مروری بر زندگی اسدالله علم
اسداللهخان علم امیر قاینات، پسر محمد ابراهیم خان امیر خان علم امیر قاینات معروف به شوکت الملک در مرداد ۱۲۹۸ در بیرجند بدنیا آمد. امیر اسدالله در دانشکده کشاورزی کرج آموزش دید.
در اواخر سال ۱۳۲۴ علم ضمن مسافرت به تهران به ملاقات قوام السلطنه نخست وزیر رفت که تازه از سفر مسکو به تهران بازگشته بود. قوام السلطنه این جوان ۲۶ ساله را در ظاهر به واسطه سابقه دوستی و آشنایی با امیر شوکتالملک و شاید هم به توصیه انگلیسیها که در آن زمان نقش حساسی در سیاست ایران داشتند، در سال ۱۳۲۵برای فرمانداری کل سیستان و بلوچستان در نظر گرفت. در سال ۱۳۲۹ وزیر کشاورزی و چندی بعد وزیر کشور شد. از سال ۱۳۳۲ تا سال ۱۳۴۱ پستهای مختلف دولتی داشت. از ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ نخست وزیر، از سال ۱۳۴۲ تا سال ۱۳۴۵ رئیس دانشگاه پهلوی شیراز و از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ نیز وزیر دربار ایران بود. طبق اسناد منتشرشده، وی علاوه بر وظایف رسمیاش ریاست و نیابت دهها سازمان و کمیته را برعهده داشت که ۲۲ مورد آن به ثبت رسیده است. وی همچنین در طول حیات سیاسیاش ۵۵ نشان و مدال داخلی و خارجی دریافت کرد.
امیر اسدالله از نوجوانی به دربار رفت و آمد داشت و با محمد رضا پهلوی آشنا بود. به گفته بسیاری او تنها دوست شاه بود. علم در دوره نخست وزیری مصدق به شاه کاملاً وفادار ماند. به دنبال تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایران و آغاز نخست وزیری دكتر مصدق كه توطئههای دربار، شاه و محافل نزدیك به سیاست تجاوزكارانه بریتانیا در ایران بر ضد دولت و ملت ایران افزایش روز افزونی پیدا كرد، اسدالله علم هم به خاطر مشاركت در این گونه اقدامات توطئهآمیز به دستور مصدق نخست وزیر به بیرجند تبعید شد (البته قرار بود به خارج از كشورتبعید شود اما دكتر مصدق به دلایلی از این امر چشم پوشید). اسدالله علم در تمام دوران نخست وزیری مصدق و سپس وقوع كودتای 28 مرداد 1332 در تبعید در شرق و جنوب شرق كشور بود و از همان منطقه با مخالفان دولت مصدق (در داخل و خارج از كشور) در ارتباط بود.(1)
در جریان کودتای 28 مرداد 1332 و بویژه سه روز قبل از وقوع کودتا، علم نقش فعالی ایفا کرد و پس از کودتا نیز به گفته ارتشبد فردوست سهم اساسی در برکناری سپهبد زاهدی از مسند نخست وزیری داشت. در دوره نخست وزیری او، قیام 15 خرداد سال ۱۳۴۲ و تظاهرات طرفداران امام خمینی سرکوب شد. وی وسیعترین باند را در کشور ایجاد کرد و در همه استانها دارای مهرهها وعوامل خود بود و آنها را به وکالت و یا مقامات عالی رساند. مهم ترین پایگاه علم در خراسان و فارس بود. در خراسان و سیستان و بلوچستان به علت این که پایگاه اصلی خانواده اش بود و در فارس به علت وصلت با خانواده قوام شیرازی نفوذ زیادی داشت. مهمترین وقایع دوران نخستوزیری او تصویب طرح لایحه انجمن ایالتی و ولایتی، اعتراض روحانیون و لغو این لایحه، رفراندوم 6 بهمن و همچنین سرکوب قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ و تبعید امام خمینی بود. دربراه این واقعه علم به این صورت با شاه قرار میگذارد كه شاه 24 ساعت فرماندهی ارتش را به علم بسپارد و علم شورش را سركوب كند، اگر در كار خود ناكام شد شاه تمام مسئولیت مسائل پیش آمده را متوجه وی کند و او را عزل و حتی مجازات(اعدام) كند.(2)
علاوه بر وقایع فوق،انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی و دوره چهارم مجلس سنا را پس از دو سال فترت انجام داد.علم پس از استعفا از نخستوزیری، ریاست دانشگاه پهلوی شیراز را برعهده گرفت و در آبان ۱۳۴۵ به وزارت دربار منصوب شد. تاجگذاری محمدرضا پهلوی و جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در دوران وزارت دربار او انجام شد.
علم نه کاری به احزاب موافق و مخالف و گروههای سیاسی داشت و نه آدمیبود که به طور جدی در کارهای سیاسی دخالت مستقیم نماید و فقط مجری اوامر ملوکانه بود. خاندان علم حداقل از اواخر دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بطور کلی و شخص علم بطور خاص از هنگام بقدرت رسیدن محمد رضا پهلوی به عنوان حامیان و طرفداران جدی سیاست انگلیس در ایران شناخته میشوند. در دوره قاجار خاندان علم در شرق ایران در جلوگیری از توسعه نفوذ روسیه به نواحی جنوبی تر ایران نقش انکار ناپذیری داشته است .
یکی از نکات حائز اهمیت در زندگی علم همکاری وی با سرویسهای اطلاعاتی انگلیس بود. شاپور ریپورتر تقریبا از اواخر جنگ جهانی دوم اصلیترین بخش شبکه اطلاعاتی جاسوسی انگلیس را با همکاری علم هدایت کرد. وی از معدود کسانی بود که جهت احراز سمتهای حساس سیاسی به ماموریتهای بسیاری رفت و در حد مطلوبی از عهده ماموریتهای محول شده از سوی وزارت خارجه انگلیس برآمد و به دریافت نشان خدمات ممتاز نایل گردید. وی جایگاه ویژه ای در ارتباط با شبکه اطلاعاتی انگلیس در ایران داشت و همو بود که در راس تشکیلات اطلاعاتی - جاسوسی انگلیس در ایران رهبری نیروهای بومیطرفدار انگلیس را برعهده داشت که در این میان شخص علم به عنوان شاخص ترین فرد بومیدر همکاری شاپور ریپورتر نقش مشابه را ایفا کرد و پیوند اطلاعاتی این دو نفر از همان اواخر جنگ دوم جهانی ایجاد شده بود. چنانکه یکی از نظامیان ایرانی بنام علی شهبازی که سالها بعد جهت گذراندن برخی از دورههای آموزشی در زمینههای حفاظتی و اطلاعاتی به لندن اعزام شده بود از منابع انگلیسی آگاهی یافته بود که علم وزیر دربار و دوست بسیار نزدیک شاپور ریپورتر از همان زمان جنگ دوم جهانی به شبکه اطلاعاتی - جاسوسی انگلیس پیوسته و این پیوند را کماکان حفظ کرده بود.
نقش علم در دوره پهلوی دوم نه فقط به عنوان یک سیاستمدار مجرب و کارآ بلکه باید به عنوان یکی از کانونهای بسیار مهم قدرت نگریست که پیوسته قدرت و اثر بخشی آن در سیاستهای کلان کشور رو به افزایش بود. وی و جریان تحت هدایت او بویژه از اواسط دهه ۴۰ به بعد به عنوان گروه مسلط در سیاست و قدرت درون حاکمیت پهلوی دوم خود را نشان داد. اعضای باند وی ترکیب یکدستی نداشتند و بنا بر مقتضیات خاص توسط علم جذب شده بودند. در میان باند علم استاد دانشگاه، ادیب، روزنامه نگار، سیاستمدار، شاعر، راهزن و شرور حضور داشتند. وی همچنین مشارکت جدی در امر املاک و مستغلات پهلوی داشت.
یکی دیگر از نقشهای مهم علم در این دوره، ایجاد حزب مردم و دبیرکلی وی بود. شاه در ارائه اقدامات خود برای دست یابی به قدرت مطلقه، زاهدی را بر کنار کرد و حسین علاء و سپس اقبال را که حرف شنوی بیشتری داشتند به نخست وزیری برگزید. آنگاه برای اجرای اقدامات خشونت آمیز جهت سرکوبی مخالفان و نیز برای کشف مخالفتهای پنهان، ساواک را بنیان نهاد. در واقع هدف رژیم از این ماجرا، سازماندهی گروههای مخالف در قالب تشکلهای حزبی و ارائه یک چهره دموکراتیک از نظام و جلب مشارکت مردمیو کسب مشروعیت بود. حزب مردم که از اوایل سال ۱۳۳۶ شایعه تشکیل آن با عنوان حزب کشاورزان بر سر زبانها بود، در نهایت در ۲۶ اردیبهشت ماه همان سال به دبیر کلی علم رسما تشکیل شد و شروع به عضو گیری نمود. حزب در فلسفه وجودی خود باید نقش حزب اقلیت را ایفا میکرد و هیچ گاه امکان دسترسی به اکثریت نداشت و نباید برای خروج از این وضعیت اقداماتی را صورت میداد.
علم به دنبال تشکیل حزب مردم به تلاش گسترده برای عضوگیری و توسعه حزب دست زد و در راستای هدف حزب برای جذب مخالفان رژیم و تعدیل فعالیتهای آنها تعداد زیادی از اعضای حزب منحله توده را به عضویت حزب در آورد که چگونگی فعالیت آنها خود داستان دیگری است. بنا به گزارشهای ساواک، حزب تا مدتها پس از تشکیل آن از تشکیل حوزههای حزبی عاجز بود و اعضای آن تمایلی به شرکت در جلسات حزب نداشتند. موفقیت نسبی حزب هم چیزی جز حاصل نفوذ علم نبود و ماهیت دولتی و فرمایشی حزب از اشتیاق اعضا برای مشارکت فعال به شدت میکاست. با برگزاری کنگره در سال 1338، علم دوباره در مقام دبیر کلی باقی ماند.
بی تردید اصلی ترین ماموریت وی در تمام دوران نخست وزیری اش در سالهای ۴۲-۱۳۴۱ تحکیم موقعیت سلسله پهلوی بود. علم بر آن بود تا شرایط لازم را برای مشروعیت بخشیدن به رژیم پهلوی از منظر آمریکاییهای فراهم آورد. در این دوره به دلیل قدرت شاه، علم فقط مجری دستورات او بود و عمده وظیفه وی پدید آوردن شرایطی بود که در آن هر کس در هر مقامیکه هست خود را خدمتگزار و نوکر بلا شرط شاه بداند. وی در این دوره بارها در سخنانش تاکید کرده بود « نوکر اعلیحضرت همایونی و فرمانبردار اوست». از دیگر اقدامات وی در این دوره کنترل و سانسور نشریات و مطبوعات مخالف بود. در شرایطی که در دوره علی امینی مطبوعات مجالی هرچند محدود برای فعالیت یافته بودند در دوره علم محدودیتهای مطبوعاتی افزایش یافت.
علم در آخرین سالهای زندگی خود و در شرایطی که مسئولیت وزارت دربار کلیدی ترین نقش را در سیاست گذاری و طرحهای کلان و ریز کشور را برعهده داشت ، بیش از هر کس دیگری به روند سیاسی - اقتصادی کشور و خطرات و مشکلاتی که پیش روی رژیم پهلوی قرار داشت، واقف بود. وی علی رغم همه خدمات خود به پهلوی از مشکلات عدیده ای که کشور در چارچوب نظام سیاسی موجود با آن روبرو بود و اینکه نظام حاکم بر کشور یک نظام عقب مانده به لحاظ سیاسی و اقتصادی است به خوبی آگاهی داشت. در نوشتههای خصوصی پس از دیدار با شاه با حالتی از بیم و امید تحولات سیاسی را پیگیری میکرد و تصمیمات و برنامه ریزی غلط اقتصادی هویدا را اصلی ترین علت نارضایتی مردم میدانست. در خاطرات علم به موارد مختلفی از نگرانیهای وی در زمینه پایگاه رژیم در میان مردم ،عدم حس مسئولیت و وجدان کاری مسئولین دولتی ،سوء مدیریت ،عدم مشارکت مردم در امور سیاسی و اجتماعی و نارضایتیهای عمومیدیده میشود.
زمانی که علم به وزارت دربار رسید تجربیات زیادی در مسائل خارجی و ارتباط گسترده ای با شخصیتها و ماموران سیاسی سایر کشورها بویژه انگلیس و آمریکا داشت. او در این دوره میبایست با تنظیم دقیق روابط شاه با دو کشور یاد شده زمینههای مورد تائید این دو کشور را فراهم سازد. به گفته فردوست علم در مسائل مهم مجری سیاستها انگلیس و آمریکا بود. علم در سیاست خارجی مهمترین رابط محمد رضا با انگلیس و آمریکا بود. در خرداد 1356 علم سعی كرد جلوی مبادله قرارداد تقسیم آب رودخانه هیرمند را میان ایران و افغانستان بگیرد و در این باره مستقیم از شاه تقاضا كرد اما تلاشهای وی به جایی نرسید و قرارداد مبادله شد. علم این قرارداد را خیانت به ایران میدانست. به صورتی كه در یادداشتهای خود نوشته است:« مثل این است كه یك قطعه از گوشت تن مرا بریده اند و پیش چشم من جلوی سگ انداخته اند». این مسئله باعث كدورت شدید علم شد به گونه ای به فكر استعفا از وزارت دربار افتاد. این اتفاق و شرایط وخیم بیماری وی باعث شد كه از این پس دیگر دل و دماغ كار نداشته باشد. این تغییر از یادداشتهای وی كاملا نمایان است.(3)
علم به علت بیماری سرطان خون بارها مجبور شد کشور را ترک کند و در بیمارستانهای اروپایی بستری شود. بیماری وی عملا از اواخر دهه ۴۰ آغاز شده و علتش کاهش تدریجی وزن او بود. وی در همان حال به عنوان وزیر دربار مسائل سیاسی و اجتماعی را پیگیری میکرد. علم سرانجام به دلیل شدت بیماری از سوی شاه کنار گذاشته شد و به جای او هویدا به وزارت دربار منصوب شد. او متقاعد شده بود که این بیماری سرانجام به مرگش منتهی خواهد شد. وی در سال ۵۵ احساس خستگی و ضعف زیادی از خود نشان میداد و از شرکت در بیشتر مجالس و مراسمها خودداری میکرد.
پانوشتها:
1- اسدالله علم و قیام 15 خرداد، مظفر شاهدی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
۲- معمای هویدا، عباس میلانی، نشر اختران صفحه ۱۹۳.
3- یادداشتهای علم، جلد ششم انتشارات مازیار صفحه 480 .
۴- یکی از مهمترین اقدامات اسدالله علم در طول دوران طولانی وزارت دربارش، تدوین تقریباً منظم خاطرات روزانه بود كه از سال ۱۳۴۷ تا واپسین ماههای عمرش در سال ۱۳۵۶ تداوم یافت. کتاب یادداشتهای علم در ایران تاکنون از سوی انتشارات ثالث، مازیار و کتاب سرا انتشار یافته است.
منابع:
- گفتگوهای من با شاه، خاطرات محرمانه امیر اسدالله اعلم، نشر نی.
- مردی برای تمام فصول، مظفر شاهدی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
- رجال عصر پهلوی شماره 18 - مرکز بررسی اسناد تاریخی.
نظر کاربران
روحش شاد
روحش شاد کونش گشاد