمام بخشها به قهقرا افتاده. این را در مورد اکثریت کارها میگویم وگرنه هر سال کارهای انگشتشماری هم منتشر میشوند که حرفی برای گفتن دارند. کلیتِ این باتلاق محلِ جولان میانمایهگان است.
یعنی منتظر شنیدن و خواندن آثار تازه شما باشیم؟
این را البته باید از اداره ارشاد و وزیر تازهاش بپرسید. توپ الان در زمین آنهاست. چند مجموعه نوشتاری و صوتی من مدتیست توسط ناشر به وزارت ارشاد سپرده شده و باید ببینیم بالاخره این طلسمِ چند ساله شکسته میشود، یا نه ولی قطعا منتظر شنیده شدنشان باشید. من بیشتر از این برای گرفتن حق خودم با کسی چانه نمیزنم. اگر همچنان این تزلزل در ارشاد ادامه داشته باشد از راههای دیگر در این مورد اقدام خواهم کرد. سالها صبر و سکوت کردهام اما دیگر در اینباره سکوت نخواهم کرد.
نظر کاربران
خب راس میگن دیگه چرا انقدر سوختی با اون همه بلوف توی مصاحبه هات انتظار داری باورت کنن خصوصا برخوردت با گودرزی که اثبات شخصیتته
وااااای واقعا از برترین ها انتظار نداشتم یغما گلرویی قابل دفاع نیست من لحظه به لحظه رصدش میکردم تو اینستاگرام استوری توهین امیز و بچه گانش و اتهام به دیگران زدن یکی از کارهای این ترانه سرای مورد حمایتتون بود حتی با یک کلام محترمانه من رو بلاک کردن حالا ازش دفاع میکنید !!!!؟ خودتونو با این گفتگو فقط بردید زیر سوال !
خب هستی
من از دنبال كنندگان صفحه ى ايشون بودم يه روز يه انتقادى كردم در واقع انتقاد نبود اطلاعاتى راجع به تاريخ بود اما با متن ايشون در تضاد بود و در كمال ناباورى ديدم بلاك شدم !!! گلرويى كه تحمل يك انتقاد كوچيك رو نداره بهتره دم از روشنفكرى و جامعه ى باز مدنى نزنه
علاوه بر اینها بی شخصیت و دروغگو هم هستی
من از دنبال كنندگان صفحه ى ايشون بودم يه روز يه انتقادى كردم در واقع انتقاد نبود اطلاعاتى راجع به تاريخ بود اما با متن ايشون در تضاد بود و در كمال ناباورى ديدم بلاك شدم !!! گلرويى كه تحمل يك انتقاد كوچيك رو نداره بهتره دم از روشنفكرى و جامعه ى باز مدنى نزنه
آدم به این سبکی به عمرم ندیدم والا. اول ها بعنوان شاعر روش یه حساب دیگه ای میکردم ولی بعدها نظرم برگشت. مخصوصاً که این اواخر با کل کل کردن با حمید گودرزی مطمئن شدم که از نظر شخصیتی یه کم مشکل داره.
همه اینا هستی گلم
خوب نامیدند. یه نگاه تو صفحه اینستاش بندازین فکر کرده کیه.تازه خیلی هم بی ادبه.
سرقت ادبی اش ثابت شده
یغما گلرویی مانند شاملو شاعر خوبی است و ذوق خدادادی دارد و مانند هر ایرانی می تواند نگران معضلات مملکتش باشد اما همانطور که باقی خواننده ها گفتند کسی که از دیگران انتقاد می کند بایستی تحمل نقد دیگران را داشته باشد ، احترام به تاریخ گورستان تاریخ نیست ، بلاخره جناب گلرویی از زیر بته که به عمل نیامدند اگر کسی همین حرفهای بی منطق ایشان که متاسفانه از وبلاگی کپی کرده و در مورد کوروش بزرگ تکرار کرده در مورد جد خودش که در قید حیات نیستند ، بزنند تحمل می کنند؟! من کاری با زندگی خصوصی ایشان ندارم و نمی خواهم به خاطر حرفهای همسر اولشان ایشان را ملامت کنم، لیکن چگونه دم از اخلاق گرایی می زنند و همه را که مانند ایشان فکر نمی کنند نفی می کنند. متاسفانه ایشان به همان راهی می روند که شاملو رفت به جای استفاده از ذوق زیبای هنری اش برای اینکه خود را خاص نشان دهد چنگ به تاریخ می زند. کاش شهامت داشت از بعضی حرفهای نسنجیده اش عذر خواهی کند. کاش پیش از سخن گفتن در مورد به قول خودش گورستان تاریخ کمی کتاب می خواند. با چهارتا تاریح دان مشورت می کرد. یغما جان، پوشکین هم شاعر بود و از همان جنسی که دوست داری معترض و رک کو اما به تاریخ کشورش عشق می ورزید.
پاسخ ها
بابا ول کن این تاریخ مسخره رو تاریخ ما اون بود که الان ما این
بفکر حال باش نه گذشته که گذشته کار دیگران بوده و حال و آینده کار ماست گذشته فقط واسه پر کردن اوقات فراغت خوبه،کاری به حرف یغما ندارم اصلا تاییدش هم نمیکنم ولی ب قول اردلان سرفراز تاریخ درد و ماتم است تقویم کهنه روی میز/هر برگ آنرا پاره کن میان شعله ها بریز+ باید قلم گرفت بدست تقویم تازه ای نوشت/باید که تن نداد و رفت به جستجوی سرنوشت