ابراهیم پورداود، ایرانشناس و اوستاشناس معاصر و نخستین کسی که اوستا را به فارسی برگرداند در بیستم بهمنماه ۱۲۶۴ در شهر رشت و در محلهی سبزهمیدان دیده به جهان گشود.
برترین ها: ابراهیم پورداود، ایرانشناس و اوستاشناس معاصر و نخستین کسی که اوستا را به فارسی برگرداند در بیستم بهمنماه ۱۲۶۴ در شهر رشت و در محلهی سبزهمیدان دیده به جهان گشود. پدرش حاجی داود نام داشت و از ملاکان و تاجرهای شناختهشده گیلان بود پنج ساله بود که به مکتب میرزا محمدعلی رفت. خود در اینباره میگوید: «در مكتب اندكی خواندن ونوشتن آموختم. .. كلمات را چندی بههم پيوسته وزن وقافيه مخصوص به آنها میدادم ومیپنداشتم شعر است... رفتهرفته به مرثيه گفتن پرداختم. در آنزمان نوحهسرايی رواج داشت.
مرثيهخوانها در ماههای سوگواری به مرثيه جديد احتياج داشتند. مراثی من مشتريانی پيدا كرد. گروه سينهزنان با مراثی من به سروسينه میزدند. نگفته پيداست كه چگونه بهخود میباليدم وقتی كلمات خود را از گلوی صدها ماتمزده میشنيدم، بهويژه پدرم بسيار خرسند بود كه كوچكترين پسرش ابراهيم آقا شعر میگويد، آنهم در مصيبت آل عبا. در آن روزگار هنوز در رشت مدارس جديد وجود نداشت. پدرم ... ميل داشت كه من وبرادرانم چيزی بياموزيم، ناگزير مرا به مدرسه حاجی حسن فرستاد. سالها در آنجا صرف ونحو خواندم - اگر قول بدهيد به كسی بروز ندهيد، ... چيزی در آن مدرسه ياد نگرفتم- آنچه در آن زمان توجه مرا بهخود جلب میكرد لغاتی بود كه دارای حروف «پ» و«چ» و«ژ» و«گ» بود. يقين داشتم اينگونه لغات پارسی است.
شايد توجه من به ايران باستان كه بايستی بعدها بيشتر عمرم را بهخود مصروف دارد، از همين لغات سرچشمه گرفته باشد.» در مرثیهگویه از جانب دوستانش تخلص «لسان» گرفت. پورداود در سن بیستسالگی به همراه برادر و استادش عبدالرحیم خلخالی به تهران رفت و در آنجا به آموختن طب قدیم پرداخت. و از محضر محمدحسینخان سلطانالفلاسفه بهره برد. پورداود در سال ۱۲۸۷ از راه قم، اراک، کرمانشاه، بغداد و حلب به لبنان رفت و در بیروت و در مدرسهی «لوئیک» به آموختن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و در همانجا بود که نام پورداود بر خود نهاد و برادرانش نیز نام خانوادگی داودزاده و داودی را انتخاب کردند.
پورداود دو سال و نیم در بیروت ماند اما پس از آن برای دیدار با خانوادهاش به ایران بازگشت و پس از مدت کوتاهی که در شهر رشت ماند در سال ۱۲۸۹-۱۹۱۰- رهسپار کشور فرانسه شد و در دانشکدهی حقوق پاریس به تحصیل مشغول شد و همزمان به فعالیتهای فرهنگی و ادبی پرداخت. پورداود به کمک علامه قزوینی و کاظمزاده، «انجمن مصاحبات علمی و ادبی ایرانیان» را پایهگذاری کردند که محفلی علمی و ادبی بود که برای ایرانیان مهاجر در پاریس فعالیت میکرد. پورداود همچنین با کمک علامه قزوینی نشریه ایرانشهر را منتشر کرد که پس از سه شماره به دلیل آغاز جنگ اول جهانی تعطیل شد. شش ماه ابتدایی ِ جنگ را در پاریس ماند اما پس از آن پاریس را ترک کرد. او در سال ۱۳۳۳ به بغداد رفت و در آنجا با کمک محمدعلی جمالزاده روزنامهی «رستخیز» را منتشر ساخت.
با پیشروی انگلیسیها و تسخیر کوتالعماره، پورداود راهی کرمانشاه شد و چند ماهی نیز در این شهر ماند و چون آن شهر به دست روسها افتاد شبانه به قصر شیرین رفت و به بغداد بازگشت. در آن زمان ترکان عثمانی از انتشار روزنامه رستخیز ممانعت به عمل آوردند و پورداود ناگزیر شد که از آنجا به حلب و پس از آن به استانبول برود. پس از آن از آنجا و به قصد اقامت در سوئیس، از راه بالکان به برلین رفت. او دیگر نتوانست از آلمان خارج شود و آلمانها از خروجش ممانعت کردند از اینرو تا پایان جنگ جهانی اول در آلمان ماند. پورداود در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین و پس از آن در دانشکدهی «ارلانگن» به ادامهی تحصیل در رشتهی حقوق پرداخت. پورداود در آنجا با سیدحسن تقیزاده آشنا شد و در انتشار مجلهی «کاوه» با او همکاری کرد.
همکاری با تقیزاده و محمد قزوینی و آشناییاش با خاورشناسان آلمانی مانند «یوزف مارکوارت» تاثیر بسیاری بر اندیشههای پورداود گذاشت. پورداود بیش از پیش به تحصیل و تحقیق در مورد ایران باستان علاقهمند شد. پورداود در سال ۱۲۹۹ با دختر یک دندانپزشک آلمانی ازدواج کرد و در تیرماه ۱۳۰۱ دخترش پوراندخت به دنیا آمد. پورداود در سال ۱۳۰۳ به همراه خانوادهاش به ایران بازگشت. یک سال در ایران ماند و بعد از آن به دعوت پارسیان هند به کشور هندوستان سفر کرد که نتیجهی این سفر اقامت دو سال و نیمهی پورداود بود.
پورداود در آنجا به انتشار بخشی از مزدیسنا و گزارش اوستا همت گمارد. مَزدَیَسنا صفتی است که به معنای پرستندهی اهورامزدا است. پورداود در سال ۱۳۱۱ به درخواست رابیندرانات تاگور از سوی دولت ایران برای تدریس فرهنگ ایران باستان به هند رفت و در دانشگاهی در هند به تدریس پرداخت. پورداود در سال ۱۳۱۲ در هفتمین کنگرهی هند شزقی هند در گروه اوستاشناسی عضویت یافت و ریاست شعبهی عربی-پارسی را نیز برعهده گرفت و در آنجا خطابهای با عنوان «مراجعاتی چند دربارهی بودا در ادبیات و تاریخ ایران» به زبان انگلیسی ارائه داد.
زرتشتیان هند بسیار به پورداود علاقهمند بودند و حتا در مراسمهایی که جز زرتشتیان کسی را راه نمیدادند نیز از او دعوت به عمل میآوردند.پورداود در سال ۱۳۱۲ از بمبئی به آلمان رفت و در آنجا به ادامهی کار ترجمه و گزارش اوستا پرداخت. او در سال ۱۳۱۶ به ایران بازگشت و در دانشگدهی حقوق و دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. پورداود در سال ۱۳۱۷ عضو پیوستهی فرهنگستان ایران شد. فرهنگستان ایران نهادی بود که در نهم اردیبهشت ۱۳۱۴ برای اصلاح زبان و خط فارسی به دستور رضاشاه تاسیس شده بود و تا سال ۱۳۳۳ فعالیت داشت. در شصتمین سال تولد پورداود، مراسم پاشکوهی در تالار اجتماعات دانشسرای عالی تهران برگزار شد که در آن اساتید برجستهای حضور داشتند که علاوه بر اساتید ایرانی، شخصیتهای علمی خارجی نیز شرکت کرده بودند.
در سال ۱۳۲۵ یادنامهای در دو جلد انتشار یافت که در آن به فارسی بود که نوشتهی محمد معین در مورد پورداود در آن مندرج بود و دیگری کارهایی از خاورشناسان خارجی با زبانهای دیگر بود. پورداود از آنچنان جایگاه علمی بالایی برخوردار بود که به بسیاری از کنگرههای فرهنگی و ادبی در جهان دعوت میشد. او به مدت چهارسال ریاست انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان را بر عهده داشت و همچنین از اعضای شورای فرهنگی سلطنتی ایران و نیز از اعضای هیئت امنای کتابخانهی بزرگ پهلوی بود. پورداود در مهرماه سال ۱۳۲۴ انجمن ایرانشناسی را دایر کرد که تنها انجمن غیردولتی آن زمان بود. او در سال ۱۳۳۹ به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران به همراه اساتید سرشناسی چون سعید نفیسی، محمد معین و مجتبی مینوی در بیستوپنجمین کنگرهی اورشناسان که در مسکو برگزار میشد شرکت کرد.
پورداود در سال ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران بازنشته شد و در سال ۱۳۴۶ عنوان استاد ممتاز را از آن خود کرد. احسان یارشاطر که از شاگردان ابراهیم پورداود بود در مورد استاد خود چنین میگوید: «روز نخستين كه شروع به تدريس كرد، دكتر عيسى صديق، رئيس دانشكده براى معرفىاش همراه او به كلاس آمد. در كلاس بيش از حد معمول جمعيت بود. بهار و دكتر شفق، و يكى دو تن استادان ديگر نيز براى شنيدن گفتار او حضور يافته بود. با آغاز كار او، دفتر تازهاى در برنامه دانشگاه گشوده مىشد... پورداود بنيانگذار تحصيلات ايران باستان در ايران بود، شوقى كه خود داشت در ديگران نيز اثر مى كرد. در سالهايى كه به تدريس اشتغال داشت، علاقه به تحصيل زبانها و ادبيات باستان ايران را در بسيارى دلها بيدار كرد.
كمتر كسى مانند پورداود با موضوع درس و تحقيق خود همرنگ و هم آواز بود.» از ابراهیم پورداود آثار فراوانی بر جای مانده است. به غیر از مجموعه گفتارها و رسالات فراوانی که ایشان نوشته است فقط کتابهای علمی و تحقیق و ترجمههایی که از او باقی مانده است بیش از ۲۲۰۰ صفحه است و همهی اینها به غیر از کار بزرگ پورداود در ترجمه و تفسیر اوستا است که شامل دو جلد «یشنا»، دو جلد «یسنا»، دو ترجمه از «گاتها» و یک جلد «ویسپرد» است. از دیگر آثار پورداود میتوان به «آناهیتا» اشاره کرد.
پورداود در مقدمهی این اثر مینویسد: «اين نامه كه پنجاه گفتار دربردارد، نامهای است مانند فرهنگ ايران باستان كه در سال ۱۳۲۶ گسترش خوانندگان ارجمند گذاشته شد ونامهای است، همانند «هرمزدنامه» كه درسال ۱۳۳۱ گسترش يافته است. گفتارهای اين نامه چون گفتارهای دونامه نامبرده در موضوعهای گوناگون است، برخی تاريخی وبرخی لغوی وبرخی ديگر ادبي واجتماعي است. هرچه هست از مرز ايران زمين نيست، يا يك گونه پيوستگی با ميهن ما دارد.» بعد از كتاب «فرهنگ ايران باستان» كه بخش نخست آن در ۱۳۲۶ چاپ شد و دو بخش ديگر آن منتشر نشده است، بايد از «هرمزدنامه»، «گفت شنود پارسي» كه به سال ۱۳۱۲ در بمبئي چاپ شد، ايرانشاه، خرمشاه ويادداشتهاي گاتها نام برد. براين گنجينه بايد چندين كتاب منتشر نشده را هم افزود که موضوع همه آنها فرهنگ وايران باستان است.
استاد پورداود همچنين دارای ديوان اشعاری است که که آن را بهخاطر تنها دخترش «پوراندختنامه» ناميده است. پورداود را بنیانگذار ایرانشناسی در ایران میدانند.از آثار تحقیقی پورداود میتوان به ایرانشاه (بمبئی، ۱۳۰۴)، در شرح مهاجرت زردشتیان ایران به هند، خرمشاه (بمبئی، ۱۳۰۵)، بخشی از سخنرانیهای پورداوود دربارهٔ آیین و کارنامهٔ زبان باستان ایرادشده در هند، گفتوشنود پارسی (بمبئی، ۱۳۱۲)، کتاب درسی برای آموختن زبان پارسی به هندوها، سوشیانس (بمبئی، ۱۳۰۶)، رسالهٔ کوچکی که در آغاز به شکل سخنرانی ایراد شده بود، فرهنگ ایران باستان (تهران، ۱۳۲۶)، گفتارهایی دربارهٔ فرهنگ ایران باستان و برخی واژههای ایرانی، هرمزدنامه (تهران، ۱۳۳۱)، دربارهٔ گیاهان خوراکی و دارویی و نیز واژهشناسی، آناهیتا یا پنجاه گفتار (تهران، ۱۳۴۳)، شامل مقالههایی دربارهٔ تاریخ و تمدن و زبان ایرانیان، خوزستان ما (تهران، ۱۳۴۳)، رسالهٔ کوچکی دربارهٔ سرزمین ایلام و اقوام خوز که از اسناد مهم تاریخ خوزستان است، بیژن و منیژه (تهران، ۱۳۴۴)، گزیدهای از شاهنامهٔ فردوسی همراه با پیشگفتاری دربارهٔ فردوسی، دقیقی و شاهنامه، فریدون (تهران، ۱۳۴۶)، گزیدهای از
شاهنامهٔ فردوسی با توضیحات و حواشی از پورداوود، زین ابزار (تهران، ۱۳۴۷)، تاریخچهای از سلاحهای کهن ایرانی و ترجمهٔ کیمیای سعادت امام محمد غزال اشاره کرد.
ابراهیم پورداود در ۲۶ آبانماه ۱۳۴۷ در سن ۸۳ سالگی در تهران درگشدت و طبق وصیتش در آرامگاه خانوادگی در رشت به خاک سپرده شد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
جالب بود، سپاس
به تمام معنا يك ايران دوست واقعي
روحش شاد