وب سایت باشگاه اندیشه : اریک فروم Erich Fromm نظریه پردازی است که پایگاه جدیدی را در روانکاوی اجتماعی، حوزه فرهنگ و شخصیت، در قلمرو علم انسان شناسی روان شناختی، و فلسفه و جامعه شناسی انتقادی و ریشه ای به ویژه در زمینه تغییرات اجتماعی و ساخت جوامع انسان گرای آینده، بنیانگزاری نموده است. شاخص مهم این پایگاه دیدگاه انسانگرایانه اوست و وجه خاص انسان گرایی فروم شناخت نقش و اهمیت انسان در فرآیند تشکیل جامعه و تاریخ است. او در انسان گرایی هنجاری خود در پی برپاسازی جامعه ای برای انسان است تا در آن انسان به کشف راه تکامل و کشف معانی هستی پرداخته، تا بتواند با سوگیری بارورانه به سوی هستی بزرگ بشری، عشق وکمال را فرا گیرد.
با تمام این ها فروم اندیشمندی است که غالبا به عنوان یک تئوریسین اجتماعی - روانی شهرت دارد. عمده محتوای فکری فروم عدم باور بدان است که شخصیت انسان بوسیله نیروهای زیست شناختی که دارای ماهیت غریزی اند شکل داده شده است، و به صورت انعطاف پذیری از سوی این نیروها هدایت می شود. فروم ( در مخالفت با فروید) عامل جنسی را به عنوان نیروی شکل دهنده اصلی رفتار بهنجار یا روان رنجور نمی داند، بلکه شخصیت انسان را تحت نفوذ نیروهای اجتماعی و فرهنگی می داند که هر دوی این عوامل در چارچوب فرهنگ و نیروهای جهانی که در طول تاریخ بشریت را تحت نفوذ داشته اند بر فرد اثر می کنند. هدف او ایجاد نظریه ای است در مورد علائق مختلف انسانی که از شرایط وجودی انسان حاصل می شوند. با این باور که فرد ماهیت خود را، خود می آفریند. فروم احساس می کند که ما باید تاریخ نوع بشر را بررسی کنیم تا این آفریدن را بفهمیم و بشناسیم.
زندگی
اریک فروم به سال 1900 میلادی در شهر فرانکفورت آلمان متولد شد. زندگی خانوادگی فروم زندگی سعادتمندی نبود و موقعیت زندگی خانوادگی سرشار از تنشی را گذراند. پدر او بد خلق، مضطرب و ترشرو بود و مادرش به صورت ادواری دچار افسردگی شدید می شد. از این رو بود که او از همان اوایل با رفتار هیجانی نابهنجار مواجه بود.
وقتی فروم نوجوانی 12 ساله شد، نوع دیگری از رفتار بی معنی و غیر قابل توجیه، او را دچار شوک کرد. یکی از دوستان جوان پدرش که زن نقاش با هوش و 25 ساله ای بود تصمیم گرفت که تمام وقت خود را با پدر او که همسر خود را از دست داده بود، بگذراند. به همین دلیل ممکن است حسادت فروم صرفا برانگیخته شده بود، اما او نمی توانست بفهمد که چرا آن زن همراهی پدر پیر و غیر جذاب او را ترجیح داده است تقریبا بلافاصله پس از مرگ پدرش، آن زن خود را کشت. وصیتنامه او تصریح میکرد که او را با پدر فروم دفن کنند، نه در کنار او بلکه با او در یک قبر. فروم از این خودکشی عمیقا ناراحت شد او از این تصور زجز می کشید که چرا او با چنین قوتی به سوی پدرش جذب شده است.
فروم در نوشته های شخصی اش آورده است که من تا آن زمان چیزی در باره عقده ادیپ یا تثبیت عاطفی نشنیده بودم، اما عمیقا متاثر شدم. من قویا به سوی آن زن جوان جذب شده بودم و از پدر غیر جذاب خود متنفر بودم، همیشه این فکر در سرم بود که چطور امکان دارد؟ ( خودکشی )، چطور ممکن است یک زن جوان آنچنان گرفتار عشق باشدکه دفن شدن با او را به زنده بودن و لذت بردن از خوشی های زندگی و نقاشی کردن ترجیح دهد؟ از این رو بود که فروم بعدها به کارهای فروید که عقده ادیپ او ظاهرا تبیینی را برای این تراژدی فراهم می کرد جذب شد.
پس از این تجربه روان شناختی، تجربه ای جامعه شناختی در سن 14 سالگی به سراغ او آمد که در واقع جلوه دیگری از بی خردی ( البته این بار در مقیاس بسیار وسیعتر) بود و باعث ناراحتی وی گردید.
او شاهد جوشش تعصب هیستری وار از جانب کل ملت آلمان در طول جنگ جهانی اول بود. او از نفرتی که کل کشور را جادو می کرد متعجب بود. مردم آلمان زیر شلاق تبلیغات به هیجانی ناشی از تفکر و عمل دیوانه وار کشیده می شدند و او حیرت می کرد که چرا مردمانی عاقل و محجوب ناگهان دیوانه می شدند؟ اساسا به خاطر این تجارب پریشان کننده زندگی خانوادگی، خودکشی و رفتار زمان جنگ در کل کشور بود که در فروم نیاز به در ک علت غیر معقول بودن ایجاد شد.
او تصور می کرد که شخصیت انسان عمیقا از نیروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تاریخی متاثر است و اینکه جامعه بیمار، مردم بیمار می پروراند. بدین ترتیب، دیدگاه او شکل گرفته از تجربه های او بود و بعدا در جریان کارهای تجربی وی پالایش و تغییر یافت او جستجوی خود را برای یافتن علت نابهنجاری ها در دانشگاه هایدلبرگ آغاز کرد و دانشنامه دکتری خود را در روان شناسی و جامعه شناسی در سال ۱۹۲۲ از این دانشگاه دریافت کرد.
فروم بتدریج برای یافتن پاسخ سوالات گذشته خود به روانکاوی علاقمند شد و بهمراه چند تن دیگر در سال ۱۹۳۰ موسسه روان کاوی جنوب آلمان را دایر نمود. اما زمانی که تهدید نازی ها جدی تر شد بلافاصله به سوئیس رفت و سپس به ایالات متحده امریکا مهاجرت و حرفه خصوصی را آغاز نمود. در همان جا بود که با کارن هورنای ملاقات کرد.
پس از یک دوره پر فراز و نشیب حرفه ای به کشور سوئیس بازگشت و در ماه مارس، ۱۹۸۰ در هشتادمین سالگرد تولدش در کشور سوئیس در گذشت.
آثار
اکثر آثار بزرگ فروم برای نخستین بار به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر و سپس به زبانهای دیگر ترجمه شد. از آن میان می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- گریز از آزادی
- روانکاوی و دین
- روانشناسی و فرهنگ
- زبانهای فراموش شده
- رسالت فروید
- بودیسم و روانکاوی
- جزمیات مسیحی
- کالبد شکافی تخریب گرایی انسان
- انسان برای خویشتن، روانکاوی و مذهب
- جامعه سالم، هنر عشق ورزیدن
- برداشت مارکس از انسان(که با نام سیمای انسان راستین در ایران ترجمه شد)
- داشتن یا بودن، زبان از یاد رفته (ترجمه شده در سال 1362)
تعداد بسیاری از کتب فروم به سبکی عامه پسند نوشته شده و در حوزه عقاید فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روان شناختی خوانندگان بسیاری را به خود جلب کرده بود. بسیاری از این کتاب ها به فارسی نیز ترجمه شده اند.
اندیشه
در بررسی آراء و اندیشه های فروم موضوعات مهم و مستقلی ملاحظه می شود، از جمله؛ تلاش و تعارض بنیادی انسان برای حصول آزادی با تعبیر گریز از آزادی، مکانیسم های روانی انسان برای باز یابی امنیت، نیازهای روان شناختی انسان، سنخ های منشی سازنده و غیر سازنده، ماهیت انسان و غیره که برای نقد و ارزیابی نهایی اندیشه های فروم به اختصار به آن اشاره می شود. می توان گفت در مسیر حرکت، از جهت گیری بیولوژیکی فروید، بر تاکید عمده روی عوامل تعیین کننده فرهنگی - اجتماعی و شخصیت، فروم عقیده داشت که شخصیت افراد در نتیجه تعامل بین فرد و جامعه بهتر شناخته می شود.
افراد بشر به زعم فروم در عین حال که برای آزادی و خود مختاری مبارزه می کنند، خواهان ارتباط و وابستگی به دیگران نیز هستند. شیوه بر طرف کردن این تضاد که فرد هم می خواهد آزاد باشد و هم نیاز به ارتباط و وابستگی به دیگران دارد، وابسته به ساختار اقتصادی جامعه است. در یک جامعه سرمایه داری، بر موقعیتهای فردی آزادی انتخاب، مسئولیتهای فردی به قیمت احساسهای عمیق انزوا و تنهایی فرد تاکید می شود. مردم در حالت از خود بیگانگی به کارهای مختلف و به شیوه های گوناگون دست می زنند و بسیاری از کارهای فروم پیرامون همین مساله سیر می کند.
از سوی دیگر یکی از راه های برطرف کردن تنهایی و گوشه گیری فرد که محصول جامعه سرمایه دارد است معاشرت مردم با یکدیگر است. در اثر معاشرت و تعامل، افراد به صورت گروه های متشکل در آمده و در آن حل می شوند. در این صورت برای سیستمهای حکومتی فرصت مناسبی فراهم می آید که بتوانند از طریق رهبری مقتدر، افراد جامعه را وادار به اطاعت کنند و دستورات خود را به اجرا در آورند. فروم این مساله را به عنوان فرار از آزادی مطرح کرده است. همانطور که در بیوگرافی فروم ملاحظه شد می توان تاثیر تجربه شخصی فرم را در نظریه اش دید. هنگامی که فروم در آلمان زندگی می کرد، به عینه چگونگی به حکومت رسیدن هیتلر را دیده بود و نظریه اش در مورد فرار از آزادی، زمینه ساز توضیحات و تفاسیر او از تبعیت مردم از هیتلر بود.
از سویی دیگر فروم معتقد بود روان کاوی دوران وی دچار بحران شده است. به عقیده او در کتاب بحران روانکاوی، علت اصلی این بحران، در دگرگونی روانکاوی از تئوری رادیکال به تئوری سازشگری است. روانکاوی در اصل یک تئوری رادیکال، نافذ و رهائی بخش بود، اما بتدریج این خصوصیت ها را از دست داد و از جنبش باز ایستاد و نتوانست تئوری خود را در پاسخ به موقعیت تغییر یافته انسان پس از جنگ جهانی اول توسعه و تکامل بخشد بلکه برعکس به سازشگری و جستجو برای جلب منزلت روی آورد.
نگاه انسان گرایانه فروم بر دیدگاه روانکاوانه و علمی او نیز محیط بود. چنانکه در ادامه پژوهش های خود سوال دیگری را مطرح نمود که: آیا روانکاوی تهدیدی برای دین به شمار می آید؟ او در کتاب روانکاوی و دین این سوال را از جوانب گوناگون علمی - جادویی، آئین و شعائری و جنبه یعنی شناختی توضیح داد.
فروم در تنگنای نگرانی از وضعیت وقت جهان در دوران وی از دلهره ای سخن گفت که محصول مسخ سوسیالیسم، لگام گسیخنگی سرمایه داری، آینده جهان سوم و سابقه تسلیحاتی بود. نگاه او در کتاب آیا انسان پیروز خواهد شد نیز کاملا انسانگرایانه و جامعه شناختی است. فروم از همین باریک بینی و موشکافی در زمینه پدیده های روانی در مقولات اجتماعی و دینی نیز بهره می گرفت چنانکه در کتاب همانند خدایان خواهید شد، به نسبت میان خدا و انسان و بررسی تاریخی مذاهب در این باب پرداخت.
موضوع اصلی تمام نوشته های فروم این است که فرد در این دنیا احساس تنهایی و انزوا می کند، زیرا از طبیعت خود جدا گردیده است، این انزوا در هیچگونه موجود زنده یا حیوانی دیده نمی شود. فروم این فرضیه را پرورش داد که هر چقدر انسانها آزادی بیشتری بدست آورند، احساس تنهایی بیشتری خواهند کرد. بدین ترتیب که آزادی به یک خصوصیت منفی تبدیل می شود که باید از ان فرار کرد. به زعم فروم طبیعت حیوانی بر اساس مبنای زیست شیمیایی و روان شناختی و مکانیزمهای بقای جسمانی تعریف می شود، در حالیکه انسان علاوه برانکه دارای یک طبیعت حیوانی است تنها ارگانیزمی است که دارای طبیعت متمایز دیگری است.
1. نیازهای بشری: به نظر فروم آدمیان با نیاز های فیزیولوژیکی بر انگیخته می شوند اما هرگز قادر به حل کردن تنگنا های انسانی خود بواسطه ارضا کردن این نیازهای حیوانی نیستند. این نیازهای وجودی در طول تکامل فرهنگ انسان نمایان شده اند و از تلاش های انسانها برای یافتن پاسخی برای وجودشان و اجتناب کردن از دیوانه شدن به وجود آمده اند. در واقع فروم معتقد بود که یک تفاوت مهم بین افرادی که از لحاظ روان سالم هستند و افراد روان رنجور این است که افراد سالم پاسخ هایی را برای وجودشان می یابند، پاسخ هایی که با کل نیازهای انسان مطابقت کامل دارند.
فروم ماهیت منحصر به فرد شخص را بر اساس نیازهای اصلی او مطرح کرد که عبارتند از نیاز به ارتباط ( برای از بین بردن احساس های تنهایی و انزوا از طبیعت و از خودشان)، نیز به تعالی (یا کار آمدی برای آگاهی از آنچه در محیطشان می گذرد)، نیز به ریشه داشتن ( عدم جدایی از ریشه های شخصی خود )، نیز به احساس هویت( انسان تنها حیوانی است که واژه من را به کار می برد)، و چارچوب یا معیار جهت گیری.
۲- ساز و کارهای گریز: از انجا که اضطراب بنیادی احساس ترسناک انزوا و تنهایی ایجاد می کند، افراد می کوشند از طریق انواع ساز و کارهای گریز، از آزادی بگریزند. فروم در کتاب گریز از آزادی چهارساز و کار یا مکانیزم گریز اساسی را مشخص نمود: خودکامگی یا اقتدار طلبی، ویرانگری، پیروی و آزادی مثبت بر خلاف گرایش های روان رنجور هورنای، ساز و کارهای گریز فروم هم در سطح فردی و هم جمعی، نیروهای محرک در افراد بهنجار هستند. این مکانیزمها از نظر فروم عبارتند از:
۳- سوگیرهای منشی: در تئوری فروم شخصیت در جهت گیری منش، منعکس می شود، یعنی روش نسبتا پایدار فرد در ارتباط برقرار کردن با دیگران و با اوضاع جاری، مهمترین ویژگی های اکتسابی شخصیت، منش است که فروم بدین صورت آن را تعریف نمود سیستم نسبتا پایدار تلاش های غیرغریزی که فرد از طریق آنها خودش را با انسانها و دنیای طبیعی مرتبط می سازد. در جای دیگری چنین می نویسد:
منظور از منش اجتماعی چیست؟ منظور من از آن هسته مرکزی خصوصیتی است که اکثر وابستگان به یک فرهنگ در داشتن آن مشترک اند، برخلاف خصوصیت فردی که وابستگان به یک فرهنگ اشتراکی در داشتن آن ندارند و مربوط و متعلق به فرد است.
او معتقد بود منش، جایگزینی برای فقدان غرایز در انسان است. آدمیان بجای عمل کردن طبق غرایزشان، مطابق با منش خود عمل می کنند.
اگر افراد مجبور بودند مکث کنند و به پیامد های رفتاری شان بیندیشند اعمال آنها بسیار بی ثمر و بی ثبات می شدند. افراد با عمل کردن طبق صفات منش خود می توانند به صورت ثمر بخش و با ثبات رفتار کنند. افراد به دو صورت با دنیا رابطه برقرار می کنند. با کسب کردن اشیا» و استفاده کردن از آنها ( جذب ) و یا برقرار کردن ارتباط با خود و دیگران یا جامعه پذیری ( تنهایی) به طور کلی افراد می توانند با اشیا» و انسانها به صورت ثمر بخش رابطه برقرار کنند. فروم این تقسیم بندی های منشی را در دو کتاب انسان برای خویشتن و آناتومی ویرانسازی توضیح داده است.
4- نکته دیگر آنکه فروم می گوید از تعامل طبع آدمی و محیط اجتماعی، منش پدید می آید و منش بیانگر شیوه زندگی و نحوه ارتباط انسان با اطرافیان و جهان است. او همچنین می گوید که جامعه سرمایه داری معاصر چند نوع منش بیمار گونه و ناسالم در انسانها پدید می آورد ( منش گیرنده، استثماری، مال اندوزی، بازاری)، اما انسانها باید با تکیه بر وجدان انسان گرایانه خود و پیروی از عشق بارور در جامعه ای که اریک فروم مطرح می کند، به تحقق منش بارور بپردازند. تاملی کوتاه در انچه که منظور اریک فروم از منش بارور است، نشان می دهد که منش بارور از نظر او جهت گیری است که در آن، استقلال به صورت فردی حفظ می گردد و در عین حال، ارتباط صور فردی با صور جمعی آن به دلیل وحدت منافعی که فروم از آن سخن می گوید، حفظ می شود.
5- فروم در بحث از منش شناسی در واقع به حیطه روان شناسی شخصیت و روان شناسی اجتماعی قدم می گذارد، آنچه که فروم تحت عنوان منش ها و جهت گیری های مختلف مطرح می کند، در واقع اشکال و صور مختلف تحقق نفس فردی است که هر یک حول یکی از صفات خاص نفسانی و شهوانی متمرکز شده است. او در کتاب جامعه سالم، خود یک بررسی تاریخی ادواری را نشان می دهد که در هر دوره یکی از صورتهای تحقق نفس فردی حضور داشته است. او معتقد است که صورت غالب منش قرن بیستم منش بازاری است که بر مبنای آن شخصیت هر انسانی به عنوان کالایی برای مبادله در بازار شخصیت مطرح می گردد. فروم مدعی است که منش بارور که او مطرح می کند تنها صورت سالم شخصیتی است، و به واسطه پیروی از اخلاق انسان گرایانه ( نظام اخلاقی پیشنهادی فروم که سرانجام هم معلوم نمی شود چیست و چه ویژگیها و شاخصهایی دارد؟ ) و وجدان انسان گرایانه و عشق بارور پدید می آید.
6- فروم که در صدد رفع و حل بحران اخلاقی و معنوی عظیم بشر معاصر است با گنجاندن مفاهیمی چون مسئولیت، احترام و... در الگوی عشق بارور خود برآن است تا به نوعی در بشر نفس محور و متجاوز خود بنیاد، احساس و تعهد اخلاقی پدید آورد، زیرا می داند که خوی تجاوز کار و ویرانگر بشر جدید، که محصول اومانیسم و خودبنیادی است تمدن غربی را که فروم مدافع و مبلغ آن است به انحطاط و نابودی کامل خواهد کشاند. اما مشکلی که فروم با آن روبروست این است که هیچ بنیان و مبنای دقیق و روشن و متجسم تئوریکی برای قبولاندن نظر خود در خصوص ویژگیهای عشق بارور ندارد و از طرف دیگر، خوی تجاوز کار و ساخت حیوانی بشر خود محور نیز به هیچ روی پذیرای تحقق چنین امری نیست.
۷- فروم در کتاب گریز از آزادی صورت اجمالی و مبادی کلی آرا» خود را در قلمرو مباحث روان شناختی، جامعه شناختی و انسان شناسی مطرح می کند. نکته محوری و اصلی در این کتاب، بررسی علل روان شناختی و جامعه شناختی آن چیزی است که فروم، آن را گریز انسان از آزادی، می نامد.
مقصود فروم از انسان در واقع صورت فردی بشر خود محود است، و مقصود از آزادی نیز صورت لیبرالی است. فروم، سادیسم و مازوشیسم را صورتهایی از مکانیسم های فرد برای فرار از تنهایی واضطراب می داند، او معتقد است سادیست با غلبه بر فرد تحت تسلط خود، و ما زوشیست با تسلیم شدن به فرد سادیست( آزارگر) از تنهایی فردی و نفسانی خود می گریزد. بنابراین سادیسم و مازوشیسم را به عنوان پدیده ای بیمار گونه، محصول شرایط اجتماعی و موقعیت وجودی بشر( تنهائی و اضطراب او) به شمار می آورد.
فروم سادیسم و مازوشیسم را صورتی از پرخاشگری انسان می داند که خود ریشه گرفته از تنهایی و اضطراب بشر است وبه نظر فروم با پیوستن بشر به دیگران از طریق عشق بارور علاج می شود. فروم معتقد است که انسان تنها موجود صاحب شعور در کائنات بزرگ است. این تنها موجود ذی شعور (انسان) که محصول تطور بیولوژیک است.
هیچ حامی و هادی و پناهگاه و راهنما یی جز خود و نیروها و تواناییهای خود ندارد. بنابراین هر گونه اعتقاد به وجود نیرویی آسمانی و ماورایی که ما را آفریده و هدایت می کند را منکر بوده و امری غیر واقعی می داند. فروم می نویسد: انسان باید خود را طوری تربیت کند که بتواند با واقعیت رو به رو شود. چنانچه قبول کند که نقطه اتکایی جز نیروهای خود ندارد، کاربرد صحیح آنها را نیز خواهد آموخت. اشکال این است که این یک تبیین کاملا ماتریالیستی از هستی است.
۸- فروم قطع رابطه خود با اصل خویش را به معنای آزادی در نظر گرفته، در حالی که آزادی فی نفسه صفتی مثبت است. جدایی انسان از اصل خویش و افزایش احساس ناامنی ناشی از این جدایی و اتکا» بیش از حد به خود و قطع ارتباط های بنیادی وی را می توان نوعی خودکامگی نامید.
۹ - تاکید فروم بر اینکه شیوه برآورده شدن نیاز های پنجگانه به شرایطی بستگی دارد که هر جامعه فراهم می نماید. زمام اختیار و استقلال فرد رد انتخاب و تصمیم گیری را زیر سوال برده است. به عبارت دیگر فروم توانایی فرد را در انتخاب و چگونگی پاسخدهی به نیازهایش را نادیده گرفته است. و این نکته از تناقض های درونی نظریه فروم است، در واقع فروم مسئولیت پذیری فردی را در پرده ابهام قرار داد.
۱۰- فروم کوشیده است با پیوند دادن انسان به عشق و کار، احساس تنهایی وناامنی او را کاهش دهد، و این در حالی است که او روشن نمی سازد که انسان آسیب دیده و ناسالم را که جهت گیری آسیبی دارد چگونه می توان به سوی عشق و آزادی مثبت و جهت گیری بارور سوق داد.
۱۱- فروم مدرک روشن و شفاهی از ماهیت و ذات انسان ارایه نمی کند و آنچه را به عنوان فطرت یا طبع مطرح می کند صرفا جنبه کلی دارد و هرگز نمی گوید چگونه پاسخ هایی و عملکردهایی با این ذات و سرشت تطابق دارد.
۱۲- فروم می کوشد در زندان جبر تاریخی و جبر اجتماعی و جبر زیستی ( تولد- مرگ) فرصتی را برای آفرینندگی بیافریند و آن را با نیاز به تعالی مطرح می نماید. این در حالی است که هرگز نمی گوید فردی که چنین گرفتار جبر تاریخی و اجتماعی قرار دهد چگونه و با چه نیرو و انگیزه ای می تواند خود را به سوی آفرینندگی رهنمون سازد.
۱۳- فروم در خصوص برخی جنبه های تبیین شخصیت که شامل ساختار، جنبه های فرایندی ( انگیزش)، تحول، آسیب شناسی، سلامتی و مداخله می باشد، مواردی مانند جنبه های ساختاری، تحول و مداخله را تقریبا مسکوت گذاشته و از این نظر جامعیت، و اهمیت کار کردی نظریه وی ضعیف است.
۱۴- از عملکردهای ارزیابی یک نظریه، تصدیق پذیری، همخوانی درونی،امساک گری، جامعیت، و اهمیت کارکردی است، که از این لحاظ نظریه فروم در اغلب موارد با ضعف مواجه است. با این وجود او کوشیده است دیدگاهی خوش بینانه به انسان ارایه کند و او را برای تلاش بیشتر در جهت پرهیز از فردیت گرایی و لذت طلبی( که حتی امروز مبتلا به بسیاری از جوامع است) برانگیزاند و از سوی دیگر سعی دارد برای تامین امنیت و تعلق انسان حرکت به سوی عشق و فراهم کردن شرایط اجتماعی مناسب و ایجاد جامعه سالم برای ارضای مناسب و سالم نیازهای اساسی را پیشنهاد کند.
در مجموع فروم با انکه یک روانکاو اجتماعی است، اما روانکاوی است که می خواهد یک ایدئولوگ هم باشد و تمدن انسانگرایانه ای را که با تمام وجود بدان وابسته و دلبسته است نجات بخشد. او مدعی است که نظریاتش در خصوص سوگیری ثمر بخش و عشق بارور و اخلاق انسان گرا راه حل های عملی تمدن جدید برای رهایی از بحران است و اگر این راه حل ها در زمینه های اخلاقی، روانشناختی، اقتصادی - اجتماعی و سیاسی محقق شوند، جامعه صنعتی، شکوفایی و توانایی خود را باز یافته و به بسط و گسترش خود ادامه میدهد. او اعتقاد دارد که رسالت روانکاوی، حل و فصل بحرانی است که جامعه را فرا گرفته زیرا انسانهای بیمار، محصول جامعه بیمار هستند. او در مقایسه با فروید، گستره وسیعتری از مسائل را مورد بررسی قرار می دهد و بر نقش عامل جامعه شناختی تکیه و تاکید بسیار می کند.
نظر کاربران
اریک فروم، یکی از بهترینها
بسیار عالی و جامع بود متشکرم