فرزند دکتر علی شریعتی از پدر میگوید
از آن روزها که علی شریعتی به دنبال انتخاب نامی برای او بوده، ۵۷ سال میگذرد و حالا احسان شریعتی اندیشمندی نو است. حتی به قول مادرش با آمدنِ او شاید دیگر علی شریعتی کهنه شده؛ او شریعتیِ نو است، شریعتیِ زمان که حرفها و نقدهای خودش را دارد.
بخشی از آثار دکتر یادداشتهای گوناگونی است که بهتدریج مورد توجه قرار میگیرد. برخلاف تصور عموم ایشان در درجه اول یک نویسنده بود، از جوانی مینوشت. گاه حتی روی در و دیوار، روی پاکت سیگار. اما در دورهای بهاقتضای زمان و دعوت دانشجویان سخنرانیهای سلسلهواری کرد و معروف شد که سخنران و خطیب است. درحالیکه کار او در اساس نوشتن بود. پارهای از این نوشتهها پراکنده شدند و از بین رفتهاند. اما برخی مثل این نامهها در میان لوازم شخصی دیگران نگهداری شد. این نامهها، هم از منظر ادبی و سبک نوشتاری ارزشمند است و هم از نظر عشق به همسر و به لحاظ احوالات و عواطف شخصی. (میخندند)
در «کویریات»، عبارتاند از نوشتههای صمیمی یا شخصی او، یا «هبوط» و «گفتوگوهای تنهایی» که در زمان حیات ایشان منتشر نشد. رویهمرفته بُعد شخصی حالات روحی دکتر پیش از انقلاب خیلی شناختهشده نبود.
منظور من از زندگی خصوصی همین رابطه با همسر و خانواده است. در کتاب، بخشی هم به تولد و نامگذاری شما اختصاص دارد.
در رابطه دکتر با خانواده بهظاهر نقاط قوت و ضعف وجود دارد. دوری جغرافیایی هم دلیل رابطه مکتوب بود. همین نامهها گواهی و شهادتی است درباره نوع نگاه دکتر به رابطه زن و مرد، همسر و معشوق و…، بله، نامهها شخصیت خصوصی ایشان را تا حد زیادی نشان میدهد..
تصویری که شما از پدر دارید، چقدر با تصویری که در نامهها منعکس شده، منطبق است؟ این برای ما بهعنوان خواننده بسیار متفاوت است. آیا برای شما همینطور بود؟ شما جنبههای دیگری از شخصیت ایشان را دیدهاید؟
نه. ما ایشان را اول از بُعد خصوصی شناختیم، ولی در جامعه تصاویر متفاوتی از شریعتی وجود دارد. این تصاویر معمولا یکبُعدی هستند. بههمین دلیل معلوم نیست درباره چه چیزی حرف میزنند. برای شناخت یک شخصیت باید همه جوانب را کنار هم گذاشت. برای شناخت بُعد خصوصی شریعتی «کویریات» و نوشتههایی مثل این نامههاست که نشان میدهد او چه کسی بوده و البته اینها هم همه ابعاد کار او نیست…
بزنگاهی است که به نظر میرسد موقعیت خوبی باشد تا شناختی که میگویید با شرایطی که داشتند یعنی دوری، شکل بگیرد. به نظر من این شناخت خیلی واقعی است. حالا شما میفرمایید که «کویریات» هم همینطور است.
بله، «کویریات» بیشتر نوشتههای خصوصی یا دلنوشتههایی بود که نشان میدهد حتی آنزمان که درگیر مسائل اجتماعی یا فکری بود، باز هم شبها میآمده و مینوشته؛ یعنی برای خودش هم یک حیاط خلوتِ خصوصی داشته است. این را جامعه نمیشناخته، اما الان با خواندنِ گفتوگوهای تنهایی و نامههای ایشان، ما آن جنبه را میشناسیم. فرهنگِ «کویریات»، سمبلهایی دارد که باید واردِ آن سپهر شد.
نماد در این نوشتهها زیاد است.
شیخان، یکی از سران تازهوارد ساواک مشهد، یک بار گفته بود آشنا شدن با روح شریعتی مشکل است! (میخندد) البته دکتر سعی میکرد برای آنها این آشنایی را مشکلتر کند تا دست او را نخوانند! درنتیجه نقابهای مختلف هم میزد. چون اگر همه میفهمیدند او قصد انجام چه کاری را دارد، مانعش میشدند. این موقعیت شناخت ابهام را تشدید میکرد. شریعتی چهرهای چندوجهی و پیچیده است. همین الان هم نمیتوانیم بگوییم که او را دقیقا میشناسیم. ابعادِ مرموز یا توجهبرانگیز همین بُعد خصوصی است.
مادر تعریف کردند که حتی روز عقد دیر رسیدند!
(میخندد) بله مشغله فکری آدم را حواسپرت و نامنظم میکند، ولی این از روی قصد و غرضی نیست. قرار گرفتن در آن موقعیت دشوار و استثنایی است. ممکن است بهلحاظ هنجارهای زندگی ایرادهای زیادی به کار یک شخصیت فکری و فیلسوف وارد باشد، مثل همین بینظمیها. به دلیل اینکه امثال او شخصیتهایی استثنایی و ویژه هستند، نمیشود از کار آنها قاعده کلی ساخت و باید همدلانهتر دربارهشان قضاوت کرد…
بزرگترین شکایتی که شما بهعنوان فرزند دکتر شریعتی از جامعه ایرانی درباره این نوع نگاههای جامعه به دکتر دارید، چیست؟
گلایه یا انتقادی که ما داریم، همین یکوجهی دیدنِ قضایا و سادهسازیهایی است که گاه ممکن است ابزاری هم تلقی شود…
گاهی هم با اغراضی همراه شود…
بله. گاه ممکن است به اغراضی آلوده باشد، که ندیدن وجوه گوناگون یک شخصیت را به دنبال داشته باشد. اینکه چون من این برداشت را در جوانی از آثار وی داشتهام، پس این شخصیت اینگونه بوده است! در میان عموم بحثهایی میشود، این رویکردها چه در مقام دفاع و چه در حمله ناقصاند و درنهایت تصاویری ساخته میشود مثل همان شریعتی که در پیامکها و اساماسها نقل میشود. این داستان از آنجا شروع شد که یکسری جملات در نقد وضعیت موجود توسط هواداران شریعتی نقل میشد. بعد موج دیگری آمد تا موج قبلی را خراب کند (گاه ممکن بود غیرعمدی هم باشد)، که جملات سطحی و رمانتیک را منتشر میکردند که این سبک شریعتی شد. عدهای هم تمرین میکردند، به نام شریعتی جملات خودشان را مینوشتند. همه اینها با هم مجموعهای ساختند که شریعتیِ مجازی شد.
به نام خداوند جان و خرد!
و مهمتر: «کزو برتر اندیشه برنگذرد!» شما میتوانید این را مورد تحلیل و تفسیر سبک کانتی قرار دهید. یا خداوند «هستی و راستی» فردوسی را، از منظر افلاطونی… این یک مبحث فلسفی است که در اینجا به شکل زیبایی هم بیان شده است. مولوی هم همینطور است. به شکل زیبایی بیان میکند، اما نمیتوان آن را به زیبایی شاعرانه فروکاست، اندیشه پشت آن نهفته است. در شریعتی هم همینطور است. پساپشت حرفهای زیبای او، اندیشه است. ما به چنین تجربهای نیازمندیم که چنین شخصیتی چگونه توانسته بین سنت و مدرنیته، شرق و غرب و بحرانهای شیزوفرنیکی که ما داریم، نوعی هماهنگی ایجاد کند؟ یعنی من در آنِ واحد هم ایرانی باشم و هم مسلمان، هم متجدد باشم و هم پساتجدد! (میخندد) منظور من این است که همه این امکانات در شریعتی هست و باعث میشود بعد از ۴۰ سال هنوز مطرح باشد. البته برخی اوقات هم ممکن است نظریاتی از شریعتی نقل شود که منسوخ یعنی بیمصداق شده باشند، مثلا در تز «امت و امامت»، که «فرضیه»ای بود و آن را به بحث هم گذاشت. البته به نظر من صورت آن مسئله هنوز هم معتبر است که ممکن است در دموکراسیهای لیبرال، رأیها به رأسها تبدیل شوند.
ترامپ یک اتفاق از این دست بود!
در جایی که میشود آرای «رأس»ها را خرید، چطور میتواند «رأی» به وجود بیاید؟
حتی میتوان با رسانهها رأی را شکل داد. یعنی حتی خودتان هم متوجه نشوید که چطور رأی دادهاید.
بله آن هم شکل پیچیدهاش است. از همینجاست که بحث شروع میشود که دموکراسیِ حقیقی کدام است؟ حال دیگر همه به این نتیجه رسیدهاند که قدرت باید تناوب داشته باشد و مردم در این چرخش قدرت است که آگاهی پیدا میکنند. منظور من این است که دورهای بود که در جهان سوم این تجربه نشده بود، این تزها مطرح و آزموده میشد و بعد گاه شکست میخورد و… تجربهای را که ما الان داریم، اگر شریعتی داشت، باز هم حرفهای تازهتری میزد و جلو میآمد. حالا بعضی میآیند تزی را از عصری دیگر جدا بررسی میکنند و به زمان حاضر میآورند. شریعتی با تزها و نظرهای خاص شناخته نمیشود، بلکه نفسِ این تیپولوژی یا سنخی که در جامعه معرفی کرده، باید تداوم پیدا کند.
شیرینترین تصویری که از دکتر شریعتی بهعنوان پدر دارید، چه تصویری است؟
هنوز درجه شیرینیاش را اندازه نگرفتیم که بگوییم «ترین»ش کدام است. دکتر اصولا شخصیتی اهل طنز و خوشمحضر بود. همیشه روی خونسردی تاکید داشت. حفظ خونسردی برای من بسیار سخت است. مخصوصا در تهران و سبک زیست در این ترافیک و مناسبات و اوضاع و احوال و شرایط… بهطور کلی، به ما میآموخت که توصیههایش را به صورت «درسهای باباعلی» مرتب و کلاسه کند… سعی میکرد رابطه صمیمانهای با فرزندانش برقرار کند. گاه با هم اشعار و شعارهایی را همخوانی میکردیم. سرود میخواندیم، اولش را او میگفت و ما بقیه را دکلمه میکردیم. چنین رابطه عاطفیای را از کودکی با «باباعلی» داشتیم. من زودتر از بقیه با فضای فکری دکتر آشنایی پیدا کردم. مکاتباتی با او داشتم. اولین نامهای که او به من پاسخ داد، یکی از مهمترین خاطرات زندگی من بود. البته آن نامه بعدا تکثیر شد و باعث دردسر با ساواک شد.
نظر کاربران
روحشون غرق نوروآرامش.خدایش بیامرزد
روحشون در آرامش باشه انشالله
.
آرزوی سربلندی برای فرزندشون
واقعا گاها دکتر شریعتی مورد بی مهری کوته فکران قرا. می گیره که مایع تاسفه
ای برادرتوهمه اندیشه ایی
از بچگی از ایشون الهام میگیرم
درد انسان متعالي تنهاي و عشق است
استاد زندگيم است
درد انسان متعالي تنهاي و عشق است
استاد زندگيم است
درد انسان متعالي تنهاي و عشق است
استاد زندگيم است