پریناز ایزدیار؛ عشق، ازدواج و زمانه!
پریناز ایزدیار، دخترك مصمم، جسور و خوشچهره سريال زمانه اين روزها بيش از پيش در نظر مردم به چهرهاي شناختهشده تبديل شده است. با اين بازيگر جوان كه ميتواند آينده پرباري در اين عرصه پيشرو داشته باشد همكلام شديم تا او قصهاش را برايمان بگويد.
ميخواستند پزشك شوم
اصالت من برميگردد به شمال ايران (بابل). دوران بچگيام در ساري گذشته و چند سالي در بابل و بعد تهران. تمام دوران دبستانم را در ساري گذراندم، دوره راهنمايي را در تهران درس خواندم و دبيرستان را در بابل اما براي پيشدانشگاهي دوباره به تهران آمديم. در دبيرستان رشته تجربي ميخواندم اما بعد از چندوقت تغيير رشته دادم و براي پيشدانشگاهي رشته هنر را انتخاب و در كنكور هنر شركت كردم. خانواده من مهمترين معياري كه بیشتر از هر چيزي هميشه برايشان مهم بوده تحصيلات است. من تنها كسي هستم كه در كل خانوادهام در رشته هنر تحصيل كردهام؛ چه در خانواده پدري و چه در خانواده مادري. بيشتر افراد خانوادهام پزشك هستند. دوست داشتند كه من هم يا پزشك شوم يا مثل پدرم وكيل اما خب علاقه من به هنر باعث شد به اين سمت كشيده شوم. در دانشگاه هم رشته گرافيك را دنبال كردم.
خودم برای خودم کلاس بازیگری ميگذاشتم
داستان بازيگر شدن من خيلي جالب بود. من دوست داشتم سينما بخوانم اما با مخالفت شديد خانوادهام مواجه شدم. آنها به من گفتند حالا كه تغيير رشته ميدهي رشتهاي غير از بازيگري را انتخاب كن. من با اينكه در رشته سينما و بازيگري تئاتر قبول شدم مجبور شدم رشته گرافيك را دنبال كنم. البته خودم مطالعات سينمايي را ترك نكردم. يادم ميآيد حتي درس خلاقيت نمايشي را در كنكور درصد بالايي زده بودم. در دوران دانشگاه دوستانم ميدانستند علاقه من به بازيگري و سينماست. يك روز يكي از دوستان به من گفت پريناز تو كه آنقدر دوست داري فيلم بازي كني چرا نميروي تست بدهي. خب، آنموقع خانوادهام به من اجازه ثبتنام در كلاسهاي بازيگري را هم نميدادند. به پيشنهاد دوستم براي تست بازيگري سراغ آقاي احمد نجفي رفتم و براي بازي در فيلم «بازي خطرناك» به كارگرداني «حسن هدايت» تست دادم و انتخاب شدم. براي فيلمبرداري به آبادان رفتم. همهچيز خيلي خوب پيش رفت. هم من به آرزوهايم رسيده بودم و هم آقاي هدايت از بازي من راضي بود. البته آن فيلم بنا به دلايلي هيچ وقت اكران نشد. من در آن كار نقش مكمل زن را داشتم. خانم زيبا بروفه نقش اول بودند و من نقش دوم. بعد از آن من مدت يك سال و نيم كار نكردم چون احساس كردم خيلي در اين كار ناپخته هستم و نياز دارم. مطالعهام را بالا ببرم. خيلي كارها را كه اگر به كلاس بازيگري رفته بودم ياد ميگرفتم خودم ياد گرفتم. برای خودم كلاس برگزار ميكردم. با بچههاي بازيگري كه قبولشان داشتم قرار ميگذاشتم و تمرين بازيگري ميكردم. با يكسري از بازيگرها در پروژهاي كه در آبادان فيلمبرداري شد، آشنا شدم و آنها ميدانستند من چقدر به بازيگري علاقه دارم و مرا به دوستان ديگر بازيگرشان معرفي كردند. بعد از چندوقت آقاي عليرضا اميني با من تماس گرفت و پيشنهاد بازي در تلهفيلمي به اسم «همان روز» را به من داد بعد از بازي در آن تلهفيلم بود كه كمكم روي غلتك افتادم.
هميشه دستم در جيب خودم بوده
من در خانوادهاي بزرگ شدهام كه هميشه آن چيزي را كه دلم ميخواهد به دست ميآورم. ميتوان گفت سطح مالي ما متوسط رو به خوب بود، يعني هيچوقت نياز مالي را حس نكردم اما از وقتي كه شروع به كار كردم خودم حسابم را از خانواده جدا و سعي كردم دستم در جيب خودم باشد. نميگويم از پدر و مادرم كمك نميگيرم اما تلاشم اين است كه خودم كارهايم را پيش ببرم. از دوران بچگي به بازيگري علاقه داشتم. يادم ميآيد در دوران مدرسه هر نمايش و تئاتري كه برگزار ميشد من هميشه اولين نفر بودم كه براي بازي حاضر ميشدم. اما اصولا آدم وقتي در شرايطي بزرگ ميشود كه ميبيند همه افراد خانواده پزشك هستند حتي خواهر و برادرهايش هم در رشته پزشكي تحصيل كردهاند، فكر ميكند خودش هم حتما بايد در اين رشته تحصيل كند به همين دليل من هم تصميم گرفتم پزشك شوم و در دبيرستان رشته تجربي را انتخاب كردم اما بعد از مدتي متوجه شدم به شدت به هنر علاقه دارم بهخصوص به رشته نقاشي. براي خانوادهام پذيرفتن ادامه تحصيل من در رشته هنر خيلي سخت بود اما كمكم به علاقه من احترام گذاشتند و با من كنار آمدند.
داشتم زهرهترك ميشدم
باورتان نميشود وقتي براي اولينبار روبهروي دوربين قرار گرفتم چه حس وحشتناكي داشتم؛ حال بد همراه با استرس زياد. درست برعكس الان كه خيلي عاشقانه روبهروي دوربين قرار ميگيرم. البته آنموقع كسي متوجه اضطراب من نشد. چنان خودم را با اعتمادبهنفس نشان دادم كه هيچكس متوجه حال من نشد و هرطور بود سعي كردم اجازه ندهم ترس بر من غلبه كند.
مادرم درباره نقشهايم نظر ميدهد
بعد از چندوقت مادرم با علاقه من به بازيگري كنار آمد و به من گفت برو سراغ هركاري كه به آن علاقه داري. بقيه خانوادهام هم وقتي اولين كار من پخش شد برعكس تصورم از بازيام خوششان آمد. خب، مسيري بود كه خواه ناخواه انتخاب كرده بودم. خانوادهام كمكم با شرايط من كنار آمدند تا حدي كه همين الان مادرم همه كارهايم را دنبال ميكند و به عنوان يك بيننده راجع به بالا و پايين نقشم نظر ميدهم.
بازیگرانی که صورتشان را جراحی کردهاند همه شبیه هم هستند
بازيگراني كه جراحي زيبايي انجام دادند همه شبيه هم هستند. به نظر من طبيعي بودن صورت خيلي مهم است و علاقهاي به جراحيهاي زيبايي ندارم. شايد اگر سنم بالا برود اين كار را انجام دهم اما الان فكر ميكنم به اعضاي صورتم براي كار كردن نياز دارم و فكر ميكنم بازيگرهايي كه بوتاكس ميزنند ميميك صورتشان را به هم ميريزند و همه شبيه همديگر ميشوند بنابراين براي از دست ندادن نقشها هم كه شده جراحي زيبايي انجام نميدهم.
مدل بودن من شایعه است
قبل از اينكه بازيگري را شروع كنم همان موقع كه دانشجو بودم در يكسري از شوهاي اسلامي شركت كردم و به عنوان مدل پوششهاي اسلامي، مانتو و روسريهايي كه به صورت كاملا مجاز برگزار ميشد، انتخاب شدم. حتي يادم ميآيد وزير ارشاد هم از اين مراسم بازديد كردند. بحث مدل بودن من هم اين شوهاي اسلامي بود. در كل ما در ايران چيزي به اسم مدلينگ نداريم اينكه ميگويند پريناز ايزديار مدل بوده است شايعه است.
۸ ماه است ورزش نکردهام
قبل از اينكه بازيگر شوم ورزش را دوست داشتم. قبل از شروع فيلمبرداري سريال زمانه مرتب به باشگاه ميرفتم اما خب، پروژه زمانه ۸ماه است كه ادامه دارد و من وقت سرخاراندن هم ندارم اما مواقعي كه وقت پيدا ميكنم حتي در خانه با يكي، دو وسيله ورزشياي كه دارم تمرين ميكنم. رژيم غذايي ويژه و خاصي ندارم فقط سعي ميكنم شبها برنج نخورم يا خوردنيهاي مضر را حذف كنم.
نشد كه در رشته سینما تحصیل کنم
در دوراني كه كار بازيگري را شروع كردم چندبار تصميم گرفتم براي فوق ليسانس شركت كنم و رشته سينما را دنبال كنم اما آنقدر پشتسر هم درگير كار شدم كه اصلا نفهميدم چه شد و نتوانستم درسم را دنبال كنم. حتي قبل از فوت استاد سمندريان دوست داشتم در كلاسهاي ايشان ثبتنام كنم. اما واقعيت اين است كه وقتش را پيدا نكردم، بنابراين سعي ميكنم با مطالعه و فيلم ديدن نگذراندن دورهها را جبران كنم.
پيشنهاد سينمايي خوب نداشتم
واقعيت اين است كه پيشنهاد سينمايي خوب نداشتم. كاري نبوده كه فكر كنم از بازي كردن درآن لذت ميبرم و بنابراين آن پيشنهادات را رد كردم اما در تلويزيون پيشنهادات خوبي داشتم. فقط يك كار سينمايي خوب بازي كردم كه آقاي رهبر قنبري كارگرداني آن را به عهده داشت. سبك كارهاي ايشان خاص است و اكران عمومي ندارد و بيشتر براي جشنوارههاي خارجي ساخته ميشود. من عاشق نقشم بودم و برايم مهم نبود كه فيلم اكران نميشود و ديده نميشوم. قطعا وقتي در تلويزيون پيشنهادهاي خوب دارم پيگير آن ميشوم. چون چيزي كه برايم مهم است قصه و نقش است و مديوم تلويزيون و سينما برايم فرقي ندارد.
از بين نقشهايي كه بازي كردي كدام را بيشتر دوست داري؟
نقشي كه در تلهفيلم آقاي مسعود آبپرور بازي كردم را خيلي دوست داشتم. نقش يك دختر جنوب شهري مسئوليتپذير كه مسئوليت يك خانواده روي دوشش است اما به زندان ميافتد و در ۴۸ ساعتي كه مرخصي دارد ميخواهد برادرزادهاش را نجات دهد. پيچيدگيهاي آن نقش را خيلي دوست داشتم. نقش ارغوان در سريال زمانه را هم عاشقانه دوست دارم.
۵ كيلومتر تا بهشت سكوي پرتاب من بود
من در تلهفيلمهاي خوبي بازي كردم اما تلهفيلم هيچ وقت ديده نميشود. با كاري كه در سريال آقاي افخمي بازي كردم اتفاق ديده شدن برايم پيش آمد. ۵ كيلومتر تا بهشت سكوي پرتاب من بود. من عاشقانه از بازي در آن سريال لذت بردم. آنقدر ذوق داشتم كه در كار مناسبتي بازي ميكنم كه ساعتهاي طولاني كار خستهام نكرد. البته خودم فكر ميكنم در سريال زمانه به يك پختگي رسيدم كه در ۵ كيلومتر تا بهشت آن را نداشتم. اكنون اگر برگردم و قسمتهايي از سريال قبليام را ببينم اشكالات بازيام را متوجه ميشوم. كار كردن با كارگردانان بزرگي مثل آقاي افخمي و فتحي را دوست داشتم. آقاي فتحي شايد سختگيرتر از آقاي افخمي باشد اما خب، سختگيريهاي بجايي است. من خيلي از ايشان آموختم، در كل پختگياي كه در سريال زمانه به دست آوردم را مديون آقاي فتحي هستم.
بارها فقر را تجربه كردم
من از وقتي كه حساب و كتابم را از خانوادهام جدا كردم و سعي كردم روي پاي خودم بايستم بارها و بارها مزه فقر را چشيدهام چون ميخواستم مستقل باشم و از خانواده طلب پول نكنم، در صورتي كه اگر درخواست ميكردم حتما حمايتم ميكردند اما با بيپولي كنار آمدم. لحظاتي را داشتم كه حتي به يك رقم خيلي كم احتياج داشتم اما همه اين روزها گذراست. من فكر ميكنم بسياري از كساني كه در اين حرفه مشغول به كار هستند حتما شرايط نداري را تجربه كردهاند و بهنظرم اين شرايط آدم را ميسازد.
ولخرجي ميكنم، پول كم ميآورم
اولين دستمزد من سال ۸۴، ۵۰۰ هزار تومان بود. يادم ميآيد خيلي سريع همه درآمدم را خرج كردم. در كل آدم ولخرجي هستم چون خيلي زود هيجانزده ميشوم، بعد كه پول كم ميآورم با خودم ميگويم اي كاش ولخرج نبودم. تا يكي، دو سال پيش همه پولم را بابت لباس خريدن صرف ميكردم و وقتي پول بابت كارهاي واجبترم باقي نميماند لباسها را جلوي چشمم ميگذاشتم و ميگفتم حالا با شماها چه كنم (ميخندد).
قرار نبود نقشم يكدقيقهاي باشد
در فيلم در «امتداد شهر» «آقاي عطشاني» يك نقش يك دقيقهاي كوتاه داشتي. چطور شد اين نقش كوتاه را قبول كردي؟
در آن كار خيلي از بازيگرها تكسكانس بازي كردند و رفتند. اصلا هم ديده نشدند. البته قسمتهايي از سكانس نقش من حذف شد و از ابتدا قرار نبود نقشم تا اين حد كوتاه باشد. البته خيلي هم مهم نيست اين اشتباهاتي است كه خيلي از بازيگرها مرتكب شدهاند.
به نظرت اين نقشهاي كوتاه كجاي كارنامه بازيگر قرار دارد آيا بايد راجع به آن حرف زد يا آنها را پنهان كرد؟
من پنهانكاري نميكنم. بالاخره يك روزي اين كار را بازي كردهام. حتما آن زمان دوست داشتم كه آن نقش را بازي كنم اما الان اگر چنين كاري به من پيشنهاد داده شود آن را رد ميكنم.
بعيد ميدانم عاشق شوم
بعيد ميدانم در زندگي خودم در حدی که در سريال زمانه نشان داده میشود عاشق شوم اما فكر ميكنم شايد اگر در چنين شرايطي قرار بگيرم مثل ارغوان سريال فقط بتوانم اشك بريزم. به نظرم دخترهاي امروزي فقط ادعاي اين را دارند كه گريه نميكنند و آدمهاي خيلي محكمي هستند. مطمئن باشيد هركسي تا اين حد عاشق باشد و زندگياش را براي يك نفر گذاشته باشد، رفتن طرف مقابلش به جز دلتنگي باعث به هم ريختن كل زندگي شخصياش ميشود و قطعا همين عكسالعمل ارغوان را خواهد داشت؛ اشك ميريزد و حتي بيمار هم ميشود. من خودم فكر ميكنم اگر در زندگي شخصيام واقعا عاشق شوم همان واكنشي را نشان ميدهم كه ارغوان داشت.
نسبت به عشق گارد دارم
من به شدت آدم عاطفياي هستم ولي در زمينه عشق و عاشقي يك گارد عجيب دارم كه دست خودم نيست. به طور ناخودآگاه نسبت به مسائل احساسي عقبنشيني ميكنم. چون ميدانم آنقدر احساسي هستم كه اگر وارد ماجراهاي احساسي شوم شايد زندگيام به زندگي ارغوان تبديل شود.
عشق یعنی دیوانگی
به نظر من عشق واقعي نيست. من اعتقاد دارم دوست داشتن وجود دارد اما عشق همان ليلي و مجنون است. عشق يعني جنون، يعني ديوانگي. البته تجربه كردن آن اشكالي ندارد اما نميتوان با عشق زندگي ساخت. عشق زياد ميتواند زندگي را به هم بريزد.
اگر روزي عاشق شوي ميتواني مثل ارغوان قيد خانوادهات را بزني؟
نه به هيچ وجه. من حتي مثل ارغوان حاضر نيستم قيد كارم را بزنم چه برسد به ترك عزيزاني مثل خانوادهام.
دروغم لو رفت و خجالت كشيدم!
برايم پيش آمده كه به كسي دروغ بگویم. آن شخص متوجه دروغگويي من شده و حسابي خجالت كشيدهام. البته دروغ آنقدر بزرگ نبوده كه مثل داستان سريال زندگيام از هم بپاشد اما فكر ميكنم وقتي دروغ ميگويي، مجبور ميشوي پشت سر هم دروغت را ادامه بدهي. يعني يك دروغ ميتواند تو را مجبور كند صد دروغ ديگر بگويي، بنابراين بهتر است از ابتدا راستش را بگويي. اگر قرار است كسي تركت كند و كسي به خاطر راستگوييات تو را قضاوت كند به نفع توست كه قضاوت شوي. مهم اين است كه خودت ميداني صادق بودهاي.
نكته مهم
مردم من را در خیابان میبینند رویشان را بر میگردانند، میشنوم که زیر لب میگویند دختره بدون اجازه پدرش ازدواج کرده است...
براي آينده برنامهريزي نميكنم
من ۱۰ سال ديگر ۳۷ سال هستم. واقعا نميدانم آن موقع کجا هستم. زندگي آنقدر بالا و پايين دارد كه آدم از فرداي خودش هم خبر ندارد چه برسد به ۱۰ سال ديگر. من اصولا برنامهريزي نميكنم كه مثلا ۵ سال ديگر كجا باشم يا ۷ سال ديگر چطور چون اگر به هدفم نرسم نااميد ميشوم، بنابراين ترجيح ميدهم با زمان پيش بروم.
دوست دارم ازدواج كنم و بچهدار شوم
من ازدواج كردن را دوست دارم. به خصوص كه عاشق بچه هستم و عاشق تجربه كردن احساس مادري. اما فكر ميكنم ازدواج يك پختگي لازم دارد كه من هنوز به آن نرسيدهام. اين پختگي دوطرفه است. هم زن و هم مرد بايد به جايي رسيده باشند كه مسئوليت يك زندگي را دونفري به دوش بكشند. به نظرم اين اشتباه است كه فكر كني همه چيز به عهده مرد است. از آن مهمتر توانايي تربيت بچه است. با شرايط امروز دنيا تحويل دادن يك بچه خوب و سالمي كه خود بچه هم از به دنيا آمدنش راضي باشد و اين قضيه قديمي كه بچهها به پدر، مادرهايشان ميگويند چرا ما را به دنيا آوردهاي تكرار نشود يك لياقت ميخواهد كه آدمها بايد به آن برسند. من فكر ميكنم كه در مورد هنرمندان اگر ازدواجگريزي وجود دارد به خاطر مشغله كاري زياد آنهاست. من آنقدر كارم فشرده است كه فرصت ديدن خانوادهام را هم نميتوانم پيدا كنم. حالا فرض كنيد اگر ازدواج كرده بودم و بچه داشتم چطور بايد با شرايط كنار ميآمدم. من فكر ميكنم اين موضوع باعث دور شدن اهالي سينما از ازدواج شده است. فكر ميكنم اگر به جايي برسي كه بخواهي تشكيل خانواده بدهي بايد كارت را گزيدهتر انتخاب كني كه بتواني وقت بيشتري براي همسر و فرزندانت بگذاري.
نظر کاربران
چهره دوست داشتنی داره ، خیلی خوب بازی میکنه با تجربه کمش، ان شاا.... هر روز موفق تر بشه ....
پاسخ ها
اشتب منفی زدم
من درست منفی دادم
Kheyli bad bazi mikone!hesse filmokharab mikone!aslanam khosh chehre nis!!
Yani Khodesh jarahi zibaeei nakarde??!
به نظرم قشنگ بازي ميكنه اينده درخشاني داره
لباشو پروتز کرده!...
بینیش که از نیم رخ تو آفساید هستش!!!
گونه و لبشم که مثل همون اولین فیلمیه که شش سال پیش بازی کرده بود و جام جم پخشش کرد!!
نه تابلوئه که قیافش عملی نیست
خیلی هم خوشگل نیست می شه گفت قیافه بامزه ای داره و یه جورایی اگه هی برنزه نکنه جذابه
بازیشم خوبه. پول قیافشو نمیگیره داره پول بازیش و میگیره حسن فتحی به هر تازه به دوران رسیده ای اعتماد نمیکنه.
کی گفته خوشکل نیست؟ خیلی هم خوشکل و دوست داشتنیه. چرا حسودی می کنید؟ صورتش مشخصه که جراحی نکرده.
افتخار میکنم همشهری خانم ایزدیارم و به همین دلیل سریالشو پیگیری میکنم.
امیدوارم بیشتر ببینمشون.
به امید موفقیت تمام انسانهای دنیا.
این تیتر بهانه ای شد که یه موضوع که شاید با متن بالا بی ارتباط باشه ولی با سریال زمانه و بسیاری از سریالهای چند سال اخیر که یه موج بی صدا رو آغاز کردن و دارن به شکل افسار گسیخته ای اونو پیش میبرن رو مطرح کنم. در تمام سریالهای سالهای اخیر مردها به شکل عجیبی از رده سنی 18 سال تا 80 سال خیانتکار و هر کدام دارای چند زن و با هزار و یک فعل بد معرفی شده اند و در مقابل چهره زن در این سریالها معصوم و بی گناه نمایش داده شده است . حال یک سوال آیا گناه خیانت فقط مربوط به مرد میشود و هیچ زن خیانتکاری در جامعه وجود ندارد؟؟؟؟
من فكر مي كنم پروتز لب كرده
از جراحی خوشت نمیاد؟؟؟؟؟
ازدور دادمیزنه ژل تولبش تزریق کرده وصاف صاف تو چشم آدم زل مزنه میگه جراحی نکردم
امیدوارم همیشه همینطور ساده بمانند
سادگی را لطف هایی دیگر است از بس بازیگر رنگارنگ دیدیم که بازیگر ساده مثل هوای تازه می مونه.
پاسخ ها
اشتباه مثبت دادم
خوب بازی می کنه ولی انصافا خوش چهره نیست.
خیلی خوشگل و دوست داشتنیه امیدوارم موفق باشه
کاش لباشو پروتز نمیکرد ، قبلا خشگلتر بود
پاسخ ها
سلام میشه عکس قبل از پروتزشو نشون بدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قیافش خوبه خیلی خوب بازی میکنه
لب هاش رو پروتز کرده..بینیش رو هم عمل کرده که خراب شده ..بینیش رو بعد از 5 کیلومتر تا بهشت عمل کرد..اماتازگی خراب شده
اما جدا از این بازیش عالیه ..واقعا حس رو منتقل میکنه
بابا خيلى حسودين چرا كامنت هاتون اسم نداره ميترسيد كه بفهميم ي خانوم حسود هستين،،،هه هه هه واقعاً كه بالا بريد پايين بيايد ميگم حسوديد پس تيريپ شكايت ورندارين
خیلی بد بازی می کنی
پرینازجوون هم خیلی خوشگلی هم خوش اندام خیلی هم بازیگرخوبی هستی به نظرم لیاقت اینوداری که بهترین بازیگرزن سینمای ایران بشی عاشقتیم
منم خانوم ايزدياررو دوست دارم.مرسي از بابت مطالبطون.همشو خواندم.دوران گذشته ي ايزديار همان دورانيست كه الان من درونش هستم عاشق بازيگري و الانم در تئاتر ها شركت ميكنم نميدانم چرا بالا نمي آيم.
من کلا خیلی دوستش دارم ادم خوبی به نظر میرسه.اما این که میگه مدل نیست من عکساشم دارم
سلام.پریناز خانوم درست چند ساله که فقط خواب شمارو میبینم اززمانی که سریال زمانه شروع شد دیگه دیوانه تر شدم.امید وارم روزی برسه که شمارو از نزدیک ببینم یا یه روزی صداتونو بشنوم.من پیمانم یه سرباز که تو مینیسی در تهرانم والان بنابه مشکلاتی فراری ام.خیلی با محبتیننننننننننننننننننننننن.
مریم راست میگه مدلjpaبوده
پريناز خانوووووووووووم يكم بهتر بازي كن خانوووووووووووووووووووووووم
بازیش خوبه اما ازش خوشم نمیاد عکساش خیلی جلفه خودشم نه زشته نه خوشگل.در عوض بهار سریال زمانه خییییلی ناززززه
ميشه به پيمام هاي ما جواب بدهيد
پریناز خانم خیلی چهره جذاب و دوسداشتنی داره بازیشم عالیه به کوری چشم بعضیا تازشم صورتشم عمل نکرده مثل بعضیا در آخر بابلیه بچه محلمونه
پریناز خانم خیلی چهره جذاب و دوسداشتنی داره بازیشم عالیه به کوری چشم بعضیا تازشم صورتشم عمل نکرده مثل بعضیا در آخر بابلیه بچه محلمونه
خیلی جذاب وخوشگلی.افتخارمیکنم که ی روزی اهل بابل بودی ماهمسایت بودیماسمت امیرکبیر!موفق باشی دوست قدیمی
اتفاقامن ازوقتی که سریال زمانه رودیدم عاشقش شدم.خیلی هم خوشگله حسودااا.راستی لبت روکه پروتزکردی چرادروغ میگی؟!!!!
پریناز جون که از جراحی خوشت نمیاد پروتز کردن لب جراحی محسوب نمیشه؟!!
حلاجرا مي خاين خودتونو بكشين فقط بازيش خوبه لباشم قبلا بهتربود قيافشم كه عاديه
توجه:لطفا بخوان پریناز جون"" سلام پریناز جون خیلی دوست دارم ازطریق تلفن باهات صحبت بکنم خیلی خیلی دوستت دارم حتی از خودم بیشتر چی کار کنم شماره تو بهم بدی باهات تماس بگیرم لطفا خواهش می کنم بهم بگومن به ایمیلت بازم سر می زنم به شرطی که شماره تو بدی بابا من دخترم شمارتم به هیچ کس نمی دم قول می دم قول مردونه...خواهش می کنم خواهش بابا رحمت بیاد گناه دارم یه کم باانصاف باش...
سلام به بروبچه های شمال .دم بچه های ساری گرم.پرینازم خیلی دوست دارم اگه میشه یک ایمیل شخصی برای خودت درست کن وآدرس میل تو به اونهایی که میخوان بده.با تشکر پرینازم
من عاشق پرینازم.
خودش، اسمش، حرف زدناش، بازیگریش، همه چیش نازه.
افتخار مازندرانی خانم ایزدیار .آرزوی سلامتی و موفقیت در تمام مراحل زندگی