مارتین لوتر کینگ و مبارزه برای حقوق برابر
دکتر مارتین لوتر کینگ کشیش باپتیست آموزشدیدهای بود که میکوشید تا سطح آگاهی عمومی در مورد نژادپرستی را بالا برده و از این راه به تبعیض نژادی و جداسازی نژادی در ایالات متحده پایان دهد.
فعالین حقوق مدنی، دهها سال برای برابری شهروندان آمریکایی مبارزه کردند و پیروزیهای چشمگیری نیز به دست آوردند که از جمله آنها رای دادگاه عالی آمریکا در سال ۱۹۵۴ در مورد پرونده معروف «براون علیه شورای آموزش» بود که جداسازی دانشآموزان سیاه و سفید را مخالف قانون اساسی تشخیص داد.اگرچه این پیروزیها نتوانست تبعیضی را که جامعه آمریکا گرفتار آن بود از بین ببرد، ولی شرایطی را به وجود آورد که در آن امکان برابری حقیقی سیاه و سفید در آمریکا دیده میشد. در چنین شرایطی مارتین لوتر کینگ به جنبش مبارزه برای احقاق حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا پیوست.
اهداف و مقاصد
دکتر مارتین لوتر کینگ کشیش باپتیست آموزشدیدهای بود که میکوشید تا سطح آگاهی عمومی در مورد نژادپرستی را بالا برده و از این راه به تبعیض نژادی و جداسازی نژادی در ایالات متحده پایان دهد. در حالی که هدف اصلی او برابری نژادی بود، وی در ابتدا هدفهای کوچکتری را انتخاب کرد و مبارزات ریشهای محلی برای برابری حقوق آمریکاییهای آفریقاییتبار را سازمان داد. در سال۱۹۵۵ او فعالانه در نخستین مبارزه مهم برای حقوق مدنی در مونتگمری آلاباما شرکت کرد. جایی که جداسازی نژادی در اتوبوسها وجود داشت.
در یکی از رویدادها، رزا پارکس - یک زن آمریکایی آفریقاییتبار - که حاضر نشده بود جایش را در وسط اتوبوس به مرد سفیدپوستی بدهد، به جرم نافرمانی مدنی بازداشت شد.
بازداشت پارکس، تاکتیکی هماهنگشده برای سازماندهی یک جنبش ریشهای بود که موفق شد اتوبوسرانی مونتگمری را بایکوت نماید. لوتر کینگ، پارکس را به خاطر اعتبار خوب در جامعه سیاهان و وضعیت شغل و تاهل او به عنوان چهرۀ اصلی این مبارزه برگزیده بود. پیشتر در همان سال «کلودت کلوین» دختر جوان سیاهپوست ۱۵ سالهای به همین جرم بازداشت شده بود ولی کینگ و همرزمان حقوق مدنیاش او را چهره موثری برای مبارزه حقوق مدنی تشخیص ندادند. رزا پارکس چهرهای بود که کینگ میخواست او را به عنوان نماد مبارزه مدنی به دنیا نشان دهد و این تاکتیکی بسیار حیاتی برای مبارزات محلی بود.
زندانی بودن پارکس به عنوان قربانی تبعیض نژادی، کینگ را قادر ساخت که عکسالعمل بسیار مناسبی را در سراسر جامعه گسترش دهد. او جامعه آفریقاییتباران آمریکا را بسیج کرد که حمل و نقل عمومی مونتگمری را بایکوت نموده و خواستار برابری نژادی در سیستم حمل ونقل عمومی شوند.
پس از یک سال بایکوت، دادگاه منطقهای ایالت متحده آمریکا، در پرونده «برودر علیه گیل» جداسازی نژادی در اتوبوسهای مونتگمری را منع کرد. از بسیاری جهات، بایکوت اتوبوسرانی مونتگمری سبب خیزش جنبشی ملی برای از بین بردن تبعیض نژادی شد. کینگ این جنبش را رهبری میکرد.
جلب توجه همگانی به مسئله جداسازی نژادی، سبب شد که کینگ اصلیترین سازماندهنده آکسیون معروف به «شش بزرگ» در راهپیمایی معروف 1963 واشنگتن شود. کینگ و دوستانش دراین آکسیون، خواستار عدالت اقتصادی برای همه آمریکاییها شدند. این راهپیمایی فرصت بزرگی برای آنها بود تا نگرانی ونارضایتیهای خود را در پایتخت به نمایش بگذارند. این امر در سخنرانی معروف کینگ، «من رویایی دارم» نمود کاملی یافته است. راهپیمایی واشنگتن نه تنها به تصویب قوانین مهمی در زمینه حقوق مدنی انجامید بلکه به او فرصت داد به مسائل دیگر حقوق بشری، مانند فقر و حقوق کارگران نیز بپردازد.
رهبری
کینگ، متولد 1929 در شهر آتلانتا از ایالت جورجیا بود. او در ایالتی رشد کرد که سخت گرفتار جداسازی نژادی بود. او تحصیلات سکولار و همچنین تحصیلات مذهبی داشت و در سال 1955 دکترای خود را در رشته الهیات از دانشگاه بوستون گرفت.در سال 1954، اندکی پس از آنکه به عنوان کشیش کلیسای باپتیست در خیابان دکستر در مونتگمری آلاباما مشغول به کار شود، بواسطۀ مبارزه مدنی در مونتگمری، در کانون جنبش فعالین حقوق مدنی قرار گرفت.
پس از موفقیت در لغو قوانین جداسازی نژادی وسایل نقلیه عمومی در مونتگمری، کینگ به دنبال تشکیل سازمان فراگیری بود که به مسئله جداسازی نژادی در سایر ایالات آمریکا نیز بپردازد. در اوایل سال ۱۹۵۷، کینگ شصت تن از رهبران سیاهپوست کلیساهای آمریکا را دعوت کرد تا مبارزات بیشتری را برای از بین بردن جداسازی نژادی به بحث بگذارند. در جریان این مذاکرات «کنفرانس رهبری مسیحیهای جنوب» خلق شد و کینگ رهبری آن را تا سال۱۹۶۸ ، زمانی که ترور شد به عهده داشت. کینگ از این سازمان ملی، برای تعمیق مبارزات ملی و محلی به منظور از بین بردن نژادپرستی سیستماتیک در تمام ایالات متحده بهره برد.
«کنفرانس رهبری مسیحیهای جنوب» با دیگر گروههای مبارز مدنی مانند «انجمن ملی تعالی رنگینپوستان» تفاوت داشت. این سازمان به صورت تشکیلات ملی فراگیری تاسیس شده بود که شاخههای محلی نداشت و به این ترتیب به آنها امکان میداد درمحدوده گستردهتری بتوانند آمریکاییهای آفریقاییتبار را در مبارزات حقوق مدنی درگیر کنند و از طریق روشهای مسالمتآمیز مانند بایکوت و تحصن به مبارزه ادامه دهند.
رهبری کینگ، او را به صورت چهره اصلی مبارزات حقوق مدنی دربین عموم مردم شناسانده بود و به همین دلیل مواظب بود که وجهه خود را برای اکثریت سفیدپوست آمریکا حفظ نموده و خود را برای آنها قابل قبول سازد. برعکس مالکوم ایکس، چهره اصلی «ملت اسلام» که با مبارزه مسلحانه و افتراق در دنیا شناخته میشد. کینگ با این روشها به شدت مخالف بود و سعی میکرد تصور عموم از خود را به صورت یک میانهرو و نه یک رادیکال تندرو نشان دهد.
از بسیاری جهات این میانهروی سبب شد که او بتواند تعداد زیادی از سفیدپوستان را نیز به خدمت مبارزه درآورده و آنها را به جنبش ملحق سازد. کینگ نه تنها به صورت سمبل امید برای سیاهان که برای سفیدپوستان ترقیخواه نیز درآمده بود. او همچنین کوشش میکرد جنبش مقاومت مدنی، متحد باقی بماند و در زمانی که آمریکاییها به نحو فزایندهای به آزادی و برابری علاقهمند بودند، سعی میکرد بین گروههای مختلف فعالین، پل ارتباطی بزند. از بیم آنکه مبادا جنبش دچار انشعاب شود، او هرگز ابراز وابستگی به گروه خاصی نکرد. وی مخصوصا در پشت صحنه سعی میکرد که رهبران سیاه را وادار به کار کردن با هم کند. رهبرانی که در شرایط عادی حاضر به همکاری با هم نبودند.
در مقام یک رهبر مدنی و مدافع حقوق بشر، کینگ به شدت از نوشتهها و کنشهای گاندی الهام گرفت و چون رابطه قوی با گاندی حس میکرد، در سال ۱۹۵۹ به هند سفر کرد و به گفته او این سفر عمیقا بر درک او از مقاومت مدنی، اثر گذاشت. کینگ توضیح میدهد «از زمانی که در هند بودم بیشتر متقاعد شدم که روش مقاومت بدون خشونت، کارآمدترین سلاح در دست مردم تحت ستم، برای رسیدن به عدالت و کرامت انسانی است» کینگ به روش بدون خشونت در مقاومت مدنی باور داشت و بیشتر اطرافیان او، کسانی مانند «بایارد راستین» بودند که آموزههای گاندی را مطالعه کرده و میتوانستند این آموزهها را در جریان فعالیتها به خدمت گیرند.
فضای مدنی
کینگ و همرزمان حقوق مدنیاش با مخالفت بیرحمانه مقامات محلی، نیروی پلیس در شهرهای جنوبی، مخالفین حقوق مدنی و سفیدپوستان طرفدار برتری نژادی، مانند کوکلس کلانها، روبرو بودند. طرفداران حقوق مدنی متناوبا بازداشت و زندانی میشدند.
«کینگ سی بار برای فعالیتهای حقوق مدنی بازداشت شد». نیروهای پلیس شهرهای جنوبی، کمترین تردیدی در اعمال خشونت علیه معترضین نداشتند و حتی بعضی از پلیسهای آلاباما با کوکلس کلانها همکاری میکردند و اجازه میدادند اوباشان شریر به «سواران آزادی» حمله کنند. علاوه بر آن، کوکلس کلانها خانههای فعالین حقوق مدنی از جمله کینگ را بمبگذاری کردند و فعالینی مانند «مدگار اورس» را به قتل رساندند. این کنشهای بیرحمانه، حمایت بیشتری برای جنبش مقاومت مدنی به همراه آورد زیرا افکار عمومی را برانگیخت و سفیدهایی که قبلا نسبت به وضعیت سیاهان بیتفاوت بودند به پشتیبانی آنها برخاستند.
علاوه بر تهدید این گروهها، کینگ دائما توسط ماموران اف.بی.آی تحت نظر بود تا بلکه بتوانند رابطهای بین او و کمونیستها پیدا کنند. به این دلیل که کینگ رهبری کاریزماتیک بود و میتوانست سیاهان را بسیج کند، اف.بی.آی کینگ را تهدیدی برای حفظ شرایط موجود میدانست و برای اینکه او را وادار به سکوت کند، وی را تهدید به افشاگری روابط او با زنان دیگر کرد. ولی کینگ تسلیم این فشارها نشد تا به اعتبار خود لطمه نزند.
پیام و مخاطب
از زمان برگزاری نخستین مبارزه برای حقوق مدنی در مونتگمری آلاباما در سال ۱۹۵۵، کینگ همواره بر برابری همه نژادها، چه در اتوبوسی در آلاباما، چه در رستورانی در جورجیا و چه در غرفه رایگیری در میسیسیپی تاکید داشت. علاوه بر آن، صرف نظر از موضوع و مکان، کینگ تمام تلاش خود را معطوف به جا انداختن روشهای مبارزات بدون خشونت، از جمله بایکوت اقتصادی در سطح شهر، تحصن، سخنرانی و راهپیماییهای عمومی کرد. علاوه بر تاکتیکهای بسیج تودهها، کینگ از کاریزما و تبحر خود در سخنرانی برای مبارزه با جداسازی نژادی هم بهره فراوان گرفت. سخنرانی معروف او «رویایی دارم» که در سال ۱۹۶۳ در راهپیمایی واشنگتن ایراد شد، به عنوان یکی از بهترین سخنرانیها در تاریخ آمریکا باقی ماند.
کینگ ماهرانه پیامش را با توجه به مخاطبین طراحی میکرد. به عنوان یک متحد در جنبش «بشارت برای عدالت اجتماعی» بنا بر شرایط، میتوانست خشن، روان، فاضل، سخنور، عامی و حتی شهوت ران (بدون اینکه واقعا باشد)، دمدمی مزاج و یا ریاکار باشد. «جاناتان ریدر» یکی از بیوگرافینویسان بیشمار کینگ میگوید «او توانایی مانور غیرمعمولی بین مفاهیمی چون سیاه و سفید و سایر هویتها دارد و میتواند به راحتی با مخاطبین همدلی کند. میکوشد بنا بر طبع مخاطبین صحبت کند و خط بین آنها را حتی از نظر اعتقادی کمرنگتر سازد».
پلیس بیرمنگام در واکنش به اعتراضات، نه تنها تعداد زیادی از فعالین بدون خشونت را بازداشت کرد بلکه با باتوم، سگ و ماشینهای آبپاش نیز حمله نمود. کینگ که در مراحل مقدماتی «پروژه سی» بازداشت شده بود، فرصت مناسبی به دست آورد تا در زندان نوشته معروف «نامهای از زندان بیرمنگام» را بنویسد. در این نامه او عنوان میکند که به حقوق مدنی واقعی، نمیتوان بدون کنشهای مستقیم بدون خشونت و نافرمانی مدنی دست یافت. همچنین مینویسد «بیعدالتی در هر کجا باشد، تهدیدی برای عدالت در جاهای دیگر است» و این توصیه را مطرح میکند که «هر کسی مسئولیت اخلاقی دارد که قوانین ناعادلانه را رعایت نکند.» این نامه که بعدها در نشریهها و کتابهای مختلف انتشار یافت، از بهترین نمونه آثار نوشته شده توسط فعالین مدنی در تاریخ آمریکا است. نامه و «پروژه سی» سبب شدند که تا پایان بهار ۱۹۶۳ دست آوردهای مهمی در بیرمنگام حاصل شود، بسیاری از تبعیضات در بیرمنگام از بین رفت و جداسازی نژادی در شهر، به نحو مشخصی کاهش پیدا کرد.
سخنرانی کینگ با کف زدن و تحسین بیش از انتظار جمعیت حاضر روبرو شد. آمریکاییها در سراسر کشور نیز از این سخنرانی استقبال کردند. موفقیت این راهپیمایی سبب شد که قوانین مهمی در مورد حقوق مدنی تصویب گردد. مانند قانون حقوق مدنی در سال 1964 و قانون حق رای ملی در سال 1965 که قانونا به جداسازی در سراسر کشور پایان داد. در حالی که تصویب قانون مدنی، رویای کینگ را به واقعیت نزدیکتر کرده بود، هنوز برای پیادهسازی آنها در سطح جامعه کارهای زیادی باید انجام میشد. کینگ سه سال بعد را به نحو خستگیناپذیری، صرف رسیدن به این هدف کرد. کینگ به خاطر تلاشهای فوقالعاده خود برای لغو تبعیض نژادی، جایزه صلح نوبل را به دست آورد و برای سالهای 1963 و 1964به عنوان مرد سال مجله تایم برگزیده شد. پس از مرگش، مدال افتخار رئیسجمهوری در سال 1977 و مدال طلای کنگره در سال 2004 به او تعلق گرفت. یک روز از سال به نام مارتین لوتر کینگ نامگذاری شده و آن روز تعطیل ملی میباشد. او جوایز بیشمار و معتبر ملی و بینالمللی را نیز کسب نموده است.
فعالیتهای فراگستر
کینگ با دقت پیام و نقش خود را شکل میداد تا بتواند حمایت سازمانهایی را در داخل آمریکا به دست آورد که در غیر این صورت از او حمایت نمیکردند.
او اغلب از نکات فرهنگی که برای مخاطبین آشنا بود به عنوان مرجع استفاده میکرد و فرقی نمیکرد که مخاطبین سیاه، سفید، سکولار و یا مذهبی باشند. به عنوان مثال در کنگره یهودیان آمریکا، گفت «مردم مرا، با زنجیر به اینجا آوردند، مردم شما، از زنجیرهایی که در اروپا برایشان ساختند فرار کردند. اتحاد ما ناشی از قرنها مبارزه مشترک است. نه تنها برای این که خودمان را از شر بردگی خلاص کنیم بلکه ظلم و ستم به مردم را نیز ناممکن سازیم.»
کینگ برای به دست آوردن حمایت مورد نیاز در بعضی موارد، مجبور بود که مصالحه کند. او در جریان راهپیمایی واشنگتن، نقش مهمی در کمرنگتر کردن انتقاد از دولت داشت. راهپیمایی اصلا برای محکوم کردن دولت فدرال به علت شکست در درک نیازها و نگرانیهای سیاهان، سازمان داده شده بود ولی به درخواست جان کندی، کینگ، دیگر سازماندهندگان را متقاعد کرد، کمتر تهاجمی عمل کنند. این تغییر لحن، سبب انتقاد بعضی، ازجمله «مالکوم ایکس» شد که ضمن رد این مراسم از آن به عنوان «مضحکه در واشنگتن» نام برد. ولی این امر روابط فعالین با دولت را بهبود بخشید و سریعا به تغییرات اساسی انجامید.
در چهارم آوریل ۱۹۶۸، کینگ زمانی که در بالکن هتل خود در ممفیس تنسی ایستاده بود، ترور شد. سفر او برای حمایت از حقوق کارگران سیاهپوست بخش بهداشت بود. مرگ او منجر به آشوب و ناآرامی در سراسر کشور شد اما جنبش حقوق مدنی از خط خارج نشد و کماکان به مبارزه برای برابری سیاهان ادامه داد. دهها سال پس از ترور کینگ، فعالین مدنی، برای پایان دادن به تبعیض نژادی در آمریکا مبارزه کردند. کار آنها بر مبنای میراث ارزنده کینگ و عمدتا به روش بدون خشونت بود و علیرغم مخالفت بیرحمانه، توانستند قوانین تبعیضآمیز را از بین برده و کشوری بسازند که بر برابری و عدالت بنا شده باشد.
ارسال نظر