نیکلاس کوپرنیک؛ کشیشی که مرکز جهان را جابهجا کرد
نیکلاس کوپرنیک در نوزدهم فوریه (اول اسفند) ۱۴۷۳ در شهر تورن در لهستان از پدری تاجر، قاضی و بانکدار و مادری که دختر یک تاجر ثروتمند بود، به دنیا آمد. چنانچه مرسوم بود در مدرسه ای مذهبی خواندن و نوشتن، آواز، نقاشی و ریاضیات آموخت.
قرون وسطی، دوره افول و رکود تفکر، دانش و فرهنگ در اروپا، مقارن با شکوفایی علمی و فرهنگی در تمدن اسلامی بود. دانشمندان مسلمان با ترجمه و حراست از علوم یونانی و انتقال آن به اروپا در شکل گیری علم جدید نقشی تعیین کننده ایفا کردند. در اواخر قرن پانزدهم آنگاه که اروپا تحت تاثیر دانش منتقل شده از تمدن اسلامی و سایر تحولات مهم دیگر، در حال خروج از عصر تاریکی بود، کوپرنیک پا به دنیا گذاشت.
کشیش، پزشک، منجم
- نام: نیکلاس کوپرنیک
- تولد: ۱۴۷۳
- درگذشت: ۱۵۴۳
- عمر: ۷۰ سال
- ملیت: لهستان
- کشف: نظام خورشید مرکزی
نیکلاس کوپرنیک در نوزدهم فوریه (اول اسفند) 1473 در شهر تورن در لهستان از پدری تاجر، قاضی و بانکدار و مادری که دختر یک تاجر ثروتمند بود، به دنیا آمد. چنانچه مرسوم بود در مدرسه ای مذهبی خواندن و نوشتن، آواز، نقاشی و ریاضیات آموخت. در 10 سالگی پدرش را از دست داد و دایی ثروتمندش که اسقف کلیسای کاتولیک بود، قیم خانواده آت ها شد. سال 1491 وارد دانشگاه کراکو در لهستان شد.
دایی اش تمایل داشت که نیکلاس حقوق شرع بخواند اما او در کلاس های لاتین و یونانی شرکت کرد و نجوم و ریاضیات خواند. ۲ سال بعد درخواست دایی اش را اجابت کرد و در دانشگاه بلونیا در ایتالیا حقوق شرع خواند و کنارش به مطالعه ستاره شناسی و ریاضیات نیز پرداخت. به دلیل نیاز کلیسا به پزشک، در دانشگاه پادوا در رشته پزشکی شروع به تحصیل کرد. پس از ۳ سال، تحصیل در قانون شرع را در دانشگاه فِرارا ادامه داد و سال ۱۵۰۳ برای خدمت در کلیسا به لهستان بازگشت.
غول بطلمیوسی
کوپرنیک در دانشگاه کراکو با نظریه زمین مرکزی بطلمیوس و آرای نوین نجومی از جمله نظریات منجمان مسلمان آشنا شد. ارسطو در قرن چهارم پیش از میلاد معتقد بود که اجرام آسمانی دور زمین می چرخند و زمین مرکز عالم است.
بطلمیوس که در قرن دوم میلادی در اسکندریه مصر می زیست در کتاب معروفش با نام «مجسطی» آرای گذشتگان را همراه با یافته های خودش در قالب دستگاه منظمی شرح داد که براساس آن ستاره ها، سیارات، خورشید و ماه دور زمین می گشتند. زمین ساکن بود و سایر اجرام روی کره بلورینی که فلک نام داشت ثابت شده بودند و با گردش افلاک بر محور زمین دور آن می چرخیدند.
نظام بطلمیوسی می توانست پیش بینی های نسبتا دقیقی فراهم کند اما نواقصی نیز داشت از جمله اینکه قادر نبود درباره حرکات نامعمول و بازگشتی برخی سیارات توضیح دهد.
منجمان برای اصلاح نظام بطلمیوسی مجبور بودند دوایری را درون دوایر دیگر در نظر بگیرند. بر این اساس هر سیاره روی دایره کوچکی (فلک تدویر) می چرخید و محور آن در دایره بزرگ تری قرار داشت که دور زمین می گشت. تعداد روزافزون این تدویرها و دوایر خارج از مرکز بساط پیچیده ای از اشکال هندسی ایجاد کرده بود و از نظر کوپرنیک به پیکری می مانست که هر یک از اجزایش از بدنی گرفته و سرهم بندی شده بود و به جای آنکه بدن آدمی را تشکیل دهد به غول بدقواره ای شبیه شده بود.
خورشید در مرکز
خورشید مرکزی ایده ابداعی کوپرنیک نبود. کوپرنیک با نظرات آریستارخوس آشنا بود که در قرن سوم پیش از میلاد بر این باور بود که خورشید و ستارگان ثابت اند و زمین در مسیری مدور دور خورشید می گردد. ولی نظریات خورشید مرکزی قبل از کوپرنیک، بدون اینکه به محاسبات ریاضی و هندسی و طراحی مدل های هر سیاره منجر شود، ارائه شده بود. در نتیجه پذیرش آن اصلا معقول و منطقی نبود.
در زمان کوپرنیک تلسکوپ هنوز اختراع نشده بود و مشاهدات نجومی با چشمان غیرمسلح انجام می گرفت. کوپرنیک از برخی ابزار نجومی موجود نظیر اسطرلاب و مسافت سنج استفاده می کرد. او رصدخانه ای بر فراز کلیسای جامع احداث کرده بود و در آنجا به مشاهده آسمان و اندازه گیری زوایا و محاسبه فواصل می پرداخت. با وجود این، چندان اهل مشاهده و رصد نبود و اثر اصلی اش فقط شامل ۲۷ رصد شخصی خودش است. آنچه کوپرنیک را به نظریه اش رهنمون کرد بیشتر نارضایتی از مدل بطلمیوسی بود تا نتایج حاصل از رصدهای شخصی.
او با الهام از نظریات خورشیدمرکزی از قبیل نظریه آریستارخوس که در متون یونانی قدیمی با آنها آشنا شده بود اندیشید که اگر خورشید را ثابت و زمین را در حرکت دور خود و دور خورشید فرض کند، وضعیت چگونه خواهدبود؟ با این فرض بلافاصله همه چیز سر جای خوش قرار گرفت و مدل ساده تری به دست آمد که قادر بود اشکالات مدل پیچیده بطلمیوسی را رفع کند.
در نظام بطلمیوسی به دایره ای فرضی گفته می شود که مرکزش روی مدار فرضی سیاره قرار دارد و سیاره روی آن حرکت می کند. مفهوم فلک تدویر برای رفع اِشکال زمین مرکزی بطلمیوس ابداع شد زیرا مدل بطلمیوسی در توضیح حرکات رجوعی یا بازگشتی سیاره ها ناتوان بود.
کوپرنیک یافته های را در کتاب کوچکی به نام «شرح مختصر» که فقط میان دوستانش توزیع شد، معرفی کرد. در این کتاب او اصولی را به اختصار شرح داد که بعدها در اثر بزرگش «گردش افلاک آسمانی» به طور مبسوط به آنها پرداخت.
او اعلام کرد که زمین مرکز عالم نیست و تمام کرات دور خورشید می چرخند. او به جای زمین، خورشید را در مرکز قرار داد و نوشت: «خورشید بین آن همه کرسی بر تخت نشسته است. در این معبد زیبا آیا می توان آن تابنده بزرگ را در مکانی بهتر از این قرار داد تا کل عالم را به یک باره منور کند؟»
با اینکه نظام کوپرنیک چیزی نو ارائه نکرد و برخی از مبانی اصلی نظام بطلمیوسی از جمله افلاک و مسیر مستدیر حرکت سیارات را نگه داشت اما توانست با سادگی و زیبایی بسیار پدیده های نجومی را توضیح دهد و غول آشفته بطلمیوس را به شکل پری خوش اندامی درآورد.
جهان کوپرنیکی
کوپرنیک برای توضیح نظریاتش شکلی از جهان را ترسیم کرد که بیرونی ترین لایه آن نشان دهنده دایره کاملی است که تمام ستارگان را در بر می گیرد. زحل در سطح قبل از ستارگان جای دارد. در سومین سطح مشتری، مریخ، زمین، زهره و عطارد قرار دارند که روی دوایر کاملی دور خورشید می چرخند. با وجود ایرادات آشکاری که در مدل کوپرنیک وجود دارد در زمان خودش اندیشه ای انقلابی بود.
آغازگر انقلاب علمی
کوپرنیک بیشترین بخش اثر بزرگ و معروفش «گردش افلاک آسمانی» را حدود سال ۱۵۲۰ به پایان رساند اما آن را چاپ نکرد. او فردی کمال گرا بود و حتی بعدها با وجود ۳۰ سال کار روی نظریاتش هنوز باور نداشت که اثر نهایی آماده چاپ باشد. از طرف دیگر، بیشتر منجمان زمانش ترجیح می دادند به جهان زمین مرکز باور داشته باشند و کلیسا نیز چنین باوری را ترجیح می داد.
او در 70 سالگی در 24 می 1543، همان روزی که یک نسخه از کتابش را که تازه چاپ شده بود، در دست گرفته بود، درگذشت و هرگز نفهمید که نظریاتش در آینده چه انقلابی در ستاره شناسی ایجاد خواهدکرد.
کوپرنیک مکان چراغی را که هزاران سال بر انسان ها تابیده بود، تغییر داد و به جا زمین، خورشید را در مرکز جهان قرار داد. بشر دیگر نه در مرکز جهان بلکه در کره کوچکی اطراف آن قرار داشت. اندیشه های کوپرنیک نگرش آدمیان به جهان و خودشان را تغییر داد. ۵۰ سال بعد، کپلر و گالیله انقلابی را که توسط کوپرنیک آغاز شده بود، تکمیل کردند.
ارتداد کوپرنیکی ها
سال ها بعد از مرگ کوپرنیک کلیسا همه کسانی را که از نظریات او حمایت می کردند به اتهام ارتداد محاکمه کرد. از جمله آنها گالیلئو گالیله ای (گالیله) بود که مرتد شناخته شد و تا آخر عمر در حبس خانگی به سر برد. کتاب های کوپرنیک، گالیله و کپلر تا سال 1835 در فهرست کتاب های ممنوعه کلیسا قرار داشت. سال 1992 پس از گذشت بیش از 300 سال کلیسا سرانجام اقرار کرد که با گالیله بدرفتاری شده است.
اسطرلاب نخستین بار توسط بطلمیوس طراحی شد و بعدها منجمان مسلمان آن را کامل کردند. اسطرلاب متشکل از صفحه ای گرد و فلزی است. دریانوردان و منجمان از اسطرلاب برای اندازه گیری موقعیت و زاویه ستارگان و سیارات در بالای خط افق استفاده می کردند. اسطرلاب ترکیبی از تقویم و نمودار ستارگان بود.
تاثیر منجمان اسلامی
منجمان اسلامی به اِشکالات مدل بطلمیوسی پی بردند و آنها را تصحیح و حتی مدل های غیربطلمیوسی پیچیده ای برای حرکات افلاک و سیارات طراحی کردند که بر مدل سیارات کوپرنیکی موثر بودند اما هیچ یک از منجمان اسلامی به طور جدی از خورشید مرکزی یا حرکت زمین یا نفی افلاک حمایت نکرد و نجوم اسلامی در نهایت تداوم همان بطلمیوسی بود.
بطلمیوس زمانش
گرچه کوپرنیک با نظریات بطلمیوس درباره جهان مخالف بود، به شدت تحت تاثیر نظرات او قرار داشت. در حقیقت، یکی از عالی ترین ستایش های ستاره شناسان زمانه اش این بود که او را «بطلمیوس عصر ماه» خطاب می کردند.
نظر کاربران
خوب بود
یه جمله ای هست که میگه اگه میلیونها نفر هم به یک چیز احمقانه معتقد باشن بازم اون چیز احمقانس و کوپرنیک ها و گالیله ها ثابت کردن که درسته.ذهنی پیشرفت میکنه که شکاک باشه و دنبال کشف نادانسته ها و ناشناخته.نه ذهنی که هر چیزی بهش میگن رو با اعتقاد کامل میپذیره و حتی بدون دلیل کافی ازش دفاع میکنه.چه ابر انسانی باید باشه کسی که بتونه روی یه نظام دوهزارساله خط بطلان بکشه! هر چند تا سالهای سال بعد از مرگشم باهاش مخالفت میکردن و این نشون میده واقعا دانشمندانی نظیر این مشاهیر خیلی جلوتر از زمانه خودشون بودن شاید زجر زیادی میکشیدن از زندگی تو اون دوران.افسوس
اندیشمندان مسلمان قبلتر از کوپرنیک این مسأله رو قائل بودند ک خورشید ثابته و زمین در مداری میچرخه
در حدود قرن سه هجری قمری، صحیح بطلیموس است نه بطلمیوس
پاسخ ها
هنوز دانشمندان دنیا در حیرت هستن که اون پیرمرد عرب اینهمه مباحث پیچیده ی علمی رو از کجا آورده اونهم در بیابانهای عربستان .... نمونه ش سوره ی یس وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (33 و اوست کسی که خورشید و ماه را آفرید و هر کدام در مدار خود در حال گردش هستند...!!! گالیله و کوپرنیک چیز خورن که کاشف اینا بوده
یافته های خواجه نصیر زده به اسم خودش
کارتونش هم خیلی با مزه اینو نشون داده بود