«گوستاو فلوبر» و آثارش را بیشتر بشناسید
«گوستاو فلوبر» خود نیز همچون «فردریک مورو» در جوانی راهی پاریس میشود تا در رشته حقوق ادامه تحصیل بدهد و پس از چندی حقوق را نیمه رها میکند تا به نویسندگی بپردازد. «فلوبر» در انقلاب سال ۱۸۴۸ فرانسه بیست و هفت ساله بوده و توانسته خوب اتفاقات و پیشامدهای آن موقع را مشاهده و تجزیه و تحلیل کند.
«تربیت احساسات» داستان زندگی «فردریك مورو» جوان احساساتی است كه به طور اتفاقی با خانواده آقای «ژاك آرنو» آشنا می شود و دل به خانم «آرنو» می بندد. «فردریك» كه در ابتدای رمان جوانی مصمم، با اراده و با آرزوهای بزرگ تصویر شده، كم كم از خواسته هایش دست می كشد و در كش وقوس ماجراهایی كه با خانم «آرنو» دارد، همه آنها را فراموش می كند. در نهایت، «فردریك» كه پیش از این به تحصیلات دانشگاهی اش در رشته حقوق و همچنین نویسندگی علاقه زیادی داشته و حتی همیشه می خواسته وزیر بشود، به هیچ كدام از آرزوها و خواسته های گذشته اش نمی رسد و زندگی اش به كلی در راه احساساتش فنا می شود.
«گوستاو فلوبر» خود نیز همچون «فردریك مورو» در جوانی راهی پاریس می شود تا در رشته حقوق ادامه تحصیل بدهد و پس از چندی حقوق را نیمه رها می كند تا به نویسندگی بپردازد. «فلوبر» در انقلاب سال ۱۸۴۸ فرانسه بیست و هفت ساله بوده و توانسته خوب اتفاقات و پیشامد های آن موقع را مشاهده و تجزیه و تحلیل كند. «فلوبر» همچنین در زندگی سه معشوقه داشته كه از نظر سنی از او بزرگتر بودند، همچون خانم «آرنو»، «رزانت» و خانم «دامبروز» معشوقه های «فردریك مورو» در «تربیت احساسات» كه هر سه از او بزرگترند. به عبارت دیگر، نسل و جامعه یی كه «گوستاو فلوبر» در «تربیت احساسات» از آنها حرف می زند، دقیقاً همان نسلی است كه «فلوبر» در آن بزرگ شده و به چشم خود آن را دیده و تجربه كرده است.
«تربیت احساسات» همچنین رمانی است كه «فلوبر» بیشتر از هر كتاب دیگری بر روی آن وقت گذاشته. نوشتن این كتاب هفت سال وقت برده، در حالی كه «فلوبر»، رمان بی نظیر و درخشان «مادام بواری» را تنها در پنج سال نوشت. «فلوبر» بی شك، پیش از هر كتاب و نوشته و عنوانی، به عنوان نویسنده «مادام بواری» شناخته می شود. «مادام بواری» بی تردید یكی از تاثیرگذار ترین رمان های تاریخ ادبیات است و «اما بواری» نیز یكی از مهم ترین شخصیت های داستانی ادبیات. «ماریو بارگاس یوسا» در «عیش مدام» غبا ترجمه «عبدالله كوثری»ف كه كتابی است درباره «فلوبر و مادام بواری»، درباره تاثیر بی اندازه «اما بواری» در زندگی اش می گوید: «شماری اندك از شخصیت های داستانی تاثیری چنان ژرف بر زندگی من نهاده اند كه بسیاری از آدم های واقعی كه می شناختم قادر به آن نبوده اند.» «یوسا» همچنین در این كتاب درباره عظمت «مادام بواری» می گوید: «اغلب درباره «مادام بواری» تكرار می كنند كه این رمان به یك ضربت خود را از رمانتیسم جدا كرد و آغازگر جنبش رئالیسم شد. اگر بگوییم این رمان به جای انكار رمانتیسم، آن را به كمال رساند، به حقیقت نزدیك تر است.»
«مادام بواری» را همان طور كه «یوسا» در «عیش مدام» اشاره كرده، «آغازگر جنبش رئالیسم» و حتی «نخستین رمان مدرن» می دانند، اما شاید عنوانی كه پیش از همه اینها لایق این رمان باشد، «كمال رمانتیسم در ادبیات» است. البته، «گوستاو فلوبر» بی تردید نویسنده یی بوده كه «نخستین رمان مدرن» را نوشته و صدالبته آغازگر «جنبش رئالیسم» است، اما آن چیزی كه در این مقاله نیز تلاش می شود تا به آن بپردازیم، این نكته است كه «فلوبر» این تلاش ها را در «تربیت احساسات» به ثمر نشانده است و نه در «مادام بواری». با این همه، چیزی از اهمیت «مادام بواری» كاسته نمی شود، چرا كه این كتاب مهم ترین و تاثیرگذار ترین اثر «گوستاو فلوبر» است، اما شاید بهترین آنها نباشد.
در میان دلایلی كه «مادام بواری» را «نخستین رمان مدرن» می خوانند، مهم ترین دلایل یكی این است كه موضوعی كه «فلوبر» برای «مادام بواری» انتخاب كرده، خارج از دایره موضوعات ادبیات رمانتیسم است. اینكه «فلوبر» در نهایت «ضدقهرمان» را وارد حیطه رمان كرده و در دنیایی كه دیگر مخصوص بورژواها نیست، به احساسات و مشكلات زن در حالی عصیانی پرداخته است. فرم روایتی «مادام بواری» نیز از دیگر مشخصه هایی است كه باعث شده این كتاب را «رمان مدرن» بخوانند. دخالت كمتر راوی یا آن طور كه «یوسا» در «عیش مدام» آن را «راوی نامرئی» می خواند، نیز از مهم ترین ویژگی های دیگر آن است.
«ماریو بارگاس یوسا» همچنین در نزدیكی «مادام بواری» به «ادبیات رمانتیسم» در «عیش مدام» می گوید: «برخی رمانتیك ها (مثل لامارتین و شاتوبریان) صورت ذهنی واقعیت را توصیف می كردند و برخی دیگر (مثل هوگو) توهم را به جای واقعیت می نشاندند. فلوبر این واقعیت مثله شده را گسترش داد و آن نیمه یی را كه تخیل رمانتیك ها از میان برداشته بود به آن افزود (البته بی آنكه مثل زولا، اویسمان و دوده در سال های بعد، توهم رمانتیك را سركوب كند). در این رمان اجزای سازنده عشق رمانتیك جملگی حضور دارند: فوران احساسات، تقدیر تراژیك، زبان شور و شوقی آتشین.
«گوستاو فلوبر» ید طولایی در نامه نگاری داشت و سهم بسیاری از آن با معروف ترین معشوقه اش «لوییز كوله» است كه یازده سال از او بزرگتر بوده. مكاتبات «فلوبر» كه بالغ بر چهارده جلد كتاب است، حاوی مهم ترین آرای ادبی و اجتماعی فلوبر است. «فلوبر» در یكی از همین نامه ها كه در حین نگارش «مادام بواری» به «لوییز كوله» نوشته، می نویسد غبه نقل از كتاب «عیش مدام»ف: «چیزی كه به نظر من زیباست، چیزی كه من دوست دارم بنویسم، كتابی است درباره هیچ، كتابی بی هیچ وابستگی به دنیای بیرون، كتابی كه به یمن نیروی درونی سبكش، قائم به ذات باشد، همچنان كه زمین خود را در خلاء فضا نگه می دارد و از هر پایه یی بی نیاز است، كتابی كه كم وبیش هیچ موضوعی ندارد، یا دست كم موضوع آن نادیدنی است، البته اگر چنین چیزی ممكن باشد.»
«فلوبر» هر چند هنگام نوشتن این نامه، سرگرم نگارش «مادام بواری» بوده است، اما به نظر می رسد كه در نهایت در «تربیت احساسات» است كه تا حدی به این خواسته خود دست می یابد و رمانی خلق می كند كه «كم و بیش موضوعی» ندارد، یا البته صحیح تر آن است كه بگوییم رمانی خلق كرده كه «موضوع آن نادیدنی» است. وگرنه در «مادام بواری» كه به قول «یوسا»، موضوع كتاب خیلی هم خوب واضح و آشكار است. اما فلوبر در «تربیت احساسات» موفق می شود تا در نهایت موضوعی را بهانه چیزی بكند كه در واقع می خواهد درباره آن حرف بزند. در «مادام بواری»، «اما بواری» شخصیت محوری داستان است و تفسیر ها و تاویل هایی كه از رمان می شود، مربوط به او می شود، اما در «تربیت احساسات» ماجرا اصلاً این طور نیست، چرا كه «فردریك مورو» هرقدر هم كه شخصیت محوری داستان باشد، به هیچ وجه آن جایگاهی را ندارد كه مثلاً «اما بواری» در رمان «مادام بواری» دارد.
اما منظور از «سبك فلوبر» چیست؟ در معنای وسیع و كلی، «سبك فلوبر» را می توان مجموعه اعتقادات، باورها و نوآوری های فلوبر در نویسندگی دانست. در همین رابطه مقاله یی در سال های 1920 در نشریه «نوول رïوو فرانسز» منتشر شد با عنوان «سبك فلوبر» كه بیشترین اشاره آن به «متافور» یا «كنایه و استعاراتی» است كه «فلوبر» در نوشته های خود به آن پرداخته است. این نوشته با عكس العمل «مارسل پروست» نویسنده شاهكار «در جست وجوی زمان از دست رفته» مواجه شد و به موجب آن «مارسل پروست» كه در سال 1920 نویسنده شناخته شده یی در فرانسه بود و كمتر مقاله یی می نوشت و در حال نوشتن «زمان بازیافته» بود، قلم به دست گرفت و مقاله یی به تاریخ اول ژانویه 1920 در همان نشریه منتشر كرد و به تفصیل درباره «سبك فلوبر» حرف زد. «مارسل پروست» این مقاله را درباره «تربیت احساسات» نوشت و منظور خود را از «سبك فلوبر» در این رمان بیان كرد. توضیح «پروست» درباره «تربیت احساسات» و «سبك فلوبر» شاید مهم ترین برهان برای مدرن بودن «فلوبر» باشد.
«پروست» در ابتدای این مقاله كه اتفاقاً از مهم ترین و به یادماندنی ترین مقالات این نویسنده وسواسی است، «فلوبر» را با «كانت» فیلسوف مقایسه می كند. «پروست» در ابتدای مقاله خود «فلوبر» را مردی می داند كه با سبك خود، نگاه ما را به اشیا ، همچون «كانت» در تئوری «شناخت» و «واقعیت دنیای بیرون» دگرگون و نو كرده است. «پروست» در این مقاله برداشت خود را از «سبك فلوبر» بیشتر از آنكه وامدار متافور فلوبری بداند، ریشه در استفاده زبانی فلوبر از ادبیات می داند و معتقد است كه «سبك فلوبر» واقعیت دنیای بیرون را نزد ما تغییر داده است. لذا «پروست» در همین رابطه با بررسی زمان و نوع فعل به كار رفته شده در «تربیت احساسات» در نهایت، خواننده را به سویی سوق می دهد كه فلوبر چگونه با به كارگیری زبانی از افعال در عبارات خود، توانسته دید ما را عوض كند و به گونه یی دیگر در «تربیت احساسات» برای اولین بار رمانی مدرن خلق كند.
در نهایت، آن چیزی كه به نظر می رسد، این است كه تمام ویژگی هایی كه با استمداد از آنها، «مادام بواری» را «رمانی مدرن» می خوانیم، یعنی كاربرد «ضد قهرمان»، فرم، تكنیك بی طرفی و از همه مهم تر «سبك فلوبر»، بیشتر از هر جایی در «تربیت احساسات» خود را نشان داده است. باری دیگر تاكید بر آن است كه هیچ كدام از دلایل فوق، چیزی از اهمیت «مادام بواری» نمی كاهد، چرا كه بی گمان «مادام بواری» از تاثیرگذار ترین رمان های تاریخ ادبیات جهان است. نوآوری های «فلوبر» در «مادام بواری»، پرداخت خوب «اما بواری» و همچنین كاربرد تكنیك های نو ساختاری و روایتی همه از ویژگی های خوب این كتاب است.
نظر کاربران
مادام بواری فلوبر از آناکارنینای تولستوی( با همه احترامی که برای ایشان قائلم) به مراتب قویتر و
سانتی مانتال تر است، مرسی و تشکر
بهات موافقم منم از آناکارنینا زیاد خوشم نیومد
زندگی حقیر من آنقدر ساده و آرام است که در آن جمله ها حادثه هایند . گوستاو فلوبر