محمدرضا عالی پیام، آقای «هالو» شاعر طنزپرداز
محمدرضا عالی پیام بدون شک یکی از محبوبترین شاعرانی است که به دغدغه های اجتماعی می پردازد. شعرهای او چون کنایه هایی به جامعه و سیاست دارد، در قالب طنز، شیرینی و حلاوت خاصی دارد.
عالی پیام با تخلص «هالو» چونان بزرانی که خود را فارغ از عقل و مصلحت نشان می دادند و با این حربه انتقادهایشان را مطرح می کردند، به بیان حرف هایش در قالب شعر طنز می پردازد. گفت و گویی با او کردم درباره وجه شاعری او و دغدغه هایش و دغدغه هایمان.
آقای عالی پیام، شما وجه های گوناگونی دارید، اعم از تهیه کننده سینما، فیلمنامه نویس و ... که هر کدام داستان خود را دارند، اما لطفا از وجه شاعری خودتان برایمان بگویید و بیوگرافی «هالو» را برای خوانندگانمان بفرمایید.
- من از سال ۷۶ به صورت حرفه ای شعر می گم. تا قبل از اون شعرهام یا خصوصی بود و برای خودم یا موردی بود. سال ۷۶ به من اعلام شد که نمی توانم به عنوان تهیه کننده و کارگردان در سینما فعالیت کنم. من هم گفتم خب می رم شعر می گم! خب البته اون موقع در بهترین حالت سالی یک فیلم که بیشتر نمی تونستم بسازم. کلی هم سرمایه می خواست، گروه می خواست، زحمت داشت، وقتگیر بود، هزار دنگ و فنگ داشت اما الان هفته ای یک شعر می گم! فقط هم یک خودکار می خواد و یک کاغذ!
شما معمولا شعرهاتون رو با خودکار آبی می نویسید یا با خودکار قرمز؟! (اشاره به محتوای یکی از شعرهایش)
- (با خنده) هم خودکار آبی هست، هم خودکار قرمز، ولی خیلی از شعرها رو باید با خودکار سیاه نوشت ...
شما معمولا وقتی یک لحظه ایده شعر میاد توی ذهنتون، روی چی می نویسید؟!
- (به کاغذ پاره کوچکی اشاره می کند) ایناها، اینو ببین، مال نیم ساعت پیشه! یک سوژه ای به ذهنم رسید، بیت آخرشو نوشتم، بیت اولش نیومده! هر چی گیرم بیاد روش می نویسم! چیزی هم گیرم نیاد، مثلا موقع رانندگی، روی موبایلم تایپ می کنم! چون ننویسم یک ساعت بعدش یادم نیست.
عالم سینما و شعر چقدر بهم شبیه اند، چقدر با هم تفاوت دارند؟
- به طور کلی هنرها روی یکدیگر تاثیر می گذارند؛ شما وقتی سینماگر هستید، اگر نقاشی بدانید می تونید رنگ ها را درست انتخاب کنید، اگر معماری بدانید زاویه درست انتخاب می کنید. خیلی از شعرهای من رو نگاه کنید، سینماست. بعضی شعرها را دکوپاژ کردم. میزانسن مشخصی داره. مثلا در شعر «مجلس ترحیم»، جای ترمه، جام و قدح، گیره نقره، رحلی و ...
دقیقا یاد سکانس ظروف کرایه در فیلم مسافران آقای بیضایی افتادم ...
- بله، دقیقا ... و بعد در بستن شعر، اینکه چه جوری شعر رو شروع کنم، کجا گره را ایجاد کنم، کجا به اوج برسونم، و فرودم باید چه جوری باشه ... این سینماست در شعر من که اون رو متفاوت می کند از اشعار دیگر.
خودتان از این تغییر مسیر حرفه ای تان از سینما به شعر راضی هستید؟
- من در سینما هم فیلم هایی که ساختم رنگ شعرهامه، فرقی نمی کنه.
از لحاظ دیده شدنش چی؟
- دیده شدنش هم مهم نیست، مهم اینه که نایستی. راه بری، حالا شد توی آسفالت راه بری، نشد، توی خاکی راه می ری، نشد، از توی جوب راه می ری! مهم اینکه راه بری و نایستی. ما هفته پیش در یک انجمنی قرار بود شعر بخونیم، یک ساعت مونده به شروع جلسه، اونجا رو بستند و ازمون گرفتند!
آمدیم بیرون اون ساختمان و توی خیابان شب شعرمون رو برگزار کردیم! مهم نیست که توی سالن باشیم، توی خیابان باشیم، توی فضای مجازی باشیم، مهم اینه که حرفمون رو بزنیم.
آقا یک سوال عمومی سینمایی ... آقای عالی پیام، نظر شما راجع به این پیامک ها و جوک هایی که درباره دکتر شریعتی رواج پیدا کرده چیه؟
- ببینید، به نظر من، مردم ما جزو طنزپردازترین مردم جهان هستند. هر مشکلی پیش میاد، حتی پیشامدهای غم انگیز مثل زلزله، مثل جنگ، مثل گرانی، مردم ما براش طنز درست می کنند. این به نظرم خصلت مردم ماست، شما ببینید در طول تاریخ، ما با اقوام مهاجم زیادی مواجه شدیم. مغلوب شدیم، کشته دادیم، خسارت دیدیدم اما چون مردم ما ترجیح میدهند فرهنگی برخورد کنند نه با خشونت. مثلا نگاه کنید در دوران مشروطیت چقدر شعر طنز کاربرد داشت. البته ما هر چه به عقب برگردیم، منابعمون کمتره، ولی من تحقیقی کردم تا صدر اسلام توانستم منابعی پیدا کنم. شعر طنز کاربرد داشته و مردم کوچه و بازار، واکنششون رو به وقایع به این شکل بیان می کردند.
به نظرتان در این هزار سال اخیر - و حتی عقب تر دوران مواجه با یونان باستان - در مواجهه با اقوامی که بر ایران غلبه کردند، واقعا ما اون ها را شبیه خودمان کردیم یا ما شبیه مهاجمین شدیم؟
- نه، شما قوم مغول رو نگاه کنید، وقتی به ایران حمله می کنند، کشتار می کنند و ... اما بعد از صد سال مغول ها هستند که از ایرانی ها تاثیر گرفتند. مدرسه ساختند، مسجد ساختند، راه ساختند. مغول شمشیر به دست خونریز، تبدیل شد به محمد خدابنده. یا شما دربار خلفا را ببینید، صدها سال دفاتر و دیوان هاشون به فارسی نوشته می شد یا نگران این هستیم که کلمات عربی در زبان فارسی زیاد هست. خب کلمات فارسی هم در زبان عربی وجود دارد. اصلا وقتی دو فرهنگ در مرز یکدیگر قرار می گیرند یا به هر دلیلی داخل هم می روند، روی یکدیگر تاثیر می گذارند.
برگردیم به سوال درباره جوک هایی که راجع به دکتر شریعتی ساخته شده ...
- راجع به ریعتی، ما وقتی یک جمله زیبایی رو می گیم، فکر می کنیم اگر به یک بزرگی نسبتش بدهیم مشروعیت پیدا می کنه. مثلا یک جمله ای را می بینیم از کنفسیوس حکیم! یکی نیست بپرسه آقا شما کتاب کنفسیوس حکیم رو از کجا خوندی؟! یا داریوش و کوروش. اینم بگم شما منتظر جوک های کوروش کبیر هم باشید. به زودی موج اون هم شروع می شه. شریعتی هم اول همینطور بود. جملات زیبایی که گفته می شد از شریعتی است، خب من همه کتاب های شریعتی رو حفظم. اون اوایل از این ایمیل ها برایم می اومد. جواب می دادم که دوست عزیز، این جمله زیبایی بود ولی از شریعتی نیست! بعد آنقدر زیاد شد که خسته شدم! بعد، عکس العمل هایی از جنس جوک شروع شد. این به نظر من یک واکنشی بود به دوتا موضوع: یک اینکه آقا جان هر چیزی را نگید مال فلانی. دوم اینکه به نظرم یک جور موضع گیری بود راجع به خودش ریعتی. به هر حال شریعتی نقش بسیار مهمی در بسیج توده های انقلاب داشت. در دورانی که بخشی از جوانان جذب جریانات چپ شده بودند و بخشی هم در کاخه های جوانان مشغول رقص و مخدر و اینها بودند، شرعتی با تعریفی که از اسلام کرد بخش دیگری از جوانان که جزو هیچ کدوم از اون بخش ها نبودند را جذب کرد که در راه انقلاب به کار آمدند و مبارزه کردند و چون امروزه زبان نسل جوان ما نسبت به آن نسل تغییر کرده، دیگه اون جملات و اون کتاب های شریعتی جواب نمی ده (حداقل جواب بخشی از این نسل را نمی دهد). این گروه دارند عکس العمل نشان می دهند به این قضیه. ضمن اینکه من سالهاست اس ام اس هایی که به دستم می رسد را در یک دفتر یادداشت می کنم و دسته بندی می کنم این پیامک ها را. فکر می کنم بخشی از تاریخ معاصر مملکت ما در این پیامک ها منعکس شده، یعنی ۵۰ سال دیگه کسی این اس ام اس ها رو بخونه، می تونه بفهمه در این مقطع زمانی در ایران چه خبر بود.
به نظر شما جامعه ما بیشتر اهل شکایت است یا مدارا؟
- به نظر من اهل مدارا نیست اما اهل خشونت هم نیست. همین پیامک ها نشانه ای از شکایت است. مثال های زیادی می تونم بزنم، مثلا شما می روید معاینه فنی خودرو، اونجا نوشته هزینه ۱۳۶۸۰ تومان. می رسی به باجه، از شما ۱۴۰۰۰ تومان می گیرند! هیچکس هم نمی گه یا اونو درست کن بنویس ۱۴۰۰۰، یا بقیه پول من روبده! یا پمپ بنزین یا کرایه اتوبوس و ... کسی هم اعتراض نمی کند چون حوصله درگیر شدن ندارند. مثلا با راننده تاکسی اگر به کرایه اش اعتراض کنم، ممکنه دعوایم بشه. اصلا ارزش نداره که بخواهم سر کرایه دعوا کنم. من فکر می کنماین برمی گرده به روحیه مسالمت جوی مردم ما.
شما خودتان آخرین باری که دعوا کردید سر چی بود؟!
- یادم نمیاد! چون من همیشه اعتراض هام با خنده و شوخی و طنزه! مثلا یک بار توی خیابان داشتم رانندگی می کردم، یک ماشینی پشت سر من بود. هی بوق می زد، هی بوق می زد، اعصابمو خرد کرده بود. بهش راه دادم، رد شد، بعد پشت چراغ قرمز رسیدیم بهم. شیشه رو کشیدم پایین بهش گفتم آقا این بوقت خیلی خوش صدا بود، می شه برام بلوتوثش کنی؟! طرف شرمنده شد و معذرتخواهی کرد.
چرا جامعه ما با اینکه به خیلی چیزها می خندد، به مشکلاتش می خندد، ولی جامعه ای عصبی است؟ زود عصبانی می شویم، زود از کوره در می رویم؟
- به نظر من دلیلش فشارهای اقتصادی است و اینکه هیچ سرگرمی وجود نداره. وقتی مردم بلند می شوند می روند اعدام را نگاه می کنند، براشون یکجور سرگرمیه. خیلی چیزهایی که مردم می توانند باهاشون سرگرم بشوند، در جامعه ما از بین رفته یا امکانش نیست. مثلا همین چهارشنبه سوری، یک از روی آتش پریدن، یک قاشق زنی، مردم خوش می شوند. خب اینا نیست، مردم نمیتونند درست تخلیه بشوند و دوستان این رو نمی دونند!
به نظرم ما و شما خیلی می تونیم نقش داشته باشیم در جهت دادن به رفتارهای مردم. مثلا یک بار جایی می خواستم برم. رفتم ایستگاه تاکسی. سه نفر داخل ماشین نشسته بودند، راننده هم منتظر یک مسافر بود که ماشین تکمیل بشود. منرسیدم و به راننده گفتمب ریم، فقط خیلی ازتون معذرت می خوام که دیر رسیدم معطل من شدید! راننده زد زیر خنده و گفت خدا خیرت بده! از صبح تا حالا هر کس سوار این ماشین شده اعصاب من رو خرد کرده! یکهو اصلا جو تاکسی عوض شد و همه شروع کردند با هم حرف زدن و خندیدن. همین موضوع صحبت در تاکسی شد. باید سعی کنیم استرس را در جامعه بیاریم پایین، فکر مردم رو از این چیزهای کوچکی که ذهن همه رو درگیر خودش کرده آزاد کنیم.
آقای عالی پیام، شما آدم مغروری هستید؟
- من؟ ... به جاش خیلی مغرورم. با آدم های مغرور و آدم هایی که در جایی هستند که جایشان آنجا نیست و حق مردم را ضایع کردند، بسیار مغرورم ولی با مردم بسیار افتاده ام. مخلصشونم هستم چون تفاوتی نداریم با هم.
به نظر شما، با این همه گرانی و شلوغی و ترافیک و زحمت، آیا ما همچنان باید نوروز را جشن بگیریم؟ خود این وضعیت طنزآمیز نیست؟
- لزومی نداره عید، همراه با گرانی و هزینه ها و اینها باشه. به هرحال این یک سنت کشور ماست و مردم ما با این سنت های خوب وابستگی دارند. مردم ایران در طول قرن ها با هوشیاری حفظش کردند. البته مراسمی مثل چهارشنبه سوری، قدمت باستانی ندارندن اما خود اون هم جالب بود، یک جایی یک بوته ای آتش می زدند، از رویش می پریدند، شعری می خواندند، قاشق زنی می کردند. به این شکل امروزی نبود. فشار محدودیت این مراسم را به این شکل درآورد. به هر حال ما توانستیم فرهنگمان را حفظ کنیم. شما نگاه کنید به مصر، اون ها عرب نبودند اما نتوانستند زبانشان را حفظ کنند ولی ما توانستیم. حالا در این وضعیت، لزومی نداره که حتما لباس نو بپوشیم، می تونیم لباس تمیز بپوشیم ولی باید نوروز رو حفظ کنیم.
اخبار روز پر از اتفاقات و نقل قول هایی است که به خودی خود خنده دار و طنزآمیز است اما چرا با طنز نویس ها و کاریکاتوریست ها برای انعکاس اخبار برخورد می شود ولی اگر عین همان حرف ها را مسئولان بزنند، مورد مؤاخذه قرار نمی گیرند؟!
- به خاطر تاثیری است که طنز بر افکار عمومی می گذارد.
بهترین جمله جدای که دوست داشتید از زبان مسئولان بشنوید ولی نشنیدید، چی بوده؟
- خیالتون راحت، ما انتظار شنیدن جمله جدی از مسئولان نداریم!
روابطتون با همسایه هاتون چطوره؟
- خیلی خوب. من برای صاحبخونه ام مثل پسرش هستم. هر جا که می رم، وقتی می خوام جابجا بشم، واقعا دل کندن سخته.
خب چرا روابط کشور ما با همسایگانمون آنقدر خوب نیست؟!
- برای اینکه مثل من «هالو» نیستند!
اگر قرار باشد روزی در مجمع عمومی سازمان ملل صحبت کنید چه می گویید؟
- شعر می خوانم! از مردم دنیا خواهم خواست به چهار چیز احترام بگذارند و به خاطرش جنگ نکنند، چون خود او شخص درباره اش تصمیم نگرفته: یکی اسم طرف، یکی قیافه طرف، یکی نژاد طرف، یکی دین و عقیده طرف. اگر به این چهار موضوع احترام گذاشته بشه، جنگی در دنیا نخواهد بود.
نظر کاربران
کاش همه ما یک ( هالو ) بودیم !!!!!!
خدا خیرش بده.که زبان چند ملیون ایرانیست
جانا ز زبان ما سخن میگوئی
اگر شبها.همه قدر بودی=شب قدر. بی قدر بودی
سلام آقاي هالو براي اولين بار صداي شما رو با شعر مي ترسند شنيدم كه مي خوانديد از زلف زنها مي ترسند و از ....مي ترسند .... واقعا برايتان متاسف شدم وفهميدم چرا...بهر حال آرزوي عاقبت به خيري براي شما و خودم وهمگان دارم .تا يادمان هست اكثر شعراي اين مرزوبوم از قران وحديث بهره گرفته اندولي شما به حكم حجاب در قران معترض هستيد بقيه تهمت هايتان هم بماند.
حرف دل ما را در شعر بیان می کنی
بی شک رسالت انسانی حکم میکند که در قبال بی مبلاتی ها و بی عدالتی ها سکوت نکنیم ای شکستن سکوت گاه در برابر چنان غول کری انجام مگردد که چاره ای جز فریاد نمی ماند .که این هم برخاسته از خشم نهان است و هم مسببش کری مادر زاد مستبدان است و هیچ فریادی نیرومند تر از شعر نیست علی الخصوص کا از روح رنجیده و دل شکسته بیرون جهد و اکنون در اذهان این ملت به گونه بغضی در معرض ترکیدن است و هالو ها ارباب بی قید و شرط این فریاد ها هستند گر چه این نعره ها دیوار شرارت را در هم نمیشکند زیرا ارتعاشات آن به تشدید در جام نا موزون در نمی آید اما روح صلابت و انسانیت را زنده نگه میدارد و به آن قوام و دوام میدهد من به نوبه خود از که فریاد دارد و انرا در پستوی ذهن خود در میان سانسور زنده ماندن نمی پیچاند تا خفه کند تقدیر میکنم که
آقای هالو واقعا یه چهار چوب ضد دینی و ضد انقلابی داره.گر چه شاعر خوبی هست.ولی واقعا بی انصافی های
زیادی داره.او فقط منتقد نیست.درست مثل یک برانداز عمل
میکنه.خدا هدایتش کنه.
خیلی ممنونیم که حرف مارو به همه میگین