داستان طلاق عاطفی اصولگرایان
چگونه جناح راست در ایران، ظرف کمتر از بیست سال بخش بزرگی از چهره های شاخص خود را از دست داد.
۱۷ سال پیش در چنین روزهایی مرحله اول انتخابات مجلس ششم شورای اسلامی به پایان رسیده بود اما هنوز می شد این پوستر را در سطح خیابان های تهران دید؛ پوستری که نامزدهای اصولگرایان یا به تعبیر جامعه روحانیت مبارز و ائتلاف پیروان خط امام و رهبری را برای مجلس ششم معرفی می کرد.
آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی که نخستین تصویر در سمت راست و بالای کاندیداهاست در انتخابات مجلس ششم با همه حرف و حدیث ها، نخستین شکست خود را در یک انتخابات تجربه کرد اما در حالی که در سال ۱۳۷۸ مورد همجمه بخشی از اصلاح طلبان واقع شده بود؛ بعد از شکست سال ۱۳۸۴ در انتخابات ریاست جمهوری و بر اثر شکافی که احمدی نژاد آن را به وجود آورد از اصولگرایان فاصله گرفت و از حدود ۱۰ سال بعد (۱۳۸۸) به تنها نقطه امید اصلاح طلبان و اعتدالیون در حاکمیت تبدیل شد به نوعی که فوت او در سال جاری یک خلأ جدی برای آنها به وجود بیاورد.
دکتر حسن روحانی هم که در ردیف دوم دیده می شود در آن انتخابات نتوانست رأی لازم را برای حضور در انتخابات به دست آورد و در سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی باقی ماند اما مذاکرات هسته ای در سال های ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ او را به نوعی با میانه روها و دولت محمد خاتمی گره زد و همین هم باعث شد که حضورش در انتخابات ۱۳۹۲ به عنوان کاندیدای واحد اعتدالیون و اصلاح طلبان مورد اقبال بدنه اجتماعی قرار گیرد.
در ردیف سوم از سمت چپ، محمود احمدی نژاد را می بینید. او با آبادگران توانست شهردار تهران شود و بر آن مبنا به رغم اینکه ساختار انتخاباتی اصولگرایان در سال ۱۳۸۴، موافقتی با حضورش در انتخابات نداشت، در آن انتخابات شرکت کرد و رییس جمهور هم شد. از آن زمان گسست میان احمدی نژاد و اصولگرایان آغاز شد و او نه تنها بین خود با اصولگرایان فاصله انداخت بلکه اصولگرایان با تقسیم مکرر به حامیان و منتقدان خود، به چندین و چند گروه تقسیم کرد که هنوز بعد از گذشت ۴ سال از زمان پایان ریاست جمهوری او نتوانسته اند اختلافات خود را حل کنند و سر یک میز بنشینند.
در ردیف چهارم، چهار فرد در سطح مدیر اجرایی دیده می شوند که این روزها از اصولگرایان گسست جدی دارند. سید رضا اکرمی با آنکه عضوی از جامعه روحانیت است اما با ریاست ستاد اصولگرایان حامی میرحسین موسوی در سال ۱۳۸۸ و نیز حمایت از حسن روحانی در سال ۱۳۹۲، تفاوت چشمگیری با بقیه پیدا کرده و حالا هم رییس امور فرهنگی ریاست جمهوری است.
غلامحسین الهام هم به دلیل آن که در تیم رییس جمهور سابق قرار گرفته، خیلی دیگر مورد اقبال اصولگرایان نیست. سید محمد جهرمی، هم وزیر کار احمدی نژاد بوده و هم به دلیل زمان مدیریت بر بانک صادرات که در آن زمان فساد ۳ هزار میلیاردی به وجود آمد، اساسا از جمع سیاسیون بریده شده است و بالاخره داود دانش جعفری که اقتصاددان اصولگرایان بوده و حتی وزیر اقتصاد احمدی نژاد شد اما پس از آن که از این سمت کنار رفت، دیگر اساسا در کنار اصولگرایان نایستاده و به امور تخصصی خود به خصوص در دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام می پردازد.
از آن سو به این فهرست می توان افراد دیگری را هم اضافه کرد که امروز دیگر در بدنه اصولگرایان نیستند و بدنه نیروی انسانی این گروه سیاسی را به شدت ضعیف کرده اند. دو سال قبل از انتخابات مجلس ششم از طرف اصلاح طلبان سید محمد خاتمی در انتخابات حاضر بود و از طرف اصولگرایان علی اکبر ناطق نوری، محمد محمدی ری شهری و سید رضا زواره ای در انتخابات حاضر بودند.
در غیاب زواره ای که این روزها ۱۱ سال از زمان فوت او می گذرد، ناطق نوری بعد از اختلاف با احمدی نژاد بر سر نامزدی در انتخابات ۱۳۸۴ و انتقادات جدی از رواج خرافات در دوره اول ریاست جمهوری او و نیز بعدها بر سر مناظره تاریخی ۱۴ خرداد و نیز حمایت از حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۲، عملا اردوگاه اصولگرایان را ترک کرده و محمد محمدی ری شهری پس از اختلافات کلیدی با احمدی نژاد در سال ۱۳۸۷ و ۱۳۸۸ به خصوص بر سر حج دیگر تمایل چندانی به اصولگرایان ندارد و بیش از پیش به هاشمی و روحانی نزدیک است.
همچنین می توان در مجالس سه گانه ای که اصولگرایان در آنها اکثریت مطلق را داشتند افرادی پیدا کرد که حالا به هیچ عنوان دیگر جزو اصولگرایان قرار نمی گیرند. عماد افروغ که در مجلس هفتم نماینده اصولگرایان بود، در همان آغاز دولت احمدی نژاد وقتی از شنیده شدن صدای پای استبداد رضاخانی گفت، راه خود را از اصولگرایان جدا کرد. علی مطهری در مجلس هشتم وقتی برای نخستین بار جلسه سوال از رییس جمهور برگزار کرد، به نوعی مسیری متفاوت با اصولگرایان پیدا کرد و علی لاریجانی وقتی در مجلس نهم و در آن یکشنبه تاریخی، آن گونه با احمدی نژاد برخورد کرد و از پایان دوران بگم بگم گفت و نیز وقتی در مجلس دهم، برجام و قراردادهای نفتی و حتی در همین روزها استیضاح آخوندی را آن گونه مدیریت کرد، راهی متفاوت از اصولگرایان پیش گرفته بود.
در فهرستی که از کاندیداهای اصولگرایان برای مجلس ششم گذاشتیم، نام های آشنای دیگری هم هستند که با وجود بزرگی، بعید است بتوانند اعتماد مردم برای انتخابات مهمی مثل ریاست جمهوری را کسب کنند. مثلا محسن رضایی یا احمد توکلی و غلامعلی حداد عادل و یحیی آل اسحاق. با این حال از آن جمع همچنان می توان نشاط فعالیت سیاسی را در مرضیه وحید دستجردی و محمدرضا باهنر و سیدرضا تقوی دید؛ افرادی که به هر ترتیب، نام شان به عنوان کاندیداهای احتمالی انتخابات سال آینده بیان شده است.
با این حال مرور داستان اصولگرایان از حدود بیست سال پیش تا به حال مرور داستان جدایی هاست. هر چقدر، جمع کردن اصلاح طلبان در گوشه ای از زمین سیاست ایران، اختلافات داخلی آنها را کم کرده و اتحادشان را باعث شد که نتیجه آن در انتخابات ۹۲ و ۹۴ دیده شد؛ باز بودن فضا برای اصولگرایان، آنها را از هم گسست و فاصله های شان را بیشتر و بیشتر کرد و البته که در این میان نقش یک قیچی برنده به نام محمود احمدی نژاد نقشی اصلی و اساسی بود.
به این ترتیب است که آنها ۱۶ سال بعد از این فهرست هم از تشکل مذهبی خود یعنی جامعه روحانیت مبارز و هم از تشکل سیاسی خود یعنی ائتلاف پیروان خط امام و رهبری قطع امید کرده و دل بسته به تشکلی جدید به نام جبهه پیروان خط امام و رهبری هستند که ورای احزاب و اشخاص، قرار است برای آنها دولت دوازدهم و البته یک دوره ای شدن ریاست جمهوری حسن روحانی را به ارمغان بیاورد.
نظر کاربران
شما اصلاح طلبید اونم نه اصلاح طلبواقعی.معلومه اینارو میگید بابا.