یک هفته ۷ چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری
شوخی مهران مدیری با یکی از مهمانان «دورهمی» راجع به موضوع حق طلاق زنان جنجال زیادی به پا کرد.
بارها گفته شده خط قرمزهای طنازی در ایران بیش از اندازه است و با کثرت شبکه ها و کانال های مجازی که از هیچ قاعده و قانونی تبعیت نمی کنند و با دست باز شوخی می کنند، شوخی کردن و خنداندن مردم در فضای رسمی و بدون آن که به جایی بر نخورد را بی نهایت دشوار کرده است. در چنین شرایطی مهران مدیری در دورهمی فضای مفرحی ایجاد کرده و تا حدی توانسته هم خنده از مخاطب بگیرد و هم روی خط قرمزها با ظرافت حرکت کند؛ و اصلا یکی از دلایل عمر طولانی مدیری در این عرصه که از هوش ذاتی اش نشات می گیرد همین رعایت هاست، پس چه بهتر که تلاش کنیم آوار مشکلات عمیق اجتماعی را روی سر یک طنزپرداز نریزیم.
«حق طلاق» و موضوعات دشواری از این دست، درگیر و پیچ خورده ی عرف و شرع و قانون است و در جامعه نه سنتی و نه مدرن ما، کلاف گیج و سردرگمی است که با هدف قراردادن و تخریب مدیری گره ای از آن باز نمی شود. همه ی آن هایی که این روزها مدیری را هدف گرفته اند، می دانند که این ها بهانه ای برای طرح موضوعات مغفول مانده حوزه زنان است.
مضاف بر این که اصلا فرض بر این بگیریم که مدیری خلاف مطالبات زنان موضع گیری کرده و این شوخی ها را کاملا جدی بگیریم. آیا اصلا مدیری در چنین جایگاه تاثیر گذار و جریان سازی هست؟ صرف شهرت و سابقه و خوشنامی، برای ایجاد موج موثر- مثبت یا تخریبی- در چنین زمینه هایی کافی است؟ احتمالا نه کافی نیست! چون مدیری فعال فرهنگی و چهره هنری و مجری است نه یک تئوریسین اجتماعی. حل و بسط و طرح موضوعات این چنینی در ید قدرت تئورسین ها و سیاستگذاران اجتماعی است. حالا گاها برخی سلبریتی های فرهنگی در چنین قامتی رفتار می کنند که با همین قاعده هم مدیری در آن دسته جای نمی گیرد. او یک طناز تلویزیونی است که زبان نقد خوبی نسبت به موضوعات روز دارد اما تا حدی و تا سطحی؛ و هیچ وقت فعالیتی عمیق و معنادار و ادعایی در حوزه های اجتماعی نداشته است. او را در موقعیت خودش قضاوت کنیم همین.
ویدئویی از عده ی معدودی از هواداران تراکتور منتشر شد که در آن شعارهایی نژاد پرستانه و خلاف تمامیت ارضی کشور سرداده می شد. رفتاری که مهم نیست مربوط به این جمعه بوده و یا قبل تر، مهم تر این است که عده ای در استادیوم های ایران به خودشان جرات می دهند و علیه تمامیت کشور شعارهایی می دهند که دشمنان ما هم با ترس و لرز خبط می کنند و به زبان می آورند. پان ترکیسسم دردی است که به جان آذربایجان افتاده و با معجونی از تخیل و فراموشی در صدد تاریخ سازی است.
در پی انکار نیستیم. به هر حال تفاوت میان ترک و فارس و ... مهم است، زیرا ما همه با زبانی که داریم، فکر می کنیم. پس مهم است که با چه زبانی حرف می زنیم. ترک و فارس هر کدام واژه های خودش را دارد و به تبع آن اندیشه ی خودش را تولید می کند. هرکس که بر زبان های بیشتری تسلط دارد، مسلما تفکر فراخ تری خواهد داشت. اما زبان فقط ظاهر و سطح این تحرکات نامطلوب و نابخردانه است. لایه عمیق ماجرا، تفکری است که هدفش استقلال طلبی جعلی است و از زبان به تجزیه می رسد. می دانیم که هر گروه و قبیله و قومی می تواند از ظرف تاریخ پازل خودش را بسازد و آن را به نفع خودش مستندسازی و مصادره کند (کاری که اردوغان، ناشیانه در پی انجامش است و ناکام بوده) و «تاریخ» دقیقا در چنین نقطه ای از اعتبار می افتد. بگذریم که قرن ۲۱ و نظم نوین جهانی اصولا جایی برای این «تمایلات» باقی نگذاشته است.
پان ترکیسم معلوم نیست با چه اندیشه ای گمان می کند آذربایجان به بخش های شمالی و جنوبی تقسیم شده؟ با چه اندیشه ای خیال پیوستن به آن طرف مرزها دارد؟ بیشتر از این وارد داستان جعلی پان ها نمی شویم چون اصولا اعتباری برای این «فرقه» قائل نیستیم و به یک «ایران» قائل ایم و بس؛ و وحدت سرزمینی مان را مقدم بر هر چیزی می دانیم. اتفاق روی سکوها اما فاجعه ای مضاعف بر استقلال طلبی تجزیه طلبانه ی قومی دارد؛ شیفت کردن امرِ ورزشی و همگانی به امر سیاسی و امنیتی!
آن هایی که روی سکوهای استادیوم شعارهایی با این مضامین سر می دهند، در حقیقت یک گردهمایی ورزشی و مفرح را در کانون حساسیت های سیاسی قرار می دهند و با رفتار ناشایست، خواه ناخواه لزوم ورود نهادهای امنیتی به محیط های ورزشی را قوت می بخشند؛ از طرفی باید به حاکمیت و نهادهای امنیتی حق داد که نسبت به این جمعیت حساس باشند و رصد و کنترلشان کنند. وقتی در استادیوم ها فراتر از آن چیزی که یک مسابقه ورزشی امنیت می طلبد، امنیتی ها حضور یابند، آن فضا و آن جغرافیا دیگر ورزشی نیست و درصدی از سیاست را با خودش خواهد داشت و این اتفاق خوبی نیست، چون فضای ورزشگاه تا جایی که فارغ از این چنین قید و بندهایی است، کارکرد دارد. وگرنه اگر قرار باشد همین فضاهای حداقلی هم از جمعیت گرفته شود، کلی احساسات منفی روی دستمان می ماند که حتی در بستری مثل ورزش هم اجازه تخلیه پیدا نمی کند. به عبارتی آن جمعیت معدود که خود می دانند با آن شعارهای زشت و وهمی مطمئنا به رویای کذب خودشان نخواهد رسید، به یک جمعیت وسیع دیگر (علاقه مندان ورزش) خیانت می کنند. درد اینجاست که جهالت همیشه ضربه اش شاملیت زیادی دارد.
در این میان بیچاره «ایران» که همیشه تنهاست! ایرانی که بیشتر باید یک محدوده ی فرهنگی قضاوتش کرد - از شمال هند و پاکستان تا افغانستان و آسیای میانه و در این سو عراق و ...-، نه یک زبان و قوم و مذهب. محدوده ی فرهنگی همه ی این ها را در برمی گیرد. کرد و لرو آذری همه ایرانی اند، کجای تاریخ؟ کجای دنیا؟ این همه تفاوت ذیل یک پرچم اند؟ هزاران سال است که چسب همه ی این ها «ایرانشهر فرهنگی» است و این فرهنگ هر خرده فرهنگی را اگر از سر دوستی آمده جذب و اگر عدو بوده است هضم نموده و می نماید.
- این اندیشهی سنتی که هدفِ سیاست، رسیدن به نفع مشترکی منظم است خزعبلی بیش نیست. سیاست ضرورتا مبارزه به همراه دارد. «ماکیاولی»
باقیِ هر چه که در این پاراگراف ها بنویسم بسطِ همین جمله و تفکر است و اصلا همین هنرِ اندیشمندان بزرگ است که یک نظام فکری را در یک جمله خلاصه می کنند، در قالبی همه فهم و ابدی. اظهارات «ترزا می» در حاشیه نشست شورای همکاری خلیج فارس برگ دیگری از کتاب پر افت و خیز روابط ایران و انگلستان را ورق زد. نخست وزیر جدید بریتانیا، ایران را عامل برهم زننده منطقه و مداخله گر در امور کشورهای اطراف تلقی کرد و قول همکاری تنگاتنگ با اعراب حاشیه خلیج فارس در زمینه کنترل اقدامات مخرب! ایران داد. سفیر انگلیس در تهران احضار شد و مقامات کشور از ریز و درشت در این زمینه اظهار نظر کردند و تحلیل گران هم بسته به علایق و اندیشه ای که داشتند قلم فرسایی.
«انگلیس» ویژه ترین دولت در تقابل با ایران است، ویژه تر از آمریکا حتی. در تاریخ روابط ایران و انگلیس، روندی سینوسی و پر افت و خیز را شاهدیم. از ورود انگلیسی ها به بوشهر و نقش آفرینیِ منفی در عهدنامه هایی چون گلستان و ترکمنچای بگیرید تا آن بزنگاه اصلی که ذهنیت منفی از انگلیسی ها در تاریخ معاصر را تکمیل کرد؛ کودتا علیه دولت مصدق.
دائی جان ناپلئون گونه بودن از همان سال ها شروع شد و بعدتر در سریال ناصر تقوایی با زبانی موجز و طنز به تصویر کشیده شد. تقوایی بعدتر را می دید. او به درستی فوبیا از انگلیس را پیش بینی کرد و در آن سریال خاطره انگیز نشانمان داد که انگلیس چگونه تبدیل به هیولایی ترسناک شد. از آن پس ما هر چه خرابکاری بود از چشم انگلیسی ها می دیدیم.
زخم انگلیس در تن مردم عمیق بود و برای خیلی ها هنوزم هست. سال های سال فقط «پیکان» ما را به انگلیس وصل می کرد. نشان انگلیسی سمجی که چرخش از روی زمین ما کنده نمی شد و هنوز هم نشده است؛ پیکان نبود از انگلیس نشانی نمانده بود. اما خب روزگار که دائم یکسان نمی ماند. دولت اصلاحات آمد و نیمچه گشایشی بعد از قهر و کین های مربوط به ماجرای سلمان رشدی بوجود آمد اما آن حمله به سفارت که جز هزینه چیزی در برنداشت روابط دو کشور را به پایین ترین سطح خود تقلیل داد؛ سیاست مختصر شد به خط خطی های روی دیوار، پیچیدگی امر سیاسی تبدیل به یک سهل انگاری شد و حالا و امروز که خانم ترزا می بیشتر از حد و حدودش به ایران جسارت می کند.
مرور همه ی این ها یعنی اینکه ما در مواجهه با انگلیس کم تجربه نیستیم و بهار و زمستان ها دیده ایم و جایز نیست از این سوراخ بار دیگر گزیده شویم. اظهار نظر نخست وزیر بریتانیا را باید در سطح خودش پاسخ داد و سیل اظهار نظرهای افراد مسئول و غیر مسئول شکل دیگری از آن خط خطی های روی دیوار است. قرار نیست دست به گردن همدیگر بندازیم و رابطه ای نزدیک و دوستانه از جنس ایده آل های سرایندگان جهان عاری از جنگ داشته باشیم. ما دائما می جنگیم که به یک صلح نسبی برسیم. ایران و انگلیس در پاکستان، افغانستان و عراق ...حوزه های مخاطره برانگیز مشترکی دارند که باید با علم سیاست و حواس جمع، منافع این حوزه های مشترک را مدیریت کرد.
این ها همه غیر از منافع اقتصادی است که دو کشور می توانند در شرایط بهبود رابطه، نصیب هم کنند. درست است بریتانیا که روزگاری قدرت اول عالم بود این روزها شاید در حسرت آن روزها و برای رخ نمایی، گاها مواضع پریشان می گیرد اما «ترزا می» و اطرافیانش به خوبی می دانند نفع اقتصادی بر هر ایدئولوژی اولویت دارد به خصوص پس از خروج از اتحادیه اروپا. از این طرف ایران هم با برجام به چیزهایی که می خواست نرسیده و قفل های باز نشده ی زیادی دارد. نفع حداکثری در حضور در بازی و معادله برد - برد است. کنار کشیدن و میدان خالی کردن برای اعراب، فقط نوعی گل به خودی است. در این مورد دامن زدن به شرایط مغشوش، غیرعقلانی ترین شکل سیاست ورزی است؛ آن هم با حریف زبردستی چون بریتانیا.
شکست برابر تراکتورسازی روز تلخی را برای منصوریان رقم زد، تلخ از آن جهت که این اولین بار در فصل جاری بود که هواداران استقلال معترض شدند. آن هم نسبت به کسی که محبوبیتش تا همین شش ماه پیش در میان آبی ها با فرهاد مجیدی برابری می کرد. آن ها مظلومی که هفته ها در صدر بود را پس زدند و منصوریان را برای مطلوبیت بیشتر خواستند، اما نشد! منصوریان چرا به این زودی دچار چالش شد؟
علی منصور مثل تمام هم نسلانش نه به واسطه تبحر در مربی گری بلکه به خاطر نام و اعتباری که از دوران بازیگری به یادگار گذاشته، وارد جرگه ی مربیان شد. او و خیلی های دیگر فقط به واسطه ی این که سالها ملی پوش بوده اند و روزگاری بازی می کرده اند، گمان می کنند مربیان خوبی هم خواهند شد. در صورتی که روزگار پس از بازیگری لزوما فقط به مربی گری منتج نمی شود (همه ی بازنشسته ها مربی خوبی نخواهند شد، شاید اصلا ذات آن ها با مربی گری جور نیاید. قطعا کسانی مدیران بهتری و دیگرانی استعدادیاب های قدرتری خواهند بود). با نگاهی به کشورهای صاحب نام در فوتبال این مساله را بهتر متوجه می شویم، نمونه ی مشهورش گری لینکر که صرفا یک تحلیلگر ورزشی است. به هر حال فوتبال شاخه های گوناگون و متفاوتی دارد و فقط نیمکت مربیان نیست که می تواند از تجارب یک فوتبالیست بازنشسته بهره ببرد.
اشتباه بازنشسته های فوتبال ایرانی اما در فضایی رخ می دهد که هیچ گونه تعریفی برای حفظ سرمایه هایش ندارد. یعنی اگر ستاره ی دیروز از ارتباطاتش استفاده نکند، پس از مدتی فراموش می شود و با رستوران های زنجیره ای اش باید روزگار بگذراند و خب این با طبعی که به شهرت عادت کرده، سازگار نیست. سیستمی که برای آدم هایش برنامه ای ندارد و آن ها را رها می کند، طبیعتا آنها را در مسیری هدایت می کند که راه کامیابی را در ارتباط و شهرت می بینند و هر آن از تخصص گرایی دور می شوند. چنین شرایطی آدم هایش هم مثل خودش الکن و ناقص اند و در نهایت قربانی جاه طلبی شان میشوند.
ملی پوشان سابق شاید در سال های اول فعالیت به عنوان سرمربی به واسه تجاربی که دارند تا حدی موفق نشان بدهند به خصوص در تیم هایی در رده های پایین تر، اما از جایی به بعد و در تیم هایی بزرگتر بعضا ناکام می مانند و سواد مربیگری شان ته می کشد و کمتر کسانی یافت می شوند که سوادشان را به روز نمایند پس چون اشتهای زیادی دارند، مجبورند با همان ارتباطاتی که آن ها را به صدر رسانده، در صدر بمانند.
سوء تفاهم سرخ آبی نشود؛ منصوریان صرفا یک مثال است. این حال و روز فوتبالی است که شایستگی و تخصص با آن قهر کرده است. القاب از نان شب واجب تر است؛ کمی جذابیت بصری و کاراکتر سازی هم نمک کار است. یکی با یک جام گواردیولا می شود، دیگری ژست زیدانی می گیرد...اما بازیکنان همین زیدان ها و گواردیولاها هنوز توپ را هوا می کنند، شاید شلوغی محوطه جریمه گلی بسازد. این است حکایت سیستم معیوب، آدم های ناچار و فوتبال مریض!
وزیر ارتباطات در سخنانی عجیب، وجود هر رقیب احتمالی برای روحانی در انتخابات آینده را اقدامی تخریبی قلمداد کرد. حرف هایی که جنجال زیادی حداقل در رسانه های اصولگرا به پا کرد. با هر سنجه ای کاستی های اقتصادی این روزهای دولت را شاید بشود تحمل کرد اما شنیدن حرف هایی که اساس یک دولت انتخابی را زیر سئوال می برد دشوار است.
واعظی، فرایندی را نفی می کند که دولت فعلی از دل همان زاده شده است. به نوعی در لایه های زیرین چنین حرفی هایی، شکلی از خودزنی برای دولت روحانی و اعتدالیون و اصلاح طلبان وجود دارد. انتخابات ۹۲ هم با رقابت و حق انتخاب شکل گرفت و اصلا مبنای قرار گرفتن شخص روحانی در صدر سکان دولت، به میزان آرایی است که در یک فرایند مردمسالارانه و رقابتی اخذ شده است. اگر قرار بر مخرب فرض کردن هرگونه حقِ رقابت در یک بستر دموکراتیک شویم، «دولت دموکراتیک» به مفهوم مدرن آن معنا و مفهومی ندارد.
تضعیف جایگاه دولت در این جنس حرف ها و سخنان فقط زیر سئوال بردن روند دموکراسی و انتخابات نیست، در سطحی دیگر وقتی مشروعیت رقابت را زیر سئوال می بریم به نوعی دسته گرایی گرایش نشان می دهیم و امر سیاسی را به دو قطب «با ما» و «بر ما» تقسیم کرده ایم. این دسته بندی ها میل به مطلوبیت گرایی یک دولت شایسته را تحت الشعاع قرار می دهد، چون آن وقت نه صرفا شایستگی بلکه «با ما» بودن در اولویت عزل و نصب افراد قرار می گیرد و بدترین پیامد چنین تفکری که در حرف های واعظی متبلور شده، کوچک کردن دولت و تک صدایی به معنای سیاسی است. دولتی که واعظی مدنظر دارد دولت طرفداران کارزارهای هیجانی است، نه دولت تمام مردم ایران؛ در صورتی که حداقل از لحاظ تئوری، روحانی رئیس جمهور طرفداران جلیلی و قالیباف هم هست.
یادمان نرود که «جامعه سیاسیِ مردم به علت تبعیت از قانونی مشترک (دولت) به یک عده همقطاران مدنی تبدیل می شوند» - سیسرون. این همان تفاوت ظریف میان یک جمعیت بی شکل و هویت و پراکنده با یک «جامعه مدنی سازمان یافته» است.
اولین بار که نام اصغر فرهادی جهانی شد و سینمای ایران مدل دیگری از افتخار آفرینی جهانی را با نام وی تجربه کرد (تنها افتخار جهانی سینمای ما قبل از فرهادی، جایزه کن کیارستمی بود)، هجمه های زیادی سمت فرهادی روانه شد که این توجه جهانی صرفا محض یارگیری قدرت های استکباری مثل آمریکا و انگلیس است که به فرهادی جایزه می دهند تا جریان اپوزیسیون را در ایران تقویت کنند و به عبارت بهتر جریان ارزشی هنری را تضعیف. فضای آن روزها البته صحه ی چنین استدلالی را تقویت می کرد. روزهای خوبی نبود و در آن دوران تحمل خبرهای خوش را هم نداشتیم و یا شاید ناباور بودیم که می شود خبر «خوش» هم باشد.
بعدتر که موفقیت های فرهادی ادامه پیدا کرد، همان هایی که در صدر هجمه کنندگان به فرهادی ایستاده بودند، متوجه شدند که شاید علاقه جشنواره های جهانی به سینمای فرهادی صرفا به خاطر آن چه سیاه نمایی سینمای او می نامند نیست و احتمالا قوت زبان و بیان سینمایی اش هم دخیل است پس نمیشود بدون موضع ماند. پس همان ها مطابق قاعده حسودها، پس از انکار اولیه به دنبال سهم خواهی از موفقیت دیگری بودند و این بار خودشان را هم شریک کردند. یکی از همان ها گفته بود: ما لابی کردیم که فرهادی اسکار برد! فرهادی اما در تمام این احوالات راه خودش را رفت و کمتر موضع گرفت و مصاحبه کرد؛ و سفر و مشاهده و ثبت تصویر همه ی سینمایش شد (شبیه به همان دنیای بی بدیل کیارستمی درژانری دیگر).
روزگار گذشت و فرهادی را هنوز می خواهند و حالا که او و ایران نام ثابت اسکارو گلدن گلوب شده اند، باورهمگانی، تثبیت جایگاه یک شکل از سینمای ایران است که خوش نامی هم می آورد. این بار هجمه کنندگان اگر بخواهند مطابق همان قاعده رفتار کنند نوبت فحاشی است!
اما اصغر آقای فرهادی شما سینماگر بمان و قدم به دنیای سیاسی ها نگذار! نه ما و نه شما را به سیاست کاری نیست. مثل کیارستمی که هیچ وقت دنبال «زدن» شخصی و جناحی نبود و فقط هنر می دانست و نگاتیو، شما هم سینماگر و مولف باش و بس. سهراب گمانم گفته بود که «کاش جای مردان سیاست درخت بکارند».
زادروز «احمد شاملو»؛ نامی بزرگتر از یک شاعرِصرف. محل بحث و جدل های روشنفکرانه و حتی عوامانه و عاشقانه. شاعری که شعرش کَپشِن یک جوان ۱۵ ساله می شود، در عین حال همان شعرش ارجاع یک نویسنده بزرگ. سمپات ترین شاعر تمام این دهه ها. کنارش قرار گرفتن تشخص می آورد و اصلا نشانی از یک سبک زندگی است و تکفیرش هم سبک زندگی دیگری است. وجوه گوناگون شاملو او را پر مصرف و نام آشنا کرده، حتی بر خلاف میل فضای رسمی.
«احمد شاملو» در فرهنگ ایران به بالاترین سطح یک کاراکتر هنری رسیده است. آدم ها و دسته های مختلف نسبت به او واکنش دارند و باید موضع بگیرند. اتفاق ویژه ای است که او این همه زنده و جاری است، بیش از همه هم نسلانش؛ با ترجمه شازده کوچولو و طنازی هایش، با اشعار اعتراضی و اجتماعی اش و حتی شبانه هایش به آیدا که کافه های بسیاری را خراب خودش کرده و «کتاب هفته» هایش. شاملو نفس می کشد و بین ماست، او مثل رودخانه ای است که نیما شرحش را پیشتر داده بود؛ «من به رودخانه شبیه هستم از هر کجای آن لازم باشد می توان آب برداشت» اما خب آب سر چشمه گواراتر است دائما.
نظر کاربران
اتفاقا مدیری با مسخره کردن حق طلاق به صدا و سیما خوش خدمتی کرد. کلا خط قرمزی برای تجاوز به حقوق بعضی از اقشار وجود نداره و امثال مدیری به راحتی از این مساله سوء استفاده میکنن
پاسخ ها
... کیه ندونه طنز چیه یا کیه که ندونه تو خارج از کشور خیلی بیشتر و راحت تر حرف میزنن.
تو این مملکت فقط دیوار زنها کوتاهه و هر کی از جاش بلند میشه بهشون توهین میکنه . چون مطمئنه مشکلی نخواهد داشت . تو همه سریالهای مدیری توهین و تحقیر زنان و تیپ های احمق یا وراج یا جیغ جیغو از زنها وجود داشت .بار اولش نیست بر ضد زنان موضع می گیره و بار آخرش هم نخواهد بود.
همچین میگه حق طلاق برای چی؟ انگار تو این مملکت زندگی نمی کنه و نمیدونه چه مشکلاتی میتونه واسه یه زن متاهل میتونه پیش بیاد
خوب بود این هفته
در مورد منصوریان عالی بود .
این واژه جعلی پان تر.... رو خود پان فارسها ابداع کردن
جناب آقای عبدلی عزیز نگارنده خوب مجله
با عرض سلام
بنده یک آذری هستم و به آذری بودنم افتخار میکنم زیرا در تمامی سرتاسر دنیا حتی یک نفر تنها آذری باشد به آذری بودنش افتخار می کند چون تمامی آذری و ترک ها رگ غیرت و تعصبشان همانند تمامی اقوام ایرانی بر روی نژاد و زبانشان است . ما آذری ها کم بی مهری و کم لطفی از مسئولان ندیده ایم نمونه اش در رسانه ملی و سینما است که شخصیتی که در پایین ترین سطح زندگی است و یا به شغل محترم نانوایی و سرایداری مشغول است به زبان زیبای آذری صحبت میکند چرا باید اینگونه باشد مگر ما در ترک ها و آذری ها کم فرد موفق داریم که اینگونه آذری ها را به نمایش میگذارید . اگر بخواهیم همانند هر جای دنیا اعتراضی کنیم باید به ما حق دهید.
سخن بسیار است و مجال اندک
به امید روزی که در ایران و حتی در تمام دنیا به تمامی نژاد ها احترام بگذارند.
پاسخ ها
یعنی فارس ها شغل سطح پایین نشون نمیدادن؟.هم وطن خواهشا.گرامی دیدتو باز کن
فقط شغلهای با تحصیلات پایین لهجه شان باقی میمونه، حالا هر لهجه ای که باشه. ترکی هم همین طوره. شما روش حسّاس شده اید. شمالی و اصفهانی و یزدی و خوزستانی و مشهدی هم همینه.
بدون نام عزیز
دید بنده از صیادی که در شمال کشور ماهی شمال میگیرد تا صیادی که در حنوب ماهی جنوب میگیرد باز است .اگر فارس ها رو به نسبت جمعیتشون شغل سطح پایین نشان بدهند بنده لام تا کام حرفی نمیزنم .آن چند تایی هم که سطح پایین نشانشان می دهنداگر ندهند که آجر روی آجر بند نمیشود
این واژه جعلی پان تر.... رو خود پان فارسها ابداع کردن
پاسخ ها
من هم نظردوست محترمم راتاییدمیکنم.ماترکهاهزارسال خوارزمشاهیان تاقاجاربراین مملکت حکومت کردیم هیچ وقت نخواستیم جلوی پیشرفت زبان فارسی رابگیریم .اتفاقاتمام شاعران فارس زبان درحکومت هزارساله ترکانرشدونمو یافتن ولی متاسفانه عده ای پانفارس بازبان مامشکل دارند.ازهرحیث به ترکهاظلم شده ازاقتصادی وفرهنگی بگیرالا ماشاالله.به والله میتونم قسم بخورم ایران هیچ زمان مثل دوران مشروطه زمان قاجاربه خودآزادی ندیده.ولی پانفارسهاهمیشه ازقاجارهابد یادمیکنن...متاسفانه بیشترمهاجرت درایران ازآزربایجان صورت گرفته..چرا؟؟؟؟
آقای عبدلی قضیه آقای مدیری به این سادگی ها که شما فکر می کنید نیست شوخی و یا حتی نقد درباره هر قشر و گروهی در جوامع با تبعیض های بسیار کم اتفاقا به رشد اون جامعه کمک میکنه و نه در ایران که از قومیت های مختلف گرفته تا جنسیت مورد بحث واشکال هست در این جا هر شوخی و نقدی همانند یک بمب ساعتی عمل میکند و تاثیرش خواهی نخواهی روی آن گروه شدید است شما یک لحظه به تمام این اعتراضات قومیتی در طی سالها نگاه کنید همه به دلیل دست کم گرفته شدن اعتراض کردند حرف حساب آنها این بود که وقتی هیچ تصویری از شادی ها از موفقیت ها از تقدیرها و از شکل زندگی و فرهنگ ما در نگاه رسمی نیست این شوخی کردن ها دیگر اضافه کاریست آقای مدیری به عنوان یک چهره تاثیر گذار و به واقع سلبریتی در ایران بارها خط وربط خود را از مردم به نگاه رسمی و بالعکس تغییر داده گاهی شب های برره میسازه که نوع نگاه آن به اجتماعی که ساختیم انقدر تلخ و تند بود که مسئولین طاقت نیاوردند و جمعش کردند و گاهی درباره کانال های ماهواره ای میسازد که همان نگاه رسمی درباره ماهواره است یعنی یک مشت شبکه بی اهمیت دوزاری که میخوان خودشون رو مهم جلوه بدن اما این یکی دیگه واقعا عجیب بود. به شکل خزنده در تمامی اثار اقای مدیری ضد زن بودن موج میزنه .... دلیلی نداره که اون خانم از پس شوخی های اقای مدیری بربیاد ؟چرا این شوخی ها نصیب یکی از مهمانانش که عموما از بازیگرهای بسیار معمولی تلویزیون هست نمیشه ؟تازه هدیه ای هم دریافت می کنه .
این شماره عالی بودباتشکرازآقای عبدلی
با سلام
برام خیلی جالبه که خط مشیتون تغییر کرده حرفاتون تغییر کرده به خصوص نسبت به دولت روی کار. من نمیخوام از دولت حمایت کنم چون خودمم تو خیلی مسائل به عملکرد دولت معترضم فقط خواستم اینو بگم که چرا بیشتر جامعه ما همیشه سوار بر یک موج میشیم تا قبل از تمدید تحریم ها خیلی ها با روحانی و دولتش همراه بودن اما حالا براش میزنن یکی از اون ها هم شما هستی اقای عبدلی. نمیگم کار غلطیه ولی میگم چرا الان چرا قبلش که این دولت مشکل داشت حرف نمیزدید یا به قول وزیر بهداشت چرا از زدولت قبل شکایتی نمیشد ( در زمان خودش). بیاید سوار موج ها نشیم بیاید خودمون تجزیه تحلیل کنیم و در زمان مناسب حرفمون رو بزنیم.
چقد تو بشر بدبین و مغرضی؟برنامه مدیری خیلی خوب بود نمیبینی چقد طلاق زیاد شده.علتشم اخر برنامه پرتوقعی دونسته شد.به هرحال عالی بود هرچند تو تخریبش کنی.
پاسخ ها
مدیری اگه در رقابت عادلانه ای بود تا به حال بازنشسته شده بود .مسایل مربوط به زنان هم ربطی به لودگان نداره.
الان دقیقا از مهران مدیری تعزیف کردی یا توهین؟چرا میپیچونی حرفتو.
مدیری فعال فرهنگی و چهره هنری و مجری است نه یک تئوریسین اجتماعی. حل و بسط و طرح موضوعات این چنینی در ید قدرت تئورسین ها و سیاستگذاران اجتماعی است. حالا گاها برخی سلبریتی ها.....
این بخشی بود از نوشته های عبدلی.مگه مجبوری اخه مرد حسابی؟بهتر نیست بجای کلمات خارجی و گنده حرف درست بزنی که به دل بشینه؟
پاسخ ها
در قرن 21 فعال فرهنگی اینقدر زن ستیز میشه؟! اینقدر عقب؟ فعال فرهنگی نمی فهمه روی عده زیادی از عوام تاثیر می گذاره؟! فعالین مدنی با زجر و عذاب ذره ذره جلو میرن که امثال مدیری زحماتشون رو با دو تا لیچار از بین ببرند!
راجع به ترزا می زیاده گوی هفته,واقعا هم خیلی توهین میکنن,و این بخاطر اینه که ما خیلی جلوشون کوتاه اومدیم.
مثلا همین تحریما,اونا اخرش ما هرکاری بکنیم تحریممون میکنن چون ذاتشون اینه پس چرا خودمون پیشرفت نکنیم بجای کوتاه اومدن؟!
من نمیگم فیلم فرهادی شونه تخم مرغی و...ایناس.ولی موفقیت فرهادی بخاطر هم سلیقه بودن با این جشنواره هاست.الکی نپیچون.
حیف ابدویک روز که بجای فروشنده نماینده ایران نشد.
من هرکیو دیدم حق طلاق با خانومه بوده سریع طلاق گرفتن. چون احساسی رفتار میشه.و زنها روحشون لطیفه و زود ناراحت میشن.البته اینم بگم که باید یه قانونی بزارن ک در مواقع خاصی حق طللق با خانوم باشه که مشکلی پیش نیاد.
پاسخ ها
زنهایی که از بچگی لوس و ننر بار می آیند و یک زندگی محدود و بسته دارند لابد چنین اند. من و امثال من زنهای عاقل و بالغی هستیم و حقوق برابر انسانی می خواهیم.
زنهای احساساتی مدنظر شما هم می تونن به شیوه مادربزرگها با تمام مصایب شوهرشان بسازند و بسوزند
...
ببین دولت دیگه چه کرده که ایمان عبدلییییی !!!ازش نقد میکنه.
بهترین قسمت هفت چهره شاملو بود ..یه شاعر تکرار نشدنی...اما فکر نمیکنید بخاطر علاقه شخصیتون کار مهران مدیری رو توجیه میکنید...من سالهاست از طرفدارای ایشون هستم اما به نظرم کارش جالب نبود..کلا تازگیها خیلی مغرور شده...اگر علیخانی یا فرزاد حسنی این شوخی کرده بودن شما حسابی از خجالتشون درمیومدید(البته نمیگم اونا از این دست شوخی ها نمیکنن)
میدونید که یادگیری انواع و اقسام داره که یکیش یادگیری مشاهده ایست که اتفاقا از همه انواعش تاثیگذارتر و قویتره...
من از طنز مدیری همیشه رضایت داشتم و دارم ولی در این مورد بخصوص دقیقا یادگیری مشاهده ای اتفاق افتاد و شاید تاثیری که خود مدیری و برنامش و نوع گفتگوش با اون زوج روی اقشار مختلف مردم با هر سبک فکریی گذاشت ده ها مدل تحلیل و فرهنگ سازی تو بخشهای مختلف جامعه نگذاشته و نمیگذاره...
باید بپذیریم که مدیری و برنامه هاش میتونن نگرش آدماهارو عوض کنند...
وقتی یه عده جمع شدن به پاسارگاد اون موقع چرا به اون عده پان فارس نگفتید؟
پاسخ ها
عزیزم اون پان فارس نبوده چون کوروش مال همه مردم ایران هست ترک و کرد و عرب و فارس و بلوچ هم نداره
کوروش متعلق به تمام اقوام ایران است فارس و لر و ترک ندارد. مغلطه نکنید
کوروش متعلق به تمام اقوام ایران است فارس لر و ترک ندارد. مغلطه نکنید
سلام پانترک
با شماها نباید بحث کرد نفهمین واقعا.
چقدر قتل و جنايترخ ميده به خاطر اينكه خانم حق طلاق نداره و بايد اجبارا به يه زندگي ادامه بده در حالي كه علاقه اي به همسر نداره؟ بعد حضرت اقا مي فرمايند حق طلاق براي چي؟ البته خانمها هم كم مقصر نيستند چون هم حق طلاق ميخوان هم مهريه ي سنگين. كلا همه مونو انداختند به جون هم و سرمون رو بند كردند به مسايل بيخودي
شاملو قله شعر معاصر ایران است، به جرات می توانم بگویم که هیچ شاعر معاصری را ندیده ام که به قدرت و توان او شعر بگوید و این همه احساس در شعر او باشد
مدیری نباید در مسائل زنان جامعه دخالت کنه
فیلم های فرهادی خوبن ولی اینک اونا هرچی ک باهاش موافق باشن جایزه میدن و در اینک دادن این جایزها رو ی سیاست خاصی هیچ شکی نیس مخصوصا اگ ب ایرانی ها باشه
دم اصغر جان فرهادی حسابی گرم
آقای عبدلی شما طوری مقاله می نویسید که انگار شما عقل کلید و مخاطبین شما بی سواد ؛ اینجا یک رسانه فرهنگی هستش و شما هیچ فرقی با مخاطبین آن ندارد ؛ در سبک نویسندگی تون تجدید نظر بکنید و کمی صمیمیت در قلم تون بیارید و به مخاطب از بالا نگاه نکنید
باباااااا جم کن خودتو وجدانن
چی مینویسی خداوکیلی؟؟؟
میخای بگی خیلی بارته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اه چییییییک
آقای عبدلی لازم نیست در هر زمینه ای اظهار نظر کنید. ما ازت راضی ایم
اتفاقا خوبه که در هر زمینه اظهار نظر می کنید معمولا (نه همیشه )ادمهای مسولیت پذیر اینجورری اند .
14:53
اين خنده دارترين حرفي بود كه امروز شنيدم:)))))
@مينا
يا مذكري و الكي اين اسم رو انتخاب كردي يا به عقل و شعور خودت شك داري كه در اين صورت كسي جلوت رو نگرفته ميتوني تمام اختيار زندگيت رو بدي دست يكي ديگه و البته حق نداري واسه بقيه نظريه صادر كني بخصوص به خاطر اينكه خودتم خودت رو قبول نداري:)))
مطمینا اون خدایی که مارو افریده دلیلی داشته که حق طلاع رو بر عهده مرد گذاشته...شاید ما هنوز دلیلشو نمیدونیم...
در مورد مدیری خیلی شلوغش کردین.توهم توطیه ینی این.
دوستان در حقوق شرایط معقولی هم هست که زن میتونه حق طلاق داشته باشه. تاحالا نگاهی بهشون کردین؟ یا فقط دنیال جنجال هستید حتما بخونیدشون حتی برای اخلاق بد شوهر و خیلی چیزای دیگه حق طلاق با زنه.
اینکه درحالت عادی برای مرده بخاطر اینه که احساسی رفتار نشه اگه نه اگه مشکلی باشه حق با زنه.
امیدوارم کمکی کرده باشم.
طفلك جناب عبدلي! مديري هفته ي بعد هم يكي از چهره هات و اين بار به خاطر انتقادي كه به دولت و ظريف كرده و عبدلي بايد ازش شديدا انتقاد كنه برخلاف اين هفته كه يه جورايي ميخواست بگه جدي نگيرينش
انتقادش به ظریف فوق العاده بود.عااالی.دمش گرم.
مقدار مطالبتون خیلی زیاده.اگر مختصر و مفید تر باشه بهتره.
ایران و تاریخ جعلی اونو یهود ساخته و پرداخته .توهم بسه. از قبر کوروش استخوان دو تا زن کشف شده.نام ایران فقط 70 ساله که رضا شاه رسمی کرده.
پاسخ ها
یکی بیاد جواب اینو. بده چیزی میزنی؟ تو روانی هستی سخته ولی قبول کن