خاطرات هنرمندان کودک از نوروز کودکانه
به سراغ چهرههای محبوب بچهها رفتیم و از آنها ۳سوال پرسیدیم. اول اینکه به کدام سین سفره هفتسین علاقه دارند؟ دوم اینکه از نوروزهایی که از بچگی تا الان گذراندهاند چه خاطرهای بیشتر در ذهنشان مانده است و سوال آخر این که ...
محمد درویشعلیپور
(نویسنده عمو پورنگ)
خاطره یک عید بدون لباس نو
اول از همه ماهی را دوست دارم و همیشه ۱۵-۱۰ روز زودتر میگیرم و اتفاقا خیلی هم خوب ازش مراقبت میکنم. بعد از ماه فروردین هم وسطهای بهار میبرم در دریاچهای بزرگ در بوستان صدرا (بعد از میدان المپیک به سمت شهرک چشمه) که پر از ماهیهای قرمز است، رهایش میکنم. هرسال که میروم آنجا و ماهیهای بزرگ قرمز را میبینم فکر میکنم یکی از آنها ماهی سال قبل من بوده است.
کلاس سوم دبستان بودم. یک هفته مانده بود عید شود. یک شب پدرم ناراحت آمد خانه و با مادرم صحبت کرد. مادرم هم کمی ناراحت شد اما ما ۴ برادر را جمع کرد و گفت: امسال نمیتوانیم قبل از عید خرید کنیم چون هنوز دستمزد پدرتان را ندادهاند و باید عید را با همین کفش و لباس بگذرانیم. یادم هست اولین کسی بودم که گفتم اشکال ندارد ما قبول میکنیم و بقیه برادرهایم هم همین حرف را زدند. لبخند پدر و مادرم از شنیدن این حرف برای ما کلی ارزش داشت. آن سال عید ما هیچ لباس نویی نخریدیم و بعد از عید پدرم که حقوقش را گرفت برای ما خرید کرد.
حس میکنم پدرو مادرها به لحاظ تامین خواستههای مادی، خیلی به بچهها اهمیت میدهند این از برخی ابعاد بد نیست اما کاش بچهها قدر چیزهایی که پدر و مادرها با علاقه برایشان تهیه میکنند، بدانند، ازش لذت ببرند و احساس خوشبختی کنند تا وقتی که بزرگ شدند حسرت این روزهای خوب را نخورند.
ملیکا زارعی
(خاله شادونه)
تخممرغهایی که برای هفتسین رنگ کردم
من همه سینها را دوست دارم ولی سبزه و سنبل را از همه بیشتر دوست دارم. برای من حس تازگی و زنده بودن را دارد و وقتی به آنها نگاه میکنم انگار با موجودات زیبایی روبهرو هستم.
مادرم همیشه روی چیدن سفره هفتسین حساس بود و از بچگی به ما یاد میداد که هر کدام از سینها را چطوری تزئین کنیم. من هم عاشق رنگ کردن تخم مرغ بودم و وقتی هم خانواده دور سفره بودیم و در شادی هم شریک بودیم من حس میکردم خوشبختترین دختر هستم.
برای بچههای گلم آرزو میکنم که به چیزهای قشنگ و خوب فکر کنند و از کودکیشان لذت ببرند. سالم و تندرست باشند و مهمتر از همه تا همیشه کنار خانوادهشان سال را تحویل کنند.
شهرام لاسمی
(قلـقلـی)
بهار پر برف دیدهاید؟ من دیدهام
سیب را از همه بیشتر دوست دارم. از بو و رنگ سیب سر سفره هفتسین لذت میبرم.
یک سال عید روز اول فروردین لباسهای نو را پوشیده بودم و با پدرو مادرم میخواستیم برویم عید دیدنی که برف شروع به باریدن کرد و من هم خوشحال بودم که برف بازی میکنم و هم تعجب میکردم. با خودم میگفتم الان که عید شده پس چرا بهار نیامده.
دوست دارم بتوانم بیشتر برای بچهها برنامه بسازم و با دنیای آنها زندگی کنم و برای بچهها سال خوبی را آرزو میکنم و از آنها میخواهم که قدر پدر و مادرشان و این جمعی که در خانواده دارند را بدانند و با هم شاد باشند.
امـیر سـهیلی
(سـلطان)
من میخوام
برای من همه هفتسین برکت دارد چون ما ایرانیان سنتهایمان را از زمین و آسمان انتخاب میکنیم و هر دو منشا خیر و برکتند. اما اگر بخواهم انتخاب ویژهای بکنم حتما ماهی را انتخاب میکنم (با اینکه سین ندارد). من آنقدر خوب ماهی نگه میدارم که گاهی تا یک سال هم ماهی عیدم را نگه داشتهام. فقط باید قلق زنده نگهداشتن آن را بلد باشی.
کلاس پنجم دبستان بودم که مثل هر سال عید را رفتیم به زادگاه مادر و پدرم کنگاور در استان کرمانشاه و چون من از تهران آمده بودم اقوام خیلی به من لطف داشتند و آن سال من حدود ۴ هزار تومان عیدی گرفتم و بعد بلافاصله رفتم با آن پول یک تنبور خریدم و بعد از آن بدون هیچ استادی خودم نواختن تنبور را یاد گرفتم و بعد حرفهای شدم. الان هم با دختر ۱۳ سالهام که دف میزند یک گروه دو نفره تشکیل دادهایم.
دوست دارم بچهها به همه مشکلات یک «کیش تیله» حسابی بزنند و به هرچی که دوست دارند بگویند «میخوام» .
سـارا روسـتاپور
(خـاله سارا)
یک شهر مخصوص بچهها
اول سکه و بعد سمنو را از همه بیشتر دوست دارم. سکه سال نو را همیشه به عنوان تبرک نگه میدارم و سمنو را هم آنقدر میخرم که تا پایان سیزده روز حسابی از خوردنش لذت ببرم. با اینحال من به اجزای دیگر سفره که جزو سینها نیستند هم علاقه دارم. برنج و قرآن و ماهی که سین ندارند و به خاطر زیباییشان میپسندمشان.
برای من دعای تحویل سال خاطرهانگیزترین لحظه از سال نوست و مخصوصا آن قسمتش که: «حَوِل حالَنا الا اَحسَن الحال»... به جز آن از مسافرت رفتنهای عید هم کلی خاطره دارم، چون در طول سال فرصت مسافرت طولانی دست نمیدهد ولی عید بهانهای است که ما طبیعتگردی را هم فراموش نکنیم. بخشی از خاطرات نوروزی من مسافرتهایی است که با خاله و عمه میرفتیم و با بچهها کلی بازی میکردیم و کسی هم نمیگفت این قدر دنبال هم ندوید. چون عید بود و به قول آنها عید مال بچههاست.
آرزو میکنم همه اتفاقهای خوب دنیا برای بچههای ایران هم بیفتد. همهشان از تلخی و ناراحتی دور شوند و درآرامش زندگی کنند. آرزو میکنم روزی برسد که یک شهر مخصوص بچهها داشته باشیم، با شخصیتهای کارتونی مورد علاقهشان که تویش پر از وسایل بازی و تفریحی باشد و بچهها خوراکیهایی را که دوست دارند آنجا بخورند. یک شهر برای بچهها و به خاطر بچهها.
داریـوش فـرضیایی
(عمو پورنگ)
اون تخممرغهای رنگی یادش بهخیر
در هفتسین سیب را از همه بیشتر دوست دارم چون نماد زندگی و حیات است و بعد از آن عاشق ماهی هستم. خیلی پیش آمده که مدتها زل بزنم به تنگ ماهی.
یک سال عید قرار شد تخممرغهای عید را من رنگ کنم. من هم با آبرنگ آنها را قرمز و زرد کردم. بعد از تحویل سال مدام میآمدم و بهشان نگاه میکردم و عاشقشان شده بودم. آخر سر طاقت نیاوردم و روز سوم تخممرغها را شکستم و خوردم.
اما الان که بزرگ شدم گاهی حتی فرصتی نمیشود که سر سفره هفتسین باشم و خیلی دلم میگیرد از اینکه وقتی بزرگ میشویم از دنیای رنگی کودکیمان دور میشویم. من همیشه عید را با بوی گل و اسکناس نو و لباس نو به یاد میآورم.
اول برای مادرم دعا میکنم و امیدوارم هرسال عید سرحال پای سفره هفتسین بنشیند و از من راضی باشد و دوم برای بچههایی که از پدر یا مادرشان دورند دعا میکنم که: «خدایا این قلبهای عزیز و پاک را به هم برسان.» شاید عید بهانه خوبی باشد که باهم باشیم و به جاهای دیدنی کشورمان سربزنیم. اما به فکر کوچولوها هم باشیم.
محمدرضا خوارزمی
(شخصیت جوجهتیغی و دو دو در عمو پورنگ)
بچههای بیمار را فراموش نکنیم
سیب را از همه بیشتر دوست دارم. عطر و بوی سیب و رنگ سرخش در سفره هفتسین همیشه برای من خاطرهانگیز است و البته سمنو را هم خیلی دوست دارم بخورم. ماهی را هم به خاطر دخترم فاطمه که ۱۰ سالش است حتما میخریم و او با دقت از ماهیها که به تعداد اعضای خانواده است، مراقبت میکند.
یک سال نوروز با همکارانم رفته بودیم اهواز برای بچهها برنامه اجرا کنیم. موقع سال تحویل در هتل هیچی نداشتیم. بعد تصمیم گرفتیم که اسم تمام سینها را بنویسیم روی کاغذ و سال را تحویل کنیم. این کار آنقدر خاص و غمانگیز بود که چند تا از دوستانم گریهشان گرفت ولی بلافاصله همه با خانوادههایمان تلفنی صحبت کردیم و حالمان خوب شد. یک سال برای اولین بار من و پدرم با هم تنهایی عید را رفتیم اصفهان. آن عید را هم اصلا فراموش نمیکنم. از اینکه با پدرم طبیعتگردی میکردیم و جاهای دیدنی اصفهان را میدیدیم، لذت میبردم.
دوست دارم در سال جدید برای بچههایی که در بیمارستانها بستری هستند مخصوصا بچههای مبتلا به سرطان یا بیماریهای خاص و... دعا کنم و بهشان بگویم امیدتان را از دست ندهید. خدا شما را دوست دارد و معجزه همیشه در زندگی ما وجود دارد. آرزو میکنم هرسال عید این فرصت به دست بیاید که از کودکان بیمار عیادت کنیم و بهار را با آنها تقسیم کنیم.
امیر محمد متقیان
فیلم یادگاری
اول قرآن و ماهی و بعد سکه را از همه بیشتر دوست دارم. اصلا توی سفره، برق سکه چشمانم را قلقلک میدهد.
سال ۸۸ تحویل سال در ایتالیا بودیم. هیچ چیزی برای سفره هفتسین نداشتیم. با عمو پورنگ و بقیه تصمیم گرفتیم ساعتهایمان را بگذاریم وسط. خلاصه ۷ تا ساعت جور کردیم و هفتسین را درست کردیم. اما یک سال قبلش من در خانه بودم و دوربین به دست از همه فیلم میگرفتم و هرکس یک پیام نوروزی میداد. اکثراا هم آرزوی سلامتی و شادی برای همدیگر میکردند. حالا این فیلم جزو خاطرات من است و هر سال آن را نگاه میکنیم.
دوست دارم به بچهها بگویم که وقتی یک اتفاق بد برایتان میافتد خودتان را نبازید. وقتی سال تحویل میشود، به این فکر کنید که یک سال بزرگ شدهاید و بیشتر میفهمید و از زندگی بیشتر لذت میبرید. دست آخر اینکه سیزده بدر حسابی بازی کنید و حسابی بهتان خوش بگذرد.
سوسن کرامتی
(تهیه کننده برنامههای تابستان شاد، بچهها مدرسه و یک لقمه خنده)
نرم نرمک میرسد اینک بهار...
سیب را از همه بیشتر دوست دارم. در خانواده، من به سیبخور بودن معروفم و به نظرم از همه هفتسینها خوش خوراکتر است.
سال گذشته برای اولین بار با برنامه «نوروز ایرانی» برای ایام نوروز برنامه ساختم و حس خوبی از این بابت داشتم. ولی بدیاش این بود که خودم مدام در مهمانی و سفر بودم و نتوانستم برنامهام را ببینم.
من از بوی بهار بیشتر خوشم میآید. دقیقا آخرهای اسفند ماه که میشود بوی بهار را از لای خاک باغچه و نسیمی که میآید حس میکنم. وقتی این حس به سراغم میآید این شعر به خاطرم میآید: نرم نرمک میرسد اینک بهار... برای بچهها شادی و سلامتی آرزو میکنم و دلم میخواهد با شیطنتهایشان دل ما بزرگترها را آب کنند.
هومن حاج عبدالهی
(صداپیشه پنگول و چپل)
عیدی گرفتن
مثل همه بچهها عاشق ماهی گلی شب عید هستم و در سینهای هفتسین هم عاشق سبزه و سیب هستم. البته چرا دروغ بگویم آن سکهها هم در سفره برق میزند.
از بچگی خیلی دوست نداشتم لباس نوهایم را عید بپوشم. در طول سال لباس نو میخریدیم و من همان را توی عید میپوشیدم. اما من عیدی گرفتن را از همه بیشتر دوست داشتم و فکر میکردم آنهایی که به بچهها عیدی نمیدهند یا کم میدهند خیلی نامردند! من یک عمو داشتم که خیلی دست و دلباز بود. سال ۶۰ و ۶۱ یک دوزاری به ما عیدی میداد که برای تلفن کردن با تلفن عمومی یک سکه داشته باشیم. ما هم خوشحال میشدیم که دوزاری گرفته بودیم. اما هرسال بهترین عیدی را از همسرم میگیرم. او اعتقادی به پول ندارد بلکه با حوصله و سلیقه سعی میکند یک عیدی زیبا برای من تهیه کند و من هم همیشه با هدیهاش خوشحال میشوم.
دوست دارم بچهها خودشان باشند. ادای بزرگترها را درنیاورند و نگویند کی میشه ما هم بزرگ بشویم و در دنیای کودکیشان بمانند. تا چشم به هم بزنند بزرگ شدهاند و میگویند کاش بچه بودیم. از همه اسباب بازیهایشان هم حسابی لذت ببرند و عید خوبی داشتهباشند با کلی شیرینی و شکلات.
مریم وطنپور
(خاله قاصدک)
بالاخره من هم خاله واقعی شدم
از خوردنیهای سفره هفتسین سمنو را از همه بیشتر دوست دارم، به نظرم سمنو خیلی مفید است و من هم در طول سال اگر از جایی رد شوم که سمنو میفروشند حتما میخرم. پسرم مانی هم که ۸ سالش است عاشق سبزه است چون بزرگ شدن و رشد سبزه را در طول یکی دو هفته میبیند.
وقتی بچه بودم خیلی عید را دوست نداشتم چون در عید دوستان صمیمیام را نمیدیدم و دلم برایشان تنگ میشد اما حالا با اشتیاق منتظر عید و عاشق تزئین و چیدن سفره هفت سین هستم. ضمن اینکه من یک سال است که خاله واقعی شدهام و با به دنیا آمدن ترنم، خواهرزاده عزیزم از اینکه در عید بیشتر میبینمش، خوشحالتر هستم.
دوست دارم به بچهها بگویم که شاد باشند و از بازی کردن و شادیهای عید لذت ببرند و سعی کنند سر تحویل سال بیدار باشند.
فاطمه امینی
(خانمگلی)
مـزه تـلخ تنـهایی در عید
سنبل را از همه بیشتر دوست دارم. عاشق رنگ و شکل و قیافهاش هستم و بعد هم شیرینی را دوست دارم مخصوصا شیرینیهای کوچک و ریز که تا در دهان میگذاری، آب میشود.
من هیچ سالی عید را دوست نداشتم چون خیلی اقوام و فامیل نداشتیم و من همیشه خانه بودم. مادر و پدرم هم وقتی میرفتند عید دیدنی من را با خودشان نمیبردند و برای همین عید برای من مزه تنهایی میداد. عید که میآمد دلم میگرفت
از اینکه میدیدم بقیه با بچههای فامیلشان بازی میکنند ولی هیچ بچه هم سن و سال من دورو برم نیست. تا اینکه 2 سال پیش من برنامه «بهاری شو» را اجرا کردم و آنقدر بچهها به من محبت داشتند که جای خالی همه عیدهای تنهایم پر شد. از بس به همه بچهها میگفتم بهار اومده و وای چه روزهای خوبی داریم و... برای خودم هم تلقین شده بود که واقعا عیدها به آدمها خوش میگذرد. از آن سال به بعد به عید علاقهمند شدم.
امیدوارم مثل سبزه دلتان سبز باشد و مثل سکه بدرخشد و مثل سیب سرحال باشد. بچهها همهاش شادی کنید و بروید مهمانی و از عید و تعطیلات لذت ببرید.
مجتبی ظریفیان
(عمو مهربون)
مزه مسابقه با عیدیهایی که میگرفتیم
اول ماهی را دوست دارم. چون تا روز سیزدهبدر سرحال نگهش میدارم و بعد میبرمش در دریاچه یا حوضهای بزرگ رها میکنم. دوم هم سبزه را دوست دارم چون رشد کردنش را میبینم و حس میکنم مثل زندگیام چقدر زود بزرگ میشود.
بهترین خاطره من از نوروز مال بچگیهایم است که صبح خانه عمه جان، ظهر خانه این خاله، عصر خانه آن دایی و... میرفتیم و با پسرخالهها و پسرداییهایم بازی میکردیم. همان چند روز اول هم عیدیهایی را که جمع کرده بودیم، میبردیم مغازه اسباببازی فروشی و همگی از یک نوع اسباببازی میخریدیم تا با هم مسابقه بدهیم. اما ته همه این شادیها این «پیک شادی» بود که روز آخرمان را تلخ میکرد و همهمان عزا میگرفتیم که چطوری این همه مشق را بنویسیم.
امیدوارم امسال سال شادی و خنده برای بچهها باشد و از همه مهمتر بچهها الهی همهتان حسابی عیدی بگیرید و هر روز که مهمانی میروید با جیب پر پول از در بیایید بیرون.
مسعود روشن پژوه
(مسابقه محله)
چند روز مانده تا عید بیاید؟
زمان بچگیام عاشق سکه و ماهی بودم. اما حالا عاشق سنجد هستم و از طعم گساش خوشم میآید. اما چند سالیاست که از وقتی ماهی عیدمان مرد، دیگر ماهی نمیخرم و اگر به اصرار بچهها بخرم، چند روز بعد از ترس اینکه نکند دوباره بمیرد، در استخر پارکها رها میکنم.
وقتی محصل بودم یکی از لذتهای من این بود که کنار دفترم مینوشتم ۳۰ روز مانده به نوروز و بعد همینطور هر روز ازش یکی کم میکردم تا اینکه مینوشتم امروز عیدنوروز است. اما وقتی عید میشد و بعدش به سیزدهبدر میرسیدیم حس میکردم عید آنقدر زود تمام شده که خودم نفهمیدم کی آمد و کی رفت.
آرزو میکنم وقتی بچهها به لحظههایی که منتظرش هستند میرسند حسابی ازش لذت ببرند و خوش باشند تا مثل بچگی من نگویند که اه چقدر زود تموم شد.
آزاده آل ایوب
(خاله نرگس)
اسباب بازی را بیشتر از پول دوست دارم
سمنو را برای خوردن دوست ندارم اما عاشق سنجد تازه هستم و سنبل را هم خیلی دوست دارم، عاشق رنگ سنبل هستم و البته من به رسم قدیمیها گندم شادونه هم در سفره هفتسینام میگذارم. ماهی را هم خیلی دوست دارم ولی چون هرسال ماهیهایم مردهاند چند سالی است که جلوی خودم را میگیرم و پا روی دلم میگذارم و ماهی نمیخرم.
آنچه در عید من را خوشحال میکرد اسباب بازیهایی بود که کادو میگرفتم. برخلاف بچههای امروزی اصلا پول را دوست نداشتم و اگر کسی بهم عیدی پول میداد، میانداختم در قلکم. در فامیل پدرم یکی بود که هرسال به من اسباببازی عیدی میداد. کیف، عروسک گلسر و.... برای همین تا عید میشد از روز اول اصرار میکردم اول خانه آنها برویم ولی پدرم میگفت روز اول برای بزرگترهاست و ما باید ابتدا به دیدن بزرگترها برویم. خلاصه تا روز دوم و سوم که برویم خانه دوست پدرم دلم آب میشد.
امیدوارم بچهها از کودکیشان حسابی لذت ببرند. یک عادت خوب را هم برای بچهها آرزو میکنم: زیاد به آسمان نگاه کنید. دیدن آسمان آبی در روزهای عید و ابرهایی که به شکلهای مختلف پراکنده شدهاند به شما حس قدرت و لذت میدهد و شما را به یاد خدا میاندازد، چون هرچه داریم از آسمان و خدایی است که مواظب ماست.
نظر کاربران
بین این مجریا به غیر از روشن پژوه بقیه شون به هیچ دردی نمیخورن لوس بازی و نونور بازی در اوردن هنر نیس.اگه یه روزی بچه دار شدم به هیچ عنوان نمیذارم این مزخرفاتو ببینه.برنامه شون 1 درصد جنبه اموزشی داره 99 درصد ...
خیلی هم خوبن مخصوصا گروه عموپورنگینا عموپورنگ وامیرمحمو وامیرسهیلی ومحمدرضاخوارزمی واقای درویشعلی پورخیلی خیلی دوستتون دارم وواسه ی شما وهمه ی مجریاارزوی سلامتی میکنم ممنوم
خیلی سایت جالبی بود ممنونم که این سایتو درست کردین
خیلی بد بود
خیلی خیلی بد بود
عالیه
عالی بود ماله مسعود روشن و ملیکا زارعی