باستانی پاریزی؛ راوی شیرینسخن تاریخ
معروف است که محمد ابراهیم باستانی پاریزی که نود سال پیش در چنین روزی به دنیا آمد و روز ۵ فروردین سال ۱۳۹۳ چشم از جهان فرو بست، هم حافظه قوی داشت و هم «تاریخ را بین مردم برد».
معروف است که محمد ابراهیم باستانی پاریزی که نود سال پیش در چنین روزی به دنیا آمد و روز ۵ فروردین سال ۱۳۹۳ چشم از جهان فرو بست، هم حافظه قوی داشت و هم «تاریخ را بین مردم برد».
این پژوهنده تاریخ از آغاز نوجوانی به کار روزنامهنگاری و شاعری پرداخت و سپس عمری را بر سر نگارش تاریخ و معلمی در دانشگاه گذراند.
به نظر علی دهباشی، روزنامه نگار و مدیر مسئول بخارا، «باستانی پاریزی یکی از مهمترین مورخین تاریخ ایران است که توانست تاریخ را از حالت خشک و غیر جذاب دربیاورد و به میان مردم ببرد.»
نوع نگارش باستانی پاریزی تأیید کننده حرف دهباشی است. او در اکثر نوشتههای خود روایتی «شیرین» از تاریخ عرضه کرد. همچنین استفاده از عنصر طنز یکی از ویژگیهای مهم کار او بود.
بنا به خاطرات باستانی پاریزی، پدرش خطیبی زبردست و مدیر مدرسه در پاریز بود و او را از اوان کودکی با روزنامه و کتاب آشنا کرده بود.
به نوشته حمید باستانی، فرزند این مورخ تاریخ، او از نوجوانی روزنامهای به سبک «اطلاعات» به نام «ندای پاریز» به صورت دستنویس منتشر میکردکه معلم باستانی پاریزی «اولین مشترک این نشریه بود.»
احمد هدایتزاده پاریزی، معلمش، بابت این نشریه ۲ و نیم قران میداد. هدایتزاده در ساعات تفریح زیر «هلالی ایوان مدرسه» «بینوایان» را برای پدر باستانی پاریزی میخواند و پدر او انگار که کتاب مقدسی را تفسیر میکند، «در باب فرانسه و رجال بینوایان» سخن میراند.
یکی از خاطرات جالب این استاد تاریخ این است که وقتی سالها بعد در شهرک دانشگاهی در فرانسه اقامت داشت نامهای از هدایتزاده دریافت میکند که نوشته بود: «نور چشم من، حالا که در پاریس هستی، خواهش دارم یک روز بروی سر قبر ویکتور هوگو، و از جانب من سید اولاد پیغمبر، یک فاتحه بر مزار این آدم بخوانی.»
به این ترتیب باستانی پاریزی در فضایی کاملاً فرهنگی رشد کرد و برای ادامه تحصیل به سیرجان، کرمان و در نهایت به تهران عزیمت کرد و از دانشگاه تهران با مدرک دکتری در رشته تاریخ فارغالتحصیل شد و بیش از نیم قرن به عنوان استاد تمام وقت در این دانشگاه مشغول به کار بود.
نخستین کتاب خود را به نام «پیغمبر دزدان» در ۲۲ سالگی به چاپ رساند که بارها تجدید چاپ شده است. او تا زمان درگذشت بیش از هفتاد جلد کتاب منتشر کرد که برخی از آنها به عنوان مرجع مورد استفاده پژوهشگران است.
باستانی همچنین در ترجمه هم دستی داشت از جمله کتاب «اصول حکومت آتن» نوشته ارسطو را به فارسی برگرداند.
او در خاطرات خود نوشت که به درخواست یکی از استادانش این کتاب را ترجمه کرده بود.
این استاد تاریخ کتابهای خود را به این شرح تقسیمبندی میکند که یک مجموعه ۱۳ جلدی مربوط به تاریخ و جغرافیای کرمان است.
مجموعه دیگر کتاب هفت جلدی است که عدد هفت در عنوان آنها به کار رفته است: خاتون هفت قلعه، آسیای هفت سنگ، نای هفتبند، اژدهای هفتسر، کوچه هفت پیچ، زیر این هفت آسمان و سنگ هفت قلم.
اما روایت او از هشتمین کتابی که عدد هفت در عنوان دارد خواندنی است و با طنز خاص مینویسد: «وقتی این هفتها تمام شد، دیدم ته مانده بعضی مقالهها میتواند یک کتاب دیگر بشود، حروفچینیها را نشان ایرج افشار دادم و گفتم نمیدانم اسم این کتاب را چه بگذارم.»
ایرج افشار، دوست دیرین او میگوید یک «هشتلهفتی» بگذار. باستانی حرف دوست مورخ خود را «قاپید» و عنوان هشتمین کتاب از این مجموعه را «هشتالهفت» نامید. «هم کتاب هشتم است. هم کلمه هفت را دارد ـ هم یک هشلهفی هست که به هر حال چار تا خواننده دارد.»
مابقی کتابهای باستانی پاریزی، در مورد موضوعات مختلف در زمینه تاریخ است. به عنوان مثال «حصیرستان» مربوط به تاریخ طبری و تاریخ نگاری معاصر است که در اصل مربوط به یک سخنرانی در «سالن شهرداری کنزینگتون» واقع در لندن بود که به قول خودش «بعداً مقداری آب توی آن کردم و تبدیل شد به کتاب حصیرستان.»
او در خاطرات خود یادآور شده که وقتی به دعوت پیروز مجتهدزاده، استاد جغرافیای سیاسی، از طرف دانشگاه لندن برای سخنرانی درباره هویت ایرانی به محل اخذ ویزا میرود، در پاسخ به «قنسول انگلیس» که برای چه عازم لندن است، مینویسد: «عرض کردم: برای این میروم که آنجا شاید بتوانم ثابت کنم که چرا شما به انگلیسی از من این سؤال را میکنید ـ و چرا مخلص جواب شما را به فارسی میدهم. هویت یعنی همین.»
اما گشت و گذار باستانی پاریزی در اروپا که حاصل آن کتابی است به نام «از پاریز تا پاریس» ضمن اینکه سفرنامه محسوب میشود واگویی تاریخ هر منطقهای که دیدار کرده با چاشنی طنز است. به عنوان مثال وقتی میخواهد تفاوت اروپا و خاورمیانه را بیان کند مینویسد: «روزهای اول که من شهرهای اروپایی را دیدم، به فکرم رسید که بعضی از روحانیون فرق مذهبی ما حق داشتهاند که «عدل» را جزء اصول دین نشمارند... خداوند بهترین آب و هوا را به شهرهای اروپایی داده است به طوری که تفاوت حرارت شب و روز بیش از ۷ تا ۹ درجه نیست.»
باستانی پاریزی تنها به کار دانشگاهی مشغول نبود، بلکه او در سراسر زندگی خود همیشه با مطبوعات همکاری و همراهی داشته و به قول خودش تعداد قابل توجهی از مقالاتش را در «یغما» به چاپ رساند.
یغما ماهنامهای ادبی-تاریخی بود که به همت حبیب یغمایی به مدت سی سال منتشر میشد.
یکی از ویژگیهای باستانی پاریزی حافظه و دانش وسیع او بود.
انوشیروان کیهانیزاده نویسنده تاریخ و روزنامهنگار نوشته است: «دهها بلکه صدها بار به دکتر باستانی تلفن کردم و کمک خواستم، دقّت منابع و نیز تلفظ اسامی و املاء آنها را پرسیدم.»
گفته میشود احمد شاملو نیز گاهی برای تأیید نکتهای تاریخی تلفنی از او مشورت میگرفت.
ایرج افشار دربارهاش چنین اظهار نظر کرد که «او و من همسالیم و خوب یکدیگر را میشناسیم چون هر دو تقریباً همزمان به نوشتن پرداختیم و هر دو سرنوشتمان به یک دکه افتاد به نام گروه تاریخ.»
افشار قلم باستانی را به «چسب آهو» مانند میکند که قادر است «صد مطلب را در یک مقاله خواندنی و دلچسب جا بدهد همچون «چل تکه دوزی.»... دوستداران کتب او با چه ولعی نوشتههای او را به هر گوشه وطن که بروید میخوانند و در مجلسهای شبانه نقل میکنند.»
باستانی پاریزی در سال ۱۳۹۳ در سن ۸۹ سالگی در حالی چشم از جهان فروبست که به قول مرادی کرمانی «تاریخ تلخ و غمبار» ایران را «شیرین» کرده بود.
نظر کاربران
خداوند رحمتش کند
واقعا قلم روان و شیرینی داره،یا داشت،خدا رحمتش کنه