محمدعلی؛ اسطوره بوکس یا نمادِ درد انسانی
در کودکی، ناخواسته و نادانسته، سیاه پوستی از سرزمینی بسیار دور، محبوب من شد. آتش این مهر بیش از چهل سال مانده و به گمانم هرگز خاموش نخواهد داشت. ریشه این عشق در کجاست؟
مردم ما معمولا فوتبالیست ها را شاخص ورزش می دانند. پله، بکن بائر، مارادونا، رونالدینهو، زیدان، مسی و رونالدو... همگی ستارگانی هستند با زندگی های راحت که در دوره های ده ساله، جانشین هم می شوند. ولی، چرا در بوکس هیچ کس جایگزین محمدعلی نشد؟ مایک تایسون، در بیست سالگی (۱۹۸۶) یعنی چهار سال زودتر از محمدعلی، تمام عناوین بوکس را از آن خود کرد و متخصصین پیش بینی کردند که او افسانه محمدعلی را پایان خواهد داد.
چهار سال سلطانی بوکس جهان، در پانزده سالگی دوچرخه اش را دزدیدند و این بهانه ای شد برای جذب او به بوکس. در هجده سالگی (1960) قهرمان المپیک (آماتورها) شد. در 1964، با برد لیستون شد قهرمان سنگین وزن حرفه ای جهان تا 1966 عنوانش را حفظ کرد. در این سال به دلیل امتناع از خدمت سربازی تا 1970 ممنوع المسابقه شد.
در 1971 دوباره بازگشت و برای قهرمانی به دیدار جو فریزر رفت و در یک مبارزه پایاپای پازنده راندی که به مسابقه قرن معروف شد، (به اعتقاد طرفدارانش به طور ناعادلانه) بازنده اعلام شد. در 1974، این عنوان را در راند 8، از جوجر فورمن پس گرفت و تا 1978- که علی 36 ساله عنوان جهانیش را به لئون اسپینکز می دهد- آن را نه می دارد. شکست از اسپینکز را ظرف چند ماه جبران می کند وبه این ترتیب، در مجموع سه بار قهرمان بوکس سنگنی وزن جهان می شود.
در سال ۱۹۹۶، مشعل المپیک آتلانتا را با دست لرزان روشن می کند و قلب جهان را تسخیر کند قهرمان رویایی مبتلا به پارکینسون شده بود. او توسط برخی رسانه های ورزشی به عنوان قهرمان اول ورزش جهان در قرن بیستم شناخته شده است. اما او تنها به خاطر تکرار چهارده سال قهرمانی جهان در دنیای بوکس معروف نیست. ابداعات مهمی در بوکس دارد که عبارتند از: رجزخوانی، رقص پا و بدن، گمراه سازی و ترکیب هوش با بوکس.
رجزخوانی: دنیای ورزش قبل از او هرگز کسی را ندیده بود که مثل او با مهارت زبانی رقبایش را کلافه کند.
رقص پا و بدن: او با استراتژی جاخالی دادن، بوکس را با رقص ترکیب کرد، آن هم برای سنگین وزن ها. سنگین وزن ها تا قبل از محمدعلی، کم ترین جا به جایی در رینگ را داشتند. به خودش می گفت «شناور مثل پروانه و زننده مثل زنبور.»
دلیل اتخاذ این تاکتیک کم وزنیش (صد کیلوگرم) بود، در برابر غول های 130 کیلویی و بیش تر.
گمراه سازی: تا بازی با جورج فورمن همیشه با رقص پیروز می شد. فورمن ۲۴ ساله فریزر را در دو راند ناک داون کرده بود و انتظار این بود که بر سر علی ۳۲ ساله هم همان بلا را بیاورد. مفسرین می گفتند فورمن، سنگنین ترین ضربه ها را دارد، علی اگر چند ضربه از او بخورد، کارش تمام است.
علی این قریحه ذاتی را در بوکس داشت که بداند چگونه حریف را خسته کند و او چه موقع خسته و آسیب پذیر شده است.
ترکیب هوش با بوکس: همین چکیده مسابقات او نشان می دهد که علی هوش را با بوکس ترکیب کرده بود. او قادر بود نحوه مسابقه حریف را پیش بینی کند و او را با رجزخوانی وادار کند آنطور مبارزه کند که او می خواهد. در مقابل کاری می کرد که هیچ کس نتواند او را پیش بینی کند. این ها همه که گفته شد، نگاه بیرونی به داستان سلطانی بوکس اوست. خودش چیکده ساله های سلطانیش را این طور بیان می کند که گاهی اوقات (مثلا در مسابقه سومش با فریزر که چهارده راند طول کشید) درد ضربات تا احساس مرگ بود.
مقابله با جنگ ویتنام: محمدعلی نقطه عطف تاریخ است. او گلادیاتوری بود که به اربابانش گفت من با مظلوم نمی جنگم، حتی اگر به قیمت آبرو و هست و نیستم، تمام شود. هیچ اربابی دوست ندارد این را از کوچک ترین سربازش بشنود تا چه رسید از برترین گلادیاتورش.
محمدعلی شد سند بی آبرویی اربابان ظالمش، شد ناجی ویت کنگ های مظلوم عالم، و خدا عشقش را در قلب کودکان چون من حک کرد. اکنون می فهمم که او بخشی از ریشه های شجاعت نسل من در دفاع از میهن هم بوده است. امروز، پنجاه سال پس از آن نه تاریخی محمدعلی به جنگ علیه مظلوم، هنوز بشریت به آن حد از بلوغ نرسیده که نه گفتنش به ظالمین حاکم رسم شده باشد، اما بی تردید روزی این رسم خواهدشد و محمدعلی بزرگ ترین نماد آن خواهدبود.
در ادامه (۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰)، عنوان جهانیش را از او گرفتند. مسابقه بوکس را برایش ممنوع کردند و حتی به زندان هم بردندش. پشنهاد خدمت صوری (در حد عکس ها و فیلم های نمایشی) را رد کرد و گفت «هرگز، وقتی پنج بار در روز یرای صلح نماز خوانده ودعا می کنم، نمی توانم هیچ خدمتی به جنگ شما کنم.» آبرویش را بردند و بزدل خطابش کردند. اما از حرفش برنگشت تا آن که اساس جنبش ضد جنگ ویتنام در آمریکا راه افتاد و محمدعلی شد یکی از مهم ترین نمادهایش. علی به خاطر دفاع از ویت کنگ ها، چهارسال از مهم ترین سال های قهرمانیش را از دست داد که صدالبته می توانست برایش خیلی گران تر تمامشود.
مبارزه با تبعیض نژادی
او از وقتی که به شهرت رسید تا آخرین روز حیاتش، در کنار سیاهان و مقابل تبعیض نژادی بود. کنار هر مظلومی که می دید، می ایستاد تا چه رسد به مظلومان هم رنگش. به امثال جو فریزر می گفت شما سیاهید، اما زجنس من نیستید. او ضدیت با ظلم و نه گفتنبه ظالم را دلیل هم جنسی می دانست و نه رنگ پوست را. این جنبه از زندگی او پررنگ نیست و با نام هایی چون مارتین لوتر کینگ هماوردی نمی کند، شاید چون مسلمان شده بود و به جنگ نرفته بود. او در آنِ واحد در چند جبهه می جنگید.
گرویدن به اسلام: تغییر دین، هم شناخت می خواهد و هم شجاعت. به خوصص وقتی به دلیل رنگ پوستت اقلیتی باشی از حقوق انسانس محروم. او با عضو کردن دنیش شد خائنی از دین برگشته در دل اقلیت سیاهان. با این کار سیاه و سفید متعصب دینی در دشمنی با محمدعلی به وحدت رسیدند. او ار ۱۹۵۹ به اسلام علاقه مند شده بود اما در ۱۹۶۴ کاسیوس رسما شد محدعلی.
مشخص است، برای مردی که به تازگی قهرمان سنگین وزن جهان شده بود، این اعلان بسیار هزینه ساز بود. در عین حال، شهرتش باعث شد که او بشود نماد به رسمیت شناخته شدن اقلیت بسیار ناچیز مسلمان سیاه پوست در امریکا. با این کار قلب مسلمانان جهان را فتح کرد. ولی قیمت آن از دست دادن قلب امریکایی های متعصب مسیحی (سفید و سیاه) بود. 32 سال طول کشید تا او سرانجام در المپیک آتلانتا (1996) محبوب قلب همه شد. دستان لرزان او به همراه مشغل المپیک، شعله های عشق صلح دوستان امریکا و جهان را برافروخت تا این آتش عشق برای علی جاودانه شود. تنها محمدعلی بود که چنین هنری داشت. صداقتش و ایستادگیش بر سر حق به او چنین امکانی داد.
مدیریت پارکینسون: سالیان آخر عمرش صرف مدیریت پارکینسون شد. خیلی ساده و به شوخی گفت: من از رقص پایم بیش از هر چیز دیگر لذت می بردم و خدا کاری کرد که تا آخر عمر رقص پایم ترک نشود.» آغوشش را بر روی بیماریش باز کرد و سی سال با این میهمان ناخوانده مدارا کرد. یکی از مشابه های ایرانیش در این مورد استاد شجریان است.
محمدعلی ماندگار شد، چون بیش، پیش و پس از بوکسور بودن، انسان بود. انواع درد را تجربه کرد و در برابر آن ها تسلیم نشد تا نماد مقاومت انسان در برابر درد و ناملایمات زندگی شود.
نظر کاربران
فوق العاده بود.محمد علی هرگز تکرار نمیشه.اسطوره به معنای واقعی کلمه