جواد لشگری، آهنگساز قدیمی و نوازنده ویولن
در روز ١٧ فروردین ١٣٩٥ قلب حساس کمپوزر و ویلنیست شهر موسیقی ملی و یکی از سه بازمانده عصر طلایی آهنگسازی و نغمهپردازی و تکنولوژی از تپش فروماند و جواد لشگری در ٩٣سالگی با ما وداع گفت و به تاریخ پیوست.
اینک از آن نسل خلاقیتهای استثنایی تنها پسرعمه او بزرگ لشگری و عبدالوهاب شهیدی آوازخوان بزرگ در میان ما و در نودواندسالگی حضور دارند بدون اینکه از حسین دهلوی و امینالله رشیدی در هشتادواندیسالگی غافل شویم.
اگر از سه غول موسیقی ملی که ابرکمپوزرهای ما هستند و ستارگان خلاقیتهای موسیقایی که انقلاب موسیقی ملی را پیاده و به پیش بردند یعنی علینقی وزیری، روحالله خالقی و جواد معروفی بگذریم، یک دوجین کمپوزر استثنایی که قریحه آهنگسازی یا به قول فارابی «غریزه» خلاقیت در ژنهای آنها نهفته بود بهعنوان نسل دوم بعد از مشروطه ظهور کردند که لشگری یکی از آنها بود. این نسل آفرینشگر، انقلابی را که وزیری در موسیقی ما آغازیده بود به عصری زرین بدل کردند و مانند داستایوسکی که گفته بود ما همه از زیر شِنِل گوگول بیرون آمدیم.
از میان کمپوزر (کمپزیتور)هایی که ساز تخصصی آنها ویلن نبود، مهدی مفتاح، موسی معروفی، اکبر محسنی، نصرالله زرینپنجه، یحیی زرپنجه، شُکری قهرمانی، مرتضی نیداوود، مرتضی محجوبی، فریدون حافظی و عباس خوشدل، آثاری باارزش به جا مانده است. اما آبوهوا و شرایط ایران بیشتر با ایتالیا که غالب آهنگسازانش ویلنیست بودند تناسب دارد تا آلمان، اتریش و روسیه که غالب کمپوزرهایشان تخصص در نواختن پیانو داشتند با استثنایی مانند روسینی و آنتوان بروکز. بهترین ویلنسازهای جهان نیز ایتالیایی بودند: استرادیواری، آماتی، گوآرنری و دیگران.
زمینه پدیدارشدن آهنگسازان جدید
سال ١٣٠٢ که جواد لشگری به دنیا آمد دو اتفاق مهم که مسیر سیاسی و فرهنگی کشور را دگرگون کرد، در ایران رخ داد؛ رویداد اول آنکه وزیر جنگ و فرمانده کل قوا که رضاخان میرپنج و سردار سپه بود، از طرف احمدشاه حکم نخستوزیری را برای تشکیل کابینه دریافت کرد که این انتصاب تأثیرات و پیامدهای تعیینکنندهای در وضعیت فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران بهبار آورد. رخداد دوم مربوط به موسیقی بود که با بازگشت کلنل علینقی وزیری به ایران پس از پنج سال تحصیل موسیقی و هنر در آلمان و فرانسه و تأسیس مدرسه موسیقی و سپس کلوپ موزیکال همراه سعد، تحولی اساسی در مسیر موسیقی و تولد موسیقی ملی خلق کرد.
ظهور رضاخان معلول شرایطی بود که به دنبال انقلاب مشروطه تحقق مییافت، زیرا مردان سیاسی و پیشگامان مشروطیت موفق به جایگزینکردن آنچه را که حذف کرده بودند، نشدند. اگرچه مشیرالدوله پیرنیا غائله خیابانی و تجاسرطلبی او و اعلان «آزادستان» را خاتمه داد و وثوقالدوله موفق شد نایب حسین کاشی و ماشاءاللهخان را همراه با دهها یاغی و گردنکش دیگر بهدار بیاویزد، اما هنوز شیخ خزغل، سمیتقو و تعداد دیگری از مدعیان محلی که هل منمبارز میطلبیدند و از دولت مشروطه و مجلس متابعت نمیکردند در اقصا و اکناف کشور عرض اندام میکردند و از مردان بیسلاح مشروطه که گرفتار شقاق و نفاق درونی و دهها مانع دیگر بودند، کاری برنمیآمد. بنابراین لزوم یک ناپلئون غیرقابل اجتناب بود و برای رهایی از مشکلات و از جمله شجره خبیثه قاجاریه، قدرت باید از لوله تفنگ بیرون میآمد. این تقارن سیاسی و فرهنگی، قِران سعدین برای موسیقی کشور هم بود که دو نسل کمپوزر با ذوق و خلاق با آثاری ماندنی را به بار آورد.
ترکشها و تموجهای انقلاب مشروطه روی موسیقی ایرانزمین
از جهت آموزش موسیقی، شِنِل وزیری که صبا و احمد فروتنراد نیز از زیر آن بیرون آمده بودند، این فرصت را به لشگری داد که ازاینرو آبشخور برای تئوری موسیقی و تکامل تکنیک ویلننوازی و آهنگسازی بهره گیرد. در مصاحبهای که در دیدار با استاد لشگری پس از چندینبار تماس تلفنی در تابستان سالهاي ٢٠١٢ و ٢٠١٤، حاصل شد، وی میگفت پس از آموختن مقدمات موسیقی و آموزش ویلن، به منزل صبا رفتم و تقاضای پذیرش کردم، استاد گفت من به مبتدیان درس نمیدهم، اما من اصرار ورزیدم و حتی با تندی درخواستم را تکرار کردم. صبا گفت یک قطعه در مایه دشتی با ویلن بزن ببینم و پس از آن بود که رضایت داد هفتهای دو بار خدمت ایشان برسم. اما پس از چند ماه چون مسافت طولانی و وسایل ایابوذهاب در آن زمان دشوار بود، صبا گفت کارت را میتوانی پیش شاگردم مهدی خالدی ادامه بدهی که همین کار را کردم و کار را با خالدی ادامه دادم.
بهاینترتیب، مکتب وزیری از این طریق به خالدی، همایون خرم، علی تجویدی، حبیب بدیعی، مجید وفادار و شماری دیگر از موزیسینهای نسل بعدی انتقال یافت. دکتر سیروس غنی در کتابش: ایران و ظهور رضاشاه، یادآور میشود علینقی وزیری «نخستین و پیشروترین حافظ موسیقی کلاسیک ایرانی» به شمار میرود که «محمدعلی فروغی اغلب او را در خانهاش ملاقات میکرد»
وزیری سنتزی است که از دو آبشخور سرچشمه میگرفت. او از یکسو از مکتب آقامیرزا عبدالله و برادرش آقاحسینقلی ردیفها و مقامهای موسیقی ایرانی را آموخت و قبل از سفر تحصیلی به اروپا آنها را به نُت درآورد و پس از بازگشت از سوی دیگر، آنچه از مکتب آلفرد لومر فرانسوی و شاگردانش در قشون همچون سرتیپ غلامرضاخان مینباشیان خلق شده بود را همراه حسن رادمرد، ابراهیم آژنگ و حسین استوار و حسین هنگآفرین با آموختههای خود از غرب درهم آمیخت تا در بزنگاهی تاریخی، حد فاصل موسیقی ملی با موسیقی سنتی را رقم بزند و به تکوین سنتزی قائل شود که او سمبل آن بهشمار میرود. تحلیل چنین پدیدهای بدون درک شرایط و زمینهای که از درون آن نشئت گرفت، غیرعلمی خواهد بود. مکتب تازهای که ویلن را به سبک رکنالدین مختاری، ابراهیمخان ویلنی (آژنگ) و ابوالحسن صبا با تکنیک و متد نوین ولی با سبک مستقل مینواخت، در چارچوب همین تحول تازه باید مطرح شود.
اگرچه لشگری بهترین یا یکی از پنج سولیست درجه اول ویلن به شمار نمیآید و خود به نگارنده تصریح کرد که برتری ویلننوازی حبیبالله بدیعی بلامنازع است، اما در میان ١٠ نفر برتر TopTen جای میگیرد. او همچنین در عِداد آهنگسازان بزرگ این دور بعد از سه تفنگدار بزرگ که خدایگان تصنیف به شمار میآیند و بعد از مجید وفادار، در میان مهدی خالدی، عبدالله جهانپناه، پرویز یاحقی، حسین یاحقی، همایون خرم، علی تجویدی، عباس شاپوری، محمود تاجبخش و حسینعلی ملاح باید به حساب بیاید، اگرچه مقایسه این آهنگسازان، کاری است دشوار و تا حدودی غیردقیق و سوبژکتیو و بههمینترتیب، از میان آهنگسازانی که ویلنیست نبودند نیز فهرست طولانی است.
شمهای از احوال و آهنگهای لشگری
جواد لشگری مدتی به همراهی بزرگ لشگری و سپس سالها به تنهایی یکی از ارکسترهای هفتگانه را یک روز در هفته برای اجرای آهنگ تحت تمرین و رهبری قرار میداد و بعد از آنکه شماره ارکسترهای هفتگانه یک تا هفت به باربد، نکیسا و ... بَدل شد، رهبری ارکستر رامتین از آنِ او بود که با خوانندگان و نوازندگان خاص خود همکاری میکرد. این فعالیت از دهه ٢٠ که وی بیستواندی سال از سنش گذشته بود تا ١٣٥٧ که افزون بر سه دهه میشود و حاصل آن بالغ بر ٣٥٠ آهنگ است، به طول انجامید.
طبیعی است حتی خود لشگری تمامی صفحهها و نوارهای این همه آهنگ را در اختیار نداشت و احتمالا در آرشیو رادیو نیز نتوان قاطبه آنها را به دست آورد. ایضا بدیهی است هر هنرمند و هر دانشمند همه کارهایش از نظر ارزش و اعتبار علمی و هنری یکسان نیستند. بهعلاوه در پارهای هنرمندان کمیت غلبه کرده و تعداد کارهای متوسط و ضعیف افزون بر آثار برجسته آنها شده است. در موسیقی کلاسیک، هایدن صدواندی سمفونی ساخته بود درحالیکه تعداد سمفونیهای بتهوون به ١٠ نرسید. با این همه هایدن، بتهوون را «مغول بزرگ» خطاب کرده بود، زیرا آثار او را تند و پرطنین و شاید خشن ارزیابی میکرد و بتهوون، هایدن را با عنوان «کلاهگیس کهنه» مفتخر کرد، زیرا کارهای او را فرسوده میدانست و فاقد کیفیت والا. اینک داوری تاریخ رأی را به بتهوون داده است و ما هم آثار لشگری را در مقایسه با آهنگهای علینقی وزیری و روحالله خالقی، از نظر تعداد بیشتر میدانیم، ولی از حیث کیفیت، فقط یک دوجین از آنها قابل مقایسه هستند.
نگاهی به آهنگهای لشگری
از همکاران لشگری کریم فکور جایگاه چشمگیری را اشغال میکنند. آهنگ «ناله ساز» با شعر فکور اثری ماندنی است اما آهنگ «رؤیا» با ترانه فکور یک شاهکار است؛ همانطور که آهنگ «فتنه» با شعر رهی معیری. لشگری به نگارنده گفت هنگامی که روابط خالدی و خواننده شکراب و همکاری آندو متوقف شده بود، وی از من که همشاگرد خالدی بودم و هم در ارکستر او ویلن میزدم، خواست برایش آهنگ بسازم و «فتنه» با شعر رهی معیری ساخته و شُهره شد. در فعالیت لشگری و فکور میتوان از چندین کار ارزشمند مشترک نام برد.
آهنگ «نگاه تو» از جمله شاهکارهای این فهرست است و آهنگ «آتش به جان» یا «سوز عشق» یا «پیشه عاشقان» در مایه اصفهان، بسیار دلپذیر است و آهنگ «دختر کوهستان» را باید از همین سنخ شمرد و نیز آهنگ «طوفان» و آهنگ «کلبه من» را. آهنگ «شد بهار» در ماهور را که به آهنگ «آمد نوبهار» یا «نشاط» خیلی شبیه است و خالدی همراه شعر نواب صفا اجرا کرد، لشگری با شعر فکور ساخت که کاری جذاب و لطیف است و آهنگ «لاله آتشین» را با ترانه فکور در مایه اصفهان برای یاسمین آفرید که از کارهای دلنشین آنهاست و شاید تنها آهنگی که برای این خنیاگر ساخته بود. اما آهنگ «یار یار یار» با شعری محلی کاری است مترقی با پیامهای مردمی از خطه بارور و پرکار مازندران. همچنین آهنگ «شیرفروش» با ترانه ایرج تیمورتاش از مفاهیم مترقی انباشته است. اما از کارهای بسیار شنیدنی لشگری آهنگ «تاک» با شعر معینیکرمانشاهی اثری بدیع و ناتورالیستی است که در پایان صبغه رمانتیک به خود میگیرد. این آهنگ شبیه «سرود بید» است که معینیکرمانشاهی برای آهنگی از پرویز یاحقی ساخته بود.
آهنگ «عشق پنهان» را لشگری با ترانه کریم فکور کار کرد اما «عشق بیریا» را با شعر بیژن ترقی، کورس سرهنگزاده خواند که کار درجهدومی است و بارقه تابان آثار پیشین را در آن نمیتوان سراغ گرفت. از همین سنخ است آهنگ «بیآرام» را که با شعر ماهدخت مُخبر در ژانر مدرن برای خانم دینامیک ساخت و نیز آهنگ «ابر پاییزی» با ترانه بهادر یگانه را سیمین آرین ساخت که متوسط است.
اما آهنگ «لبخند پیروزی» با شعر هدایت نیرسینا در باب موسم نوروزی و طراوت بهاری و آهنگ «ترک هوس» با شعر بهادر یگانه متوسط هستند و نیز آهنگ «گیسو» با شعر معینیکرمانشاهی، همچنانکه آهنگ «قهر بیجا» با ترانه بهادر یگانه. اما آهنگ «شکوفه آرزو» با شعر کریم فکور، کاری قدیمی است و رمانتیک و شنیدنی و نیز آهنگ «غزال زیبا» با شعر صادق سرمد بسیار جذاب و دلانگیز است و نیز آهنگ «طوطی» با ترانه کریم فکور از کارهای رانتیک و لطیف است که از زبان این پرنده پیام عاشقانه بیان میکند و ایضا آهنگ «نامهرسان» که از اوج همکاری این مثلث خلاقیت حکایت دارد.
از آهنگهایی که ترانه آن را سیمین بهبهانی سروده «گل خشک» است و «سایه ما» . اما بیشک بهترین شاهکار جواد لشگری آهنگی است که در سه برداشت Version اجرا و ضبط شده است. این آهنگ هم در دستگاه ماهور است که میدانیم تقریبا ٨٠ درصد شاهکارها در همین دستگاه خلق شدهاند.
در سال ١٣٤٠ آهنگ دیگری در ماهور که خیلی به این کار شباهت دارد برای فیلم «دام عشق» از سوی جواد لشگری ساخته شد که احتمالا شعر آن از کریم فکور است که سازآرایی آن بیبدیل است. احتمالا شعر نگهبان قبل از نوابصفا اجرا شده است. همچنین آهنگ «دردآشنا» را لشگری به نواب صفا سپرد تا ترانهاش را بسراید که کار موفقی بود با مطلع: «من عاشقم، درد و بلا میخواهمای بیدلان اهل دلی دردآشنا میخواهم». آهنگ «رویا» را که قبلا ذکر شد با نام «دور جوانی» سالار عقیلی با ارکستر ملی و رهبری فرهاد فخرالدینی در سالهای اخیر در تالار وحدت اجرا کرد و نیز علی امیرقاسمی آن را با ارکستر نغمه باران به رهبری امیر فرشید رحیمیان و تنظیم شهرام توکلی در شهریور ١٣٩٢ در تالار وحدت اجرا کرد. همچنین دو آهنگ «شب مهتاب» و «رؤیای شیرین» با شعر ایرج تیمورتاش شنیدنی هستند.
از آهنگهای قدیمی لشگری «لاله صحرایی» و «سرگرم مستی شو» هر دو با شعر معینیکرمانشاهی، از کارهای خاطرانگیز هستند و نیز آهنگ «تنهایی» با همین شاعر و خواننده. اما آهنگ «سفر» با شعر جواهری وجدی و صدای جمال وفایی چنگی به دل نمیزند. یکی از آهنگهای نادر لشگری که شایان توجه است، «به یاد صیاد» نام دارد که ترانهاش را دکتر هدایت نیرسینا سروده بود.
اجرای اصلی این آهنگ با یک آنسامبل کوچک با سازآرایی سلیقهمندانه لشگری خیلی شنیدنی است که ارکستر عریض و طویل حنانه را خجل میکند، باوجود آنکه شنوندگان و تماشاچیان کف میزنند و هورا میکشند و دستههای گل به وسط صحنه تالار رودکی پرتاب میکنند. بنابراین انتقاداتی که حسینعلی ملاح بر او داشت که برداشت غرگونه از موسیقی ایرانی میتاخت، مقبول به نظر میرسد و در این اجراها و رهبریها و تنظیمها کاملا مشهود است.
آهنگ «اسیران» با شعر بهادر یگانه را لشگری با صدای خود نیز خوانده که در سیدی ضبط شده است، اما دسترسی به نسخه اصلی میسر نشد. آهنگ «طوفان عشق» با ترانه موید ثابتی و آهنگ «افسانه دل» با شعر عبدالله الفت را هم او خوانده که آهنگی است با اورتوری مفصل و مجلل و هم آهنگ «صحبت دوست» که ترانهاش از حسین شاهزیدی است. «پیک سحر» با شعر نیرسینا از کارهای رمانتیک و جذاب به شمار میآید. آهنگ «پریشان» با صدای یاسمین و شعر کنی پدر از کارهای متوسط لشگری به شمار میآید و «موج سرگردان» با ترانه عبدالله الفت نیز از همین نسخ است.
خصال و سبک لشگری
لشگری مردی آرام، نرمخو، رئوف و مهربان و فروتن بود. در ٩١سالگی نزدیک سه ساعت با من در سالن پذیرایی منزلش و در دفتر کارش گفتوگو کرد و چند آهنگ از کارهایش را که با صدای خودش ضبط شده بود به من هدیه داد. از او آهنگ نحیف و مبتذلی صادر نشده است. حتی «سرود آتشنشانی» که شعر آن را بهادر یگانه سروده و بهوسیله اسفندیار قرهباغی خوانده شده و کاری سفارشی از سوی عوامل دولتی بود، به ابتذال نگرایید. همچنین سازآرایی و سازبندی و بهرهبردن از سازهای بادی با وجود اینکه خود ویلنیست بود، در موسیقی لشگری چشمگیر است.
ختامیه و روش نقادانه تحلیل هنرها
استاد لشگری در دیداری که با او داشتم اشاره کرد که مجموع ساختههایش حدودا بر ٢٥٠ آهنگ بالغ میشود. اما چرا در زندگی خالقی، وزیری و معروفی، تعداد آهنگها بهمراتب از شمار کارهای یاحقی، بدیعی، خرم، خالدی، لشگری و سایر آهنگسازان کمتر بود؟ یکی به این دلیل که آنها به تدریس و تنظیم آثار دیگران و تألیف اشتغال داشتند و دوم به این دلیل که کیفیت و وسواس در کار آنها بر کمیت یا انگیزه مادی و نیاز اداری رُجحان داشت، بهویژه در شرایطی که دگردیسی سیاسی و اجتماعی و چاپ و انتشار صفحه و کاست به علت تقاضای عمومی، بازار رایجی پیدا کرده بود.
متأسفانه در مطبوعات به مناسبت کوچیدن لشگری، افراد بیاطلاع مدعی شده بودند که وی ٣٥٠ آهنگ برای برنامه «گلها» ساخته است. اما مرحوم پیرنیا برخلاف تقاضای آهنگ از بدیعزاده از پارهای از آهنگسازان مانند وفادار، لشگری و امینالله رشیدی کاری نخواست، مثلا آنچه مرحوم استاد جواد بدیعزاده در تابستان ١٣٥٧ به نگارنده اظهار کرد (آیندگان، خرداد ٥٧) به این قرار بود که پیرنیا از من خواست آهنگی برای «گلهای رنگارنگ» بسازم که از من یک «یادگاری» داشته باشد و من آهنگ «رفتی و بازآمدی» را در دستگاه سهگاه ساختم که ترانه کمنظیر آن را نواب صفا ساخت که در برنامه شماره ٢٢٦ با صدای قوامی ضبط شد. کار (فاختهای) یعنی قوامی بهتر از آب درآمد.
«طوفان عشق» با شعر عباس شهری در برنامه «گلهای رنگارنگ» شماره ٥٢٣ با تنظیم و رهبری فریدون ناصری در مایه اصفهان و گلهای ٥٧٣ در مایه ابوعطا با ترانه معینیکرمانشاهی با تنظیم و رهبری فریدون ناصری به نام «عشق نافرجام» همه زمانی برای برنامه گلها فراهم شدند که مدتها قبل پیرنیا رادیو را ترک کرده بود زیرا او با برنامه ٤٠٧ بر اثر ناسپاسیها و ناهنجاریهای مختلف با «گلها» وداع گفت که علل و شرح آن را در پژوهش در حال تکمیل: «انقلاب مشروطه و موسیقی ملی» خواهم آورد.
ارسال نظر