مروری بر کارنامه هنری محمدعلی کشاورز
در کارنامه هنری محمدعلی کشاورز، فیلم های سینمای فراوانی وجود دارد. آثاری که بعضی از آن ها جزو ماندگارترین آثار هنری ساخته شده در تاریخ سینمای ما هستند. اما بدون شک محمدعلی کشاورز را باید یکی از بهترین بازیگران تاریخ تلویزیون دانست.
آنی که نقش ها را خاص کشاورز می کرد تا از او نه چهره ای با تیپ خاص بازیگری، بلکه بازیگری توانمند با امضای مشخص بسازد.
مثال بازیگرانی با امضا و سبک خاص بازی را در سینمای ایران و جهان کم نداریم که سطح شان از بازیگری تیپ بالاتر است و می توان آن ها را اسطوره های در نوع خاص بازیگری توصیف کرد؛ عزت الله انتظامی، علی نصیریان، خسرو شکیبایی، جمشید هاشم پور و پرویز پرستویی در سینمای ایران و مارلون براندو، رابرت دنیرو، آل پاچینو، لئوناردو دی کاپریو یا حتی جانی دپ در سینمای جهان. بازیگرانی که ممکن است همه نوع نقشی هم بازی کرده باشند، اما در یک نوع خاص با امضای خود درخشیده اند.
شاید همین «آنِ درونی» کشاورز منجر شد عزت الله انتظامی آقای بازیگر سینمای ایران، او را برای بازی در نقش «پدرسالار» به اکبر خواجویی پیشنهاد بدهد، انتظامی تعریف کرده است: «اکبر خواجویی، کارگردان سریال ابتدا سراغ من آمد که به او گفتم سریال بازی نمی کنم. برای شخص دیگری مشورت کرد که گفتم اصلا نه و کشاورز را پیشنهاد دادم و تاکید کردم این نقش در وجود کشاورز است و این کار مال اوست که نتیجه کار بسیار زیبا شد و کشاورز در این مجموعه شاهکار بود.» این نوع بازی آن قدر مال کشاورز بود که نقش هایش را جدی تر از حد تصور جوان ترها بازی کند و خاطراتی برایشان بسازد که هنوز هم با گذشت چند دهه لبخند روی لبشان می آورد؛ از شکستن واقعی همه ظرف های سازمان صدا و سیما در یک صحنه تا سیلی ای که با جدیت تمام بر گونه های محمود پاک نیت (بازیگر نقش پسر فرزند پدرسالار) نشست!
دو رکن اصل ماندگاری یک نسل
هر چند بخش مهمی از این آنِ درونی و توانایی را می توان به حس و استعداد بازیگری مربوط دانست، اما خود کشاورز مطالعه و تمرین را مهم ترین عاملی می داند که به او و هم نسلانش کمک کرد هنرمندانی با امضا شوند؛ دو رکنی که در نسل امروز بازیگران کم است و هنرمندان ظاهرا همه فن حریف را که می توانند از پس هر نقشی برآیند در سطح متوسط و فاقد هیچ گونه ویژگی نگه داشته است.
کشاورز در این باره می گوید: «از همان جوانی کتاب خواندن را دوست داشتم و اگر قرار می شد نقشی را بازی یا تئاتری را کارگردانی کنم، حتما کتاب های مختلفی را در موردش می خواندم و درباره اش تحقیق و تفحص می کردم. درواقع من و هم دوره ای هایم هر روز تمرین می کردیم تا بهتر شویم. هر روز تمرین، هر روز مطالعه، اما متاسفانه این مورد را در بازیگرهای این دوره و زمانه خیلی خیلی کم می بینم، حتی کارگدان ها هم در مورد موضوعی که می خواهند فیلم بسازند، تحقیق گسترده انجام نمی دهند.»
بخشی از روند کشاورز شدن البته به گفته خودش، مرهون مرحله ای است که سال ۱۳۰۹ در آن متولد شد؛ جلفای اصفهان، محله که به دلیل اهمیت دادن به هنر تئاتر، موسیقی و ادبیات تاثیر خاصی بر زندگی هنری او گذاشت و کمک کرد پیش از پا گذاشتن به دنیای بازیگری، از هنر سر در بیاورد نه اینکه همانند فضای امروز، نقش ها با پول و چند عمل زیبایی خرید و فروش شوند یا هنرپیشه ها را از خیابان بیاورند. این فضا سال ها همراه کشاورز بود تا زمانی که به سربازی برود و با پایان دوره خدمت در کرمان، جذب هنرستان ادبیات شود؛ هنرستانی که کشاورز در توصیفش می گوید: «هرچه دارم از این هنرستان دارم.»
اوج گیری از هنرستان «ادیب»
هنرستان ادیب فقط هنرستان نبود، بلکه مکانی بود که به لطف همراهانش هسته اولیه شکل گیری بسیاری از اتفاقات مثبت همچون راه اندازی دانشکده تئاتر یا ساخت سالن کنونی سنگلج شد. کشاورز اما چگونه از محله جلفا پایش به این هنرستان باز شد؟ تازه خدمت سربازی اش در کرمان به پایان رسیده بود که در آزمون هنرستان هنرپیشگی شرکت کرد و با موفقیت در امتحانات عملی پذیرفته شدن به عنوان یکی از 20 دانشجوی آن سال شد هم دوره ای اسماعیل شنگله، حمید سمندریان، عزت الله انتظامیف فخری خوروش و علی نصیریان.
نخستین بازی اش را روی صحنه تئاتر در سال ۱۳۳۹ در نمایش «ویولن ساز» انجام داد و مدتی بعد با راه اندازی دانشکده هنر دانشجوی آنجا شد و ۴ سال بعد برای تحصیل در سطح کارشناسی ارشد به انگلستان رفت. «آنتیگون»، «آندورا»، «ادیپوس شهریار»، «اشباح»، «افول»، «بازی استریندبرگ»، «بختک»، «پستخانه»، «چند لحظه تا مرگ»، «چوب به دست های ورزیل»، «حکومت زمان خان»، «خمره»، «دایی وانیا»، «دربسته»، «درس ساکت»، «دست بالای دست»، ««دشمنان»، «دوزخ»، «سیاوش بر باد»، «سیاه زنگی دایره زنگی و مردفرنگی»، «شیدوش و ناهید»، «عاشق مترسک»، «عروسک باقرخان»، «فرشته برف»، «کارول کالسکه طلایی»، «کلمب»، «گربه سیاه»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «مترسک های شب»، «مردی که مرده بود و خود نمی دانست» و «نیویورک» فقط بخشی از تئاترهایی است که کشاورز روی صحنه شان درخشید و او را به چهره ماندگاری در هنر تئاتر تبدیل کرد.
کوچ از تئاتر به تلویزیون ملی
اما کشاورز و هم دوره ای هایش فقط روی صحنه تئاتر نماندند و با شکل گیری تلویزیون ملی، جذب آن شدند، اما تلویزیون به علت نوع کار و محدودیت هایش نمی توانست آن ها را به صورت کامل راضی کند. به همین سبب همگی از وزارت هنر آن دوره درخواست ساخت سالن 25 شهریور یا سنگلج کنونی را برای تمرین و اجرای تئاتر دادند و با ساخت این سالن، تئاترهای این دوره با کارگردانی افراد مشهوری همچون بهرام بیضایی و پری صابری اجرا کردند؛ تئاترهایی که به گفته کشاورز، محصول رقابت سالم، مطالعه و تمرین زیاد و نمایشنامه نویسی و کارگردانی حرفه ای بود.
با وجود اینکه در این دوره سینما جذابیت چندانی برای تئاتری ها نداشت و بازی در آن را برای خود کسر شان می دانستند، اما این بار هم کشاورز و هم دوره ای هایش ارتباط خوب و مثبتی میان تئاتر و سینما برقرار کردند. فیلم «شب قوزی» فیلمی بود که پای محمدعلی کشاورز را در سال ۱۳۴۳ به سینما باز کرد.
کشاورز درباره این تجربه اش هم صحبت های جالبی دارد و می گوید: «آن زمان ما تئاتری ها حاضر نبودیم به سینما ورود پیدا کنیم چون سینمای آن زمان را در شان تئاتر نمی دیدیم و به شدت از ورود به این عرصه امتناع می کردیم، اما سینمای ایران با ورود برخی از کارگردان ها و فیلم نامه نویس ها که اتفاقا ریشه در هنر تئاتر داشتند، شکل دیگری به خود گرفت و رفته رفته محیط سینما به محیطی اندیشمند تبدیل شد.»
«خشت و آینه» با کارگردانی ابراهیم گلستان دیگر فیلم سینمایی با بازی کشاورز هم در سال ۱۳۴۴ ساخته شد تا این شخصیت جدی و با وسواس در انتخاب فیلم نامه و نمایشنامه را پای ثابت بسیاری از فیلم های سینمایی و مجموعه های تلویزیونی در گونه های تاریخی، طنز، ملودرام، اکشن و جنگی کند؛ کشاورز در همه این گونه ها درخشید، اما با همان امضا یا سبک خودش. یعنی کشاورز بیش از آنکه وزیری هوشمند، لمپنی دلسوز، پدری خانواده دوست و سلطه گر یا قداره کشی شرور شود، خودش را بازی می کرد و همه این صفت ها را به محمدعلی کشاورز واقعی می افزود.
تثبیت جایگاه کهنه سوار
«برزخی ها» اولین فیلم محمدعلی کشاورز بعد از انقلاب اسلامی بود که با کارگردانی ایرج قادری ساخته شد و بعدها مجموعه ها و فیلم های دیگری هم در کارنامه هنری او جای گرفتند: «سربداران»، «کمال الملک»، «کفش های میرزانوروز»، «پدرسالار»، «مردی که موش شده»، «دایی جان ناپلئون»، «دل شدگان»، «زیر درختان زیتون»، «خسوف»، «روز واقعه»، «پول خارجی»، «روزی که خواستگار آمد»، «خانه ای در تاریکی»، «رسم شیدایی»، «کهنه سوار»، «مزرعه آفتابگردان»، «سال های برف و بنفشه».
اما پدرسالار دوست داشتنی سینمای ایران که هیچ کس جدیت اش را حتی در پشت صحنه هم فراموش نمی کند، با وجود این همه نقش دوست داشتنی که با تبحر خاص ثبت و ماندگارشان کرد، فقط یک بار برای بازی در فیلم «مادر» نامزد دریافت جایزه سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد؛ جایزه ای که آن سال برای بازی در فیلم «هامون» به خسرو شکیبایی رسید.
جایزه ای که خودش درباره آن می گوید: «یادم هست آن روزها علی حاتمی به خانه من آمد و گفت می خواهند به فیلم در جشنواره جایزه بدهند، بیا با هم برویم و در جشنواره فیلم را ببینیم که من هم گفتم «علی جان، قربونت به من و توجایزه نمی دن، خودت رو خسته نکن»، اما او می گفت «چرا جایزه می دن و بالاخره به زور من را برد تا فیلم را در سینما در زمان جشنواره ببینم. بعد هم یک بار در خانه خودش آن رادیدم؛ یادم می آید آخر سر علی به حرف من رسید، وقتی جایزه ای در جشنواره نصیبش نشد.»
کشاورز که از دهه 70 بسیار کم کار شده، این روزهایش را علاوه بر بیماری و خانه نشینی با حسرت می گذارند؛ حسرت برای تئاتر و سینمایی که امروز به جای پرورش هنر و هنرمندانی با امضا و توانمند، بازیگرانی متوسط، بدون اندیشه و فیلم هایی فراموش شدنی را تحویل مردم می دهد؛ سینمایی که باید برایش افسوس خورد که با گذشت این همه سال هنوز نتوانسته جایگزینی برای چهره های بزرگ و ماندگار بیافریند.
یادگاران پدرسالار
شخصیت هایی به یادماندنی که محمدعلی کشاورز در قاب تلویزیون جان بخشید
خواجه قشیری
- نام سریال: سربداران؛ شبکه یک
- کارگردان: محمدعلی نجفی
- سال ساخت: ۱۳۶۲
میزان ماندگاری شخصیت: شخصیت خواجه قشیری با آن لباس های پرزرق و برق و چهره پردازی خاصی که داشت، جزو نقش های به یادماندنی استاد کشاورز هم هست، و در کنار دیگر شخصیت های آن مجموعه مثل شیخ حسن جوری (امین تارخ)، فاطمه (سوسن تسلیمی)، قاضی شارح (علی نصیریان)، ترکان خاتون (افسانه بایگان) و... جزو ماندگارترین چهره هایی هستند که در قاب جادویی به تصویر کشیده شدند. کشاورز در این مجموعه تاریخی یکی از ستون های کار بود و نقشی که داشت نیز از ارکان اصلی سربداران محسوب می شد.
خواب گزار اعظم
- نام مجموعه: سلطان و شبان؛ شبکه یک
- کارگردان: داریوش فرهنگ
- سال ساخت: 1363
میزان ماندگاری شخصیت: این مجموعه کمدی به طور کلی جزو آثار محبوب تاریخ تلویزیون است و یاد و خاطره اکثر شخصیت هیا آن در ذهن مخاطبان سیما ماندگار شده اند. بدون شک خواب گزار اعظم هم جزو همان شخصیت هایی است که همه بینندگان مجموعه از آن خاطره دارند، او جزو شخصیت هایی بود که سلطان حرف شنوی زیادی از او داشت و همین موضوع نیز در نهایت کار دست او داد. مسلم است کسی که وقوع چنین بلای عظیمی را برای سلطان پیش بینی کند و او را از سلطنت به شبانی و بعد مرگ بکشاند به این راحتی ها از اذهان مردم نخواهدرفت!
شعبان استخوانی
- نام مجموعه: هزاردستان؛ شبکه یک
- کارگردان: علی حاتمی
- سال ساخت: ۱۳۶۶
شخصیتی که با چهره پردازی هولناک و جثه ای درشت که با استفاده از زور و قدرت مهره های مختلفی را که کمیته مجازات با آن ها مشکل داشت خیلی راحت از سر راه بر مید اشت و اگر مُفَتِش شش انگشتی (مرحوم داود رشیدی) نبود شاید رضا تفنگچی (جمشید مشایخی) را هم او کشته بود و کار را برای هزاردستان (عزت الله انتظامی) راحت می کرد!
میزان ماندگاری شخصیت: در میان شخصیت های مجموعه ماندگار زنده یاد علی حاتمی، شاید شعبان جزو شخصیت های مکمل باد، اما بازی درخشان کشاورز به قدری اهمیت این شخصیت را نزد مخاطبان مجموعه بالا برد که شاید خیلی ها او را بیشتر از مابقی شخصیت های اصلی آن به یاد داشته باشند. شاه نقش شعبان استخوانی از آن شخصیت هایی است که نمی توان کس دیگری را به جز خود محمدعلی کشاورز برای به تصویر کشیدنش مناسب دانست. هیبت عجیب و غریب شعبان، به شدت جذاب و درگیرکننده بود، به ویژه در سکانس های دیگری اش با شخصیت های دیگر؛ مثل صحنه ای که درخت را با ریشه از داخل زمین بیرون کشید! که نفس هر بیننده ای را در سینه حبس می کرد.
اسدالله خان
- نام مجموعه: پدرسالار؛ شبکه دو
- کارگردان: اکبر خواجویی
- سال ساخت: ۱۳۷۲
میزان ماندگاری شخصیت: اسدالله خان به تعبیر خود استاد کشاورز، ماندگارترین شخصیت است که اود اشته است. این شخصیت به قدری باورپذیر از آب درآمده است که هنوز هم بسیاری از مخاطبان تلویزیون برای یادآوری بهترین نقش محمدعلی کشاورز آن را مثال می زنند. مجموعه «پدرسالار» در سال های ابتدایی دهه ۱۳۷۰ پخش شد اما با گذشت دو دهه از پخش آن مجموعه هنوز هم باید آن را یکی از ماندگارترین آثار ساخته شده در تلویزیون دانست.
البته کشاورز و اکبر خواجویی چند سال بعد در مجموعه «کهنه سوار» نیز تجربه مشترکی داشتند، که باز هم در آن کشاورز نقش پدری سنتی را بازی می کرد که دوست نداشت هیچ مخالفتی بشنود. شخصیت عزیزالله خان در مجموعه کهنه سوار به شدت به اسدالله خان در پدرسالار نزدیک بود اما به اندازه آن ماندگار نشد.
ارسال نظر